اما اين مانع از آن نمى شود كه مرد در پرداختن به شخصيت خود چونان انسان و چونان يك مسلمان پاره اى آزادى حركت داشته باشد, انسانيتى كه بر او فعاليتهاى عام و خاصى را در سطح فرهنگ و اجتماعى و سياست كه جامعه اسلامى پيرامونش بدانها نيازمند است الزام مى كند, يا چيزهايى كه اسلام بر او فرض مى كند; مانند دعوت و جهاد و نيرومندى و رشد در روند حركت اسلامى چونان يك رسالت, يا در واقعيت حال مسلمانان به مثابه يك جامعه يا يك امت, بنابراين ناگزير است اين نكته را در عمل خود به ميزان فرصتها يا نيرويى كه دراختيار دارد رعايت كند, زيرا آدمى در نقش خود به عنوان شوهر يا پدر خلاصه نمى شود, بلكه شوهر بودن يا پدر بودن, دو عنوان از عناوين مجموعه روابط انسانى هستند كه خداوند براى آنها خواسته تا زندگى را در حلقه هاى هم پيوند به تحرك درآوردند در زمانى كه اسلام بر آنان تن در دادن به خطوط كلانى كه همه عناوين اسلامى را در حركت آدمى استحكام مى بخشند الزام كرده است… براين اساس ناگزير است در دايره عام عمل كند تا واقعيت را در برابر تمامى لرزه ها, لغزشها و موقعيتهاى منفى كه انحراف از خط مستقيم را كه خداوند براى آدمى در حركت فعالش در زندگى اراده كرده است محافظت نمايد.…
و اين چيزى است كه آدمى را بر آن مى دارد تا تمامى جهد و تلاش خويش را وقف رسالت اسلامى به اندازه اى كه تلاش فكرى و عملى جهت وصول به اهدافش مى طلبد بكند و نيز آدمى را وا مى دارد تا مجالى از وقت خويش را براى عمل در چشم اندازهاى گسترده آن به آفاق بى كران بگشايد.