صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 46

موضوع: *********یادکرد حیوانات در نهج البلاغه**********

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2012
    شماره عضویت
    4158
    نوشته
    481
    تشکر
    295
    مورد تشکر
    2,468 در 627
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در مورد بيان دوم نوشته است:


    «حضرت امير _عليه السلام_ با اين بيان توحيدي، باعث روشني چشم جدّش ابراهيم خليل_عليه السلام_ شده است و اگر نضربن كنانه [يكي از اجداد اميرالمؤمنين_عليه السلام_ و پيامبر اسلام_صلّي‌الله عليه‌وآله‌وسلّم_ ] اين كلام را مي‌شنيد، بدان مباهات كرده شعري را مي‌گفت كه مفهوم آن چنين است: اي علي! تو باعث بزرگي اجدادت شدي و اگر اين سخن را ارسطو مي‌شنيد [او كه منكر علم الهي به جزئيات است] قلبش فروتن مي‌شد و موي بر بدنش راست مي‌گشت و از عظمت و بزرگي و مهابت اين كلام، انديشه‌اش مضطرب مي‌شد.»

    سپس مي‌افزايد:

    «من كلامي شبيه اين نديده‌ام مگر كلام خالق سبحان كه اين سخن چشمه‌اي جوشيده از آن اصل و نهري از آن دريا و شعله‌اي از آن آتش است؛ و گويا اين كلام، شرح آيه «و عنده مفاتيح الغيب لا يعلمها إلّا هو و يعلم ما في البرّ و البحر ...» است.»


    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2012
    شماره عضویت
    4158
    نوشته
    481
    تشکر
    295
    مورد تشکر
    2,468 در 627
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض خبز دوك (وذحة)


    «خبردو»، «خبزدوك» و «كَوَزْ» هر سه نام حشره‌اي سياه‌رنگ هستند كه جثّه‌اش به اندازة يك سوسك معمولي و يا بزرگ‌تر است. در زبان عربي به آن خنفساء يا وَذَحه مي‌گويند. اين حشره در نقاط تاريك، زندگي مي‌‌كند و روزها استراحت مي‌كند و شب‌ها از لانه خارج مي‌شود.


    در برخي از نوشته‌ها «خبزدوك» را مرادف «جُعَل» دانسته‌اند كه از نظر علمي درست نيست، و شايد شباهت ظاهري اين دو حشره باعث اين اشتباه شده است.

    دميري به تفاوت بين «جُعَل» و «خبزدوك» اشاره كرده و براي هر يك ويژگي‌هايي ذكر كرده است كه به دليل قدمت تاريخي، اين بررسي‌ها حايز اهميت است. وي در مورد «جُعَل» نوشته است:

    «جُعَل بر وزن صُرَد بزرگ‌تر از خنفساء است، و غالباً از سرگين گاو خلق مي‌شود و كارش جمع‌آوري و ذخيره‌سازي نجاسات است.

    مردم آن را اباجعران مي‌نامند؛ زيرا تنها سرگين خشك را جمع‌آوري مي‌كند.»


    امضاء


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2012
    شماره عضویت
    4158
    نوشته
    481
    تشکر
    295
    مورد تشکر
    2,468 در 627
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    دميري نوشته است:

    « از عجايب زندگي جُعَل آن است كه بر اثر بوي گُل يا بوي خوش جان مي‌دهد و اگر به نجاست برگردانده شود، زنده مي‌شود.»

    ابوطيب سروده است:

    كما تضرّ رياح الورد بالجعل = هم‌ چنان كه بوي گل به جُعَل زيان مي‌رساند

    دميري در مورد «خنفساء» نوشته است:

    «حشره‌اي كوچك‌تر از جُعَل و بسيار بدبوست و از عفونت زمين خلق مي‌شود. بسيار دير جان مي‌دهد و با عقرب رفاقت دارد. از آن براي معالجه بيماري‌هاي چشم و گوش استفاده مي‌شود و اگر بر محلّ گزيدگي عقرب قرار داده شود، بهبودي حاصل مي‌شود. اگر زنده وارد بدن حيواني شود باعث مرگ آن خواهد شد.»

    وي به حكايت غريبي در مورد اين جانور پرداخته و نوشته است:

    «مردي، خبزدوكي ديد و [باخود] گفت حكمت خداوند در آفرينش اين حشره چيست؟ آيا خوش بوست يا از هيكلي خوش برخوردار است؟! پس خداوند او را به زخمي چركين دچار كرد كه طبيبان همگي از درمان آن عاجز شدند. [مدّتي گذشت] تا طبيبي رهگذر به آن ديار آمد و زخم را ديد و فرمان داد خبزدوكي بياورند، طبيب آن حيوان را [پس از كشتن] سوزاند و خاكسترش را بر روي زخم پاشيد و به اذن الهي بهبودي حاصل شد. آن مرد به حاضران گفت: خداوند خواست و به من فهماند كه گاه پست‌ترين مخلوقات [در نزد تو] كمياب‌ترين دواها هستند.»

    جاحظ (حيوان‌شناس نامور مسلمان) نيز ابعاد مختلف زندگي اين حشرة كوچك را مورد پژوهش قرار داده و از سرسختي و لجاجت شديد آن در گفته است.

    وي نوشته است:

    «لجاجت در سه حيوان است: 1- خبزدوك؛ 2- مگس؛ 3- كِرْم سرخ.

    سرسختي خبزدوك تا آن جاست كه جانش را از دست داده و بر سر لجاجت جان مي‌بازد.»

    پرده‌پوشي حقيقت‌هاي ديني و بي‌خبر نگاه داشتن مردم از آن‌ها گناهي نابخشودني است. قرآن كريم كتمان حقيقت‌هاي ديني را از گناهان بزرگ مي‌داند و عالمان و دانشمندان اهل كتاب را كه واقعيت‌هاي موجود در كتاب‌هاي آسماني گذشته را از مردم كتمان مي‌كنند، مورد ملامت شديد قرار مي‌دهد:

    « انّ الذين يكتمون ما أنزلنا من‌البينات ... اُولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون»

    «كساني كه آيات روشن و رهنمودهايي را كه نازل كرده‌ايم پنهان مي‌دارند... خداوند و لعنت‌كنندگان بر آنان لعنت مي‌فرستند.»

    در اين كه لعنت‌كنندگان چه كساني‌اند سخن مفسّران گوناگون است. نكته مورد توجّه اين است كه دميري به نقل از مجاهد نوشته است:

    «مراد، جنبندگان زمين از قبيل جُعَل و خبزدوك است.»

    وي هم‌چنين به نقل از پيامبر اسلام - صلّي‌الله عليه‌وآله‌وسلّم - نوشته است:

    «مردم بايد افتخارهاي جاهلي را رها كنند و يا در نزد خداوند مبغوض‌تر از خبزدوك باشند.»


    امضاء


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2012
    شماره عضویت
    4158
    نوشته
    481
    تشکر
    295
    مورد تشکر
    2,468 در 627
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    از اين دو بيان روشن مي‌شود كه اين حشره در بين اعراب و در فرهنگ اسلامي سابقه داشته و مردم با رفتار و ويژگي‌هاي اين حشره آشنا بوده‌اند.

    اين حشره با عنوان وَذَحه يك بار در نهج‌البلاغة آمده است. حضرت براي تحقير ستمگر معروف، حجّاج‌بن يوسف ثقفي وي را با كنيه اباوذحه مخاطب قرار داد.

    حجّاج‌بن يوسف پس از شهادت حضرت علي - عليه‌اسلام - متولّد شد و حضرت قبل از اني كه وي پا به عرصه وجود نهد با پيش‌گويي داستان‌هاي حجّاج با خنفساء وي را «اباوذحه» ناميد و اين را بايد از ملاحم حضرت ناميد.

    سيد رضي پس از تفسير «وَذَحه» به «خنفساء» نوشته است:

    «مراد حضرت، حجّاج است.»

    حضرت پس از شكايت از سستي و سهل‌انگاري كوفيان در رعايت و پشتيباني دولت حق، آنان را از تسلّط ستمگري خون‌آشام از قبيله ثقيف آگاهي داد كه بر گرده آنان مسلّط مي‌شود و بي‌رحمانه مالشان را ببرد و گوشت بدنشان را بگدازد. حضرت پس از وعدة كوفيان به حاكميت جبّاري چون حجّاج فرمودند:

    «ايهٍ ابا وَذَحَه.»

    «بياور [آن چه را پيش توست] اي پدر خبزدوك.»


    امضاء


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2012
    شماره عضویت
    4158
    نوشته
    481
    تشکر
    295
    مورد تشکر
    2,468 در 627
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    عبارت اباوذحه كنيه است و در بين عرب كنيه امري رايج و مرسوم است. حضرت براي تحقير حجّاج و نشان دادن حقارت افزون‌تر كوفيان كه بايد حكمراني چون او را تحمّل كنند وي را با كنيه «اباوذحه» مخاطب قرار داده است.

    كنيه در بين اعراب براي تجليل و عظمت و احترام مخاطب به كار مي‌رود ولي گاه از كنيه براي تحقير مخاطب نيز استفاده مي‌شود كه مورد مذكور، از مصداق‌هاي آن است. پيش‌گويي حضرت سال‌ها بعد تحقق يافت. حجّاج از سال 75-95 ق با بي‌رحمي تمام بر عراق حكومت كرد. وي با خبزدوك داراي داستان‌هايي است.


    شارحان نهج‌البلاغة در بيان داستان‌هاي مذكور نگاشته‌اند:

    حجّاج، خبزدوكي ديد كه بر جانمازش مي‌رود، آن را براند، امّا جانور برگشت. ديگر بار چنان كرد، و جانور باز گرديد. حجّاج آن را با دست گرفت و جانور دست او را گزيد. پس دستش آماس كرد و او را تب آمد و همان نيش وجب مرگ وي گرديد.

    گويا خداوند اراده كرد خون‌آشام مغروري همانند او را با يكي از كوچك‌ترين مخلوقاتش نابود كند؛ چنان كه نمرود را با پشه كشت.

    حجّاج‌بن يوسف ثقفي اين جانور را مخلوق شيطان مي‌دانست و هرگاه آن را مي‌ديد به غلامان خويش مي‌گفت:

    «آن را برانيد كه پشكل شيطان است!!»

    وي ماجراهاي ديگري نيز در اين‌باره دارد

    امضاء


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2012
    شماره عضویت
    4158
    نوشته
    481
    تشکر
    295
    مورد تشکر
    2,468 در 627
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض خروس (ديك)



    خروس پرنده‌اي معروف است كه با انسان‌ها همزيستي دارد. در غرور و شهوت پيشتاز پرندگان است. از خصلت‌هاي ستوده همانند شجاعت و صبر و مقاومت برخوردار است و بين جوجه‌ها تبعيض قرار نمي‌دهد و با همه [جز در موارد استثنايي] به طور يكسان برخورد مي‌كند. به جفتش علاقه شديدي دارد و نسبت به او داراي صفت ايثار است. گاه دانه را منقار برداشته و به سوي مرغ مي‌اندازد و خود از خوردن آن صرف نظر مي‌كند. در دفاع از خانواده مي‌كوشد و شب‌ها در جلو لانه مي‌خوابد و نگهباني آن را بر عهده مي‌گيرد.
    از صفات عجيب خروس، وقت‌شناسي و شناخت ساعت‌هاي شبانه‌روز است. به هنگام فجر و قبل و بعد از آن آواز خروس در فضا طنين مي‌افكند.
    وقت نماز را مي‌شناسد و به طور طبيعي به هنگان نماز، آواز سر مي‌دهد. دانشمندان اسلامي از اين زاويه نيز به زندگي خروس نگريسته و دربارة آن مطالعه و بررسي كرده‌اند كه حكايتگر اهميت آن است.


    امضاء

  8. تشكرها 2

    مدير اجرايي (12-01-2013), شهاب منتظر (14-01-2013)

  9. Top | #27

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2012
    شماره عضویت
    4158
    نوشته
    481
    تشکر
    295
    مورد تشکر
    2,468 در 627
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    دميري نوشته است:

    «يكي از بزرگ‌ترين شگفتي‌هاي خروس، شناخت وقت شبانه است. او به طور دقيق و در فاصله‌هاي منظّم آواز مي‌خواند.»


    قزويني اين واقعه را دقيق‌تر بيان كرده و بر اين باور است كه:

    «خروس تعداد ساعت‌هاي شب را مي‌شناسد. اگر شب پانزده ساعت باشد خروس صدايش را بر پانزده تقسيم مي‌كند و اگر شب نه ساعت باشد خروس صدايش را بر نه بار تقسيم مي‌كند و اين جز با الهام خداوندي نيست.»

    وي مي‌افزايد:

    «برخي بر اين گمان‌اند كه اگر كسي با صداي خروس از خواب بيدار شود و برخيزد سنگيني خواب بر او غلبه نمي‌كند.»

    دميري وقت‌شناسي خروس در مورد نماز را مورد دقّت قرار داده و نوشته است:

    «برخي از صحابه، خروس را در سفر به همراه خود مي‌بردند تا وقت نماز را بشناسند.»

    وي به نقل از برخي فقيهان اهل سنّت، اعتماد بر آواز خروس مجرّب را براي اقامه نماز گزارش مي‌كند.

    جاحظ، حيوان‌شناس معروف مسلمان، اين مسأله را بررسي كرده كه آيا آواز خواندن خروس همانند پارس سگ در جواب يكديگر انجام مي‌شود و پاسخ‌گويي دو خروس به يكديگر باعث سردادن آواز خروس‌ها مي‌شود يا اين كه خروس از روي وقت‌شناسي آواز سر مي‌دهد و در وقت معيني و به طور منظّم گرچه اصلاً خروس ديگري در آن منطقه نباشد، به خواندن خواهد پرداخت؟


    امضاء

  10. تشكرها 2

    مدير اجرايي (12-01-2013), شهاب منتظر (14-01-2013)

  11. Top | #28

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2012
    شماره عضویت
    4158
    نوشته
    481
    تشکر
    295
    مورد تشکر
    2,468 در 627
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    وي نظريه دوم را پذيرفته و نوشته است:

    «سگ‌ها پارس نمي‌كنند مگر اين كه چيزي را حسّ كنند، بترسند يا آوازي و صدايي به گوششان بخورد؛ امّا خروس بدون شنيدن آواز و احساس خطر و يا هر چيز ديگر، به طور طبيعي به خواندن مي‌پردازد.»

    خروس در ادبيات عربي مورد توجّه قرار گرفته و چشمان روشن و با صفاي آن به عنوان ضرب‌المثل مطرح شده است. جاحظ، ابياتي از شاعران عرب را دز اين باره گزارش كرده است.

    امضاء

  12. تشكرها 2

    مدير اجرايي (12-01-2013), شهاب منتظر (14-01-2013)

  13. Top | #29

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2012
    شماره عضویت
    4158
    نوشته
    481
    تشکر
    295
    مورد تشکر
    2,468 در 627
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در روايات از خروس، به ويژه خروس سفيد تمجيد شده و رواياتي از طريق شيعه و اهل سنّت در مورد مستحب بودن نگه‌داري خروس در خانه وارد شده و آواز خروس و آگاهاندن آن بر وقت نماز، و برتري و فضيلت آن بر طاووس مطرح شده است.


    از دشنام دادن به خروس نهي شده و در برخي روايات پنج خصلت از صفات انبياي الهي در خروس گزارش شده است.

    آواز خروس در كنار صوت قاري قرآن و مناجات استغفاركنندگان محبوب خداوند معرّفي شده است. در نهج‌البلاغة، دو بار نام خروس (ديك) آمده است و در هر بار طاووس از جهتي به خروس تشبيه شده [گرچه غالباً طاووس مشبّه‌به است ولي گاه مشبّه نيز واقع شده] نخست در ردّباوري غلط از نحوة توليد مثل طاووس؛ كه تكثير نسل آن همانند خروس معرّفي شده است.

    ديگر بار پاهاي زشت طاووس به پاهاي خروسي تشبيه شده كه از نر و مادة هندي و فارسي متولّد شده باشد و پاهايي زشت داشته باشد. شرح و تفصيل بيشتر اين دو تشبيه در بخش طاووس خواهد آمد. ان شاء الله.


    امضاء

  14. تشكرها 2

    مدير اجرايي (12-01-2013), شهاب منتظر (14-01-2013)

  15. Top | #30

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2012
    شماره عضویت
    4158
    نوشته
    481
    تشکر
    295
    مورد تشکر
    2,468 در 627
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض خزندگان (هوامّ)



    خزندگان موجوداتي‌اند كه بيشتر زندگي آنان به صورت مخفي بوده و نهان جاي آنان از ديده‌هاي بشري پوشيده است. در نهج‌البلاغة از خزندگان با عنوان «هوامّ» ياد شده است. در اين معناي دقيق هوامّ چيست و مصداق‌هاي آن كدام است، اندك اختلافي است.
    خليل فراهيدي عقرب و همانند آن را از مصداق‌هاي هوام مي‌داند و نوشته است: «هوامّ حشره‌هاي زميني‌اند همانند عقرب‌ها و نظير آن‌ها.»
    فيروزآبادي هوامّ را تنها مار و هر خزندة سمّي مي‌داند كه كشنده باشد و نوشته است: «آن‌چه كه سمّي بوده و كشنده نباشد همانند زنبور و عقرب و شبه آن سوامّ نام دارد، امّا مثل موش و خارپشت و ... قوامّ نام دارند؛ ولي گاه هوامّ بر حشره‌هاي غيركشنده نيز اطلاق شده است.» شايد اختلاف اين دو اديب برجسته در مورد كشنده بودن عقرب و شبه آن است؛ ولي گويا مسلّم است كه هوامّ خزندگان سمّي‌اند و شامل اقسام كِرْم‌ها نمي‌شوند؛ زيرا سمّي نيستند و شامل حشره‌هايي چون زنبور نيز نخواهد بود؛ زيرا خزنده بر آن اطلاق نمي‌شود.



    امضاء

  16. تشكرها 2

    مدير اجرايي (12-01-2013), شهاب منتظر (14-01-2013)

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi