روزى شيطان در مقابل حضرت يحيى(عليه السلام) آشكار شد و به وى عرض كرد: مى خواهم تو را نصیحت كنم.
حضرت يحيى(ع) فرمود: من به نصيحت تو تمايلی ندارم، ولى از وضع و طبقات مردم مرا اطلاعى بده.
شيطان گفت: بنى آدم از نظر ما به سه دسته تقسيم مى شوند:
1- عدّه اى كه مانند شما معصومند، از آنها مأيوسيم. مى دانيم نيرنگ و حيله هاى ما در آنها اثر نمى گذارد.
2- دسته اى هم بر عكس در پيش ما شبيه توپى هستند كه در دست بچه هاست. به هر طرف بخواهيم آنها رامى بريم. كاملا در اختيار ما هستند.
3- طايفه سوم براى ما از هر دو دسته قبل رنج و ناراحتى بيشترى دارند. يكى از ايشان را در نظر مى گيريم، تلاش زياد مى كنيم تا او را فريب دهيم همين كه فريب خورد و قدمى به ميل ما برداشت، يك مرتبه از کار خود پشيمان مى گردد. رو به توبه و استغفار مى آورد، هرچه رنج براى او كشيده ايم از بين مى برد.
باز براى مرتبه دوم درصدد اغوا و گمراهيش بر مى آييم، اين بار نيز پس از آن كه او را به گناه مى كشيم، فورا متوجه شده و توبه مى كند.
ما نه از او ناامید هستیم، و نه مى توانيم مراد خود را از چنين شخصى بگيريم. پيوسته براى فريب اين دسته در زحمت و رنجيم.
منبع: پند تاريخ، ج4، ص 230