نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: ماجراي اعدام رئيس دادگاه شهيد نواب صفوي و يارانش

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar. ماجراي اعدام رئيس دادگاه شهيد نواب صفوي و يارانش





    نويد شاهد:اسدالله صفا، از مبارزين قبل از انقلاب مي گويد: «يادم هست كه در زندان قصر بودم كه يك روز جواني با كت و شلوار سرمه اي آمد دم زندان و گفت كه با آقا صفا كار دارم.
    من رفتم و پرسيدم چه كار دارد، گفت: «فردي به اسم محمدتقي مجيدي هست كه هر چه گشتيم او را پيدا نكرديم و دكتر خورشيدي در مسجد لرزاده، مرا به اينجا فرستاده، من داماد او هستم و دنبالش مي گردم.» ...


    اسدالله صفا، از مبارزين قبل از انقلاب مي گويد: «يادم هست كه در زندان قصر بودم كه يك روز جواني با كت و شلوار سرمه اي آمد دم زندان و گفت كه با آقا صفا كار دارم.
    من رفتم و پرسيدم چه كار دارد، گفت: «فردي به اسم محمدتقي مجيدي هست كه هر چه گشتيم او را پيدا نكرديم و دكتر خورشيدي در مسجد لرزاده، مرا به اينجا فرستاده، من داماد او هستم و دنبالش مي گردم.» شوهر خواهر من، ناصر زرباف، از فدائيان اسلام بود.
    خواهرم به من گفت: «چند وقت است كه آقاي زرباف دنبال تو مي گرده تا بهت بگه كه مجيدي زنداني توئه و مواظب باش فرار نكنه.» من رفتم و پرس و جو كردم و ديدم عاقل مردي است و خود اوست. به سراغ آقاي خلخالي رفتم و گفتم: «آقا! چه نشستيدكه قاتل مرحوم نواب رو گرفته اند.» مرحوم خلخالي گفت:
    «برو سريع زمينه ي محاكمه او را فراهم كن.» تيمسار مجيدي را آورديم و او اظهار كرد كه خسته است و حالش خوب نيست و محاكمه به فردا افتاد.
    من فدائيان اسلام قديمي را خبر كردم و بعضي ها آمدند، از جمله برادر زن آقاي عبدالحسين واحدي به نام احمد عباسي تهراني كه با نواب محاكمه شد و ده سال حبس كشيد.
    در دادگاه، مرحوم خلخالي از مجيدي پرسيد: «شما از قضاوت چه اطلاعي داشتيد كه حكم اعدام آنها رو داديد؟» مجيدي گفت: «من قضاوت نمي دونستم، ولي مي دونستم كه نواب و يارانش؛ همه كافر هستند.» مرحوم خلخالي پرسيد:
    «دليلي هم براي كافر بودن آنها داري؟» گفت: «بله! آيه الله بروجردي كه من مقلد او بودم، از آنها دفاع نمي كرد.»
    مرحوم آذري قمي كه در دادگاه حضور داشت و بسيار مورد احترام امام و زنداني كشيده ها و تبعيد كشيده هاي رژيم بود، اشك توي چشمش جمع شد و گفت: «والله موقعي كه حكم اعدام نواب رو داديد، آقاي بروجردي مرا خواست و نامه اي نوشت براي سيدالعراقين كه با دربار در تماس بود.
    پيرمردي به نام قائم مقام رفيع در تهران بود كه چشم چپ و راست اعلي حضرت بود و به خانه آيت الله هم مي آمد.
    آقاي بروجردي در نامه نوشته بودند كه دستت را به خون اين بچه سيدها آلوده نكن و نامه را دادند به سيدالعراقين كه بدهد به او. ظاهرا شاه و خانواده اش براي اسكي به آبعلي رفته بودند و نامه به دست او نمي رسد و فدائيان اسلام به شهادت مي رسند.



    امضاء

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi