صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 38

موضوع: ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    101,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,440
    مورد تشکر
    204,111 در 63,520
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬



    صبح مى‏آید محمد با على

    دشت مى‏لرزد ز بانگ یا على

    صبح شد، گویى كه خاموشى گذشت

    ماه از خیر سیه پوشى گذشت

    لحظه‏اى كه دشت غرق وهم بود

    جبرئیل از آسمان آمد فرود

    گفت اى پیغمبر، اى امید ما

    نغمه جاویدى توحید ما

    آخرین شعر رسالت را بخوان

    آیه عشق و امامت را بخوان

    بر كسى كه همدل و هم ‏خون توست

    تو چو موسایى و او هارون توست

    لایقى لایق‏تر از حیدر مباد

    خلق را دیگر كسى رهبر مباد

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 5



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,692
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,847
    مورد تشکر
    7,584 در 2,104
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬



    مژده كه شد میر عشق، وزیر عقل نخست
    به همّت پیرعشق، اساس وحدت درست
    به آب شمشیر عشق، نقش دوئیّت بشست
    به زیر زنجیر عشق، شیر فلك شد اسیر
    فاتح اقلیم جود، به جاى خاتم نشست
    یا به سپهر وجود، نیّر اعظم نشست
    یا به محیط شهود، مركز عالم نشست
    روى حسود عنود، سیاه شد همچو قیر




    امضاء

  5. تشكرها 4


  6. Top | #13

    عنوان کاربر
    عضو كوشا
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    115
    نوشته
    202
    تشکر
    1,712
    مورد تشکر
    1,051 در 224
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬



    غــنـــچـــه بــاغ ولایت شد شکوفا در غدیر

    بــر ثـــمر بــنــشست بــاغ آرزوهـا در غدیر

    تا شود روشن جهان از پرتو خورشید عشق

    از افق مـهـــر ولایــت شـد هــویـدا درغدیر

    تــا علــی بــر روی دستـــان پیمبر جاگرفت

    رفــت روی دســت اقـیـانــوس، دریا در غدیر

    دیــــده دل بـــاز کن تـــا آفـــتـــاب هـل اتی

    بـنــگری هم دوش با خورشید بطحا در غدیر

    تــــا ابـــد بـــر لعل لبهایش گل لبخند مـاند

    هرکه از جان بوسه زد بر دست مولا در غدیر

    از نـــسیـــم روی زیــبـــای امــیـرمؤمـنان

    غــنــچــه بـــاغ ولــایت شـد شکوفا در غدیر


    امضاء


  7. تشكرها 3


  8. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,867
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,235
    مورد تشکر
    1,761 در 1,062
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬




    جلوه‌گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
    ریخت از خم ولایت، مى‏ به مینا در غدیر
    مى‏تراوید از دل صحراى سوزان بوى عشق
    موج مى‏زد عطر انفاس مسیحا در غدیر
    چتر زرین آفتاب آورد و ماه از آسمان‏
    نقره مى‏پاشید بر دامان صحرا در غدیر
    رودها با یكدیگر پیوست، كم كم سیل شد
    «موج مى‏زد سیل مردم مثل دریا در غدیر»
    هدیه جبریل بود «الیوم اكملت لكم»
    وحى آمد در مبارك باد مولى در غدیر
    با وجود فیض «اتممت علیكم نعمتى»
    از نزول وحى غوغا بود، غوغا در غدیر
    بر سر دست نبى هر كس على را دید گفت:
    آفتاب و ماه زیبا بود، زیبا در غدیر
    آى ابراهیمیان! در موسم حج وداع‏
    این خلیل بت شكن، این مرد تنها در غدیر
    سرنوشت امت اسلام را ترسیم كرد
    غنچه لب‌هاى پیغمبر كه شد وا در غدیر
    بر لبش گلواژه «من كنت مولا» تا نشست
    گلبن پاك ولایت شد شكوفا در غدیر
    منزلت بنگر! كه چون هارون امام راستان
    لوح ده فرمان گرفت از دست موسى، در غدیر
    بوى پیراهن شنید آن روز یعقوب صبور
    یوسف گم گشته‏اش را كرد پیدا در غدیر
    زمزم توحید جوشید از دل آن آبگیر
    نخل ایمان سبز شد از صبح فردا در غدیر
    «بركه خورشید» در تاریخ نامى آشناست
    شیعه جوشیده‏ست از آن تاریخ، آن جا در غدیر
    بعد از این اشراق صبح صادق از این منظر است
    پیش از این گر شام یلدا بود، یلدا در غدیر
    فطرت حق جوى ما را دید و عهدى تازه بست
    رشته پیوند عترت با دل ما در غدیر
    دست در دست دعا دارند گلهاى امید
    تا بگیرد این نهال آرزو پا در غدیر
    گرچه در آن لحظه شیرین كسى باور نداشت
    مى‏توان انكار دریا كرد حتى در غدیر!
    باغبان وحى مى‏دانست از روز نخست
    عمر كوتاهی‌‏ست در لبخند گلها در غدیر
    دیده‏ها در حسرت یك قطره از آن چشمه ماند
    این زلال معرفت خشكید آیا در غدیر؟
    از على مظلومتر تاریخ آزادى ندید
    چون شكست آیینه «من كنت مولا» در غدیر
    دل درون سینه‏ها در تاب و تب بود، اى دریغ!
    كس نمى‏داند چه حالى داشت زهرا در غدیر!
    شد امیر سال‌ها، سال امیرالمؤمنین
    سرنوشتى نو رقم خورده‌ست گویا در غدیر
    در جوار روشه پاك «رضا» دارم امید
    بشكفد همچون «شفق» گلخنده ما در غدیر




    امضاء


  9. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    101,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,440
    مورد تشکر
    204,111 در 63,520
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬




    مولاى عشق


    على را وصف، در باور نیاید

    زبان هرگز ز وصفش بر نیاید

    على تركیبى از زیباترین‌هاست

    على تلفیقى از شیواترین‌هاست

    على راز شگفت روز آغاز

    على روح سبكبالى و پرواز

    زبان عشق را گویاترین بود

    طریق درد را پویاترین بود

    دل دریایى‏اش دریاى خون بود

    ضمیرش چون شهادت لاله‏گون بود

    صداقت از وجودش رشك مى‏برد

    اصالت از حشورش غبطه مى‏خورد

    صلابت ذره‏اى از همتش بود

    شجاعت در كمند هیبتش بود

    سلاست در زبانش موج مى‏زد

    كلامش تكیه را بر اوج مى‏زد

    غبار عشق، خاك كوى او بود

    عبیر و مشك، مست از بوى او بود

    على با درد غربت آشنا بود

    على تنهاترین مرد خدا بود

    على در آستین دست خدا داشت

    قدم در آستان كبریا داشت‏

    نواى عشق از ناى على بود

    اذان سرخ، آواى على بود

    شهادت از وجودش آبرو یافت

    شهادت هر چه را دارد از او یافت‏

    على سوز و گدازى جاودانه است

    على راز و نیازى عاشقانه است

    تپش در سینه‏اش حرفى دگر داشت

    حدیث خوردن خون جگر داشت

    شگفتا! عشق از او وام گیرد

    محبت آید و الهام گیرد

    تلاطم پیش پایش سخت آرام

    تداوم در حضورش بى سرانجام

    توان در پیش پایش ناتوان است‏

    فصاحت در حضورش بى زبان است

    خطر مى‏لرزد از تكرار نامش

    سفر گم مى‏شود در نیم گامش‏

    یورش از ذوالفقارش بیم دارد

    تهاجم صحبت از تسلیم دارد

    كفش خونین‏ترین گل پینه را داشت

    ضمیرش صافى آیینه را داشت

    من او را دیده‏ام در بى كرآنه

    فراتر از تمام كهكشانها

    من او را دیده‏ام آن سوى بودن

    فراز لحظه ناب سرودن

    من او را دیده‏ام در فصل مهتاب

    درون خانه مهتابى آب

    على را از گل «لا» آفریدند

    براى عشق، مولا آفریدند

    سخن هر چند گویم ناتمام است

    سخن در حد او سوداى خام است

    ز دریا قطره آوردن هنر نیست

    زبانم را توانى بیشتر نیست

    ولى تا با سخن گردد دلم جفت

    بگویم آنچه آن شوریده مى‏گفت:

    «على را قدر، پیغمبر شناسد

    كه هر كس خویش را بهتر شناسد»



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  10. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    101,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,440
    مورد تشکر
    204,111 در 63,520
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬


    شیعه جوشیده ‏ست از غدیر

    جلوه ‏گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
    ریخت از خم ولایت مى به مینا در غدیر

    رودها با یكدگر پیوست كم‏كم سیل شد
    موج مى‏زد سیل مردم مثل دریا در غدیر

    هدیه جبریل بود« الیوم اكملت لكم»
    وحى آمد در مبارك باد مولى در غدیر

    با وجود فیض« اتممت علیكم نعمتى»
    از نزول وحى غوغا بود غوغا در غدیر

    بر سر دست نبى هر كس على را دید گفت‏
    آفتاب و ماه زیبا بود زیبا در غدیر

    بر لبش گل واژه « من كنت مولا» تا نشست‏
    گلبُن پاك ولایت شد شكوفا در غدیر

    « بركه خورشید» در تاریخ نامى آشناست‏
    شیعه جوشیده ‏ست از آن تاریخ آنجا در غدیر

    گرچه در آن لحظه شیرین كسى باور نداشت‏
    مى‏توان انكار دریا كرد حتى در غدیر

    باغبان وحى مى‏دانست از روز نخست‏
    عمر كوتاهى ‏ست در لبخند گل ها در غدیر

    دیده‏ها در حسرت یك قطره از آن چشمه ماند
    این زلال معرفت خشكید آیا در غدیر؟

    دل درون سینه‏ها در تاب و تب بود اى دریغ‏
    كس نمى‏داند چه حالى داشت زهرا در غدیر

    "محمد جواد غفورزاده" (شفق)


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  11. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن و گروه آیه های انتظار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    125
    نوشته
    2,988
    صلوات
    814
    دلنوشته
    6
    ادرکنی یا صاحب الزمان
    تشکر
    6,298
    مورد تشکر
    6,291 در 2,373
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬




    چهارده قرن پس از حادثه

    علی علیه السلام
    كاروان بود و بیابان عطشناك غدیر
    و نبى ملتهب از باده ادراك غدیر
    كاروان بود و بیابان كه سراپا مى‏سوخت‏
    و محمد، كه افق را به نگاهش مى‏دوخت‏
    آنچه ما نیز شنیدیم كه شد، مى‏دانست
    تشنه حادثه‏اى بود، و خود مى‏دانست!
    وحى آمیخته با جام افق خواهد شد
    وحى روشنگر ابهام افق خواهد شد
    انتظارش به سر آمد كسى از راه رسید
    آن كه بود از دل توفانى‏اش آگاه رسید
    گفت برخیز كه از یار سفیر آمده است!
    به چراغانى صحراى غدیر آمده است
    موج یك حادثه در جان غدیر است امروز
    و على چهره تابان غدیر است امروز
    آن كه سر مى‏دهد از دل همه شب ناله عشق
    مژده‏ات باد! كه شد بعد تو دنباله عشق
    آخرین جمله پیغام رسالت باقى است
    گام نه، صعب‏ترین گام رسالت باقى است
    دست در دست على از همگان بیعت گیر
    خیز و از مردم هر سوى زمان بیعت گیر!
    و بگو هست على بعد تو مولاى همه
    گر كه تنهاش گذارند، بگو واى همه!
    همه بودند، و دیدند، و بیعت كردند
    هر چه حق گفت شنیدند و بیعت كردند
    بیعت شیشه‏اى و آهن پیمان شكنى
    داد از بیعت آبستن پیمان شكنى
    پس از آن بیعت پر شور، على تنها ماند
    و وصایاى نبى، در دل صحرا جا ماند
    اى برادر! تو كه این سوى زمانى، هش دار!
    تو بر این عهد، مبادا كه نمانى! هش دار
    دلت اى دوست اگر شیعه آیین علیست
    یا كه چشمان تو سجاده خونین علیست ‏
    هم از آن روست كه عهدیست تو را با مولا
    پس به یادآر و به پا خیز و بگو یا مولا!
    ما هنوز از دل خود صوت نبى مى‏شنویم
    خلوتى گر بنماییم شبى، مى‏شنویم‏
    بیعتى را كه نمودیم به خاطر داریم
    پیش از آن، آنچه كه بودیم به خاطر داریم‏
    چهارده قرن پس از حادثه پیمان بستن
    به كه پیش از همگان بستن و هم بشكستن‏
    موج آن حادثه در جان غدیر است هنوز
    و على چهره تابان غدیر است هنوز
    راه سخت است و بلاخیز، ولى كوتاه است
    و هدف گام نخست است، كه بسم الله است
    سفرى باید از آن بادیه تا منزل دوست
    سفرى نیست كه راه از خود او تا خود اوست




    امضاء




  12. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,867
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,235
    مورد تشکر
    1,761 در 1,062
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬







    شاهد غدیر

    اده بده ساقیا، ولى ز خُم غدیر
    چنگ بزن مطربا، ولى به یاد امیر
    تو نیز اى چرخ پیر، بیا ز بالا به زیر
    داد مسرت ستان، ساغر عشرت بگیر
    بلبل نطقم چنان، قافیه پرداز شد
    كه زهره در آسمان، به نغمه دمساز شد
    محیط كون و مكان، دایره ساز شد
    سرور روحانیون هو العلى الكبیر
    نسیم رحمت وزید، دهر كهن شد جوان
    نهال حكمت دمید، پر ز گل و ارغوان
    مسند حشمت رسید، به خسرو خسروان
    حجاب ظلمت درید، ز آفتاب منیر
    فاتح اقلیم جود، به جاى خاتم نشست
    یا به سپهر وجود، نیر اعظم نشست
    یا به محیط شهود، مركز عالم نشست
    روى حسود عنود، سیاه شد مثل قیر
    صاحب دیوان عشق، زیب و شرافت گرفت
    گلشن خندان عشق، حُسن و لطافت گرفت
    نغمه دستان عشق، رفت به اوج اثیر
    به هر كه مولا منم، على است مولاى او
    نسخه اسما منم، على ست طغراى او
    یوسف كنعان عشق، بنده رخسار اوست
    خضر بیابان عشق، تشنه گفتار اوست
    كیست سلیمان عشق، بردر جاهش فقیر
    اى به فروغ جمال، آینه ذو الجلال
    «مفتقر» خوش مقال، مانده به وصف تو لال
    گر چه بُراق خیال، در تو ندارد مجال
    ولى ز آب زلال، تشنه بود ناگزیر





    امضاء

  13. تشكر


  14. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    101,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,440
    مورد تشکر
    204,111 در 63,520
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬




    دستانش در دستان آلاله همیشه تابان

    درخشش را به مردی دیگر نوید می‌دهد

    چشم از کوچکی‌اش قهر می‌کند، چشمه، بزرگی

    دنیا را در زلالی آن دو، در آغوش می‌کشد

    چشمه، دریا شد، موج، بهمن کوهسار

    خورشید، شعله اولین نگاه

    دستانش در دستان کسی که دخترش او را همسر خود نامید

    دختری که خود مادر پدرش ماند

    دستانش دستان کسی را به اهتراز در می‌آورد که عشیره‌ای

    به حرمتش به سیادت می‌رساند

    دستانش دستان علی را به اعلی می‌رساند

    حال دستان علی هم نبض دستان اوست

    دستان، والا پیامدار محمد(ص)

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  15. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    101,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,440
    مورد تشکر
    204,111 در 63,520
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬




    على بر روى دستان پيمبر جا گرفت

    رفت روى دست اقيانوس، دريا در غدير

    ديده ‏دل باز كن تا آفتاب «هل اتی»

    بنگرى همدوش با خورشيد بطحا در غدير

    مهر، با آن زرفشانى ذرّه سان سرگشته بود

    تا تجلى كرد آن ماه دلارا در غدير

    تا ابد بر لعل لب‌هايش گل لبخند ماند

    هر كه از جان بوسه زد بر دست مولا در غدير

    از نسيم روى زيباى اميرمؤمنان

    غنچه باغ ولايت شد شكوفا در غدير



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  16. تشكر


صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi