صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17

موضوع: ۩۩ آزمون بصیرت در جنگ صفین ۩۩

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض ۩۩ آزمون بصیرت در جنگ صفین ۩۩





    هر حادثۀ تلخ و فتنة هدایت شده‏ ای که در طول تاریخ اتفاق می‏ افتد، برخلاف آنچه که تصور می شود
    که فقط تلخیها، ناملایمات، ناخوشایندیها و تلفات بسیاری به همراه دارد، که گاهی انسان آرزو می‏ کند ‏ای کاش اتفاق نمی‏ افتاد.

    مقدمه

    هر حادثۀ تلخ و فتنة هدایت شده ای که در طول تاریخ اتفاق می افتد، برخلاف آنچه که تصور می شود که فقط تلخیها، ناملایمات، ناخوشایندیها و تلفات بسیاری به همراه دارد، که گاهی انسان آرزو می کند ای کاش اتفاق نمی افتاد؛ امّا در کنار آن تلخیها، آثار شیرین و پی آمدهای آموزندۀ بسیاری را برای جوامع انسانی به همراه دارد که هر کدام از آنها می تواند در بصیرت، معرفت و کمال افراد تأثیر فراوان داشته باشد. یکی از مهم ترین این آثار، آشکار شدن ماهیت واقعی انسانها با امتحان و میزان ایمان و محک زدن معرفت و بصیرت و جوهرۀ آنان است که گاهی سالها ناشناخته مانده و گاه عکس آن چیزی که قبلاً بود، ثابت می شود.

    همچنان که امام علی علیه السلام فرمود: فِي تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَال؛(1)

    در دگرگونى روزگار، گوهر شخصيّت مردان شناخته مى شود. و به قول حافظ:

    ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست
    عاشقی شیوة رندان بلاکش باشد
    خوش بود گر محک تجربه آید به میان
    تا سیه روی شود هر که در او غش باشد


    در نتیجه با حوادث بعدی می توان از پیامها، عبرتها و نکات مهم و سرنوشت ساز آن درسها گرفت و پیامهای مثبتی دریافت کرد و با افراد همراه شناخت بیشتری تعامل نمود و معیارهای ارزشمند زندگی را به دست آورد و با بصیرت به سوی کمال گام برداشت.
    جنگ صفین یکی از این فتنه هاست که تک تک حوادث آن قابل مطالعه، اندیشیدن و پند گرفتن است، و همانند آینه ای برای زندگی امروز ما راهشگا، بصیرت افزا و عبرت آموز می باشد. اگر با چشم دل و بصیرت کامل بنگریم، نمایشگاهی واقعی از عدالت و بی عدالتی، انسانیت و توحش، خداخواهی و هواخواهی را در این صحنۀ تاریخی به وضوح مشاهده خواهیم کرد.
    همچنانکه خداوند متعال در قرآن به هر دو گروه اشاره کرده، می فرماید:
    [ اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ
    مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ ]؛(2)
    خداوند ولىّ و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده اند، و آنها را از ظلمتها به سوى نور بيرون مى برد؛ اما كسانى كه كافر شدند،
    اولياى آنها طاغوتها هستند كه آنها را از نور به سوى ظلمتها بيرون مى برند. آنها اهل آتش اند و هميشه در آن خواهند ماند.

    در این فرصت برخی از وقایع این جنگ را با نگاهی عبرت جو به نظاره می نشینیم.



    امضاء





  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض



    <<ریشة حادثة صفین>>

    معاويه در زمان خليفة دوّم به ولايت شام منصوب شد و طىّ ساليان دراز با ظلم و تعدّى ثروت انبوهى جمع کرد و افراد متملق و دنیاپرستان را پیرامون خود گرد آورد. او هرگز تصور نمی کرد که حکومت شام از او باز پس گرفته شود. هنگامی که عزم راسخ امیرمؤمنان علیه السلام را در عزل خویش احساس کرد، به بهانة خونخواهى خلیفة سوم، عثمان، در محل صفّين مقابل لشکر امام علیه السلام ایستاده و به جنگ پرداخت. حضرت علی علیه السلام طبق عهدی که با خداوند داشت، برای دفع شرّ او از جامعۀ اسلامی تصمیم گرفت از عراق به سوی شام حرکت کند.(3)


    امضاء




  4. تشكرها 3

    مدير اجرايي (30-12-2012), شهاب منتظر (29-12-2012), صافات (29-12-2012)

  5. Top | #3

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض




    <<شوراى نظامى با پاسداران غدیر>>


    امام على علیه السلام قبل از حرکت، برجستگان مهاجر و انصار را به شورایى نظامى دعوت کرد
    و با آنها به گفتگو و رایزنى در مورد جنگ با معاویه پرداخت.
    امام بعد از حمد و ثناى الهى فرمود: شما فرهیختگان مهاجر و انصار، صاحب رأى و طرفدار حق مى باشید.
    ما قصد داریم براى مقابله با دشمن به سوى شام برویم.
    با ارائة نظرات و راهنماییهاى خود ما را یارى کنید.
    پس از اینکه مطالبى بین آنان ردّ و بدل شد سهل بن حنیف به نمایندگى از آنان به پا خاست و عرض کرد:
    یا امیرالمؤمنین! ما تابع محض شماییم.
    با هر کس صلح کنى، ما هم صلح خواهیم کرد و با هر کسى از در جنگ وارد شوى، ما هم مى جنگیم.
    رأى ما رأى شما و هستى ما در اختیار شماست. هرگاه ما را بخواهى، لبّیک خواهیم گفت و اطاعت خواهیم کرد.
    (4)

    اگر خداوند به وسیلة تو فقط یک شخص را هدایت کند،
    برای تو از تمام چیزهایی که آفتاب بر آنها می تابد، بهتر است.




    امضاء




  6. تشكرها 2

    مدير اجرايي (30-12-2012), شهاب منتظر (29-12-2012)

  7. Top | #4

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض


    وفاداری شیعیان خالص

    زمانى که امام على علیه السلام و یارانش براى جنگ صفّین حرکت کردند، در نزدیکى منطقه ای به همین نام که در نزدیکى دامنة کوهى بود؛چون وقت نماز مغرب رسید، آن حضرت با صداى دلنشین خویش اذان مغرب را گفت. زمانى که اذان تمام شد، پیرمردى با چهره اى نورانى و در حالى که موهاى سر و صورتش به سفیدى گراییده بود، از دامنة کوه ظاهر شد و عرض کرد: اى امیرمؤمنان! سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد! مرحبا بر جانشین خاتم پیامبران و رهبر سعادتمندان و سرور اوصیاى پیامبران! حضرت على علیه السلام پاسخ داد: بر تو باد سلام و درود خدا! حالت چطور است؟ پیرمرد نورانى عرض کرد: خوبم. من منتظر روح القدس هستم. سپس افزود:

    لَا أَعْلَمُ أَحَداً أَعْظَمَ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اسْمُهُ بَلَاءً وَ لَا أَحْسَنَ ثَوَاباً مِنْكَ وَ لَا أَرْفَعَ عِنْدَ اللَّهِ مَكَاناً اصْبِرْ يَا أَخِي عَلَى مَا أَنْتَ فِيهِ حَتَّى تَلْقَى الْحَبِيبَ ... وَ لَوْ تَعْلَمُ هَذِهِ الْوُجُوهُ التَّرِبَةُ الشَّائِهَةُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى أَهْلِ الشَّامِ مَا أُعِدَّ لَهُمْ فِي قِتَالِكَ مِنْ عَذَابٍ وَ سُوءِ نَكَالٍ لَأَقْصَرُوا وَ لَوْ تَعْلَمُ هَذِهِ الْوُجُوهُ الْمُبْيَضَّةُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى أَهْلِ الْعِرَاقِ مَا ذَا لَهُمْ مِنَ الثَّوَابِ فِي طَاعَتِكَ لَوَدَّتْ أَنَّهَا قُرِضَتْ بِالْمَقَارِيضِ وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه ؛

    من کسى را از تو سنگین بلاتر در راه خدا نمى دانم. امتحان تو از همه سخت تر است و در مقابل، پاداش هیچ کس به اندازة تو نیست و در مقام و مرتبت نزد خدا، کسى به تو نخواهد رسید. اى برادرم! صبر کن و در برابر تمام ناملایمات و سختیهایى که به تو مى رسد، بردبارى پیشه ساز، تا به ملاقات دوست بروى ... (پیرمرد) در حالى که به اهل شام اشاره مى کرد، اضافه نمود: اگر این روسیاهان مى دانستند که چه کیفر و عذابى در جنگ با شما به آنان خواهد رسید و چه عاقبت زشتى خواهند داشت، هر آینه دست از جنگ برداشته، در مقابلت مقاومت نمى کردند
    سپس به اهل عراق و یاران امام على علیه السلام اشاره نمود و گفت: و اگر این چهره هاى نورانى و یاران روسفید تو مى دانستند چه پاداش و ثوابى در اطاعت فرامین تو دریافت خواهند کرد، آرزو مى کردند که آنان را در راه تو با قیچی قطعه قطعه کنند. و سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد!

    سپس پیرمرد در همان جاى خودش در دامنة کوه ناپدید شد. بعد از این واقعه یاران حضرت از جمله: عمار بن یاسر، ابو الهیثم بن تیهان، ابو ایوب انصارى، عبادة بن صامت، هاشم مرقال و خزیمة بن ثابت انصارى، از شیعیان خالص امیر المؤمنین عرض کردند: یا امیرالمؤمنین! این مرد که بود؟ حضرت فرمود:

    هَذَا شَمْعُونُ وَصِيُّ عِيسَى علیه السلام بَعَثَهُ اللَّهُ يُصَبِّرُنِي عَلَى قِتَالِ أَعْدَائِه ؛ وی شمعون، جانشین حضرت عیسى علیه السلام بود.

    خداوند متعال او را برانگیخت تا مرا [در مقاومت و پایدارى] در جنگ با دشمنان به صبر و تحمل مشکلات توصیه کند. آنان پرسیدند:

    فِدَاكَ آبَاؤُنَا وَ أُمَّهَاتُنَا وَ اللَّهِ لَنَنْصُرَنَّكَ نَصْرَنَا لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله! وَ لَا يَتَخَلَّفُ عَنْكَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ إِلَّا شَقِيٌّ؛

    پدران و مادران ما فداى تو [اى جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله!] به خدا قسم تو را همانند رسول خدا یارى خواهیم کرد و کسی از مهاجرین و انصار از فرمان تو سرپیچى نخواهد کرد، جز افراد شقى و بدبخت. امام از آنان تشکّر کرد و آنها را دعا کرد.5

    در اینجا یاران خالص حضرت علی علیه السلام بار دیگر بر وفاى به عهد با حضرت تأکید کرده، بر ثبات قدم و استوارى در راه حق مجدداً پیمان بستند.


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 27-12-2013 در ساعت 22:20
    امضاء




  8. تشكرها 2

    مدير اجرايي (30-12-2012), شهاب منتظر (29-12-2012)

  9. Top | #5

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض




    <<مرگ شرافتمندانه یا زندگی ذلیلانه>>


    قبل از جنگ، امام علیه السلام ضمن خطبه اى با دشمنان اتمام حجّت نمود و آنها را به اطاعت خداوند عزّ و جلّ و راه صلح و صفا فرا خواند؛ امّا معاويه اين نصايح را نپذيرفت و بر خونخواهى عثمان پافشارى كرد. معاویه كه يكى از مكّارترين افراد عرب بود، با حيله اى جنگى تيرى را در كاغذى نهاد و در آن نوشت: معاويه مى خواهد سحرگاهان آب فرات را به سوى شما بگشايد تا همگى غرق شويد!

    آنگاه آن تير را به سوى اردوى امام علیه السلام پرتاب كرد. با خواندن اين پيغام، سپاه كوفه فريب خورد و از كنارۀ رود عقب نشينى كرد و معاويه با سپاه خود بر فرات يورش آورده و بر آن مسلّط شد و آب را بر سپاه امام علیه السلام بست.آن هنگام امام خطبه ای خواند و لشکر را به شور آورد:

    قَدِ اسْتَطْعَمُوكُمُ الْقِتَالَ فَأَقِرُّوا عَلَى مَذَلَّةٍ وَ تَأْخِيرِ مَحَلَّةٍ أَوْ رَوُّوا السُّيُوفَ مِنَ الدِّمَاءِ تَرْوَوْا مِنَ الْمَاءِ فَالْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِين وَ الْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِين(6)

    شاميان با بستن آب شما را به پيكار دعوت كردند. اكنون بر سر دو راهى قرار داريد: يا به ذلّت و خوارى بر جاى خود بنشينيد،و يا شمشيرها را از خون آنها سيراب سازيد تا از آب سيراب شويد. پس بدانيد كه مرگ در زندگىِ توأم با شكست،و زندگى جاويدان در مرگِ پيروزمندانة شماست.


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 27-12-2013 در ساعت 22:22
    امضاء




  10. تشكرها 2

    مدير اجرايي (31-12-2012), شهاب منتظر (31-12-2012)

  11. Top | #6

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض



    <<
    درس جوانمردی >>


    استاد مطهری رحمه الله می نویسد: جنگ صفّين در يكى از كرانه هاى فرات رخ داد.
    اصحاب معاويه شريعه ؛ يعنى محلى را كه مى شد آب برداشت، مى گيرند.بعد على علیه السلام وارد مى شود.

    اصحابش بى آب مى مانند. [پيكى را] نزد معاويه مى فرستد كه آخر ما اول براى مذاكره و صحبت كردن آمده ايم؛

    بلكه خداوند با مسالمت اين مشكل را از ميان مسلمين بردارد و حل كند؛ چرا دست به چنين كارى زدى؟

    ولى معاويه كه فكر مى كند پيروزى بزرگى به دست آورده، گوشش بدهكار نيست.
    وقتى اميرالمؤمنين علیه السلام مى بيند كه فايده ندارد، دستور حمله مى دهد و همان روز به شام نرسيده،اصحاب معاويه رانده مى شوند و اصحاب حضرت على علیه السلام شريعه را مى گيرند.

    بعد اصحاب مى گويند: ما حالا ديگر مقابله به مثل مى كنيم و اجازه نمى دهيم اينها آب بردارند؛اما حضرت على علیه السلام فرمود: ولى من اين كار را نمى كنم؛ چون آب چيزى است كه خدا آن را براى كافر و مسلمان قرار داده.

    اين كار دور از شهامت، فتوّت و مردانگى است. اگر آنها چنين كردند، شما نكنيد. على نمى خواهد پيروزى را به بهاى عملی ناجوانمردانه به دست بياورد.(7)

    به این ترتیب امام علیه السلام به جاى مقابله به مثل و منع كردن دشمنان از آب با جوانمردى پيكى به سوى معاويه فرستاد تا به آنها ابلاغ كند که راه آب باز است و آنها مى توانند از آب استفاده كنند.





    ویرایش توسط مدير محتوايي : 27-12-2013 در ساعت 22:23
    امضاء




  12. تشكرها 2

    مدير اجرايي (31-12-2012), شهاب منتظر (31-12-2012)

  13. Top | #7

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض




    استاد سید محمّدحسین شهریار تبریزی، جوانمردی مولای متقیان علیه السلام را این گونه به تصویر کشیده است:


    شنیدم آب به جنگ اندرون معاویه بست
    به روی شاه ولایت چرا که بود خسی

    علی به حمله گرفت آب و باز کرد سبیل
    چرا که او کسِ هر بی کس است و دادرسی

    سه بار دست به دست آمد آب و در هر بار
    علی چنین هنری کرد و او چنان هوسی

    فضول گفت که ارفاق تا به این حد بس
    که بی حیایی دشمن ز حد گذشت بسی

    جواب داد که ما جنگ بهر آن داریم
    که نان و آب نبندد کسی به روی کسی

    غلام همّت آن قهرمان کون و مکان
    که بی رضای الهی نمی زند نفسی

    تو هم بیا و تماشای حقّ و باطل کن
    ببین که در پی سیمرغ می جهد مگسی



    ویرایش توسط مدير محتوايي : 27-12-2013 در ساعت 22:23
    امضاء




  14. تشكر

    شهاب منتظر (04-01-2013)

  15. Top | #8

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض



    آغوش رحمت علی علیه السلام

    بعد از آنکه امام علی علیه السلام فرات را فتح کرد و اجازه داد که شامیان در برداشتن آب آزاد باشند، امام منتظر بود که آنان متوجّه رفتار بزرگوارانة ایشان بشوند و دست از کینه توزی و جنگ بردارند و با چشیدن طعم شیرین انصاف و مدارا از نزدیک شاهد عدل علوی باشند؛ لذا دست از جنگ کشید و چند روزی درنگ کرد، نه او کسی نزد معاویه فرستاد و نه از سوی معاویه کسی به خدمت او آمد.

    مردم عراق از این درنگ در صدور فرمان جنگ به تنگ آمده، گفتند: ای امیرمؤمنان! فرزندان و زنان خود را در کوفه رها کرده ایم، مگر آمده ایم که اطراف مرزهای شام را موطن خویش سازیم؟! به ما فرمان جنگ بده که مردم سخنانی می گویند. حضرت علی علیه السلام پرسید: چه می گویند؟ یکی از ایشان عرض کرد: مردم چنین می پندارند که تو به سبب ترس از مرگ شروع جنگ را خوش نمی داری. برخی دیگر چنین گمان می برند که تو در جنگ با شامیان گرفتار شک و تردید شده ای. حضرت فرمود: من کی از جنگ و مرگ ترسیده ام؟ جای شگفتی است، آن گاه که نوجوان و جوان بودم، هرگز از جنگ نترسیدم و اینک که به پیری رسیده ام و مرگم نزدیک شده است، چگونه از آن بترسم؟

    اما در مورد شک و تردیدی که گمان می برند، باید بگویم که اگر قرار بود تردیدی به خود راه دهم، باید در مواجهه با اصحاب جمل این کار را می کردم که هرگز نکردم. به خدا سوگند! من تمام جوانب این کار را سنجیده ام و راهی را که در پیش گرفته ام، با بصیرت و بینایی کامل همراه است و می دانم که اگر این قوم را سر جایشان ننشانم، از فرمان خدا و رسولش سرپیچی کرده ام؛ ولی من با این قوم مدارا می کنم و به آنها مهلت می دهم شاید که به راه آیند و هدایت یابند و یا دست کم گروهی از آنان هدایت جویند و به راه حق روی آورند که هرگز فراموش نمی کنم.

    سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را که در جنگ خیبر به من فرمود:
    لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ بِكَ رَجُلًا وَاحِداً خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ؛
    8

    اگر خداوند به وسیلة تو فقط یک شخص را هدایت کند، برای تو از تمام چیزهایی که آفتاب بر آنها می تابد، بهتر است.


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 27-12-2013 در ساعت 22:25
    امضاء




  16. تشكرها 3


  17. Top | #9

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض



    سخنان مخلصانۀ عمار

    جناب عمار ياسر از اصحاب خاص پيامبر صلی الله علیه و آله9 و دارای ايمان فوق العاده ای بود و آیات متعددی از جمله آیۀ

    (مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمانِ) در مورد عمار یاسر نازل شده است.10
    و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: إِنَّ عَمَّاراً مَلِي ءٌ إِيمَاناً مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ وَ اخْتَلَطَ الْإِيمَانُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ؛11

    عمار از سر تا قدمش مملو از ايمان است و ايمان با گوشت و خونش آميخته شده است. او بعد از پيامبر صلی الله علیه و آله پيوسته از حامیان امام على علیه السلام بود، و وقتي كه جنگ صفين شروع شد، همراه امام علیه السلام بود.
    روزى از صف لشکر امام خارج شد و در مقابل صف دشمن قرار گرفت و فرمود:

    اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنِّي لَوْ أَعْلَمُ أَنَّ رِضَاكَ فِي أَنْ أَقْذِفَ بِنَفْسِي فِي هَذَا الْبَحْرِ لَفَعَلْتُ. اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنِّي لَوْ أَعْلَمُ أَنَّ رِضَاكَ أَنْ أَضَعَ ظُبَةَ سَيَفِي فِي بَطْنِي ثُمَّ أَنْحَنِيَ عَلَيْهَا حَتَّى يَخْرُجَ مِنْ ظَهْرِي لَفَعَلْتُ. اللَّهُمَّ وَ إِنِّي أَعْلَمُ مِمَّا أَعَلَمْتَنِي أَنِّي لَا أَعْمَلُ الْيَوْمِ عَمَلًا هُوَ أَرْضَى لَكَ مِنْ جِهَادِ هَؤُلَاءِ الْقَاسِطِينَ وَ لَوْ أَعْلَمُ الْيَوْمَ عَمَلًا أَرْضَى لَكَ مِنْهُ لَفَعَلْتُهُ؛12

    خدايا! تو مى دانى که اگر بدانم رضاى تو در اين است كه خود را در دريا بيفكنم، خواهم انداخت.پروردگارا! اگر بدانم رضاى تو در آن است كه نوك شمشير را بر شكم نهاده و خود را بر آن بيفكنم تا از قفا و پشت خارج شود، انجام مى دهم. و از آنچه به من آموخته ای می دانم که هیچ کاری امروز نزد تو مورد رضایت تر از این نیست که با این فاسقان بجنگم.

    اگر عملى كه تو را بهتر خشنود سازد سراغ مى داشتم،آن را اختيار میكردم.
    آن گاه صداي عمار بلند شد و فرمود: هر كه خشنودى خدا را مى خواهد و به سوى مال و فرزندان نمى خواهد برگردد، به سوى من آيد.

    ویرایش توسط مدير محتوايي : 27-12-2013 در ساعت 22:26
    امضاء




  18. تشكرها 3


  19. Top | #10

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض



    وداع تأثرانگیز عمار با امام علی علیه السلام

    عمار نزد اميرالمؤمنين علیه السلام آمد و عرض كرد: اى برادر رسول خدا! آيا به من اجازة جنگ مى دهى؟ حضرت فرمود: مهلتى ده و اندكى صبر كن، خدايت رحمت كند! پس از ساعتى مجدداً عمار درخواست كرد و همان جواب را شنيد. براى سومين بار تكرار كرد، پس اميرالمؤمنين علیه السلام گريست.

    عمار به آن حضرت نظری انداخت و عرض كرد: اى امير مؤمنان! امروز روزى است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله برايم بيان كرده. حضرت از استر خود به زير آمد و با عمار معانقه فرمود و وداع کرد، سپس فرمود: اى ابا يقظان! خدايت از پيغمبر و من جزاى خير دهد! چه نيكو برادر و رفيقى براى من بودى. و گريست. عمار نيز گريست، سپس عرض كرد: به خدا سوگند! اى اميرمؤمنان! من به جز از روى بصيرت و بينايى پيرويت نكردم؛ چون در جنگ خيبر از پيغمبر صلی الله علیه و آله شنيدم كه فرمود: اى عمار! پس از من فتنه اى می شود، و چون چنين شد، از على و حزب او پيروى كن؛ زيرا او بر حق و حق با اوست و به زودى پس از من با ناكثين و قاسطين جنگ كنى.

    اى امير مؤمنان! خدايت از اسلام بهترين پاداشها را عنايت فرمايد كه آنچه لازم بود ادا فرموده و رساندى و اندرز دادى، سپس سوار شد. حضرت على علیه السلام نيز بر مركب خود سوار شد.

    عمار به ميدان جنگ آمد و شربتى آب طلبيد، بدو گفتند: آب نداريم، مردى از انصار برخاست و شربتى شير به وى داد، آن را نوشيد و گفت: اين چنين رسول خدا با من عهده فرموده كه آخرين بهره ات از دنيا شربت شيرى است، سپس بر لشكر (معاويه) حمله كرد؛ و هيجده نفر را كشت، در آن لحظه دو تن از شامیان به سويش هجوم آورده و با نيزه او را از پاى درآوردند. سرانجام عمار پس از نُه دهه زندگى پر بركت در ميدان مبارزه بر عليه طاغوتیان و فتنه گران، توسط سپاه معاويه به فيض شهادت رسيد.

    گریۀ امیرالمؤمنین علیه السلام در فراق عمار

    هنگام شب اميرمؤمنان علیه السلام در ميان كشتگان گردش مى كرد.
    عمار را ديد كه در آن ميان افتاده، پس سرش را برداشت و بر زانو نهاد. آنگاه گريست،

    درحالی که اين اشعار را زمزمه می کرد:
    ألا أيّها الموت الّذي لست تاركي
    أرحني فقد أفنيت كلّ خليلٍ
    أراك بصيراً بالّذين أحبّهم
    كأّنّك تمضي نحوهم بدلیلٍ13

    هان اى مرگى كه رهايم نمی كنى و عاقبت به سراغ من می آيى! مرا آسوده كن، تو كه هر دوستى داشتم، از ميان برداشتى. مى بينم تو به آنان كه من دوستشان دارم بينايى، گويا با راهنمايى به سوى آنان مى روى و آنها را از پا در می آورى.

    تبدیل صحنۀ نبرد به جنگ نرم

    با شهادت عمّار، سپاه معاويه دچار سستى و ترديد شد؛ چون آنها نیز سخن معروف پيامبر صلی الله علیه و آله دربارة شهادت عمّار را شنيده بودند که به دست فئة باغیه ؛ یعنی گروه ستمکار کشته خواهد شد؛ اما معاويه با دغل كارى به آنها گفت: على علیه السلام قاتل عمّار است؛ چون او عمّار را به جنگ ما فرستاد!14

    دوباره آتش جنگ بر افروخته شد. سه روز و سه شب جنگ بى امانى جريان داشت، تا آنجا كه هر دو گروه از نزديك به جنگ تن به تن با يكديگر پرداختند. در نيمۀ شب سوّم، معاويه و سپاهش از ميدان گريختند و امام علیه السلام براى خاكسپارى كشتگان اقدام نمود. در اين مقطع امام به معاويه نامه اى نوشت و براى جلوگيرى از خونريزى بيشتر، اظهار نمود: اى معاويه! اينك دو سپاه را از كشتار و خونريزى نگاه دار! و خود شخصاً به میدان نبرد بیا، هر كدام از ما كه ديگرى را كشت، خلافت از آن او باشد. بدين سان امام علیه السلام با شجاعت حاضر شد داوطلبانه خود را فداى نجات سپاه خويش سازد؛ امّا معاويه در پاسخ نوشت: من به نبرد با هم آوردى شجاع و بي باك علاقه اى ندارم!

    پس جنگ مجدداً درگرفت و به درازا كشيد و لشکر امام علیه السلام در آستانۀ پیروزی قرار گرفت، در حالى كه مالك اشتر فرماندة سلحشور امام بيش از چند قدم با خيمة معاويه فاصله نداشت، معاويه در مشورت با مشاور مكّار خود، عمرو عاص ترفند جديدى به كار بست و على رغم اينكه در آغاز جنگ پيشنهاد حكميّت قرآن را از سوى امام على علیه السلام ردّ كرده بود، اينك كه خود را در آستانة نابودى مى ديد، به سپاه خود فرمان داد تا قرآنها را بر فراز نيزه برند و این گونه خواستار حكميّت قرآن شوند.



    ویرایش توسط مدير محتوايي : 27-12-2013 در ساعت 22:30
    امضاء




  20. تشكرها 3


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi