نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: لباس احرام؛محرمات احرام

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض لباس احرام؛محرمات احرام

    آن گاه به لباس احرام و ساير البسه ها با ديده عقل نظر كن، ببين در ساير لباس ها در طول تاريخ از باب غرور و تكبر چه جنايت ها كه بر بشر مظلوم نرفته و در اين لباس چه بيگانه ها كه آشناي حرم نشدند.
    وقت به درآوردن لباس ظلم، لباس فخر، لباس كبر، لباس غضب، لباس درّندگي; و پوشيدن لباس توبه، لباس كرامت، لباس عام، لباس ذكر، لباس توجه، لباس مراقبت و لباس طاعت و لباس ترك گناه است.
    آري، احرام ببند، تا از بار هر لباسي جز لباس حق سبك شوي، با همه در اين لباس همرنگ و همگام شو، تا بداني چيزي نيستي و آنچه در حق خود تصور مي كردي خيالي بيش نبود.
    در اين لباس از من بمير و به او زنده شو، از چنگال شيطان درآي و به دامن دوست آويز، از تعلقات خود را نجات ده و آن گاه وارد دنياي با عظمت نيت شو.
    نيت
    پس از پوشيدن لباس احرام، نوبت نيت است، نيت يعني قصد، يعني آهنگ، يعني توجه، آن هم توجه به سوي اولين و آخرين مقصد و اين توجه تحقق پيدا نمي كند، مگر با بريدن از ما سوي اللّه.در اين حال فقط به مقصد حقيقي و مقصود واقعي توجه داشته باش، مقصدي كه بازگشت همه موجودات به اوست.آري، به او باز گرد، اين همه بيراهه رفتن بس است، اين همه پشت به حقايق كردن كافي است، آخر باز گرد، بازگشتني كه در آن بازگشت نباشد.با چنين عزمي آن سفر معنوي، آن سير ملكوتي، آن حركت الهي را شروع كن، تو را به خدا در مسئله نيت به لفظ تنها دل خوش نباش، از لفظ كاري ساخته نيست، هر چه هست مربوط به دل است.
    نيت عزم است، آن هم عزمي جزم، عزم بر طاعت، عزم بر ترك گناه، عزم بر تقوي، عزم بر جلب رضايت دوست، عزم بر آراسته شدن به حقايق آسماني، عزم بر نجات از آلودگي ها و نجات جامعه و خانواده از بدبختي ها و خلاصه نيت يعني منفجر كردن هسته فطرت با قدرت نور خدا براي يافتن حقيقت و ترويج آن در بين عباد حق.آري، نيت يعني عزم بر آزادي از اسارت شهوات شيطاني، عزم بر خلاصي از تمام طاغوت هاي درون و برون و افتادن در درياي رحمت براي پاك شدن از تمام مهالك.چون اين چنين نيت كردي، با دلي شكسته و قلبي خاشع مضمون ابيات زير را در محضر محبوب، در مسجد شجره در حال سجده و صورت گذاردن بر خاك زمزمه كن سپس به دنياي باعظمت تلبيه وارد شو :
    تا غمت با من آشنايي كرد *** دلم از جان خود جدايي كرد
    تا غم تو قبول كرد مرا *** هستي خود ملول كرد مرا
    در سماع توام چو حال گرفت *** از وجود خودم ملال گرفت
    آيت عشق تو چو برخواندم *** مايه جان و دل برافشاندم
    هر كجا آفتاب حسن تو تافت *** عاشقان را بجست و نيك بيافت
    اگر اي آفتاب جان افروز *** شب ما از رخ تو گردد روز
    اندر آن بس بود زروي تو تاب *** گو دگر آفتاب و ماه متاب
    اي زعشاق گرم بازارت *** به ز من، عالمي خريدارت
    تلبيه، شعار بلند ملكوتي
    پس از آن كه شرايط و آداب حضور را در خود آماده كردي، مي تواني با اين شعار بلند آسماني و حقيقت ملكوتي، آمدنت را با تمام پاكي و اخلاص و عشق و محبت به پيشگاه مقدس او اعلام كني.ولي توجه داشته باش كه آمدنت را به صورتي اعلام نمايي كه به صدايت توجه كنند و آمدنت را بپذيرند.آنجا جاي پرهيزكاران و پاكان است، آنجا جاي پذيرش هر كسي نيست، آنجا ايمان و توبه و عمل صالح و اخلاص وسيله قبولاندن انسان به حضرت يار است.بدون شك اگر كسي خود را آراسته به اوصاف آسماني نكرده باشد، ندايش را نشنيده مي گيرند، به حركتش نظري نمي كنند و اعمالش را توجه نمي نمايند.« لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ... » آمدنت را در لباس آشنايي و آشتي خبر مي دهد، هجرتت را از تمام معايب و آلودگي ها و زشتي ها اشعار مي دهد، آيا همين است ؟ !« لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ... » يعني : نهادم را از تنگناي ظلم و ستم و سركشي، به جهان عدالت و خيرخواهي انتقال مي دهم.در حال گفتن اين جملات، انسان در درون خود به معاني متعددي از پاكي، قدس، خضوع و اجابت به نداي مولايش توجه پيدا كرده، بر خويش مسلم مي دارد كه به يكتايي او معترف است و او را در مالكيت و قدرت و فضل و بخشايش و تدبير يگانه مي داند.آري، اي محبوب من ! اي مالك و خالق من ! اي معشوق من !
    ندايت را قبول مي كنم، من در آستان مقدست ايستاده ام، به فرمانت گوش مي دهم، به فرمانبرداري از دستورهايت شتابانم، پيمان تو را بدون ترديد و تغييري نگه مي دارم.( أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لاَّ تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ انّه لكم عدوٌّ مبينٌ ).اي فرزندان آدم ! آيا از شما پيشمان نستاندم كه شيطان را مپرستيد كه او بي ترديد دشمن آشكاري براي شماست ؟

    اي مولاي من ! تو يكتا و بي همتايي، كسي هستي كه همگان بايد ندايت را اجابت كنند و دعوتت را بپذيرند، نهاد همه متوجه توست، صاحب و عطا كننده نعمت هاي بي شماري، مالك آن چنان عزتي هستي كه خواري به حريمش راه ندارد، نيرويي داري كه نقصان نمي پذيرد، نفوذت به همه جا رسيده، خدايي جز تو وجود ندارد.
    آري، اي مولاي من ! ندايت را مي پذيرم، ستايش و نعمت براي توست و آقايي و بي همتايي در خور توست.
    اين است معناي تلبيه، با اين شعار، وحدت و يگانگي پرستندگان خداي يگانه اعلام مي شود، البته همه اين واقعيت ها در صورتي است كه به حقيقت تلبيه توجه شود.تلبيه گويان، خود را به آسمان نوراني ملكوت كه در آنجا از ظلمت هاي مادي، سركشي هاي نفس و امتيازهاي برخاسته از كبر و
    دورويي خبري نيست، بالا مي برند.چون تلبيه شعار ايمان است و مقصود از آن اين است كه
    آدمي مصداق واقعي آن شود و معنايش پاسخ گويي به اوامر الهي است و از طرفي تحت عنوان ويژه اي در مسئله حج قرار گرفته، چرا كه حج مزاياي منحصر به فردي دارد، بنابراين چقدر از ايمان دورند و
    چه اندازه چهره باطن آنان زشت است، كساني كه خود را از اين حريم عالي دور نگاه داشته و راز خويشتن و جامعه خود را به شيطان واگذاشته و دربست در اختيار دشمنان دين و ملت اند ! و در شؤون حيات از
    فرهنگ شياطين پيروي مي كنند، اين دون همّتان و پست فطرتان در هر مقامي كه هستند در وقت تلبيه جز به لفظ بي معني به چيز ديگر اتصال ندارند.اينان چه اندازه از حقيقت تلبيه بيگانه اند؟ آنها لياقت ايستادن در صف پاكان را ندارند.در هر صورت شما اي زائران خانه حق ! با تمام وجود مراقب اين شعار باشيد، به نداي مولاي خود پاسخ مثبت دهيد، وجود خود را پس از اين كلمات نوراني و شعار ملكوتي، از اجابت دعوت شيطان، طاغوت، شهوت، بيگانه، استعمارگر، خودخواهي، يهودي، مسيحي، شرق و غرب و هر كس براي شما و دين شما ضرر دارد منع كنيد.به حقيقت، تلبيه بگوييد، به راستي نداي حق را اجابت كنيد، به
    درستي و پاكي در اين مقام قرار بگيريد كه اگر در اين حريم قبول
    شويد، پذيرفته شده ايد و اگر قبول نشويد، از بدبخت ترين مردم روي
    زمين خواهيد بود.
    اجابت نداي حق با تسليم روح
    برادر مؤمني داشتم كه از هر جهت مورد اطمينان بود، بيست و پنج سال خدمتگزاري زائران خانه حق را به عهده داشت، نيكان و پاكان سعي داشتند در اين سفر ملكوتي در معيت او باشند.روزي در محضر او از اين مقوله سخن بود، داستان اعجاب انگيزي را كه در يكي از سفرهايش رخ داده بود، برايم تعريف كرد.
    گفت : تعدادي زائر در يكي از سال ها براي رفتن به حج از طريق عراق همراه من شدند، همه در اتوبوس مستقر گشته، و آماده حركت بودند. در اين ميان يك زن و شوهر كه آثار عظمت و ادب و عبوديت در چهره آنان آشكار بود، براي سوار شدن به اتوبوس نزديك شدند. اين دو نفر آخرين مسافران من بودند و هر دو از اصفهان در كاروان من نام نويسي كرده بودند.با احترام هر دو را سر جاي مخصوص به خودشان نشاندم، يكي از بدرقه كنندگان درباره هر دو آنها با حالتي خاص به من سفارش كرد.زيارت عالي عتبات را در عراق طي كرديم، پس از آن عازم حج شديم، به مدينه رسيده مدتي در آنجا اقامت كرديم، سپس آماده رفتن به ميقات شديم، در بين مسافران آن سال من، آن مرد و زن حال ديگري داشتند، پريشان حالي به آنان مهلت نمي داد. به مسجد شجره رسيديم، جمعيت در آن ناحيه موج مي زد، هر كس با سرعت هرچه تمام تر به فكر محرم شدن بود، پيرمرد از من مهلت خواست تا غسل كند، وسائل غسلش را فراهم كردم، غسل كرد و دو پارچه احرام را بر خود بست، گريه به او مهلت نمي داد، او را براي گفتن تلبيه حاضر كردم، سؤال كرد : معناي تلبيه چيست ؟ عرضه داشتم : يعني : اي خداي مهربان ! مرا دعوت كردي به حريم قرب تو درآيم، آمدم ; گفت : آه، معناي تلبيه اين است ؟ ! يكي دو بار با حالي منقلب گفت : خدايا آمدم، آمدم و ناگهان نقش زمين شد ; با كمال حيرت بالاي سرش رفتم، ديدم از دنيا رفته است.
    ویرایش توسط عهد آسمانى : 26-02-2012 در ساعت 11:06
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض محرمات احرام

    محرمات احرام
    زائر چون تلبيه گفت بيست و پنج چيز بر او حرام مي شود و حرمت اين بيست و پنج مورد براي اين است كه انسان براي رسيدن به قسمتي از درجات بندگي و اخلاص آماده گشته، بتواند به حضور مقدس آن جناب و حريم حرم آن محبوب واقعي بار يابد.معلوم نيست آنچه در توضيح اين بيست و پنج مسئله بيايد، فلسفه و اسرار آن باشد، كه عقل ناقص ما از درك بسياري از حقايق عاجز است، ولي مي تواند دورنمايي از حقايق اين محرمات را نشان دهد.
    1 ـ صيد حيوانات
    توجه خود را، در حال احرام از خدا برداشتن و متوجه صيد كردن، عين بي ادبي نسبت به حضرت مولاست، علاوه بر اين، در اين مقام رقت قلب و عاطفه و مهر مي پسندند و اين مسئله با صيد حيوان تناسب ندارد.
    اين سفر براي سير به مقامات عالي الهي است، نه تفرج و خوش گذارني، براي حفظ جان است، نه جانداري را بي جان كردن، براي مهر و عاطفه است، نه بي رحمي و سنگدلي.

    بيدار باش، تو در مقامي هستي كه هم اكنون با كشتي اميد به سوي درياي رحمت در حركتي و مقصدت اتصال به لطف و كرم اوست، شكار نوعي تفريح است و تو را از رسيدن به هدف باز مي دارد، از طرفي در آن موقعيت آسيب رساندن به جانداران گناه است و از طرف مولايت نهي اكيد شده است.از طرفي خود تو اكنون صيد عالم معنايي و مجذوب جهان ملكوت، با دنبال كردن صيد، از آن مقام بلند به پستي رسيده و از آن حريم عالي جدا خواهي شد، سعي كن چشم حق بينت باز باشد و مواظب دل باش، باشد كه جمال مولا در آن تجلي كرده و تو را از اسارت ها نجات بخشيده و به حضورش بپذيرد.
    2 ـ نگاه در آيينه
    آري، در اين موقعيت عالي و گران، بايد چشم انداز تو مقام عالي قرب باشد و نظر تو متوجه تكاليف و مسؤوليت هايي كه از طرف حضرت دوست بر عهده تو است.چشم تماشا به اوامر و نواهي مولا انداز و از خود ديدن و خود تماشا كردن و خودبيني بپرهيز.در هر صورت در آنجا به خود منگر كه اگر با ديد الهي نظر كني، خودي براي تو نمانده و اصولاً خودي براي تو متصور نيست.اگر هم بنا شود به خود بنگري به نقايص و عيوبت بنگر و ببين آيا حضرت دوست تو را با اين همه عيب مي پذيرد ؟ !راستي كه آنجا جاي رفع عيب و شستشوي باطن است، جايگاه آزادي از ما سوا و پيوند يافتن با اوست.

    آري، در آنجا يك دم با كمال اخلاص گوش جان بر در دل بگذار و ببين چه مي شنوي :
    هر دم بشارت هاي دل از هاتف جان مي رسد *** هر كس كه از جان بگذرد آخر به جانان مي رسد
    يكدم مياسا روز و شب مردي بجو دردي طلب *** چون جان زدرد آمد به لب، ناگاه درمان مي رسد
    ره گر دراز آيد تو را شيب و فراز آيد تو را *** چون ترك تاز آيد تو را آخر به پايان مي رسد
    اين خانه چون ويران شود، معمور و آبادان شود *** اين سر چو بي سامان شود، ناگه به سامان مي رسد
    اي مبتلا اي مبتلا بركش صلا بركش صلا *** در دل اگر رنج و بلا روزي به مهمان مي رسد
    انديشه و اندوه و غم، رنج و تعب، درد و الم *** هر يك نهد در دل قدم با حكم و فرمان مي رسد
    بر دل اگر باري بود بار غم ياري بود *** در پا اگر خاري بود خار از گلستان مي رسد
    3 ـ بوي عطر
    در اين سيري كه برايت پيش آمده از استشمام بوي خوش عوامل ظاهري بپرهيز و جز بوي محبوب و وصال آن جناب چيزي مبوي.از بوي عطر دوري كن تا از ياد زندگي مادي و تجملاتش آسوده بماني، تو اي مهماني كه به گل گشت بوستان يار آمده اي، از عوامل معنوي ببوي تا به تزكيه وجودت از تمام آلودگي ها قيام كرده باشي، در اين سفر خود را به پاكان و خوش بويان حريم دوست نزديك كن تا از اين بوستان معنوي گل ها بچيني.آري، به تماشاي او و استشمام بوي او اقدام كن تا در همان لحظه اول از شوق حضرتش به وجد آيي و سراسر وجودت را مستي و شور بگيرد و با تمام وجود بتواني به محضر حضرت او عرضه بداري :
    به بويِ آن كه دمي در حرم بياسايند *** هزار باديه سهل است اگر بپيمايند
    طريق عشق، جفا بردنست و جانبازي *** ديگر چه چاره كه با زورمند برتابند
    در گريز نبسته است ليكن از نظرش *** كجا روند اسيران كه بند برپايند
    فداي جان تو گر جان من طمع داري *** غلام حلقه به گوش آن كند كه فرمايند
    حديث حسن تو و داستان عشق مرا *** هزار ليلي و مجنون بر او بيفزايند
    6،5،4ـ لمس بدن زن، آميزش، بوسيدن
    مهم ترين مقدمه اين سه برنامه، نظر كردن و چشم دوختن به زنان است و در آن حريم با حالت احرام فرقي نمي كند كه آن زن، همسر خود انسان باشد يا ديگري، آري قوي ترين عامل نزديك كننده انسان به شهوات جنسي نظر بازي است.اهل حق در اين مسئله ترديد ندارند كه تماشا كردن چهره و بدن زناني كه پروردگار آنان را نامحرم دانسته سرچشمه و مبدأ تمام مفاسد خانمان سوز خانوادگي و اجتماعي است.انسان غربي گو اين كه زمان مسيحي بودنش هم لامذهب بود، ولي اين لامذهبي پس از عصر رنسانس به اوج بي قيدي و افسارگسيختگي رسيد، جنس مرد پس از انقلاب صنعتي هجوم عجيبي به شخصيت زن برد. پرده حرمت او را گرفت، تا بتواند هر زني را بخواهد ببيند و هرگونه تمتعي از او ببرد، مانعي براي او نباشد.
    آري، انسان غربي خود را از نظركردن به هر زن و دختري ممنوع مي ديد و اين ممنوعيت را از چشم دين مي دانست، اساس دين و اصول اخلاق را ويران كرد تا دسترسي او به جنس زن از هر جهت آسان شود و از راه رسيدن به وصال او بتواند براي ارضاي غرايز حيواني اش تا آنجا كه ممكن است از او استفاده كند.
    ظهور مفاسد، پيدا شدن خيانت هاي بي سابقه، افتادن زن و مرد در وادي گمراهي، فرار دختران از محيط خانواده، پناه بردن همه غربي ها و مقلدانشان به انواع بي بند و باري ها، پديد آمدن مراكز فحشا و منكرات، لاقيدي و بي بند وباري، همه و همه دليل بر غلط بودن خط زندگي غربيان است و عجيب تر از زندگي غربي ها، زندگي مقلدان شرقي و بعضي از مسلمانان است كه بدون فكر و انديشه و بدون غور در حقايق و عاقبت كار، به دنبال آنان روانند.

    سراسر ممالك غربي و بعضي از ممالك شرقي، از حكومت فساد در همه شؤون زندگي در ناله اند و به خاطر متلاشي شدن اوضاع اجتماعي و اخلاقي به علت اين بي بند و باري در عزايند. فقط خداي عالم مي داند كه از اين راه چه ضرر و چه ضربه هاي خطرناكي به حيات انسان در كره زمين وارد شده است.
    آري، اگر مرد نتواند به هر صورت كه بخواهد زن را ببيند و زن نتواند
    به هر صورت كه مي خواهد با مرد رابطه برقرار كند، اين همه خسارت به بار نخواهد آمد.در مكتب سعادتبخش اسلام، مسئله حجاب و پوشش زن و مسئله محرم و نامحرم در همه جا و همه وقت از ضروريات دين قلمداد شده و منكر آن با علم به ضرورت ديني بودن آن، كافر است.اين دستور گرانبها، سدي عظيم در برابر سيل انحرافات، جنايت ها و خيانت ها و انواع مفسده هاست.حرام بودن تماس مرد با زن خود در وقت احرام به صورت لمس بدن، يا آميزش يا بوسيدن، تمريني براي مرد و زن است كه به فضاي ملكوتي تقوا نزديك تر شده و قدرت اراده آنان براي ترك اين سه برنامه در مسير نامشروع افزون گردد.علاوه بر اين بايد هر نوع لذتي در اين برنامه بر مرد و زن حرام شود، تا به درك و فهم لذت وصال محبوب حقيقي نائل آيند و آن بهره الهي و حظ معنوي را از آيين حج ببرند.
    7 ـ پوشاندن روي پا
    توجه داشته باش كه در حريم مقدسي هستي، حريمي كه وادي سينا و طور از آن كسب نور مي كند، هم چون موسي (عليه السلام) كفش تعلقات از پاي جان و پاي پوش عادي از پاي بدن به درآر، سزاوار نيست در اين وادي ملكوتي همراه با زر و زيور پا از قبيل كفش و جوراب حركت كني.( إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُويً ).
    زيرا تو در وادي مقدس طوي هستي.
    اگر بتواني به كلي پا برهنه حركت كن، اگر نه از كفش بسيار ساده آن هم در حدي كه روي پا را نپوشاند به سوي مسجد الحرام متوجه شو، تا از نظر ظاهر نهايت تواضع را در پيشگاه كبريايي او رعايت كرده باشي و از نظر باطن به تدريج به حال خشوع برسي و براي شنيدن نداي محبوب دلربايت از وادي سيناي قلب و طور جان آماده گردي.كفش متكبران از پاي به در كن، جلال و جبروت ظاهري و اعتباري را از سراسر وجود بريز، آهسته قدم بردار، با وجود مبارك مولايت زمزمه كن و حال معنوي خود را ادامه بده تا جواب آن جناب را از درون قلب بشنوي، در حالي كه از ديدگانت اشك شوق يا اشك ندامت از گذشته خويش بر چهره ات جاري است، با كمال ذلت و خاكساري به حريم مقدس او عرضه بدار :
    كسي كه روي تو ديده ست حال من داند *** كه هر كه دل به تو پرداخت، صبر نتواند
    هر آدمي كه دو چشمش بر آن جمال افتاد *** دلت ببخشد و بر جانت آفرين خواند
    چه روزها به سر آورد جان منتظرم *** به بوي آن كه شبي با تو روز گرداند
    مگر تو روي بپوشي و گرنه ممكن نيست *** كه آدمي كه تو بيند نظر بپوشاند
    به دست رحمتم از خاك آستان برگير *** كه گر بيفكني ام، كس به هيچ نستاند
    چه حاجت است به شمشير قتل عاشق را؟ *** حديث دوست بگويش كه جان برافشاند
    پيام اهل دل است اين سخن كه سعدي را *** نه هر كه گوش كند، معني سخن داند
    8 ـ قسم خوردن
    قواعد عالي اسلام در شرايط عادي هم انسان را از قسم خوردن منع مي كند، مگر در جايي كه احتياج به اثبات حقي آن هم در محضر قضاوت شرعي باشد.باور كردني نيست كه زائر خانه حق و سالك الي اللّه، آن هم در مسير حج، حقي را پايمال كند تا نياز به قسم خوردن داشته باشد، براي محرم در حال عادي قسم خوردن ممنوع است و هرگز كار او به برنامه غير عادي نخواهد كشيد تا در آنجا بحثي باشد ! !حاجيان با آهنگي واحد به سوي حريم توحيد با كمك ايمان و عشق در حركتند، سخن آنان جز خدا نيست و هم آنان حرمت نام دوست را نگاه داشته و در گفتار خود از قسم به نام حق دوري كنند.زائر در آن حريم مقدس، جز ذكر حق و ياد او و سعي در بريدن تعلقات بي پايه، وظيفه اي ندارد.براي زائر شيرين ترين حقيقت ياد محبوب است و بس و ذكري جز التجا به پيشگاه مقدس او براي بار يافتن در آن ملكوت ندارد.
    9 ـ انگشتر براي زينت
    زائر در حال احرام بايد از هر زيور و زينتي به دور باشد ; زيرا يار، او را بي رنگ و بي تعلق و آزاد خواسته است.گر چه انگشتر وزني ندارد ولي اگر به قصد زينت باشد، سنگين وزن مي شود و همين سنگيني از سرعت حركت معنوي مي كاهد.مولاي مهربان دوست ندارد كه هر چه موجب منيت يا انحراف فكر، يا خرابي حال است با انسان همراه باشد.بگذار با بدني آزاد از تعلقات مادي و روحي پاك و پاكيزه از رذائل و عقلي آرام از شوائب به سوي او در حركت باشي، با يك حلقه انگشتر، خود را حلقه به گوش تعلقات دنيايي مكن، دستت را از امور مادي تهي كن تا آن را از رحمت و عنايت پر كنند.

    اينجا ذلت و فقر و سوز دل مي پذيرند، اينجا قلب خاشع، بدن خاضع و اشك چشم هم چون سيل و ندامت از گذشته مي خرند.
    10 ـ لباس زينت براي زن
    پيش از احرام، زينت كردن زن به لباس گوناگون و ساير ادوات از قبيل طلا و نقره و جواهرات براي محرم خودش، از نظر اسلام بي مانع است ولي پس از پوشيدن لباس احرام و گفتن تلبيه، تمام زينت ها بر او
    حرام مي شود، تا بدين وسيله براي مدتي بتواند از مرز ماديت خارج شده، الهي محض گردد و لذت بندگي حق را به دور از تعلقات مادي بچشد.در آن سرزمين پاك بايد زنان به نداي بانوي دو سرا فاطمه زهرا (عليها السلام) ـ كه هنوز بعد از گذشت چهارده قرن از فضاي مكه و مدينه به گوش مي رسد ـ توجه كنند كه فرمود:
    بهترين زينت زن، حيا و پاك دامني است و اين كه مردان را نبيند و مردان او را نبينند.
    زنان بايد همه جا و همه وقت خصوصاً در اين سفر، حضرت احديت را به ياد داشته باشند و بدانند كه با جلوه خود، چه در اين سفر، چه در حضر، هزاران بلاي خانمانسوز براي جامعه بشري به ارمغان آورده و ملتي را غرق در فساد و تباهي مي كنند.
    آري، اي زن ! در اين سفر بيش از پيش تمرين حيا و عفت كن و به جامعه و به خصوص نسل جوان ترحم آر كه جامعه و جوانانش بر اثر خودنمايي و عشوه هاي تو به چاهي مي افتند كه گاهي نجات از آن چاه، براي آنان غير ممكن مي نمايد.
    11 ـ پوشاندن سر
    به وقت حركت از ميقات تا رسيدن به سر منزل مقصود و خروج از احرام، هر پوششي براي سر مرد حرام است.كلاه، ديهيم، عمامه، افسر، تاج و... در محضر مقدس او بر سر نداشته باش و بدان كه كبريايي همه جا و در همه زمان برازنده حضرت اوست.هر كلاهي به سر داري از سر برگير، سرپوش تكبر از سر بردار، مرغ عقل را از جمجمه غرور و كبر آزاد كن تا بتواند در هواي حقيقت به پرواز آيد و برايت كسب معني كند.
    راستي، اين چه ننگي است كه عمري، گوهر گرانبهاي آفرينش، يعني عقل را در زندان استخواني سر به اسارت نگاه داري.حج، جايگاه حركت است و مركز آزادي از زنجيرهاي مرئي و نامرئي، مانعي در راه انديشه و تفكر قرار مده، با كمك حضرت دوست و عنايت حضرت رب، تا ملكوت عالم به پرواز آي و در آن محضر پاك و حريم مقدس و پيشگاه معني، عرضه بدار :
    خداوندا دلم لبريز غم كن *** درون درد پروردي كرم كن
    زصهباي شهودم كن چنان مست *** كه نشناسم سر از پا، پاي از دست
    سر از عشق تهي در گور بادا *** هر آن كه جز تو بيند كور بادا
    غلط گفتم جز او كي در ميان بود *** كجا از غير او نام و نشان بود
    چه گويم از جمال آفتابش *** كه عين بي حجابي شد حجابش
    12 ـ كندن موي بدن
    در اين سرزمين و در حال انجام برنامه هاي الهي، نبايد سر مويي از كسي كم شود، با كندن يك موي بدن خود و ديگران، جسم آزرده مي شود و تا اين حد آزار رساندن به نفس خود و ديگران ممنوع است.
    اگر به اين دستور عالي توجه شود، معلوم مي گردد كه قسمتي از اعمال حج، حس بشردوستي و ترحم را در لطيف ترين مرحله در قلب انسان زنده مي كند و آدمي را در مسيري قرار مي دهد كه از آزردن خود و ديگران حتي به اندازه يك سر سوزن و يك سر مو بپرهيزد.
    آيا شما مي توانيد در ساير مكتب ها چنين قواعدي براي حفظ حقوق انسان ـ گرچه به اندازه يك سر مو باشد ـ بيابيد ؟تنها مدرسه اي كه به بشر اجازه نمي دهد به اندازه يك سر مو آلوده به تجاوز شود، مدرسه حق و آيين الهي است.

    13- پليدي دروغ را احدي از افراد انسان انكار ندارد. دروغ، اعتماد و اطمينان را از حريم حيات جامعه ريشه كن مي كند و ضربه هاي سنگيني بر پيكر زندگي وارد مي سازد.دروغگو، در كتاب خدا مورد لعنت قرار گرفته و محروم ماندن دروغگو از عنايت حضرت حق بارزترين گواه بر پليدي اين گناه است.
    از نظر اسلام دروغ، همه جا و در همه وقت ـ مگر در موارد خاصي كه پاي حفظ جان يا مال يا آبرو آن هم در مسير حق در ميان باشد ـ ممنوع و حرام است.اعلام حرمت آن در هنگام احرام شايد براي اين باشد كه زائر با تمرين ترك اين گناه بتواند از بلاي خانمانسوز آن نجات پيدا كند و ريشه اين پليدي، از سرزمين وجود او كنده شود.فخرفروشي بر ديگران امري است ناپسند، چون انسان ها همه از يك پدر و مادرند و براي آنان امتيازي جز به پاكي و تقوا و درستي نيست و اين پاكي و درستي هم توشه آخرت است، پس نبايد علت عجب براي پاكان و نيكان باشد.شارع مقدس چهارده قرن قبل با صداي رسا اعلام فرمود كه عرب را بر عجم، سپيد را بر سياه، غني را بر فقير و امير را بر رعيت فخري نيست. دشنام و ناسزا كار مردم بي ايمان و سست بنيان است، در روايات عالي اسلامي آمده كه : دشنام كار مردم مسلمان نيست.قرآن مجيد در اصول اخلاقي و تربيتي خود مردم را از فحش دادن حتي به دشمنان حق منع كرده ; مسلماني كه به وسيله فحش و ناسزا، سبب رنجش خاطر ديگران است، از ديدگاه اولياي خدا مسلمان نيست.
    14 ـ سرمه كشيدن
    راستي، سزاوار نيست، پس از آن كه جذبه الهي و نداي پاك سفيرش ابراهيم، آدمي را به تماشاي معاني بلند آسماني در سفر حج كشيد، وقت تماشا را صرف سرمه كرد !اين را مي دانيد كه سرمه براي مرد و زن، جنبه زينت دارد و به خاطر جلب توجه ديگران و پوشاندن عيب چشم و ابروست.جايي كه جلب توجه حضرت دوست بايد محور عمل باشد، احتياجي به سرمه نيست، بهترين سرمه، خلوص در عمل و عالي ترين زينت، تقوي و پرهيزكاري است.
    15 ـ رو گرفتن زن
    چه كلاس عجيبي و چه زمينه استواري براي تربيت! به مردان مي گويد : در اين اجتماع بزرگ كه مرد و زن در يك محوطه جمعند، از نظر كردن به روي زن بپرهيز كه نظر به او حرام است و به زنان مي گويد : روي خود را مپوشانيد.آنچه مرد را با تمام وجود به سوي شهوات جنسي مي كشد در برابرش آزاد مي گذارند، آن گاه به او مي گويند : حق استفاده از آن را ولو به يك نظر نداري.آري، اين است راه زنده كردن زمينه تقوا در جنس مرد. اينجا حريم با عظمت ايمان و وادي معناست، در اين حريم خود را آلوده مكن كه گناهش عظيم و بارش بسيار سنگين است.ديده از تمام مناظر زيبا، حتي چهره همسر خودت برگير، تا به درك زيبايي مطلق نائل آيي و با ديده دل به تماشاي رخ محبوب موفق شوي.
    16 ـ روغن ماليدن به بدن
    در مراسم بي نظير حج، بايد تمام كوشش زائر بر اين باشد كه خود را از قيود و رسوم مادي بركنار داشته و تمام وجود خويش را هم چون ماهي در آب درياي رحمت غرق كند.اسلام عزيز در تمام شؤون حيات از آدمي مي خواهد كه براي خدا باشد و براي خدا زندگي كند.وجوب نمازهاي يوميه به اين خاطر است كه آدمي حتي يك روز از عالم معني جدا نباشد. هدف از مراسم حج آن است كه حقيقت بندگي در آدمي قوي گردد و توان معنوي بيشتر شود، در برنامه حج آن هم به وقت احرام اجازه روغن ماليدن به بدن را نمي دهند تا شامه و پوست و حواس خود و ديگران از حريم حضرت دوست دور نشود.
    17 ـ زير سايه بودن
    از ميقات تا حرم با سر برهنه و زير آفتاب سوزان حركت كردن، يكي از برنامه هاي مهم حج است.در اين وقت است كه انسان به ياد محشر كبري و قيامت عظمي مي افتد.زائران خانه دوست ! اينجا جاي سايه انداختن بر سر نيست، كه سايه رحمت و عنايت و لطف و مرحمت بر سر توست.تحمل اين معني احتمالاً براي اين است كه انسان از كسالت و تنبلي دور شده و چرخ وجودش براي فعاليت هاي عالي الهي به حركت در آيد.
    حاجي پس از محرم شدن در ميقات، چون قصد حركت به سوي حرم كرد، تا در خود قوت و قدرت مي بيند، بايد در فضاي آزاد حركت كند.سر برهنه بودن، با دو قطعه پارچه حركت كردن، آن هم زير آفتاب سوزان عربستان خود رياضتي شرعي و تحمل مشقتي الهي است.سر برهنه، دلي شكسته، غم دوري از وطن و زن و فرزند و دوستان، حالي به انسان مي دهد كه آدمي از بيانش عاجز است.چه عالي است اگر انسان در ميان كاروانيان، اهل دلي پيدا كند و با اتصال به حال او حالي پيدا كند، از فراق رها شده به فضاي وصال بيايد و
    در برابر حضرت جانان با كمال انكسار عرضه بدارد :
    دل من به ياد جانان زجهان خبر ندارد *** سر من به غير مستي هنري دگر ندارد
    هنر دگر نباشد بر ما به غير مستي *** نبود هنر جز آن را كه زخود خبر ندارد

    كند آن كه عيب مستان، نچشيده ذوق مستي *** خود او تمام عيب است و يكي هنر ندارد
    ز ره ملامت آيي و گر از در نصيحت *** چه كني به مست عشقي كه در او اثر ندارد
    تو كه زاهدي بپرهيز تو كه عابدي سحر خيز *** سر من مدام مست و شب من سحر ندارد
    من و باز عشق و رندي كه درين خرابه دل *** همه علم و زهد كشتيم و يكي ثمر ندارد
    دل ماست شاد و خرم به هر آنچه مي كند دوست *** غم آن نمي خورد فيض كه دعا اثر ندارد
    18 ـ آزار دادن جانوران
    در موسم حج حتي حيوانات بايد از ايمني و امنيت برخوردار باشند، در وادي امن هر جانداري بايد از شر انسان مصونيت داشته باشد.حمايت از حيوانات در آن حريم و حفظ حقوق جانداران در آن وادي مقدس صورتي حقيقي دارد، بر خلاف اداره حمايت از حيوانات در غرب كه باطن و ظاهرش منافقانه است.غربي ها از طرفي انجمن حمايت از حيوانات تشكيل مي دهند، از طرف ديگر در ممالكي كه به بند استعمار كشيده اند روزي صدها نفر را به جرم حق خواهي، آري فقط به جرم حق خواهي، به خاك و خون مي كشند.
    19 ـ خودارضايي
    در حال احرام، دست زدن به عملي كه قبل از احرام هم از محرمات سنگين ديني است، عملي بسيار زشت و كاري فوق العاده ناپسند است.گمان نمي رود زائري به چنين عمل زشتي دچار شود، مگر كسي كه به غلط در ميهمانان خدا خودش را جا زده باشد!!اين برنامه يكي از ره آوردهاي فرهنگ ضد انساني غرب است و اگر انسان بخواهد، بدبختي هاي اين قبيل برنامه ها را شرح دهد از چند جلد كتاب بيشتر مي شود.عوامل تحريك شهوت و در انداختن مردم ـ به خصوص نسل جوان ـ به دام گناه و گناهكاري به حدي است كه هر حسابگري از برشمردن آن عاجز است.اكثر مردم جهان در تمام شؤون زندگي به ناپاكي دچار شده و بر اثر انواع معاصي به بن بست هاي مخوفي گرفتار شده اند.راه فحشا و منكرات در ابعاد مختلف به روي مردم باز است، جهان دچار سرگرداني است، بلايي به سر بشر آمده كه گويي جز افتادن به ورطه هلاكت راه ديگري ندارد.
    كارگردانان كره زمين فرداي قيامت، در دادگاه الهي راجع به اين همه مفاسد كه خودشان شديدترين عامل آن هستند، چه جوابي خواهند داد؟!عمل ناپسند استمناء كه در مدرسه الهي در همه وقت ممنوع اعلام شده، در محرّمات حج هم بر آن تاكيد شده ; زيرا عملي است كه سودي جز شكستن اركان بدن و از حركت انداختن عقل و روح ندارد.
    20 ـ عقد و شاهد بودن بر آن
    ورود در لباس احرام و پس از آن تلبيه گفتن و در حقيقت محرم شدن، براي اين است كه انسان جز به حضرت دوست نينديشد و عقدي جز عقد وصل او نبندد و بر چيزي جز حركت به سوي عالم ملكوت شاهد نباشد.
    آنجا كه نور حق در تجلي است، انسان بايد از آن تجلي به عنوان بهترين و پرسودترين فرصت استفاده كند، بايد برگذشته اش حسرت خورده و حال فعلي را غنيمت دانسته، به فكر آينده اي روشن و ملكوتي باشد، شايد با اين انقلاب حال، بتواند اصول سعادت دنيا و آخرت خود را تأمين كند.
    21 ـ پوشيدن لباس دوخته
    اگر پوشيدن هر نوع لباسي به هنگام مراسم معنوي حج، آزاد بود، باز به پيروي از هوا و هوس مسئله رنگ ها و خودنمايي و فخرفروشي به ميان مي آمد و مقصود عالي حج عملي نمي شد.يك رنگ بودن لباس و دوخته نبودنش، براي اين است كه به انسان بفهماند، همه شما از يك حقيقت هستيد، رنگ و نژاد و تعلقات ظاهري، هيچ نشانه اي براي امتياز طايفه اي نيست.تبعيض نژادي محصول كفر و شرك و الحاد است، وننگ بزرگي بر تارك حيات مادي گرايان.
    24،23،22 ـ دندان كشيدن، ناخن گرفتن، بيرون آوردن خون از بدن
    وقتي زائر لباس احرام پوشيد و تلبيه گفت، بايد متوجه سلامت و امنيت ظاهر و باطن خود باشد و جز جلب عنايت حق و گرفتن عطاي خدا و بيرون آمدن از گناه چيزي در نظر نداشته باشد.
    آري، وقتي مهمان حضرت دوست در لباس احرام يعني لباس مخصوص مهماني وارد شد، دندان كشيدن، يا ناخن گرفتن، يا بيرون آوردن خون از بدن، خلاف ادب و وقار و شرايط مهماني است، مهمان واقعي مهماني است كه حتي با تمام وجود، چشم از نعمت ها برگيرد و فقط ديده به جمال صاحب نعمت داشته باشد.
    25 ـ حمل سلاح
    مسير حج علي الخصوص از ميقات تا حرم و تا پايان اعمال و مناسك، مسير امن، مسير سلامت و درستي است، منظره اي ملكوتي و نمايشي از بهشت جاوداني است.راهي است كه حتي كندن مو و گرفتن ناخن و بيرون آوردن گياه حرم و بسياري از كارها در آن ممنوع است، چرا كه در اين ميهماني بايد از هر جهت امنيت كامل برقرار باشد.


    در اين مسير هر كس موظف و مكلف به اجراي وظايف الهي و انساني است، در اين مسير، سلاح حقيقي ايمان و اراده است كه بايد عليه دشمن بيدادگر حقايق، شيطان رجيم كه با اشكال مختلفي در زندگي راه دارد به كار گرفته شود.بالاترين سلاح در اين مسير، دعا است كه در آثار و معارف اسلامي آمده است :
    الدُّعاءُ سِلاحُ الْمُؤمِنِ.دعا و نيايش اسلحه مؤمن است.آري، در تمام مواقف حج بايد دست نياز به درگاه بي نياز برداشت و از آن جناب، تقاضاي آمرزش گناه و خير دنيا و آخرت براي خود و همه مسلمانان جهان داشت.
    ویرایش توسط عهد آسمانى : 26-02-2012 در ساعت 11:07
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi