فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (05-03-2013), مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (05-03-2013), مدير اجرايي (05-03-2013), یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)* (05-03-2013), سابحات (06-03-2013), شهاب منتظر (05-03-2013)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- داستان بنای مسجد مقدس جمکران
- ▌ღ ▬ ❀◄ ما صاحب داریم ... _ خاطره ای بسیار...
- مهدی منتظر عجل الله تعالی فرجه شریف
- امام زمانِ من ناظر بر سبک زندگی من
- ▐★♥★ ▐سرّخدا و باده فروش-- سخنان امام...
- میلاد موعود
- ╬═╬ ❊ ╬═╬ علل باز ماندن افراد، از ياري...
- آفتاب در غربت
- جعفر کذاب که بود؟
- اندوخته خداوند (چهل حدیث درباره عدالت گستر...
❤ |
برخی از دلایل بازماندن افراد از یاری رساندن به ولی خدا:
در این مقاله برخی از دلایلی که سبب می شود افراد از یاری کردن ولی خدا باز بمانند برشمرده شده است
مسئله اساسی و عبرتآموز این است که:
اگر قبلاً انسان خودش را برای همراهی با ولیّ خدا آماده نکرده باشد، عقب خواهد ماند!
یک نمونة آن در واقعه ی کربلا طرماح بن عدی بود که در راه با چند نفر دیگر، به حضرت برخورد کردند (یکی دو منزل با کوفه بیشتر فاصله نداشت) حضرت پرسیدند: "أخبروني فهل لكم برسولي اليكم؟
از مردمى كه پشت سر گذاشتيد چه خبر"گزارشی داد که وضع کوفه خوب نیست، قلوب مردم با شما، اما شمشیرهایشان علیه شماست،
ما که از کوفه بیرون میآمدیم، لشکر انبوهی برای جنگ با شما جمع شده بود که تاکنون لشکری به این عظمت و وسعت ندیده بودیم؛
از آن طرف، طرماح برای خانوادهاش آذوقه میبرد؛ لذا به حضرت عرض کرد: اجازه بدهید آذوقهها را برسانم و برگردم.
حضرت فرمودند: "فإن کنتَ فاعلاً فعجِّل"
«پس اگر خواستی (بیایی) بشتاب». (تاریخ طبری: 3: 308)
رفت، زود هم برگشت ولی وقتی به همین منزل رسید، خبر شهادت سیّدالشّهدا(علیه السلام) را شنید.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (05-03-2013), مدير اجرايي (05-03-2013), یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)* (05-03-2013), سابحات (06-03-2013), شهاب منتظر (05-03-2013)
❤ |
از ماهها قبل سیّدالشّهدا(علیه السلام) از مدینه خارج شده و اعلام موضع کردهاند، بعد از 6 ماه،
حالا که حضرت در محاصره دشمن قرار گرفته ، تازه ایشان برای زن و بچهاش آذوقه میبرد.
نقطه ضعف بالاتر اینکه، به حضرت نصیحت میکند ـ به این خیال که حضرت محتاج نصیحت اوست ـ
گفت:بیایید به یمن برویم،کوفیان وفادار نیستند من برای شما در کوهستان های یمن 20 هزار شمشیرزن آماده می کنم تا جنگ را از آنجا شروع کنید.
غافل از اینکه 20 هزار شمشیرزن که مثل شما بخواهند آذوقة زن و بچه را بر سیّدالشّهدا(علیه السلام) مقدم بدارند،
به درد سیّدالشّهدا(علیه السلام) نمیخورند.
پس اگر با تمام وجود آماده نبوده، دنبال آذوقة زن و بچه و نام و نشان باشیم، مسلّم است که ولیّ خدا تنها میماند.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (05-03-2013), مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (05-03-2013), مدير اجرايي (05-03-2013), یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)* (05-03-2013), سابحات (06-03-2013), شهاب منتظر (05-03-2013)
❤ |
آنهایی که به حضرت کمک نکردند، چند دسته بودند؛
یک دسته کسانی هستند که در صف دشمن رودرروی سیّدالشّهدا(علیه السلام) ایستادند و تا حدّ ریختن خون ایشان اقدام کردند.
دسته دیگر کسانی که، نشستند و حضرت را نصیحت کردند که، به کوفه نروید اگر بروید کشته میشوید،
و با کشته شدن شما زمین خالی از حجّت میشود.[1]
بعضی هم مثل عبیدالله بن حرّ جعفی، از کوفه خارج شده بود تا در جریان نباشد اما حضرت در راه با او برخورد کردند و فرمودند:
"يا ابن الحرّ فاعلم أنّ اللّه عزّ وجلّ مؤاخذك بما كسبتَ وأسلفت من الذنوب في الأيام الخالية،
وأنا أدعوك في وقتي هذا إلى توبة تغسل بها ما عليك من الذنوب،أدعوك الى نصرتنا أهل البيت،
فإن أُعطينا حقّنا حمدنا اللّه على ذلك وقبلناه، وإن منعنا حقّنا ورُكبنا بالظلم كنت من أعواني على طلب الحقّ."
«ای پسر حر بدان که خداوند بابت گناهان گذشته ی عمرت، از تو بازخواست می کند
{در مورد این عبارت امام لازم به توضیح است که عبیدالله بن حرّ جعفی، عثمانی مذهب بوده است
و در جنگ صفین هم در برابر امیرالمومنین در سپاه معاویه جنگیده بوده است(1)}
و من هم اکنون تو را به توبه ای فرا می خوانم که همه ی گناهانت را بشوید؛ تو را فرا میخوانم که ما خاندان پیامبر را یاری کنی؛
اگر حقمان را دادند، خدا را سپاس می گوییم و پذیراییم و اگر آنرا از ما بازداشتند و ظالمانه برما چیره گشتند
(باز تو را باکی نیست که) تو از یاران من بوده ای و بر طلب حق. »
در جواب گفت: من از کوفه خارج نشدم مگر از بیم آنکه شما به آنجا درآیید و من آنجا باشم و یاری تان نکنم،
{در حقیقت می خواست که نه مجبور به مخالفت با ابن زیاد باشد و نه در رکاب امام باشد، غافل از اینکه نبودن با حق یعنی بودن با باطل
طبق کلام خدا در آیه الکرسی کسی که تحت ولایت خدا و ولی خدا نباشد بی شک تحت ولایت طاغوت است}
و به امام گفت: البته اسب تندرویی دارم که هر که سوار بر آن شده دشمن نتوانسته او را بگیرد،
و شمشیری که بر هر چه فرود بیاید آن را خواهد برید آنها را به شما میدهم که فرار کنید.
تلقی این آدم را ببینید در مقابل دعوت حضرت اعلام می کند که مثلاً ماشین آخرین سیستم یا هواپیمای شخصی خود را بدهد که حضرت سوار شوند و از محاصرة ابن زیاد بیرون روند غافل از اینکه، حضرت آمدهاند تا ابن زیاد را محاصرة تاریخی کرده، شکست دهند.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (05-03-2013), مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (07-03-2013), مدير اجرايي (05-03-2013), یاس بهشتی* خادمه باب الحوائج جواد الائمه (ع)* (05-03-2013), سابحات (06-03-2013), شهاب منتظر (05-03-2013)
❤ |
امام نیز در پاسخش فرمودند:
"يا ابن الحرُّ ما جئناك لفرسك وسيفك! إنّما أتيناك لنسألك النصرة، فإنْ كنت قد بخلت علينا بنفسك فلاحاجة لنا في شيء من مالك!
ولم أكن بالذي اتخذ المضلّين عضداً لأني قد سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله وسلّم وهو يقول:
من سمع داعية أهل بيتي ولم ينصرهم على حقّهم إلّا أكبّه اللّه على وجهه في النار!"
"ای پس حرّ! ما برای اسب و شمشیر تو نیامده ایم؛ آمده ایم و یاری ات را می خواهیم ؛
اکنون که از جان خود دریغ می ورزی، هیچ نیازی به اموالت هم نداریم،
و من هرگز برآن نبوده ام که انسان های گمراه را به یاری بگیرم؛ از رسول خدا شنیدم که فرمود:هر کس طلب یاری اهل بیتم را بشنود
و بر حق ایشان یاری نرساند، خدا او را به آتش در رو افکند""کنزالدقائق 6:69 و مع الركب الحسيني ،ج3،ص:277"
عدّهای نیز مشغول طواف و تلاوت قرآن بوده، از سیّدالشّهدا(علیه السلام) غافل شدند.
حال آنکه وقتی سیّدالشّهدا(علیه السلام) راه افتادند، در خانه خدا بودن هم حاصلی ندارد.
مسئله اساسی کمبود معرفت است. اینکه انسان نفهمد تنها راه، راه «ولیّ خدا» است،
اینکه انسان خیرخواهی خود را برای ولیّ خدا از حدّ پیشکش کردن اسب و مانند اینها، جلوتر نبرد،
اینکه؛ خودش را به اصطلاح فهمیمتر از ولیّ خدا بداند و خیال کند این حق را دارد که ولیّ خدا را موعظه کند،
عوامل تنهایی ولیّ خدا و جدایی حساب ما از اوست.
در مقابل، حضرت ابوالفضل(علیه السلام) سرآمد همة کسانی بودند که از روی بصیرت و درایت به حضرت پیوستند،
اگر همة مقاتل را بگردید، یکجا نمییابید که موّرخان نقل کنند که حضرت پیشنهادی به امام داده باشند که مثلاً بروید یا نروید،
جنگ کنید یا نکنید، زن و بچه با خودتان ببرید یا نبرید، کاملاً میدانند که سیّدالشّهدا(علیه السلام) موعظه لازم ندارند
و اگر انسان میخواهد بهره ببرد، باید همراه {و مطیع} حضرت باشد.
عدّهای هم کسانی بودند که دیر آمدند؛ چند نفر از بزرگان بلخ وقتی نامة حضرت به دستشان رسید با سخنرانیهای تند دیگران را تحریک کرده،
راه افتادند ولی وقتی رسیدند که دیگر دیر بود و ماجرای کربلا تمام شده بود.
آنها از قبل خود را آماده نکرده بودند تا لیاقت همراهی امام زمان خود را بیایند.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (06-03-2013), مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (07-03-2013), مدير اجرايي (05-03-2013), سابحات (06-03-2013), شهاب منتظر (05-03-2013)
❤ |
1. علاقه به دنیا:
اگر در دل انسان هوسی باشد این هوس در جایی راهش را از اولیای خدا جدا میکند ولو ممکن است قدمهایی همراه با اولیای خدا برود اما آنجایی که این هوس سر بر میدارد راه انسان را از ولیّ خدا جدا میکند. تأخیرها، سستیها، کم معرفتیها و...
از همه مهمتر، تعلق به دنیاست که موجب میشود انسان تا مرز ریختن خون سیّدالشّهدا(علیه السلام) پیش برود.
همان کسانی که برای سیّدالشّهدا نامه نوشته بودند، برای حفظ دنیا و غنیمت بردن از یکدیگر سبقت میگرفتند تا پیش ابن زیاد، عزیز شوند.
کار آنها در اثر حبّ دنیا به جایی رسید که صفشان را از سیّدالشّهدا(علیه السلام) جدا کردند.
عمر سعد کسی است که در لشکر صفین، اگر فرمانده نبوده لااقل شرکت داشته است اما حالا فرماندهی لشکر ابن زیاد را قبول کرده است!
طمع در ملک ری، مهمترین ریشه این تغییر موضع بود. وقتی به او پیشنهاد فرماندهی لشکر را دادند یک شب مهلت خواست.
در واقع ابن زیاد نوعی تزویر کرد، اول لشکر را تجهیز کرد و فرماندهی آن را همراه با حکومت ری، به عمر سعد داد چون ری،
آن روز بخش عظیمی از منطقة حکومت اسلامی بود، بعد که برای حرکت آماده شد به او گفتند: شورش خوابیده و سرکوب شده باید به کربلا بروی. گفت: نمیروم، گفتند مهم نیست. حکومت ری را برگردان.
گفت: اجازه دهید فکر کنم، تا صبح قدم میزد و تأمل میکرد و میگفت: «میگویند» یک آخرتی هست یعنی از لفظ «یقولون» استفاده میکرد (2)"تسلية المجالس، الكركي الحائري ،ج2،ص:256" و بالاخره به جنگ سیّدالشّهدا(علیه السلام) رفت.
حضرت بین دو لشکر با او صحبت کردند و فرمودند: چرا در این کار شرکت کردی؟!
گفت: دنیایم چنین و چنان است.حضرت فرمودند: من، تأمین میکنم. بهانههای زیادی آورد، آخر هم نپذیرفت!(3)
(3) امام حسین عليه السّلام فرمود: «ابن سعد! واى بر تو!
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (07-03-2013), مدير اجرايي (07-03-2013), سابحات (08-03-2013), شهاب منتظر (08-03-2013)
❤ |
آيا از خدايى كه بازگشتت به سوى اوست نمى ترسى؟!
آيا با من كه خود مى شناسى كيستم مى جنگى؟!
{بسیار به این عبارت حضرت توجه کنید، وقتی میفرمایند تو مرا می شناسی یعنی او بر مقام و منزلت و مربته ی ایشان واقف بوده!}
اينان را رها كن و با من باش كه اين تو را به خدا نزديك كند»
ويحك أما تتّقي اللّه الّذي إليه معادك؟ أ تقاتلني و أنا ابن من علمت؟ يا هذا ذر هؤلاء القوم و كن معي، فإنّه أقرب لك من اللّه.
عمر سعد گفت: مى ترسم خانه ام را ويران كنند.
امام فرمود: «من خانه برايت مى سازم»
أنا أبنيها لك.
گفت: مى ترسم اموالم را ببرند.
فرمود: «من از اموال حجاز خود بهتر از آن به تو مى دهم»
أنا أخلّف عليك خيرا منها من مالي بالحجاز.
گفت: بر زن و بچّه هايم مى ترسم.
فرمود: «من سلامت ايشان را تضمين مى كنم»
أنا أضمن سلامتهم.
عمر سعد ديگر خاموش ماند و چيزى نگفت.
پس امام عليه السّلام (چون اتمام حجّت خود را در او كارگر نديد) از او رو برگرداند و فرمود:
«تو را چيست! خدا بزودى بر بسترت بكشد و در روز حشر و نشرت نيامرزد! به خدا سوگند اميدوارم از گندم عراق (رى) جز اندكى نخورى»
مالك، ذبحك اللّه على فراشك سريعا عاجلا، و لا غفر لك يوم حشرك و نشرك، فو اللّه إنّي لأرجو أن لا تأكل من برّ العراق إلّا يسيرا.
ابن سعد (با استهزا) گفت: بجاى گندم جو مى خورم.فرهنگ جامع سخنان امام حسين(علیه السلام) ،ص:432
تعلّق خاطر به دنیا درجایی انسان را رودرروی اولیای خدا قرار میدهد {این جمله بسیار مهم است در جای جای تاریخ صحت آن به اثبات رسیده است و بسیار قابل تأمل و هشدار دهنده است!} و این خطر برای همه ما جدی است.
بعضی از بزرگان تعبیر خیلی زیبایی دارند، میگویند یکی از اقسام گریه در مراسم سیّدالشّهدا(علیه السلام) گریه خوف است
که انسان واقعاً خائف باشد، نکند روزی پیش بیاید مثل مدعیانی که نامه نوشته بودند که،
باغهای ما آماده، نهرهای ما جاری و مزارع ما خرم و آباد و منتظر قدوم شما هستیم اما وقتی که ولیّ خدا آمد تیغ روی او کشیدند،
بعد از دعوت، او را محاصره و شهید کردند، ما نیز با امام خود چنین کنیم.
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (07-03-2013), مدير اجرايي (07-03-2013), سابحات (08-03-2013), شهاب منتظر (08-03-2013)
❤ |
2. جمع بین دنیا و آخرت
عامل دیگری که موجب جدایی از سیّدالشّهدا(علیه السلام) و حتی موجب قرار گرفتن در صف ابن زیاد شد، این بود که عدّهای میخواستند بین دنیا و آخرت جمع کنند. با خود تصفیه حساب نکرده بودند تا بتوانند یکی از ایندو را انتخاب کنند؛
لذا خداوند متعال فتنهها را پیش میآورد تا انسان یکی را انتخاب کند.
{اساساً یکی از مهمترین مراتب امتحان ایمان این است که:
خداوند امری پیش می آورد که انسان بین یک دو راهی میماند، یعنی فقط و فقط یا باید دنیا را انتخاب کند
و یا آخرت را یا رضای خدا و خیر آخرت و ضرر در دنیا را و یا هوای نفسش و ضرر در آخرت و سود در دنیا را
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا (16-الاعلی) ولی شما حیات دنیا را ترجیح دادید.
در تصریح این معنا در روایات ما ذکر شده است:
الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ عَدُوَّانِ مُتَعَادِيَانِ وَ سَبِيلَانِ مُخْتَلِفَانِ مَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَ وَالاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ
وَ عَادَاهَا مَثَلُهُمَا مَثَلُ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ الْمَاشِي بَيْنَهُمَا لَا يَزْدَادُ مِنْ أَحَدِهِمَا قُرْباً إِلَّا ازْدَادَ مِنَ الْآخَرِ بُعْداً
سراى دنيا و آخرت چونان دو دشمن با دو راه مختلفند، كسى كه دنيا را دوست بدارد و بدان دلبندد آخرت را دشمن داشته و در ستيز است،
و مثل آن دو سرا چونان مشرق و مغرب است،و پوينده بين آن دو به هر كدام نزديك شود از ديگرى دور گردد.تحف العقول-ترجمه جعفرى،ص: 195}
عدهای گفتند: سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند، نه با سیّدالشّهدا(علیه السلام) میجنگیم
و نه با ابن زیاد درگیر میشویم که سهم ما را از بیتالمال قطع کند.
ابن زیاد با 20 الی 30 نفر سرباز به اضافة 10 یا 20 نفر از سران اقوام در دارالاماره بودند.
ابن زیاد اول چند نفر از این سران را بالای دارالاماره فرستاد،
گفت: مردم را موعظه کنید و بگویید لشکر شام در راه است مقاومت بیفایده است.
چرا میخواهید بجنگید؟ شما که در مقابل لشکر شام نمیتوانید مقاومت کنید.
بعد هم گفت: به مردم بگویید هر کس تا شب در اینجا باقی بماند سهمش از بیتالمال قطع میشود، ب
عد هم به یکی از همین سران دستور داد تا یک پرچم سفید به دست بگیرد
و بگوید: هر کس زیر این پرچم بیاید در امان است مردم هم گروه گروه زیر پرچم میآمدند،
لذا آن چند نفر، چهار هزار نیرو را با نیرنگ جمع کردند.
اینکه آدم بخواهد جمع بین دنیا و آخرت کند؛ یعنی هم نماز بخواند، هم دین داشته باشد،
نه با یزید بجنگد نه با سیّدالشّهدا(علیه السلام)، مثل کوفیان میشود
اراده جمع بین دنیا و آخرت موجب شد که قدم به قدم آمدند به لشکر نخیله، آمدند با این نیّت که ان شاءالله صلح میشود،
بعد هم گفتند: برویم کربلا انشاءالله اتفاقی نمیافتد، کم کم کار به جایی رسید که از همدیگر سبقت میگرفتند مبادا از غنیمت عقب بمانند
و مبادا پیش ابن زیاد بگویند: این افراد کوتاهی کردند.
غافل از اینکه؛ تنها ماندن سیّدالشّهدا(علیه السلام) بزرگترین جرم است، لازم نیست با ایشان بجنگیم.
همین که دو صف ایجاد شد (صف سیّدالشّهدا(علیه السلام) و صف یزید)،
باید به هر قیمتی شده در صف سیّدالشّهدا(علیه السلام) باشیم نه در صف ابن زیاد،
ولو آخر کار صلح شود. اینکه انسان خیال کند اگر کار به کشتار و ریختن خون سیّدالشّهدا(علیه السلام) نرسد،
در لشکر ابن زیاد بودن جرم نیست،از نقطه ضعفهای اساسی است.
عدهای بر این فکر بودند که میشود مسلمان بود ولو زیر چتر ابن زیاد!!
حالا ابن زیاد حاکم باشد یا امام حسین(علیه السلام) چه فرقی میکند.
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (07-03-2013), مدير اجرايي (07-03-2013), سابحات (08-03-2013), شهاب منتظر (08-03-2013)
❤ |
3. احساس عدم احتیاج به ولیّ خدا
جرم را تا به حد نهایی خودش نرسیده، جرم ندانستن و به دنبال جمع دنیا و آخرت بودن، تأخیر داشتن،
خود را محتاج ولیّ خدا ندیدن و اینکه میشود جزء اولیای خدا بود و بهشت رفت اگرچه همسفر سیّدالشّهدا(علیه السلام) نبود،
جرمهایی است که وجود داشتهو علت تنهایی سیّدالشّهدا(علیه السلام) شده است.
خیال میکردند برای اصلاح شدن، نیازی به سیّدالشّهدا(ع) نیست؛ لذا طواف کرده، نماز میخواندند،چله نشینی میکردند تا مهذب شوند.
{این مطلب بسیار مهم در مقاله ای دیگر به طور مفصل تبیین می شود إن شاء الله که بر اساس صریح آیات قرآن و روایات محال ممکن است کسی بدون تبعیت و تولی به ولایت 14 معصوم بتواند راهی به سمت تقرب و نزدیکی به خداوند بیابد و از ظلمات به سمت نور سیر کند.}
به ما دستور دادهاند مهیّای ظهور باشید؛ چون ظهور ناگهانی واقع میشود،
اصحاب امام زمان(علیه السلام) به علت آمادگی، به محض شنیدن ندای حضرت،
همگی در مکّه جمع میشوند. اینها که بیکار نیستند ولی طوری آمادهاند که اگر آب دستشان باشد، زمین گذاشته، میروند.
حبیب بن مظاهر در میان راه حمام با مسلم بن عوسجه برخورد کرد و گفت: کجا میروی؟
گفت: میروم حمام،
گفت: وقت این کارها نیست از سیّدالشّهدا(علیه السلام) نامه رسیده، باید رفت.
از همان وسط راه، حتی به خانه نرفته به طرف کربلا رفتند.
این آمادگی خیلی فرق میکند با آن کسی که در زمان رسیدن سیّدالشّهدا(علیه السلام) به کربلا،
تازه برای زن و بچهاش آذوقه میبرد.خیلی هم دوست داردبه حضرت کمک کند ولی از قبل فرصتها را تخمین نزده،
خودش را مهیّا نکرده، اهل سرعت و سبقت نبوده، پیدا است چنین آدمی عقب میافتد.
اشتغال انسان به کار خویش و اینکه دلمشغولی انسان، ولیّ خدا نباشد، یا اینکه صبح که بلند میشود فکرش این نباشد که،
امروز در جبهه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)چه وظیفهای دارم و کجای جبهه خالیست، مشکل ساز است.
البته بار ما را هم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برمیدارد،
{در حقیقت این توفیق خداوند است که اجازه می دهند با خدمت در جبهه امام ما به رشد برسیم} نه اینکه ما ایشان را یاری کنیم.
در صلواتی که از امام حسن عسکری(علیه السلام) برای امام عصر(علیه السلام) نقل شده، آمده است:
« اللهم ّانصره و انتصر به لدینک و انصر به اولیائک و اولیائه و شیعته و أنصاره»[2]
خدایا او را یاری کن و به وسیله او، دوستان خود را و دوستان او را و شیعیان و یاران او را، یاری کن.
مدير اجرايي (08-03-2013), سابحات (08-03-2013), شهاب منتظر (08-03-2013)
❤ |
به هر حال باید دید کجای اردوگاه امام خالی است، همانجا را پر کرد. دنبال کار خودمان نباشیم،
اگر ما به دنبال آیتالله شدن باشیم و آن یکی، به دنبال خانه خریدن باشد،
و سومی به دنبال چیز دیگر حتماً این تعلقات، ما را از ولیّ خدا دور میکند.
اگر آمادگی و حالت انتظار وجود داشت انسان به نصرت ولیّ خدا موفق میشود،
همینکه حضرت پرچم برداشت چنین شخصی آماده است. همه کارهایش را کرده،
نه اینکه وقتی جنگ شروع شد تازه به فکر نماز و روزههای قضا و به فکر قرضهایش باشد به فکر خمس و زکاتش باشد.
حالا که سیّدالشّهدا(علیه السلام) به میدان آمده، وقت نماز قضا خواندن نیست
اینها را باید قبلاً میخواند باید خود را به هر قیمتی شده به سیّدالشّهدا(علیه السلام) برسانی...
در هر صورت، این آماده نبودنها و غفلتها، سلسله عواملی است که موجب جدا شدن افراد مختلف،
از سیّدالشّهدا(علیه السلام) و تنها شدن حضرت شد.
مدير اجرايي (08-03-2013), سابحات (08-03-2013), شهاب منتظر (08-03-2013)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)