نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: فرقه معتزله

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض فرقه معتزله


    فرقه معتزله
    اعتزال در لغت ووجه تسميه


    اعتزال در لغت به معني كناره گيري و معتزله فردگوشه گير را گويند. فعلا در اصطلاح به گروهي معتزله گفته مي‌شود كه به عقل بهاء بيشتري مي‌داده‌اند و نصوص مخالف عقل را با داوري هاي عقل تاويل مي‌كردند.1اين گروه در بين جامعه اسلامي وجود خارجي ندارند. اين واژه داراي اصطلاحات ديگري نيز در تاريخ اسلام دارا مي‌باشد.
    اولين بار بر پروا پيشگاني اطلاق شد كه از مردم كناره گرفتند و مشغول عبادت بودند .
    دومين بار بر مسلماناني كه از شركت در جنگ جمل و صفين خوداري كردند گفته شد.2
    نوبختي مي‌گويد؛ «گروهي با عبدالله بن عمربن خطاب (10ق -73ه‍ ق) و محمد بن مسلمه انصاري و اسامه بن زيد حارث كلبي(7ق- 54ه‍ ق) غلام آزاد كرده رسول خدا(ص) و سعد بن مالك كه همان سعد بن ابي وقاص (23ق- 55ه‍ ق) باشد از علي (ع) كناره گيري كرده پس از در آمدن بيعت وي از جنگ با او و نيز همراهي با وي در محاربش خود داري نمود اين دسته را معتزله ناميدند3 »
    سومين بار به واصل بن عطا وپيروانش كه ازمجلس درس حسن بصري خارج شدند و به معتزله و اهل عدل و توحيد و قدريه معطله نيز مشهورند.4
    برخي ديگر اعتزال واصل بن عطا از امت اسلامي و مذاهب زمان او را سبب اين نام گذاري مي دانند.5
    ابوالقاسم بلخي معتزلي مي‌گويد علت اين كه به معتزله اين لقب را داده‌اند اين است كه درباره مرتكب كبيره اختلاف نظر وجود داشت؛ خوارج قائل به كافربودن و نسبت شرك مي‌دادند .
    مرجئه قائل به مؤمن بودن وي بودند، چون اقرار به خدا و رسولش داشتند.
    اهل حديث آنان را مؤمن فاسق مي دانستند.
    معتزله از تمامي اين گروه‍ها دوري جستند وگفتند ما مورد اتفاق همه آراء را مي‌گيرم و مورد اختلاف را حذف مي كنيم وآن اينكه اين آدم را فاسق مي‌دانيم ولي او را با كافرنمي شماريم.
    از آنچه گفته شد چنين مي‌توان نتيجه گرفت معتزله به دو دسته تقسيم مي‌شود.
    1- پيشنيان در معتزله
    2- معتزله واصلي
    ميان اين دو دسته جز از حيث اسم هيچ گونه مشابهتي نيست و از لحاظ فكري و عقيده ابداً با يكديگر ارتباطي ندارند معتزله اول فقط عزل از زندگي بود در مسجد به نماز و روزه مشغول بودند معتزله سياسي فقط از ديدگاه سياسي اعتزال اختيار كرده بود كه نه طرفداري از علي(ع) بنمايند و نه از معاويه.
    اما معتزله واصلي بر خلاف آن گره‌هاي نخست نه رنگ صوفي گري را دارا بودند نه رنگ سياسي داشتند كارشان فقط تحقيق و بررس هاي علمي وهدفشان پاسخ گفتن به شبهات مخالفين دين بود.
    هرچند بعيد نيست كه قدريه و جهميه و جبريه از قبيل معبد جهني، غيلان دمشقي، جهم بن صفوان ونظاير اينها موجب پديد آمدن معتزله را فراهم آورده باشند و سرانجام رفته رفته به صورت مدرسه عقلي بزرگي كه داراي مباني و فلسفه مخصوص است در آمده باشند و نظريات سياسي خويش را تدريجا به صورت اعتقاد ديني در آورده‌اند6.
    خلاصه اينكه ظهور معتزله يك نهضت علمي و عقلي بزرگ در اسلام بوده است كه بدست واصل بن عطا و يارانش پديد آمده وپيروان اين مدرسه در آغاز فرقه‌اي ديني و اعتقادي بودند و تدريجا در مسير تاريخ اجتماعي شدند در سياست نيز وارد شدند و عقايدي را از قبيل امامت و شرايط آن و عصمت آن را بيشتر مورد بحث قرار دادند7.
    زمينه هاي پيدايش معتزله

    علم دوستي و علاقه مسلمين به آموختن علوم با زندگي سياسي درقرن دوم هجري توام شد بسياري از احزاب سياسي روي اعراض شخصي و يا اجتماعي و منافع حزبي متوجه نظريات خاص كلامي شدند7/1. آنچه درگذشت از حوادث صدر اسلام روي داد موجب شد كه طبيعت فكري مسلمين تا حدي عوض شود و تدريجا يك دسته مسائلي پرورش يافت كه مسلمانان دانش دوست را وادار كرد تا پيرامون آن بحث و تفحص بيشتري بكنند چون در تربيت اسلامي صورتي ساخته شد كه هركس مي‌خواست هرچيز را بفهمد و به علل و عوامل هر پديده‌اي پي برد و به هر اشكالي پاسخ گويد بدين منظور گروهي پيدا شدندكه عقايد و افكار خود را در قالب هاي فلسفي و منطقي و استدالالي ريختند تا پاسخگوي پرسشها باشد اين گروه را بعدها معتزله ناميدند.
    در بين مسلمين گروهي بودند كه عقايد اسلام را زير سوال مي‌بردند مانند دهريان، مانويان، اهل كتاب يهوديان و مسيحيان ذمي از آن گذشته خود انسان از خودش مي‌پرسد خدا يعني چه و چرا به او ايمان بياوريم و... در چنين شرايطي لازمه آن دوران ظهور معتزله براي دفاع ازكيان اسلام و مسلمين بود تا با استدالال هاي منطقي و فلسفي و حكيم وار جواب دهند.
    از آن گذشته قرن دوم هجري كه ملل متحد غير عرب مانند ايرانيان و سريانيان وارد قلمرو حكومت وتمدن اسلامي شدند عقايد سادة اسلامي را در باب الهيات مورد تحقيق و دقت وبازسازي قرار دادند. از سوي ديگر از نيمه قرن دوم هجري قمري كه معارف وفلسفه‌ي يونان باستان و ايران به زبان عربي ترجمه شد مسلمانان ومتفكران اسلامي با آن معارف آشنا گشتند يك جنبش فكري و باز انديشي بين آنان پديد آمد و اذهان متفكران را در باب انديشيدن عقايد اسلامي واداشت و افكار آنان به جستجو و تكاپو افتاده و به استدلال پرداختند در اين ميان گروه خردگرا درتفكر اسلامي واستدلال كلامي روشي پيش گرفتند كه آنان را اصطلاحاً «‌معتزله» خوانند. كه عقل و منطق و استدلال عقلي وآزاد انديشي را بر هرچيز مقدم مي‌داشتند. از اين رو ظواهر ونصوص قرآن و احاديث را با موازين عقل مي‌سنجيدند آئين معتزله را يك نظام خردگرا درعالم اسلام شمرده‌اندكه برجسته ترين جنبش فكري آن عصر بود.

    مؤسس و پيدايش معتزله

    شخصي كه اعتزال را بنياد نهاد واصل بن عطاء بود(م131هـ ق)1.وعده‌اي گويند اولين شخص اين فرقه حسن بصري بوده است. بنا به قول شهرستاني در ملل ونحل اختلافاتي كه در اصول در ايام صحابه توليد شد بدعت معبدجهني وغيلان دمشقي و يونس اسواري بودكه درباره قدر سخن مي‌گفتند بنابراين قول ابومنصور بغدادي درالفرق بين الفرق2 در ايام حسن بصري مخالفت واصل بن عطاء در تقدير و منزلت ميان منزلين يعني واسطه ما بين كفرو ايمان پديد آمدو عمرو بن عبيد هم در اين بدعت هم آواز وي شد حسن بصري ايشان را ازمجلس درس خود برانيد. ايشان در نزد ستوني از ستونهاي مسجد بصره عزلت اختيار كرد و به اين جهت ايشان را معتزله گفتند 8.
    عده‌اي محل ظهور اين فرقه را عراق دانسته كه درآنجا نژادسامي با نژاد ايراني به هم آميخته‌اند زماني كه معتزله به وجود آمد وضعيت عقيده و شبهه بسيار زياد بود به طوري كه اواسط خلافت بني اميه تفكر دراصول مذهب از طرف جمعي از مسلمانان غير عرب قوت گرفت و موضوع قابل توجهي كه مورد مباحثه و نظر قرار گرفت مساله قضا وقدر الهي جبرو اختيار بود اولين شبهه دراين قسمت در عصر خلافت عبدالملك بن مروان بظهور رسيد و ابتدا معبد بن عبدالله جهت مقابله بر عليه جبريه منتشرنمود و بنا برقولي او اين انديشه را از يك ايراني سنبويه نام فرا گرفته بود9.
    حسن بصري در ايامي كه در بصره به وعظ و تعليم مشغول بود عده كثيري از فصاحت ودانش وي و موعظه‌اش استفاده مي‌نمودند وحسن درنتيجه زهد و تقوا توجه كثيري از مسلمانان را جلب كرده بود. بصري مي‌گفت؛ مرتكبين معاصي كبيره منافق خوانده مي‌شود، واو ازكافر بدتر مي باشد.
    ازارقه از علماء خوارج مي‌گفت: هركس چه مسلمان چه غير مسلمان مرتكب گناه كبيره يا صغيره شود مشرك مي‌باشد وقتل او و اطفال و زنانش واجب است .

    در اين موقع واصل بن عطاء راي هيچ كدام را نپذيرفت و نظريه سومي را ارائه نمود كه حد وسط آن دو مي باشد. نه كافر است نه مسلمان حدوسط منزلت بين منزلتين.
    واصل بن عطا در گستر ش انديشه خود بسيار مؤثر بود در رفتار اجتماعي سعي‍ش براين بودكه احساسات ديگران را خدچه دار نكند. بخاطرهمين اصلاح خواهي در مسلة قتل عثمان وضع خود را روشن نكرد واين به صلاح پيروانان علي (ع) بود .
    واصل با علوييان مدينه روابطي استوار وحسنه‌اي داشت، زيديه را مانند پيشوايان خود گرامي مي داشتند .10

    گسترش معتزله و سياسي شدن آنان
    موقعيت سياسي طوري پيش آمد كرد كه عباسيان به خلافت رسيدند ، همان روشي را پيش گرفتند كه واصل مبين آن بود در مسالة‌ منزلت بين المنزلتين و در مورد آزادي انسان كه موافق با سياست تبليغي عباسيان بود از معتزله نزديك يك قرن تمام جانبداري كردند.11 واين جانبداري موجب گسترش بسيار سريع معتزله گرديد، به طوري كه يك شرق شناش مي نگارد ؛
    «جنبش آنان (معتزله) چنان به سرعت بسط پيدا كر د كه بخش بزرگي ازنخبگان فرهنگي مسلمانان را به آن نام خواندند . و در زمان فرمانروايي چند خليفه،پايتخت خلافت عباسي بغداد به مركزاين مكتب تبديل شد.»12
    علتي كه عباسيان از معتزله جانب داري مي كردنداين بود كه واصل شاگردان خود را به سراسر جهان اسلام مي‌فرستاد تا با دشمنان دين مجادله كنند. اينان خود را «اوتاد الله» مي‌خواند واين فعاليت موقعي بود كه عباسيان نيز به دعوت جامعه اسلامي براي قيام برخواسته بودندودرنهان و آشكار براي بر انداختن دولت اموي مي‌كوشيدند مساله آزادي انسان در گفتار معتزله با سياست رابطه محكمي داشت چون امويان قائل به جبر بودند واز آن دفاع مي كردن‌ آنچه درصفين گذشت وموجب انتقال قدرت به آنها شده بود. مي‌گفتند امري بوده كه خداوندخواسته ومحتوم بوده است.
    انديشه اعتزال در زمان مامون بن رشيد«298-218 ه.ق»مذهب رسمي و دولتي خلافت گشت، انگيزه مامون دراين اقدام علل سياسي داشت اولاً خليفة معتقد بود كه فرونشاندن نهضتهاي مردمي با استقرار يافتن مذهب واحد دولتي كاسته خواهدشد، ثانياً با رسمي گشتن اين مذهب از گسترش مذهب اهل البيت (عليهم السلام) جلوگيري خواهد شد .
    مذهب معتزله بر اساس اصول خمسه درسال 212ه‍ ق مذهب رسمي كشور اسلامي شد. درتاريخ 218هـ.ق فرماني صادرشدكه همةقاضيان و علما وفقها از لحاظ معتقدات مذهبي بايد مورد امتحان واقع شوند هرگروه كه از اصول معتزله امتناع ورزند محكوم به تبعيد مي شوند. جانبداري دستگاه عباسي از معتزله سبب گسترش و افول زود هنگامش گشت.
    خليفة‍ المتوكل الي الله 233-247ه‍ ق بر خلاف اسلاف خود جانب اهل حديث و سنت را گرفت.13 و از معتزله دوري جست. و با پشتيباني دستگاه خلافت از اهل حديث و تبليغ فقها و محدثين بعداز اين معتزله رو افول نهاد.

    افول معتزله
    درذيحجه سال 247ه‍ ق پس از واثق مردم با متوكل بيعت كردند وي به اهل سنت وحديث تمايل يافت و آنانرا ياري كردو درسال248 هـ.ق محنت برداشت و آنرا به همه نواحي اعلان كرد. محدثان رابه سامرا فرا خواند و تكريم كردو ازآنان خواست تا احاديثي مربوط به صفات و رؤيت را نقل كنند و با اين عمل توجه ورضايت مردم را به خود جلب كرد14.
    پس از متوكل تا پايان قرن سوم اقتدار معتزله در هم شكست ومخالفان آنان مورد حمايت حكام عباسي بودند اهل حديث و ظاهر گرايان روش مجادله وكلامي را بدعت مي دانستند در مخالفت با اعتقاد معتزله از استدلال عقلي استفاده نمي كردند و روش آنان استفاده به ظواهر وتكفيرمخالفان بود. هر چند در صدهاي بعدي مانند دوران حكومت آل بويه معتزله توانست در بغداد حضور به هم برسانند و حكومت آل بويه نيز از آنان جانب داري بكنند، اما عامه اهل سنت گرايش به اهل حديث داشتند در اين مدت چندان بيشرفتي نكردند بعداز آل بويه مكتب اشاعره رونق پيدا كرد و با مرگ ابو علي جبايي افول نسبي براي معتزله ايجاد شد كه ديگر نتوانست مانند قبلاً در مجامعه علمي مطرح شود. همانطوركه گشت عدم جانب داري حكام و دشمني فقها و محدثين اهل سنت موجب نابودي كلي انديشه معتزله گشت.

    علل هاي شكست انديشه معتزله
    معتزله در ميان دو دسته از دشمنان نيرومند قرار گرفته بودند كه يكي دسته زنادقه و مشبهه و مجسمه و گروه ديگر فقها و محدثين بودند از اين ميان فقها و محدثين فرق داشتند چون اين دسته در مسائل اعتقادي و ديني به قرآن كريم وحديث تمسك مي‌جستند و در برخي موارد به لغت و عرف مراجعه مي‌كردند و اگر مشكل‌شان به اين طريق حل نمي‌شد متوقف مي‌شدند. پيداست كه اين روش با طبيعت عرب كه فاقد علوم و منطق و فلسفه بود سازگارتر است. وقتي علوم پيش رفت كرد و فلسفه در بين مسلمين راه يافت معتزله با اين روش مخالفت كردند و در موردي عقل را حاكم قرار دادند و از تقليد و تعبد كور كورانه سرپيچي كردند و اساس تحقيقات خويش را بر داوري عقل استوار ساختند. كار برد اين روش در مباحث ديني روشي تازه بود كه هنوز ذهن فقها و محدثين عامه با آن خونگرفته بود لذا آنها به مخالفت برخاستند و شمشير انتقام را برروي اين فرقه كشيدند وتا توانستند به آنها حمله كردند معتزله تمام اهم خود را صرف مجادله با زنادقه و ثنويه و ديگر مذاهب نموده بودند و آنان هم با فلسفه و منطق يونان و ساير كشورهاي سعي مي‌كردندآشنايي داشته باشند وحكم اين كه با هر مجادله كننده‌اي بهتراست با دليلي از كتاب و انديشه خودشان مجادله كرد مي‌توان زودتر مغلوب ساخت از اين روش به صورت وافر معتزله استفاده مي‌كردند اين عقايد و انديشه هاي كلامي غير اسلامي را كه ياد گرفته بودند موجب شد مواردي از آراء و افكار بيگانگان در تعليماتشان ديده شود و همين امر مستمسكي بود كه فقها و محدثين بر آنها خرده بگيرند و تكفير شان كنند.
    يكي از علتها نيز مي‌تواند روش عقلي معتزله باشد كه سعي مي‌كردند نص را طوري توجيه و تاويل مي‌كنند كه موافق با عقل باشد .
    يكي ديگر، مخالفت معتزله با رجال مشهور فقها و محدثين بزرگ كه بين مردم محبوبيت داشتندبود.
    يكي ديگر از آن اعوامل اين بود كه در ميان آنها افراد منحرف و افراطي پيدا شدندكه افكار مسموم خويش را در لابه‌لاي تعليمات اين مدرسه پروراندند و با اسلام و مسلمين مخالفت نمودند و خود را جز معتزله معرفي كردند تا اينكه تدريجاً ماهيت آنها شناخته شده و معتزله حقيقي آنان را از خود طرد كردند از اين نوع افراد مي‌توان ابوالحسين احمد بن يحيي راوندي م 245ق كه در اصل زندقه و الحاد بوده. ابو عيسي رازقي محمد بن هارون م 247ق استاد راوندي بوده و احمن حائط م232ق و فضل حدثي م257ق را نام برد.
    يكي از علت هاي ديگر را مي‌توان حمايت دستگاه خلافت عباسي را از آنها نامبرد گرچه اين امر در ابتداء موجب بسط وتوسعه اعتزال گشت ولي شدت عملي كه خلفا روي اغراض سياسي خويش نسبت به مخالفين معتزله نشان دادند و گروهي از بزرگان فقها و محدثين را اذيت كردند موجب گرديدكه تمام آزارها به حساب معتزله حساب كنند.
    مهمترين دليل شكست معتزله حمله فقها و محدثين به اين جماعت بود.
    ابو يوسف از شاگردان ابوحينفه معتزله را از زنادقه شمرده، امام مالك بن انس و امام شافعي فتوي دادند كه شهادت معتزله پذيرفته نمي‌شود.
    شيباني يكي از شاگردان ديگر ابو حينفه فتوا داد اگر كس پشت سر معتزله نماز بگزارد بايد نمازش را دوباره بجابياورد.
    يك از علتهاي ديگر را مي‌توان تشعب و شعبه شعبه شدن معتزله منظور كرد. اينها عواملي بود كه دست به دست هم دادند و موجب شد كه انديشه معتزله از بين مسلمين رخت ببندد.

    روش معتزله در بيان اصول عقايد

    آنان براي اثبات بيشتر بر قضاياي عقلي تكيه مي‌كردند و هر يك از مسايل مورد بحث را عقلي عرضه مي‌داشتند. اگر مورد قبول واقع مي‌شد. آن را مي پذيرفتند و الا آن را رد مي‌كردند.
    شايد متاثر شدن از عقل در معتزله بخاطر آشنايي آنان با كتب فلسفه يونان و ديگر اينكه مركز معتزله بيشتر عراق و ايران بود البته بر خورد معتزله با ديگر اديان را نيز مي‌توان عامل ديگر اين امر دانست .
    اعتماد معتزله بر عقل زماني بيشتر شد كه در بسياري از مباحث از قبيل حسن وقبح اظهار نظرخاصي كردند و گفتند حسن و قبح اشياء عقلي است و تمام معارف به وسيله عقل درك مي‌شود پيش از آن كه شرع دستور دهد. شكر منعم را عقل واجب مي‌داند بر خداوند رعايت صلاح و سطح واجب است. 15

    اصول عقايد معتزله
    اصول عقايدمعتزله پنج تا مي باشد .
    ? توحيد
    ? عدل
    ? وعد ووعيد
    ? المنزله بين المنزلتين
    ? امربه معروف ونهي ازمنكر16.
    به اين اصول پنج گانه تمام فرقه ها يا شعبه‌هاي معتزلي معتقد مي باشد. فقط اصم امربه معروف ونهي از منكر را جز اين اصول نمي داند بقيه شعبه‌هاي معتزله قائل به وجوب امربه معروف ونهي از منكر درصورت امكان توانايي و امكان بوسيله زبان ،دست، شمشير وبه هر صورتي كه ممكن مي‌باشند.
    استاد محمد جواد مشكور قائل اندكه معتزلي درعقايد خود متاثراز يهود و نصارا مي باشد :
    «معتزله هم تحت تاثير يهود واقع شده‌اند و هم تحت تاثير نصاري مثلا انديشه خلق قرآن ريشه يهودي دارد به وسيله برخي از ايشان در عالم اسلام نشر يافته است معتزليان از الهيات مسيحي اين آرا را اقتباس كرده اند كه خداوند خير محض است ومصدرهر چيزي است واز فعل شر به دور است وقادر به انجام آن نيست تشبهات وصورتها در كتاب مقدس به كار رفته است. انسان آزاد و در اعمال خود مخير است »
    نويسنده معتقد است همانطور كه قدريه و جبريه در دامن اسلام پرورش يافته اند و بعضي از آيات و روايات هست كه قايل به جبر مطلق و يا قدر مطلق مي‌باشد، همانطور نيز مي‌توان گفت اكثر انديشه هاي معتزله برخاسته از متن اسلامي مي‌باشد تنها با اين فرق كه به همان جنبه توجه شده است هر چند معتزليان مسلماً با روش فكري و فلسفي يونانيان و ايرانيان و ديگر تمدنها و اديان آگاهي داشتند و بعضاً متاثر از آنان مي‌گشتند.
    در مورد فرقه‌هاي معتزله نيز اختلاف است. اشعري آنان را به بيست فرقه تقسيم كرده ونام مي‌برد. بيان الاديان به هفت شعبه تقسيم كرده است، شهرستاني به دوازده فرقه، بغدادي در الفرق بين الفرق به بيست فرقه تقسيم كرده اند، تاريخ اديان ومذاهب جهان بيست ودوفرقه تقسيم كرده است ولي آنچه مسلم مي با شد در اصول تمام شعبه هاي معتزلي موافق بوده‌اند.

    تاثيرات ظهورمعتزله بر فرهنگ اسلامي

    اولاً اين مكتب درپيشرفت علوم اسلامي به ويژه كلام كمك بسياري كرده است اصلاً پايه اصلي علم كلام فلسفي و عقلي را در اسلام معتزليان نهادند علم كلام عقايدديني را با استدلال عقلي ومنطقي توجيه مي كنند عبارت بود از مجموع مناظرات عقلي معتزله در اثبات الهيات اسلامي و دفاع از آن،اشاعره در روش واسلوب تابع معتزله مي‌باشند.
    ثانياً ظهور معتزله در تمدن اسلامي باعث ايجا د يك نهضت وتحول بزرگ فكري شد ومسلمين را با علوم فلسفه آشنا كردند زيرا اينها براي اثبات عقايدخود به مباحثه عقلي ومنطقي متوسل مي شدند وبه همين علت موجب بغض وكينه شديد اغلب فرق اسلامي ومخصوصاً اشاعره ومحدثين بودند.

    پاورقي
    1)
    ملل ونحل سبحاني ج1ص109
    2) فرق و مذاهب كلامي ص254 وفرق الشيعه نوبختي ص24
    3) فرق الشيعه نوبختي ترجمه محمد جواد مشكور ص10 چ اول 1361 هـ ش و اشعري قمي المقالات و الفرق ص4 چ اول 1361 هـ ش تهرآن
    4) فرهنگنامه فرقه هاي اسلامي ص254والفرق ص24و114وفرهنگ علم كلام ص19 وعلل ظهورفرقه هاي اسلامي ص30
    5) اوائل مقالات ص3 لسان العرب ج9ص190 ماده عزل
    6) محمود فاضل، معتزله ص5
    7) شرح اصول خمسه چ قاهره مكتبه و هبه 1384 هـ ق ص780 به نقل از معتزله فاضل ص5
    7/1 ) حاظر العالم الاسلامي چ قاهره 1352 هـ ق ج1 ص138 به نقل از معتزله محمود فاضل ص6
    8) الفرق بين الفرق ص24و تاريخ فلسفه اسلا م ج1 ص284وتاريخ اديان ومذاهب جهان ص1287 و تاريخ فلسفه اسلامي نوشته هانري كورين ص151
    9) خاندان نوبختي ص32
    10) فرق ومذاهب كلامي ص266
    11) فرق ومذاهب كلامي ص266
    12) تاريخ فلسفه اسلامي نوشته هانري كوربن ترجمه دكترطباطبايي ص152
    13) سيركلام درفرق اسلامي ص27
    14) تاريخ الخلفا ءص346
    15) عبده الشمالي، دراستات في تاريخ الفلسفه العربيه و آثار رجالها چ بيروت 1965 م ص195-194 بنقل از محمود فاضل، معتزله ص13
    16) مقالات الاسلاميين ص150 فرهنگنامه فرقه هاي اسلامي ص254وملل ونحل ج1ص49وبحوث في ملل ونحل ج1ص54 الفرق ص57 وتاريخ مذاهب اسلام ص67





  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi