نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: حريم امن

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض حريم امن

    كاروان نور، پس از احرام و تلبيه و توجه به محرمات احرام، با دلي پر از صفا، ديده اي اشكبار و نيتي خالص به سوي حريم امن حق به حركت مي آيد.اولين بار كه نظر آهنگ كنندگان به شهر مكه مي افتد، به خاطر مي آورند و بايد به خاطر بياورند كه آنجا حريم امن، محيط نور، مركز وحي، مهبط ملائكه و در بردارنده قبله عبادت است.آري، به منطقه امن و امان وارد مي شوند، منطقه اي كه در آنجا از هر ستم و تجاوزي در امان هستند و همان جاست كه بايد با تمام وجود، براي نجات از عذاب قيامت فعاليت كنند.به محيطي مي رسند كه بايد در تمام لحظاتش غرق حق بود، حق شد و حق گفت و حق ديد و حق شنيد و به سوي حق بازگشت، بازگشتي كه در آن بازگشتي نباشد. به محيطي در مي آيند كه رنج فراق را بايد به شيريني وصال تبديل كنند و با توفيق صاحب بيت همه حجاب ها را از جلوي ديد قلب و چشم جان بردارند.زائر، بايد در اولين نگاه به شهر مكه، به ياد آورد كه اينجا شهريست كه خداوند آن را به موجب نيايش ابراهيم، محل امن قرار داده و شأنش را آن چنان والا گردانده كه به آن قسم ياد كرده و فرموده است :( وَهذَا الْبَلَدِ الاَْمِينِ ).
    و سوگند به اين [ مكه ] شهر امن
    زائر با همان حال روحاني وارد محيطي مي شود كه براي همه چيز محيط امن است، محيطي كه درختان و گياهانش بدون اين كه آن ها را با زره پوش در حفاظت قرار داده باشند از تجاوز متجاوز در امان است، حتي شاخه ها و ريشه ها و بوته ها همه در امانند.محدوده حرم، چهار فرسخ در چهار فرسخ است و اين محيط را خداوند محيط امن قرار داده به حدي كه هرگاه شاخه اي از حرم سر درآورده باشد، به احترام اين كه ريشه اش در حرم است نمي توان آن را بريد و يا برگي از او چيد و هم چنين اگر درختي در بيرون حرم باشد ولي يك شاخه اش سر به حرم آورده باشد به هيچ قسمت از آن درخت هم نمي توان دست درازي كرد.محيطي كه وحش هامون و آهوانش چهار فرسخ در چهار فرسخ از تعرض مصونند، از اين جهت رم نمي كنند و نمي توان آن ها را رم داد و وحشت زده كرد، نبايد به نحوي رفتار كرد كه از انسان برمند و در اين محل حتي با اشاره چشم هم نمي توان صيدي را رماند ! !محيطي كه مرغان هوايش با سواران تماس مي گيرند و نمي رمند، با آن كه در پشت كوه ها و پهنه دشت ها و در همه جاي دنيا آدميان را هم وحشت هست، ولي در اين منطقه و وادي، نيرويي غيبي كه امان بخش است حكمفرماست، آن چنان كه مرغان پناهنده را نيز چنان ايمني داده كه سواران راه مكه در بين كوه هاي مهيب دست به كاكل آن مرغان مي كشند ولي آن ها نمي رمند، با آن كه مرغ پر پرواز دارد و پايي هم در گل ندارد كه اگر بترسد نتواند پرواز كند.محيطي كه از بيرون آن اگر آهويي رو به حرم دارد، هر چند به حرم نرسيده باشد نمي توان آن را هدف قرار داد، يا به كسي نشان داد تا او را هدف قرار دهد، حتي با اشاره گوشه چشم هم نمي توان به او صدمه رساند و نمي توان با چشم به كسي اشاره كرد تا به آن حيوان آزار رساند.محيطي كه اگر مرغي بر شاخه اي از درختي بنشيند كه ريشه آن در حرم روئيده، اجازه نيست آن مرغ هدف قرار گيرد، يا اگر به شاخه درختي نشسته كه يك شاخه آن درخت سر در حرم كشيده، نمي توان آن را هدف گرفت!!محيطي كه اگر كسي دسته كبوتري را رم بدهد، براي جبران اين بي انضباطي بايد يك گوسپند كفاره بدهد و هر گاه آن دسته رفتند و به جاي خود برنگشتند بايد به عدد هر يك، يك گوسپند جريمه بدهد، محيطي كه اگر در آن از كسي ظلمي صادر شود در حكم الحاد و خروج از حق و به منزله بي ديني است.محيطي كه اگر كسي مال بي صاحبي جلوي پاي خود ببيند، حق برداشتن آن را ندارد، حتي حق انگشت پا زدن به آن هم ندارد.زائران پس از ورود به چنين محيطي كه از آن به عنوان حرم ياد مي شود، به تدريج براي انجام مناسك به سوي مسجد الحرام حركت كرده و براي ديدن آن جايگاه مبارك و مقدس و انجام مناسكش آماده مي شوند.زائر پس از طي راه به در مسجد الحرام مي رسد، در اينجا بايد با كمال ذلت و انكسار، و شرمساري و حيا، و خضوع و خشوع، روبه سوي ديوار مسجد الحرام كرده، عرضه بدارد :
    اللَّهُمَّ اَلْبَيْتُ بَيتُك والحَرَم حَرَمُكَ وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ...خدايا، خانه خانه توست و حرم حرم توست و بنده بنده توست.زائر پس از ورود به مسجد الحرام نظرش به كعبه مي افتد، آري كعبه كه جلال و شكوهي بي اندازه دارد، در آن وقت است كه بايد تمام لحظات بندگي انبيا و ائمه و اوليا (عليهم السلام) و به خصوص ابراهيم و اسماعيل را به ياد آورده و با تمام وجود خود را پشت سر آنان قرار دهد و به سوي حقيقت حقه الهيه به حركت آيد، تا در اين مسير كه مسير بندگي و خلوص است، خير دو جهان را براي خويش تأمين نمايد.
    درس هايي از زيارت كعبه
    لحظه ديدن كعبه چه لحظه پرشكوهي است، كيست كه بتواند به وصف آن لحظه برخيزد، لحظه ديدار خانه خدا، آري ديدار خانه خدا، ديداري كه در تمام عالم لحظه اي پرقيمت تر از آن ديدار نمي توان يافت، در اين لحظه بايد با عينكِ آيات كتاب خدا و معارف الهي، به كعبه نظر كرد.چون با آيات و معارف نظر شود، در آيينه كعبه ابراهيم ديده مي شود، مردي كه با فرزندش باني اين بنا به دستور خدا بود و زيربناي آن را خلوص و تقوي و فداكاري قرار داد، آري بايد به دقت نگريست تا از جوّ معنوي اين بناي توحيدي، ابراهيم را يافت و پس از يافتن او رموز بندگي و اصول معنوي او را ادراك كرد و اگر اين گونه نباشد، زيارت ناقص و بلكه سياحت است.( وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّي ).و [ ياد كنيد ] هنگامي كه ما اين خانه [ كعبه ] را براي همه مردم محل گردهمايي و جاي امن وامان قرار داديم، و [ فرمان داديم : ]از مقام ابراهيم جايگاهي براي نماز انتخاب كنيد.جعل «مثابة»، يعني بازگشت گاه، همانند جعل امامت است كه در آيات شريفه قبل از اين آيه در حق ابراهيم (عليه السلام) بيان داشته، امامتي كه خدا قرار مي دهد، براي اين كه دل ها به سوي آن متوجه شود و پس از توجه دل، عقيده انسان و عمل و اخلاقش در سايه رهبري امام بر حق، مستقيم گردد، تا در نتيجه جهان پر از عدل و داد شود و بساط بيدادگري و ظلم و خيانت برچيده گردد.
    قرار دادن بيت به صورت مثابة نيز مطابق با گرايش نفساني انسان به محل امن و عدل مي باشد.
    نفسي كه طبيعتاً جوياي واقعيت است، اين جويايي مانند امام جويي است و توجه به چنين خانه اي كه فطرت حق جويي و عدل را بيدار سازد، از كشش ها و خواسته هاي دروني آدمي و به سود وي مي باشد.همان طور كه عده اي به سوي شهوات و برتري جويي و محيط مناسب به آن مي گرايند، گروهي هم تحت رهبري فطرت و تربيت پيامبران مي كوشند تا ارزش هاي انسان را بالا ببرند و قوي گردانند و خود را به محيط خير و حق رسانند.پس اين گونه انگيزه تعالي جويي و برتري خواهي از خواسته هاي فطرت، بلكه يگانه خواسته و جاذبه بشري است و خواسته و انگيزه هاي ديگر از ريشه هاي نفسي و حيواني برمي آيد.
    « للناس » : در آيه گويا اشاره به همان جهت انسانيت است، اينگونه انگيزه ها و مبادي عالي انساني چون مبتلاي به بندها و جاذبه هاي غرايز مادي است، مي كوشد تا خود را از اين بند برهاند و به كمالات شايسته خود برساند، از اين رو انسان همين كه امام را با ابتلائات معنوي و اتمام كلماتش شناخت شيفته او مي شود و مي خواهد در ولايت او در آيد.( وَإِذِ ابْتَلَي إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَات فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ).
    و [ ياد كنيد ] هنگامي كه ابراهيم را پروردگارش به اموري [ دشوار و سخت ] آزمايش كرد، پس او همه را به طور كامل به انجام رسانيد، پروردگارش [ به خاطر شايستگي ولياقت او ]فرمود : من تو را براي همه مردم پيشوا و امام قرار دادم. ابراهيم گفت : و از دودمانم [ نيز پيشواياني برگزين ]. [ پروردگار ]فرمود : پيمان من [ كه امامت و پيشوايي است ] به ستمكاران نمي رسد.مي بينيد كه ستمگر از اين حريم خارج است و بزرگ ترين ستم بر نفس، جلوگيري از شناخت امام و پيشوا است و آن كس كه خود را در حريم بينايي قرار ندهد، ستمگر و متجاوز است.در هر صورت چون خود امام و ابتلائاتش و اتمام كلماتش به صورت ظاهر وجود ندارد، صورتي از ولايت امام، همين خانه است كه بنا و مناسك و آداب آن معناي امامت ابراهيم (عليه السلام) را تصوير و تجسيم مي نمايد، چنان تصويري كه نه زيان فكري و اعتقادي و راهزني مجسمه را دارد، نه تنها شمايل ظاهري را مي نماياند و نه تنها مانند كتاب فقط شرح حال است، نه اين شهر و اين خانه براي اين ها و اينگونه مقاصد، خارج از اصول عالي نيست، اين خانه با همه آدابش تصويري است كه چهره ابراهيم (عليه السلام) را در عالي ترين صورت معنوي در ضلع ظاهري در خيال ترسيم مي كند و شخص، خود را در هنگام اجراي مناسك با ابراهيم هم قدم و هم صدا و با انديشه هاي بلند او آشنا مي نگرد و همان كلماتي كه از ضمير ابراهيم برانگيخته شد و صورت و سيرت او به آن مبتلا گرديد تا تمامش كرد، در ضمير هر انساني كه به رموز اين بيت آشنا شود و واقعيت ابراهيم را در آن بنگرد برانگيخته مي شود، آري از اين رهگذر بايد سالي قريب يك ميليون انسان، ابراهيم وار به تمام نقاط زمين پخش شوند و نداي توحيد را با تمام شرايطش، چون آن امام بزرگ در عالم پخش كنند ولي افسوس و...در آن صورت كه آدميان، متوجه صورت معنوي ابراهيم (عليه السلام) مي شوند امامت او، قلوب مستعد آنان را پيرو او مي گرداند.
    «مثابة» شدن اين خانه هم كه عبارت از خطوط بندگي آن رادمرد بزرگ توحيد است، نفوس مستعدي را به سوي آن مي كشاند، تا در گيرودار زندگي از دور و نزديك به سوي آن روي آرند و به آنجا رفت و آمد كنند تا اندك اندك حق و كلمات او بر وجود مردم حاكم شود و نفوس از كشمكش ها و تشويش ها و جاذبه هاي مختلف و نگراني ها كه از خودبيني و سودانديشي و برتري جويي برمي آيد، برهند و به آرامش و امنيت خدايي گرد آيند « و امناً ».پس از روي آوردن و رفت و آمد پي در پي، چهره حقيقي ابراهيم (عليه السلام) و قيام او با تمام كلمات و وظايف امامت، چهره مي نمايد و از ميان بناي بيت و سنگ و گل آن، نقشه ابراهيم ظاهر مي شود، همان طور كه چهره مردان فداكار و نمونه هاي غيرت و مليت، يا پستي و شهوت، عواطف و مليت و شهوت را بيدار مي نمايد، چهره ابراهيم در حال انجام مناسك در آيينه روح انسان بيدار منعكس مي گردد، تا در سايه اين انعكاس، فطرت حق پرستي و قيام به وظايف انساني را برانگيزد و در صورت و حال قيام به نماز، نمايان و آغاز مي گردد :( وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّي ).از مقام ابراهيم جايگاهي براي نماز انتخاب كنيد.نظري ديگر به امامت ابراهيم (عليه السلام) در زيارت كعبه( وَعَهِدْنَا إِلَي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَـاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ).و به ابراهيم و اسماعيل سفارش كرديم كه خانه ام را براي طواف كنندگان و اعتكاف كنندگان و ركوع كنندگان وسجده گذاران [ از هر آلودگي ظاهري و باطني ] پاكيزه كنيد.

    محيط زندگي ابراهيم (عليه السلام)
    ابراهيم (عليه السلام) در محيطي چشم گشود كه سراسر آفاقِ آن را، اوهام شرك و ستاره پرستي فراگرفته بود.بناهاي مجلّل، هياكل بتان و ستارگان از هر سو به آسمان كشيده شده بود و دانشمندان اخترشناس و غيب پرداز كه با لباس هاي سپيد و
    چهره هاي مهيب، پاسداري اين معابد و هياكل را داشتند، همه قلوب را مسخّر خود ساخته بودند مردم آن سرزمين گرفتار اوهامي بودند كه با دانش هاي آن زمان درهم آميخته و بر اثر آن، تقليد و تعظيم در نفوس ريشه دوانده بود.همه طبقات در برابر بت هايي كه صورت پيشوايان گذشته و نقش ربوبيت و تدبير ستارگان را مي نماياند، سر تعظيم فرود مي آوردند و پيشاني نيايش به خاك مي ساييدند، در چه خاطري جز آنچه همه مي انديشيدند، انديشه اي راه مي يافت و كدام چشم عقلي جز آنچه همه مي ديدند مي توانست ببيند؟ چه نفسي مي توانست از بند آن اوهام رهايي يابد و بطلان آن ها را دريابد و چه زباني جرأت آن را داشت كه كلمه مخالفي گويد و چه اراده اي مي توانست در برابر آن ها پا برجا بماند ؟ !
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  2. تشكر


  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi