عايشه از سرسخت ترين دشمنان اميرالمؤمنين علی(علیه السلام) و اهل بيت(عليهم السلام) بود.
هنگامى كه حضرت علی(علیه السلام) براى دفع فتنه جمل به منطقه ذى قار رسيد، عايشه در نامه اى توهين آميز درباره آن حضرت به حفصه دختر عمَر نوشت:
«على به ذى قار رسيد، درحالی که فوق العاده دچار ترس و بيم است و از بسيارى سپاه ما نيز مطلع است. اينك او مثل اسب سرخ و سپيد مى ماند اگر پيش رود دستگير شده، اسير مى گردد و اگر بماند، كشته می شود.»
هنگامى كه نامه به حفصه رسيد، كنيزانى را نزد خود فرا خواند و با دف زدن و رقصيدن اشعارى را خوانده، اميرالمؤمنين(ع) را هجو مى كردند و زنان و دختران دشمنان اسلام نيز آنان را تماشا مى نمودند.
امّ كلثوم دختر اميرالمؤمنين(عليه السلام) از اين جريان آگاه شد، به آن مجلس آمد و گفت:
«اگر امروز شما بر ضد پدرم قيام كرده ايد، روزى نيز پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) را آزار مى داديد! حفصه با شرمسارى كنار كشيد و به آن حالت زشت پايان داد.» (1)
در نهايت عايشه دشمنى و كينه اش را نسبت به اميرالمؤمنين(عليه السلام) بيش از پيش آشكار كرد و به زيردستان، فرمان اجراى زشت ترين كارها را داد.
استاندار اميرالمؤمنين، عثمان بن حنيف را در معرض سخت ترين شكنجه ها قرار دادند و تمام موهاى سر و صورتش را به صورتى زجرآور كندند!
با فرمان عايشه تمام پاسداران على(عليه السلام) را كه به حفاظت بيت المال استان، مأمور بودند سر بريدند! (2)
اميرالمؤمنين (عليه السلام) پس از افروخته شدن شعله جنگ، سپاهيان جمل را شکست داد و آرزوى شيطانى عايشه را بر باد داد.
ولى اميرالمؤمنين (عليه السلام) برای اينكه آسيبى به عایشه نرسد وى را در پناه خود حفظ كرد و چهل نفر از زنان را مأموريت داد كه با بستن عمامه به سر و گرفتن شمشير به دست، محرمانه، او را به مدينه برگردانند و به محمّد بن ابى بكر(برادر عایشه، که از یاران حضرت علی(ع) بود) فرمان داد كه خواهرش را همراهى كند.
عايشه در طول راه از اميرالمؤمنين(عليه السلام) تا جايى كه توانست بدگويى می کرد و می گفت: «على مرا در اختيار لشكريانش قرار داده!»
ولى هنگامى كه آنان به مدينه رسيدند و عایشه را به خانه اش رساندند، عمامه هاى خود را باز كرده، و به عایشه نشان دادند كه زن هستند و ثابت نمودند كه على(عليه السلام) چقدر بزرگوار است و همه بدى هاى او را با خوبى و رعايت احترام پاسخ داده است.
ابن ابى الحديد معتزلى، در مقايسه بين اميرالمؤمنين (عليه السلام) و عمَر مى گويد:
«على پس از پايان جنگ جمل به عايشه احترام كرد و موقعيتش را حفظ فرمود. اگر عمر جاى على بود و اين امور را از عايشه نسبت به خود مى ديد، وقتی عایشه را دستگير كرد او را مى كشت و بدنش را تكه تكه مى كرد، ولى على همواره بردبار و بزرگوار بود!» (3)
منابع:
1- شرح نهج البلاغه، ج 14/ ص13 - بحارالانوار، ج33، ص88، باب1
2- الکامل، ج3، ص215
3- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج14، ص 254 - بحارالأنوار، ج33، ص92، باب16، حدیث 401
برگرفته از کتاب: اهل بیت عرشیان فرش نشین، ص412 تا 414