نكته ها
1 - آيا آيه فوق تنها درباره بشارت انبياء پيشين و پيمان آنها نسبت به پيامبر اسلام است ؟ يا هر پيامبرى را كه بعد از پيامبر ديگرى مبعوث شده در بر مى گيرد؟ ظاهر تعبيرات آيه يك مساله كلى و عمومى است ، اگر چه خاتم پيامبران مصداق بارز آن است و با روح مفاهيم قرآن نيز همين معنى وسيع و گسترده مناسب است بنابراين اگر مى بينيم در اخبارى تصريح شده كه منظور از آن پيغمبر گرامى اسلام است از قبيل تفسير آيه و تطبيق آن بر يك مصداق روشن محسوب مى گردد نه اين
كه معنى آن انحصار بوده باشد.
فخر رازى در تفسير خود از امام على (عليه السلام ) نقل مى كند كه : هنگامى كه خداوند آدم و ساير انبياء را آفريد از آنها عهد و پيمان گرفت كه هر گاه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) مبعوث شد به او ايمان آورند و يارى اش كنند.
2 - با توجه به مضمون آيه اين سوال پيش مى آيد كه مگر ممكن است پيامبر اولو العزمى در زمان پيامبر الوا العزم ديگر مبعوث گردد تا موظف به پيروى از او باشد؟ در پاسـخ اين سوال بايد گفت : همانطور كه در تفسير آيه اشاره شد پيمان تنها از خود پيامبران گرفته نشد بلكه از پيروان آنها نيز گرفته شد و در حقيقت منظور از پيمان گرفتن از انبياء، پيمان گرفتن از امتهاى آنان و نسلهائى كه بعد از آنها به وجود مى آيند و عصر پيغمبر بعد را درك مى كنند مى باشد به علاوه خود پيامبران نيز اگر (فرضا) پيامبران آينده را درك كنند ايمان خواهند آورد يعنى هرگز پيغمبران خدا در هدفها و دعوتهاى خود از يكديگر جدا نيستند و با هم جنگ و ستيزى ندارند.
3 - سخن ديگر درباره آيه اين است كه آيه مزبور گرچه درباره پيامبران است ولى بديهى است كه در مورد جانشينان آنها نيز صادق مى باشد زيرا جانشينان راستين آنها از آنان جدا نيستند و همه يك هدف را تعقيب مى كنند و هميشه پيامبران جانشينان خود را معرفى كرده و نسبت به آنها بشارت داده و مردم را به ايمان آوردن و يارى آنها دعوت نموده اند و اگر مى بينيم در رواياتى كه در ذيل آيه در كتب تفسير يا حديث ما نقل شده جمله (و لتنصرنه ) درباره على (عليه السلام ) تفسير شده و مساله ولايت را مشمول آن دانسته اند در حقيقت اشاره به همين معنى است .
ناگفته نماند كه آيه فوق از نظر چگونگى تركيب نحوى در ميان مفسران و اهل ادب مورد بحث و گفتگو واقع شده است .
4 - تعصبهاى مزاحم
تاريخ نشان داده كه پيروان يك آيين به آسانى حاضر نيستند دست از آيين خود بردارند و در برابر پيامبران تازه كه از طرف خداوند مبعوث مى شوند تسليم گردند بلكه با جمود و سرسختى خاصى روى آيين قديم ايستاده و از آن دفاع مى كنند گويا آن را از خود و خود را از آن مى دانند و رها ساختن آن را فناى مليت خويش مى پندارند.
لذا به زحمت به قبول آيين نو، تن در مى دهند و سرچشمه بسيارى از جنگهاى مذهبى كه در طول تاريخ واقع شده و از دردناك ترين حوادث تلخ تاريخ است همين تعصب خشك و جمود بر آيينهاى كهن بوده است .
در حالى كه قانون تكامل مى گويد: بايد آيينها يكى پس از ديگرى بيايند و بشر را در مسير خداشناسى و حق و عدالت و ايمان و اخلاق و انسانيت و فضيلت پيش ببرند تا به آخرين آيين كه خاتم اديان است برسند و همچون طفلى كه مدارج تحصيلى را يكى پس از ديگرى پيموده تا فارغ التحصيل شده اين راه را بپيمايد.
بديهى است اگر شاگردان دبستانى آنچنان نسبت به محيط دبستان علاقه و تعصب پيدا كنند كه از حضور در دبيرستان خوددارى نمايند جز ركود و عقب ماندگى از قافله ترقى نتيجه اى نخواهند داشت ، اصرار و تاكيدى كه در آيه بالا درباره گرفتن عهد و پيمان موكد از انبياء و امتهاى پيشين نسبت به انبياى آينده شده است گويا براى اجتناب و احتراز از همين تعصبها و جمودها و لجاجتها بوده كه با نهايت تاسف پس از اين همه تاكيد باز مى بينيم پيروان آيينهاى كهن به آسانى در برابر حقايق جديد تسليم نمى شوند - ضمنا درباره اينكه چرا و چگونه اسلام خاتم مذاهب و آخرين اديان است در ذيل آيه 40 سوره احزاب به خواست خدا مشروحا سخن خواهيم گفت .