(✿◠‿◠ ✿) ܓ✿ سلام گلهای خندان ❀ ღ ღ ❀ باز هم آمد بهاران (✿◠‿◠ ✿) ܓ✿

[نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*]

این هم از خانواده دست و پا چلفتی ها

[نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*]

بهار شاد و خندون



بازم اومد بهار شاد و خندون

با سوسن و با سنبل با ریحون

باز عمو نوروز برامون اورده

سبزه و گل به جای برف و بارون




بچه های گلم
این شعر قشنگ را با هم می شنویم
تا حال و هوامون بیشتر بهاری بشه

[شهاب منتظر]

این هم از خانواده دست و پا چلفتی ها

وای که چقدر بامزه است!

[نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*]

عید نوروز



عید نوروز می رسد از راه

شادی از روی خانه می بارد

پدرم با چه دقتی دارد

بوته های بنفشه می کارد

مادر مهربان من از صبح

شستشو کرده هر چه را بوده

پرده را شسته، شیشه را شسته

نیست در خانه، ذره ای دوده

تازه وقت غروب هم مادر

خسته، اما برای شادی ما

می نشیند لباس می دوزد

تا بپوشیم روز عید آن را




سپیده رحیمی

[نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*]

عید اومده





ترانه کودکانه

بیا بیا با دستهامون تو باغچه گل بكاریم
پشت همه پنجره ها گلدونهای گل بذاریم

گرد و غبار را پاک کنیم
از سرو روی شهرمون

[نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*]

تحویل سال در حرم




لحظه تحویل سال خیلی از بچه ها، همراه پدر و مادرشان، کنار سفره هفت سین می نشینند
و اولین لحظه های سال نو را با هم شروع می کنند.

بعضی دیگر هم همراه بزرگترها به جاهای مقدس می روند؛
به مسجدها که خانه خداست یا به امامزاده ها که خانه بنده های خوب خداست.

علی کوچولوی قصه ما هم امسال همراه خانواده اش به مشهد رفته بود
تا بتواند لحظه تحویل سال را توی حرم امام رضا علیه السلام باشد.

صحنهای اطراف حرم، پر از جمعیت بود و مردم دسته دسته
و گروه گروه خودشانرا به حرم می رساندند.

لحظه تحویل سال نزدیک بود.
هر کسی زیر لب چیزی می گفت و به ضریح چشم دوخته بود.

همه با امام خودشان حرف می زدند و سال خوب و پر از موفقیتی را از او می خواستند.

ناگهان، صدای نقّاره های حرم بلند شد.
سال نو آغاز شده بود و صدای جمعیت بود که با هم صلوات می فرستادند.

علی کوچولو احساس خیلی خوبی داشت.
علی مطمئن بود که امسال با سال های قبل فرق دارد

و به خواست خدا، موفقیت های زیادی در انتظار او نشسته است.

چون اولین لحظه های آن، توی خانه امام رضا
و در میان فرشته های خدا شروع شده بود.






بچه های گلم اگر شما ها هم در کنار
امام مهربونمون سال را نو می کنید

ما را هم دعا کنید
باشه ؟

[نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*]

سال نو




دوباره آمد از راه

بهار سبز و زیبا

جوانه زد درختان

در ده کوچک ما

پروانه های رنگی

می رقصند روی گلها




در دشت و در بیابان

در باغهای زیبا

مادربزرگ خوبم

دوباره سفره چیده

هفت سین سفره گوید

که سال نو رسیده

[نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*]

صداش اومد









دست دستی صداش اومد
صدای کفش پاش اومد

گل و گلدون و آورد
لاله و ریحون و آورد

قند قندون و آورد
غنچه خندون و آورد

تا قدم زد تو کوچه
خنده و شادی را آورد

بهار نو مبارکه
عید شما مبارکه

[نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*]

عید مبارک






آهای بچه ها! نگاهی به دور و بر خودتان بیاندازید، انگار همه چیز عوض شده.

آره! بهار آمده و با خودش نوروز آورده. خانه، بوی تمیزی می دهد.

مامانِ خوب و زحمتکش، همه جا را شسته، گرد و غبارها را گرفته
و تمام خانه را حسابی تمیز کرده است.

بچه ها! پنجره اتاقتان را باز کنید!

رنگین کمان هفت رنگ را توی آسمان ببینید که
بعد از نم نم باران، پیدا می شود.

گنجشک ها هم که حسابی با جیک جیکشان شلوغ کرده اند.

خب، این روزها همه خندان و شادند، همه آمدن نوروز را جشن می گیرند
و اولین عید سال را به هم تبریک می گویند؛

پس عیدتان مبارک، کوچولوهای خندان.

[نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*]

عید اومده بهاره









آهای آهای دوباره عید اومده بهاره

گل های زرد و لاله روییده هر کناره

بهار و بهاره بهار صفا میاره

بلبل رو شاخه گل گنجیشکه رو چناره