نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: ۞ ~*‍‍‍‍~ ۞ سفارش مؤ كّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا+فواید زیارات عاشورا ۞ ~*‍‍‍‍~ ۞

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض ۞ ~*‍‍‍‍~ ۞ سفارش مؤ كّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا+فواید زیارات عاشورا ۞ ~*‍‍‍‍~ ۞





    ۞ ~*‍‍‍‍~ ۞ سفارش مؤ كّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا+فواید زیارات عاشورا۞ ~*‍‍‍‍~ ۞






    سیّد احمد رشتى مى گوید:
    تاریخ 1280 هجرى قمرى به عزم زیارت بیت اللّه از رشت به تبریز رفتم و از آنجا مركبى كرایه كرده و روانه شدم ، در منزل اوّل سه نفر دیگر با من رفیق شدند.
    در یكى از منازل بین راه خبر دادند كه قدرى زودتر روانه شویم كه منزل آینده خطرناك و مخوف است كوشش كنید كه از كاروان عقب نمانید.
    از این جهت دو سه ساعت به صبح مانده راه افتادیم هنوز یك فرسخ نرفته بودیم كه هوا منقلب شد و برف باریدن گرفت به طورى كه رفقا هر كدام سرهاى خود را به پارچه پیچیدند و تند رفتند من هم هر چه كردم كه بتوانم با آنها بروم ممكن نبود سرانجام از آنها عقب ماندم و ناچار از اسب پیاده شده و در كنار راه نشسته و متحیر بودم مخصوصاً به خاطر ششصد تومان پولى كه براى هزینه سفر همراه داشتم نگرانى بیشترى داشتم .
    با خود گفتم : همین جا تا صبح مى مانم و به منزل قبلى بر مى گردم و از آنجا چند نفر مستحفظ به همراه داشته خود را به قافله مى رسانم .
    در این اندیشه بودم كه در برابر خود باغى دیدم كه باغبانى با بیلش برف درختان را مى ریخت تا مرا دید جلو آمد و گفت : كیستى ؟
    گفتم : رفقایم رفتند و من مانده ام و راه را نمى دانم .
    به زبان فارسى فرمود: نافله بخوان تا راه را پیدا كنى . من مشغول نافله شدم نماز شب تمام شد باز آمد و فرمود: نرفتى ؟
    گفتم : واللّه راه را نمى دانم .
    فرمود: جامعه بخوان .
    من زیارت جامعه را از حفظ نداشتم و اكنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و زیارت جامعه را تماماً از حفظ خواندم .
    باز آمد و فرمود: نرفتى و هنوز اینجایى ؟
    بى اختیار گریه ام گرفت ، گفتم : آرى راه را نمى دانم .
    فرمود: عاشورا بخوان .
    زیارت عاشورا را نیز از حفظ نداشتم و اكنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و مشغول زیارت عاشورا شدم و همه اش را حتى لعن و سلام و دعاى علقمه را از حفظ خواندم .
    بار سوم آمد و فرمود: نرفتى و هستى ؟
    گفتم : آرى نرفتم هستم تا صبح .
    فرمود: من هم اكنون تو را به قافله مى رسانم . سپس رفت و بر الاغى سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد.
    فرمود: ردیف من بر الاغ سوار شو. من هم پشت سر او سوار شدم و افسار اسبم را كشیدم ، اسب اطاعت نكرد.
    فرمود: جلو اسب را به من بده . عنان اسب را به دست راست گرفت و راه افتاد. اسب در نهایت تمكین پیروى كرد.
    سپس دست مباركش را بر زانوى من گذاشت و فرمود: شما چرا نافله نمى خوانید؟
    نافله ، نافله ، نافله ، سه بار تكرار كرد.
    آنگاه فرمود: شما چرا عاشورا نمى خوانید؟
    عاشورا، عاشورا، عاشورا.
    سپس فرمود: شما چرا جامعه نمى خوانید؟
    جامعه ، جامعه ، جامعه .
    دقت كردم دیدم در وقت پیمودن راه به نحو دایره راه طى مى كرد یك مرتبه برگشت و فرمود: اینها رفقاى شمایند كه كنار نهر آبى فرود آمده و براى نماز صبح وضو مى گیرند.
    پس من از الاغ پیاده شدم و خواستم سوار اسبم شوم نتوانستم آن آقا پیاده شد و بیل را در برف فرو كرد و به من كمك كرد تا سوار شدم و سر اسب را به طرف رفقایم بر گردانید من در این هنگام با خود گفتم این شخص كى بود كه به زبان فارسى حرف مى زد و حال آنكه زبانى جز تركى و مذهبى جز عیسوى در آن نواحى نبود و چگونه با این سرعت مرا به قافله رساند؟
    برگشتم پشت سر خود را نگاه كردم دیدم كسى نیست



    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  2. تشكرها 6


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مزد دادن امام زمان علیه السلام براى خواندن زیارت عاشورا




    حاج سید احمد (رحمة اللّه علیه ) براى من نوشت كه روز جمعه در مسجد سهله در حجره نشسته بودم . ناگاه سید موقّر معمّمى بر من داخل شد كه قباى فاخرى و عباى قرمزى پوشیده بود، نظرى كرد به آنچه در زاویه حجره بود كمى از كتب و ظروف و فرشى بود فرمود:
    براى حاجت دنیا كفایت مى كند تو را و تو هر روز صبح به نیابت صاحب الزمان علیه السلام زیارت عاشورا مى خوانى و خرجى هر ماهت را از من بگیر كه محتاج احدى نباشى و قدرى پول به من داد و گفت :
    این كفایت یك ماه تو را مى نماید.
    و رفت رو به در مسجد و من به زمین چسبیده بودم و زبان من بند آمده بود و هر چه خواستم تكلّم بنمایم نتوانستم و حتى نتوانستم برخیزم تا سید خارج شد و همین كه بیرون رفت گویا قیودى از آن بر من بود و باز شد و شرح صدرى پیدا كردم پس برخاستم و از مسجد خارج شدم آنچه تفحص كردم اثرى از آن آقا ندیدم



    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  5. تشكرها 6


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    توسعه رزق و روزى با زیارت عاشورا


    چون اول باب سه حدیث درباره زیاد شدن رزق و روزى با زیارت امام حسین علیه السلام است لذا این حكایت را هم مى نویسم و دلیل دیگرش روضه خوانى تاجر نصرانى :
    عالم جلیل و زاهد مسلم آقاى شیخ عبدالجواد حائرى مازندرانى فرمود كه :
    روزى كسى آمد خدمت خلد مكان شیخ زین العابدین مازندرانى (قدس اللّه سرّه العالى ) و از تنگى معاش خود شكایت كرد؛
    شیخ به او فرمود: برو حرم حضرت اباعبداللّه علیه السلام زیارت عاشورا بخوان رزق و روزى به تو خواهد رسید اگر نرسید بیا نزد من ، من خواهم داد رفت .
    بعد از زمانى ملاقات شد گفت : در حرم مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم كه كسى آمد وجهى به من داد و در توسعه قرار گرفتم



    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  7. تشكرها 5

    مدير اجرايي (17-12-2012), شهاب منتظر (18-12-2012)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    November 2010
    شماره عضویت
    873
    نوشته
    4,037
    تشکر
    9,324
    مورد تشکر
    9,396 در 3,226
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها


    یكى از علماى معروف شهر اصفهان در یادداشتهاى خود مى گوید:
    یكى از شبها در خواب به من الهام شد تا به فرد محترمى از اهالى شهر اصفهان كه نام او را نیاورده مبلغ 45000 تومان بدهم ، و در صبح روز دوم در انجام آنچه در خواب به من دستور داده شده بود متحیر شدم كه آیا آنچه را كه در خواب درك نموده بودم صحیح بوده یا خیر، از مقدار اندوخته خود نیز بى خبر بودم .
    وقتى آنها را شمردم 45000 تومان بود به دكان آن مرد محترم رفتم (من او را مى شناختم وى صاحب دكان كوچكى بود) آنجا دو نفر را در مقابل دكانش دیدم در اولین فرصتى كه یافتم به صاحب دكان گفتم : با تو كارى دارم ، تقاضا دارم با من به مكانى بیایى و سریع باز گردیم ، او را به مسجد النبى واقع در خیابان ((جى )) بردم .

    كارگران و بنایان در مسجد مشغول تعمیر بودند، در یكى از گوشه هاى مسجد رو به قبله نشستیم ، به او گفتم : به من امر شده غم و غصه و مشكلى را كه هم اكنون در آن به سر مى برى از تو برطرف كنم ، از تو مى خواهم مشكلت را برایم بازگو كنى ، به او بسیار اصرار كردم ، لیكن از گفتن سرباز زد، سرانجام مبلغ را به وى دادم ، ولى مقدار آن را به او نگفتم ، مرد گریان شد و گفت : من مبلغ 45000 تومان مقروضم ، نذر كردم هر روز صبح به مدت چهل روز بعد از نماز صبح زیارت عاشورا بخوانم ، و امروز آخرین آن را خواندم .



    ادامه دارد...


    امضاء
    او منتظر ماست تا شرایط را برای ظهورش مهیا کنیم

    هر یک از ما در قبال خون هر مظلومی که در جهان بر زمین میریزد مسوولیم


  9. تشكرها 5

    مدير اجرايي (17-12-2012), شهاب منتظر (18-12-2012)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi