زن به عنوان نیمی از انبوه جامعه بشری با سه رویكرد طبیعت، حقوق و وظایف در استمرار حركت تكاملی، جایگاهی رفیع داشته و در ادیان الهی خصوصاً اسلام مورد توجه بوده است و سیمای آن در قرآن در هر سه مورد كاملاً شفاف تبیین شده است. از آنجا كه كلام وحی در بردارنده عقلانیّت متصل به ذات احدیت است، به همین خاطر در تضاد یا تقابل با فطرت انسان نیست بلكه آنچه با این عقلانیت در مبارزه است روزگاری بر سر نزول، و بعد از آن تا به امروز بر سر تأویل است.[1]در واقع آنچه امروزه به عنوان دفاع از حقوق مطرح است و یا آنكه تحت نام مدرنیته جایگزین سنتی، در جراید خودنمایی میكند، ترس از اجرا صحیح احكام نورانی اسلام است. والا كدام عقل را سراغ دارید كه از عقل محض، خالق عقلانیت و اندیشه و گفتمان والاتر باشد. و كدام ناحیه عبث و یله و بیضابطه است كه دومی آن حقوق زنان باشد. با وجود این، در نقد كلام آقای كدیور كه گفتهاند:
« عقلانیت امروز با عقلانیت دیروز زمین تا آسمان فرق كرده » « اما در واقع در ادبیّات دینی ما دو سیما از زن به چشم میخورد، یك سیما كه بیشتر قرآنی است، سیمای دومی هم البته هست و اتفاقاً همه مشكلات متوجه این سیمای دوم است نه سیمای اول، این سیمای دوم بیشتر سیمای شرعی و فقهی است» « این سیما اگر نخواهیم آن را روشن میكنیم و بخواهیم بدون مجامله مطرحش بكنیم از زن یك چهرهی انسان فرودست و آسیبپذیر و نیازمند پاسداری دائمی مرد را ارائه میكند» « طرح مسأله حقوق زنان در جامعه دلالت بر آن میكند كه بانوان در چنین جامعهای مشكل حقوقی دارند »[2] تأملی در قرآن میكنیم و آیات مربوط به زن و حقوق او را بررسی میكنیم. خود قضاوت كنید كه آیا عقلانیت قرآن و آنچه كه امروز ادعای « عقلانیت » میشود تا چه اندازه قابل هضم است.