صبح مىآید محمد با على
دشت مىلرزد ز بانگ یا على
صبح شد، گویى كه خاموشى گذشت
ماه از خیر سیه پوشى گذشت
لحظهاى كه دشت غرق وهم بود
جبرئیل از آسمان آمد فرود
گفت اى پیغمبر، اى امید ما
نغمه جاویدى توحید ما
آخرین شعر رسالت را بخوان
آیه عشق و امامت را بخوان
بر كسى كه همدل و هم خون توست
تو چو موسایى و او هارون توست
لایقى لایقتر از حیدر مباد
خلق را دیگر كسى رهبر مباد