صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 38 , از مجموع 38

موضوع: ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    101,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,440
    مورد تشکر
    204,111 در 63,520
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬

    غزل ِ ظهر ِ فراموش




    این سفر با هر سفر نزد پیمبر( ص) فرق داشت
    با همه حج رفتنش این حج ِآخر فرق داشت

    زیر بار ِ آیتی‏ ، وحی از نفس افتاده بود
    لحن ِگفتار خدا این دفعه دیگر فرق داشت

    صبحدم حق با نبی اتمام حجت كرده بود
    ظهرگاه ِمصطفی در خًم سراسر فرق داشت

    هیچ كس احساس او را در غدیر خم نداشت
    حال ِ پیغمبر به شكلی حیرت آور فرق داشت

    پشت و روی سكه ی یك عده را انگار دید
    فعل آنهایی كه با افكار ِ در سر فرق داشت

    زیر ِ رگبار ِ نگاه ِ ابرهای تیره بخت
    لهجه ی بارانی خورشیدِ اخگر فرق داشت

    گفت : من موسایم و هارون ِهمراهم علیست
    گرچه نزد سامریها این « برادر›› فرق داشت

    گفت: هر كس را منم مولا، علی مولای اوست
    حرفشان این شد كه مقصود ِ پیمبر فرق داشت

    شعر از کاظم بهمنی


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 2



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #32

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    101,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,440
    مورد تشکر
    204,111 در 63,520
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬

    آنجا كه خدا هست و علی نیست كجاست؟



    دیوان قضا خطی ز دیوان علی است
    سُكان قدر، در یَدِ فرمان علی است

    طبع من و مدح مرتضی، شرمم باد
    آنجا كه خدای من ثنا خوان علی است

    تا حُبّ علی بُود مرا در رگ و پوست
    رنجم ندهد سرزنش دشمن و دوست

    جز نام علی لب به سخن وا نكنم
    «از كوزه همان برون تراود كه در اوست»

    چون گاه ولادت ولّی حق شد
    در خانه حق، علی به حق ملحق شد

    گر مظهر حق ذات علی نیست چرا
    از نام خدا نام علی مشتق شد؟

    در برج ولا مهر جهانتاب علی است
    در شهر علوم سرمدی، باب علی است

    از اول خلقت جهان تا محشر
    مظلوم ترین شهید محراب، علی است

    آنجا كه علی واسطه ی فیض خداست
    برغیر علی هر كه كند تكیه خطاست

    با مدعیّان كور باطن گوئـیـد
    آنجا كه خدا هست و علی نیست كجاست؟

    محمد علی مردانی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكرها 2


  6. Top | #33

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    101,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,440
    مورد تشکر
    204,111 در 63,520
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬

    راه على (ع)



    نرسد اگر به على كسى، به كجا رود؟ به كجا رسد؟
    به خدا قسم كه اگر كسى، به على رسد، به خدا رسد

    سوى انبیا، سوى اولیا، ز طریق حب و ولا بیا
    كه به جایى ار برسد كسى، ز طریق حب و ولا رسد

    ز خودى برون ننهاده پا، نرسیده است به هیچ جا
    چو كسى ز راه دگر سزد، سر او به عرش علا رسد

    ز ره طلب به ولى برس، ز ره ولى به على برس
    كه به خضر تا نرسد كسى، نتوان به آب بقا رسد

    ز در على به در دگر، منه پا، كه مى‏ندهد ثمر
    نرسد كسى به على اگر، به هدر رود، به هبا رسد

    در كس به غیر على مزن، ره كس به جز ره او متن
    كه ازین در و ره اگر كسى، برسد به نور هدى رسد

    نبود چو غیر على كسى، ز درش به عرش علا رسى
    كه به اوج عزت اگر كسى، برسد به فرّ هما رسد

    نه به كعبه رو نه به دیر رو، نه به فكر رو نه به سیر رو
    زمنیّت ار گذرد كسى، ز ره على به منا رسد

    به مروت ار بنهى قدم، توبه مروه یى، به خدا قسم!
    به ره على ز صفا قدم، نهد ار كسى، به صفا رسد

    به على اگر تو یكى شوى، ز دنس رهى و زكى شوى
    به جز این اگر ملكى شود، ملكیتت به خطا رسد

    تو شنیده‏اى به بقا اگر ز طریق فقر و فنا رسى
    ز على رسد چو كسى اگر به طریق فقر و فنا رسد

    چو كسى مُزكىّ و مُتّقى، شود از طریق على شود
    ز طریق بندگى على، كسى ار رسد، به تقى رسد

    نه همى ز «ناد على» او، شود آبگینه «سَیَنجَلى»
    ملكوت هم پى صیقلى ز غبار او به جلا رسد

    نرسد اگر كه ز لافتى، به ثبوت نفى تو زاهدا
    نه ز«لم» رسد،نه ز«لو» رسد،نه ز«ما» رسد،نه ز«لا» رسد
    به مریض دل نرسد شفا، ز دواى بو على از خدا
    مگر از محبت مرتضى، مرض دلى به شفا رسد

    من «كبریایى» خسته را، بده ساقیا ز مى ‏ولا
    ز شراب حب على مگر همه درد من به دوا رسد

    مفتون همدانى (كبریایى)


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  7. Top | #34

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    101,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,440
    مورد تشکر
    204,111 در 63,520
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬

    سرچشمه‌ی رحمت الهی


    دارم دِلَكی كه بنده‌ی كوی علی است
    روی دل او همیشه بر سوی علی است

    هر چند هزار رو سیاهی دارد
    می‌نازد از اینكه منقبت گوی علی است

    من شیفته‌ی علی شدم شیدا نیز
    پنهان همه جا گفته‌ام و پیدا نیز

    این پایه مرا بس است و بالاتر ازین
    امروز طلب نمی‌كنم فردا نیز

    «نظمی» به ولایتت تمامی خوش باش
    خوش باش قبول خاص و عامی خوش باش

    گر شاهی هفت كشور از تست مناز
    ور بر در ِ مرتضی غلامی خوش باش

    تا حبّ علی و آل او یافته‌ایم
    كام دل خویش مو به مو یافته‌ایم

    وز دوستی علی و اولاد علی است
    در هر دو جهان گر آبرو یافته‌ایم

    از دین نبی شكفته جان و دل من
    با مهر علی سرشته آب و گل من

    گر مهر علی به جان نمی‌ورزیدم
    در دست چه بود از جهان حاصل من

    «نظمی» نفسی مباش بی یاد علی
    گوش دل خویش پركن از ناد علی

    در هر دو جهان اگر سعادت طلبی
    دامان علی بگیر و اولاد علی

    سر دفتر عالم معانی است علی
    وابسته‌ی اسرار نهانی است علی

    نه اهل زمین كه آسمانی است علی
    فی الجمله بهشت جاودانی است علی

    شایسته‌ترین مرد خدا بود علی
    در شأن نزول هل اتی بود علی

    هرگز به علی خدا نمی‌باید گفت
    یك آینه‌ی خدا نما بود علی

    بنیان كـَن ِ منكر و مناهی است علی
    رونق ده دین و دین پناهی است علی

    در دامنش آویز كه در هر دو جهان
    سرچشمه‌ی رحمت الهی است علی

    آن گفت به قرب حق مباهی است علی
    وین گفت كه سایه‌‌‌ی الهی است علی

    از «نظمی» ناتمام پرسیدم گفت
    چون رحمت حق نامتناهی است علی

    نظمی تبریزی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  8. Top | #35

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,692
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,847
    مورد تشکر
    7,584 در 2,104
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬

    دریا در غدیر



    شب رفت و صبح دید كه فرداست
    پلكی زد و ز خواب به پا خاست
    از شرق آبهای كف‌آلود
    خورشید بر دمیده و پیداست
    با این پرنده‌های خوش آواز
    ساحل ز بانگ و هلهله غوغاست
    انگار دوش، دختر خورشید
    این دختری كه این همه زیباست؛
    تن شسته در طراوت دریا
    كاین گونه دلفریب و دل آراست
    زان ابرهای خیس كه ساحل
    از دركشان به نرمی دیباست؛
    در دوردست آبی دریا
    یك لكه ابر گمشده پیداست
    گویی كه چشمهای تر او
    در كام صبح، گرم تماشاست
    این نرم موجهای پیاپی
    گیسوی حلقه حلقه دریاست
    دریا ـ كه مثل خاطره دور است ـ
    دریا ـ كه مثل لحظه همین است ـ
    این حجم بی‌نهایت آبی
    تلفیقی از حقیقت و رؤیاست
    این پاك، این كرامت سیال
    آمیزه‌ای ز خشم و مداراست
    گاهی چو یك حماسه بشكوه
    گاهی چو یك تغزل شیواست؛
    مثل علی به لحظه پیكار
    مثل علی به نیمه شبهاست
    مردی كه روح نوح و خلیل است
    روحی كه روح بخش مسیحاست
    روحی كه ناشناخته مانده
    روحی كه تا همیشه معماست
    روحی كه چون درخت و شقایق
    نبض بلوغ جنگل و صحراست
    در دوردست شب، شب كوفه
    این ناله‌های كیست كه برپاست؟
    انگار آن عبادت معصوم
    در غربت نخلیه به نجواست
    این شب، شب ملائكه و روح
    یا رازگونه لیله اسراست؟
    آن نور در حصار نگنجید
    پرواز كرد هر طرفی خواست
    فریاد آن عدالت مظلوم
    در كوچه‌سار خاطره برجاست
    خود روح سبز باغ گواه است:
    آن سرو استقامت تنهاست
    او بر ستیغ قاف شجاعت
    همواره در تجرد عنقاست
    در جستجوی آن ابدیت
    موسای شوق، راهی سیناست
    وقتی كه شب به وسعت یلداست
    خورشید گرم یاد تو با ماست
    ای چشمه‌سار! مزرعه‌ها را
    یاد هماره سبز تو سقاست
    برخیز ـ ای نماز مجسم! ـ
    برمأذنه، بلال در آواست
    در سردسیر فاصله، محراب
    آغوش گرمجوش تمناست
    بی‌تو هنوز كعبه حرمت
    با جامه سیه به معزاست
    بی‌تو مدینه ساكت و خاموش
    بی‌تو هوای كوفه غم‌افزاست
    بی‌تو هوای ابری چشمم
    عمری برای گریه مهیاست
    وقتی تو در میانه نباشی
    شادی چو عمر صاعقه كوتاست
    بی‌تو گسسته، دفتر مانی
    بی‌تو شكسته، چنگ نكیساست
    بی‌تو پگاه خاطره تاریك
    با تو نگاه پنجره بیناست
    بی‌تو صدای آب، غم آلود
    با تو نوای نای، طرب‌زاست
    ـ ای آن كه آفتاب ترینی! ـ
    با تو چه وحشتیم ز سرماست
    روح تو چون قصیده بلند است
    دیگر چه جای وصف تو ما راست؟

    سهیل محمودی



    امضاء

  9. تشكرها 2


  10. Top | #36

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    101,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,440
    مورد تشکر
    204,111 در 63,520
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬

    شاهد غدیر



    بلبل نطقم چنان ، قافیه پرداز شد

    كه زهره در آسمان ، به نغمه دمساز شد

    محیط كون و مكان ، دایره ساز شد

    سرور روحانیون هو العلى الكبیر

    نسیم رحمت وزید ، دهر كهن شد جوان

    نهال حكمت دمید ، پر ز گل و ارغوان

    مسند حشمت رسید ، به خسرو خسروان

    حجاب ظلمت درید ، ز آفتاب منیر

    فاتح اقلیم جود ، به جاى خاتم نشست

    یا به سپهر وجود ، نیر اعظم نشست

    یا به محیط شهود ، مركز عالم نشست

    روى حسود عنود ، سیاه شد مثل قیر

    صاحب دیوان عشق ، زیب و شرافت گرفت

    گلشن خندان عشق ، حُسن و لطافت گرفت

    نغمه دستان عشق ، رفت به اوج اثیر

    به هر كه مولا منم ، على است مولاى او

    نسخه اسما منم ، على ست طغراى او

    یوسف كنعان عشق ، بنده رخسار اوست

    خضر بیابان عشق ، تشنه گفتار اوست

    اى به فروغ جمال ، آینه ذو الجلال

    كیست سلیمان عشق ، بردر جاهش فقیر

    آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. تشكر


  12. Top | #37

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    101,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,440
    مورد تشکر
    204,111 در 63,520
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬

    دلبر طنازّ من




    خیز و بده ساقیا باده زخمّ غدیر
    که از می باصفا کند جوان قلب پیر

    دلبر طنّاز من که نیست مثلش نظیر
    گفت به وصفش خدا توئی بشیر و نذیر

    از کف او شد عیان چهره ماه منیر
    قافله کعبه را بگو که منزل کنند

    از پی تکمیل دین طی منازل کنند
    نظر به سوی نبی زدیده و دل کنند

    گوش دل خود صفا داده و قابل کنند
    که بر سفیر خدا می رسد اینک سفیر

    به سوی احمد رسید به امر حق جبرئیل
    که ای رسول امین مزن تو بانگ رحیل

    بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ ز ربّ جلیل
    گر نکنی نیستی مبلّغ این سبیل

    خدا نگهدار توست ز مردمان شریر
    قوافل کعبه را چو مجتمع ساختند

    پس زجهاز شتر منبری آراستند
    به روی آن احمد و علی به پا خاستند

    زپیشگاه خدا هر دو مدد خواستند
    چونکه مددکار نیست به جز خدای قدیر

    سپس لبان نبی شکفته شد همچو گل
    چه خوش بود استماع سخن از عقل کل

    نصایح بی شمار نمود ختم رُسُل
    چو شد عیان بهرشان جمله طریق سُبل

    داد بر ایشان خبر ز ارمغان غدیر
    سپس یداله را گرفت بر روی دست

    که فوق دست خدا نیست دگر هیچ دست
    به هر که مولا منم علیش مولای هست

    دوست بدار ای خدا هر که بر او مهر بست
    بدار دشمن هر آنکه شد به بغظش اسیر

    باز تمنّا نمود ز سوی حق مصطفی
    که وَالنَصرُ ای کردگار مَن نَصَر المُرتَضی

    ذلیل بنما کسی که خوار سازد و را
    بعد به اسلامیان گفت به امر خدا

    هر که نبی اش منم علی ست براو امیر
    ز علم و از حکمت علی نمودی بیان

    گفت منم شهر علم علی بود باب آن
    هر که اراده کند به حکمت و شهر آن

    به غیر این درب آن راه نیابد بدان
    علی چو هارون بود مرا وصی و وزیر

    باز بگفت یا علی انت اخی وارثی
    لحم تو لحم من و هم دَمُکَ مِن دَمی

    لحم و دمت گشته با مایه ایمان قوی
    به حوض کوثر مرا خلیفه ای یا علی

    قاضی دینم توئی و بر امورم مدیر
    شیعه تو روز حشر به روی منبر ز نور

    با رخ بیضاء همه ز من نباشند دور
    شوند همسایه ام به جنت و قصر حور

    گر تو نبودی علی راهنمای شعور
    ز بعد من هیچ کس نشد به مومن بصیر

    داد بسی مصطفی داد سخن از علی
    گفت که حبل المتین نیست کسی جز علی

    راه سعادت علی نور هدایت علی
    علی قرین حق است و حق قرین علی

    علی است جان من و مرا به هر جا ظهیر
    هر که ستیزد بر او ستیز او با من است

    هر که عدویش بود یقین به من دشمن است
    سلم شما با علی سلم برای من است

    اوست که اولی شما را به روان و تن است
    چه گفتنیها بگفت ز منبر آمد به زیر

    سپس به امر نبی خیمه ای آراستند
    مراسم بیعت علی بپا ساختند

    اطاعت مرتضی ز مومنین خواستند
    بهر اطاعت از او جمله بپا خواستند

    مخالفین علی شدند پست و حقیر
    باز رسید از سوی خدای سبحان پیام

    آیه تکمیل دین به سوی خیر الانام
    که کردم امروز من نعمت خود را تمام

    ز بهر امت شده علی ولی و امام
    شیعه حیدر بود یقین بصیر و خبیر

    لیک صد افسوس از توطئه کافران
    که سحر شد امتی بدست آن ساحران

    قفل زدند بر دل و زبان آن حاضران
    اتخذو العجل شد ز فتنه سامران

    زدودند از خاطرآن واقعه بی نظیر
    حیف ز کفران آن نعمت پروردگار

    که چشم بستند بر آن واقعه آشکار
    ز فتنه دشمن و منافق نابکار

    چنین ز بعد نبی سیاه شد روزگار
    امت اسلام شد بدست دشمن اسیر

    ای علی مرتضی کن نظری سوی ما
    جمله اسیر غمیم بِشو تو دلجوی ما

    غریق طوفان شدیم بگیر بازوی ما
    گر چه به پیش رخت سیه بود روی ما


    شعراز: زینب فرخ


    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 06-12-2009 در ساعت 18:41
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. تشكر


  14. Top | #38

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,718
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,139 در 2,986
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : ╬♥╬ * ╬♥╬غدير در سبزينه قلم شاعران ╬♥╬ * ╬♥╬

    غـدیـریّـه‏



    پیام نور به لبهاى پیك وحى خداست
    بخوان سرود ولایت! كه عید اهل ولاست‏
    بیا شراب طهور از خم غدیر بزن
    خدا گواست كه ساقى این شراب خداست!
    غدیر بر همه حق باوران، تجلى حق
    غدیر بر همه گم گشتگان، چراغ هداست‏
    غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر
    غدیر میوه توحید اولیا همه جاست‏
    غدیر آینه "لا اله الا هو"
    غدیر آیت "سبحان ربى الاعلى" ست
    غدیر هدیه نور از خدا به پپغمبر
    غدیر نقش ولاى على به سینه ماست
    غدیر با همگان همسخن، ولى خاموش
    غدیر با همه كس آشنا، ولى تنهاست
    غدیر صفحه تاریخ "والا من والاه"
    غدیر آیه توبیخ "عاد من عادا" ست‏
    هنوز از دل تفتیده غدیر بلند
    صداى مدح على با نواى روح فزاست
    هنوز لاله "اكملت دینكم" رویَد
    هنوز طوطى "اتممت نعمتى" گویاست
    هنوز خواجه لولاك را نداست بلند:
    كه هر كه را كه پیمبر منم، على مولاست‏
    على بود پدر امت و برادر من
    على سفیر خدا و على امیر شماست‏
    على ست حج و على كعبه و على زمزم‏
    على صفا و على مروه و على مسعاست‏
    على صراط و على محشر و على میزان
    على بهشت و على كوثر و على طوباست
    على حقیقت توحید بر زبان كلیم‏
    على تجلى طور و على ید بیضاست
    على است حق و، حقیقت به دور او گردد
    على است عدل و، عدالت به خط او پویاست
    على محمد و فرقان و نور و كوثر، قدر
    على مزمل و یاسین و یوسف و طاهاست
    على به قول محمد: درِ مدینه علم
    ز در درآى كه راه خطا همیشه خطاست‏
    حدیث منزله را از نبى بگیر و به خلق
    بگو مخالف هارون مخالف موسى است‏
    كسى كه جاى نبى خفت، جانشین نبى است
    نه آن كه راحتى جان خویش را مى‏خواست
    كسى كه بت شكند بر فراز دوش نبى
    براى حفظ خلافت زهر كسى اولاست
    گواه من به خلافت همان وجود على است
    كه آفتاب به تأیید آفتاب گواست
    به دیدگان خدا بینِ مرتضى سوگند!
    كسى كه غیر على دید، دیده‏اش اعماست
    ثواب نیست، ثوابى كه بى ولاى على است
    نماز نیست، نمازى كه بى على برپاست
    به صد هزار زبان، روح مصطفى گوید:
    كه ‏اى تمامى امت، على امام شماست!
    من و جدا شدن از مرتضى! خدا نكند!
    كه هر كه گشت جدا از على، جدا ز خداست
    مگر نگفت نبى:با هم‌اند حق و على
    اگر على نبود در میانه، حق تنهاست‏
    تمام قرآن در حمد و، حمد "بسم الله"
    تمام بسمله در "با"، على چو نقطه باست
    الا كسى كه تو را از على جدا كردند!
    پناهگاه تو در آفتاب حشر كجاست؟
    مرا به روز قیامت به خلد كارى نیست
    بهشت من همه در صورت على پیداست
    على ولى خدا بود پیش از آنكه خداى
    به حرفِ "كن" همه كائنات را آراست
    خدا براى على خلق كرد عالم را
    چنان كه خلقت او را براى خود مى‏خواست
    تمام عالمِ ایجاد بى وجود على
    بسان كشتى بى ناخداى، در دریاست
    اگر قصیده "میثم" بود صد و ده بیت
    كه در عدد، صد و ده نام آن ولى خداست
    فضایلى است على را كه گفتن هر یك
    نیازمند هزاران قصیده غراست




    امضاء



صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi