نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

موضوع: ╬ •*♥*• ╬ از هاجر تا زینب علیهاالسلام ╬ •*♥*• ╬

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض ╬ •*♥*• ╬ از هاجر تا زینب علیهاالسلام ╬ •*♥*• ╬









    قیام، مرد و زن نمى‏ شناسد و سازندگى مرزى ندارد
    غیرت را در جنسیت ‏حبس نكرده اند و این حصار و حایل نمى ‏تواند چشم‏پوشى
    از رسالت ‏بزرگى كه بر دوش انسان است را توجیه كند.

    و به آن امانت ‏بزرگ نمى ‏توان خیانت كرد.

    نیمى از بشر را براى زندگى در جهل و بى‏ خبرى نساخته‏ اند و بار سنگین مسؤولیت
    را از آنان برنگرفته اند و «زن‏» بودن نباید پوشیدن ترمه تساهلى باشد
    براى توجیه به عزلتكشیدن زنان.

    هیچ ‏كس این ظلم را روا نمى ‏دارد كه چنین ادعا كند:
    شریف‌ترین موجودات خلقت را براى استثمار ساخته‏ اند، و این كه
    «بشویند» و «برویند» و «بپرورند» و در جهل فرو برند و حول خود ننگرند

    وخود را حلقه‏اى گسسته بدانند كه اتصالى به سلسله‏اى نداردو اگر ارتباطى هست
    ‏براى تولید نسل است و ابقاى نسل بشر.

    در اجتماع زیستن یعنى «متاثر شدن‏» و «مؤثر بودن‏».

    و این براى همه آدمیان است و هر كس به مقتضاى توانش بهره‏ اى از آن مى‏ گیرد
    ویا دیگرى را بهره‏مند مى ‏كند.



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    زن به عنوان انسان یا اشرف مخلوقات گاه «هاجرى‏» مى ‏شود رسول صبور و
    تنهاى خداوند در آن عطشناك‌ترین سرزمین دنیا، تشنه و تنها و سرگردان و سخت
    مى‏ گریزدبراى آب، و از سراب به سراب مى‏ جهد.

    هیچ گاه مایوس نمى ‏گردد، هروله ‏اى براى شكستن عطش داغ اسماعیل امیدش، خود
    فدا كردنبراى نجات «دیگرى‏» كه از اوست، و خدا مى‏ خواهد بر شانه ‏هاى او خانه‏ اش
    را بنا كند و جمعى و اجتماعى را قرن‌ها از آن سوى عالم، گرد آن خانه بگرداند.


    و گاه «آسیه ‏اى‏» مى‏ شود كه باید موساى سرگردان و گریزان از قتل را از نیل برگیرد
    و از او عصا دارى بسازد كه از چوبى خشك، اژدهایى از عصیان خلق كند و در شام
    تاریك بنى اسرائیل ید بیضایى بپرورد و آنگاه مطمئن از خداى خود خانه‏ اى را نزد او بخواهد.

    و بار دیگر «مریمى‏» باردار عیساى «حیات‏» و «هستى‏»
    كه در هجوم جهل و تهاجم لكه ‏هاى ننگ اجتماعى بر دامن خویش به درگاه خدایش
    پناه مى‏ برد و قباى قضاوت را بر تن نوزادش مى ‏پوشد
    تا خود را روح خدا بنامد از دامن پاك مریم؛

    براى اصلاح امتى جاهل.
    و فردا حیات مى‏ بخشد مردگان متعفن قومى را كه مى ‏بایست
    از دامن پاك زنى به سعادت رسند.


    و یك بار دیگر تاریخ «خدیجه ‏اى‏» را مى ‏طلبد كه تكیه ‏گاه مطمئن و حریرین محمد(ص) شود
    و زندگانى شیرین خود را در رسالتى ببازد كه باید جهانى نو بسازد.

    سروش رسالت را بشنود و اولین مؤمن هنجارشكن مكه شود، روى از همه خدایان برتابد
    و خود را از راستاى «هُبل‏» در خم ركوع خدا بپیچاند، تنهایی‌هاى "حرا"نشینى محمد(ص)
    را تحمل كند و خود را حبس دیوارهاى بى تفاوتى نمى‏ كند.




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    و اما زینب...




    هر دردى كه بر جان زنى دردمند نشسته، تلخیش مذاق زینب را آزرده است.

    سال ششم هجرى چشم به روى تیغ تیز بیداد مى‏گشاید و جنگى چند ساله
    بین جهلو علم و كفر و ایمان را به نظاره مى‏ایستد.

    پنج ‏سال بعد دستان كوچك و معصومش تب داغ قیام و عدالت محمد را
    در آب سرد ملاطفت مى‏ شوید.

    زینب، خاكسپارى «مهربانى‏» را به گریه مى ‏نشیند و بعد از او چله ‏نشینى سكوت اسفبار
    على مظلوم و كوتاه شدن دست او از آنچه حقش بود.

    زینب امروز مى‏ چشد طعم تلخ محرومیت را، از آنچه كه مى‏ بایست داشته باشد و با
    انحراف تاریخ، در درد جانكاهى كه مادر لاى چوبه ‏هاى در ظلم مى ‏كشد زینب باید بسوزد

    و در آغاز حیات و بلوغ بى ‏عدالتی‌ هاى اجتماعى و به هم خوردن تعادل ترازوى عدالتى
    كه طرفة‏العینى آویزان بود، باز او شعله ‏ور شود.


    و فردا به جاى مهر گرم مادر بر جسدى سرد كه جز او مویه ‏گرى ندارد اشك ریزد.

    زینب، ناظر سكوت مرگبار پدر و گریه ‏هاى نیمه ‏شبش در حلقوم چاه‏هاى غربت است.

    زینب پاره هاى جگر برادر دردمندش را در تشت جور مى‏ بیند و آنگاه است كه‏
    زهر سیاستو جنگ بر سر دنیا را در تار و پودش حس مى‏ كند

    و اینگونه چهارمین تكیه ‏گاه او نیز فرو مى ‏ریزد.



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زینب فریادگر عاشوراست، خشت‏خشت مناره وجودش از خون عزیزترین‏هایش ساخته شد.
    حلقومش پر از فریادهاى خونین و دلش مالامال درد ظلم است، و هر آنچه از درد شنیده
    به عیان دیده است!

    زینب، از آنانى زجر دیده كه دیروز جدش را مى ‏آزردند؛
    از ابوسفیان و آنانى كه در رداى كفر بودند و امروز در قباى پیامبر و كسوت
    رسالت ‏به نام دین بر ریشه دین تیغ مى ‏زنند.

    زینب، دیروز در آن مستورى و امروز در كویرى از همه كس و همه چیز حیران
    و سرگردان. دستانى را مى‏ جوید كه از آستین برادر بریده؛
    و حلقومى را كه بوسه‏گاه پیامبر بود.

    او برادرش را از زهرا، اینگونه امانت نگرفته،
    او باید به زهرا بگوید كه حسین را چه كردند.


    او در آن قلزم- دریا- پر خون و قحطی انسانیت دنبال حسینش مى ‏گردد
    و آنگاه كه جسد بى ‏سرش را مى ‏یابد رگ‌ هاى بریده‏ اش را بوسه‏ باران مى ‏كند و از
    دل م ى‏نالد و مى ‏گوید:

    خدایا! این قربانى كوچك را از ما بپذیر!




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زینب قافله‏سالار اسیران سیلى خورده است، فرزندان پیامبر را اینگونه
    به زنجیر كشیده و شهر به شهر مى‏ گردانند و از پرده عفافشان بیرون مى‏كشند.
    زینب كوفیان بى ‏وفا را نفرین مى ‏كند.

    زینب، امروز فریاد و خون و اشك را به هم مى‏ آمیزد و راز عداوت فرزندان
    زر و زورو تزویر را برملا مى ‏كند كه اگر اینان
    رداى پیامبر را نیز بپوشند رذالتشان پوشانده نخواهد شد.


    زینب، از محمد تا حسین را فریاد مى‏كشد
    روز شمار جور شمشیرها را از «لیلة المبیت‏» تا حلقوم حسین باز مى‏گوید.

    او قاصد خوب برادر است و پیامبر بزرگ رسالت وى

    از بیتوته حرا تا سینه شكافته حمزه تا مظلومیت على اصغر



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    زینب، براى بودن حركت كرد.
    و براى «بودن‏» باید از هر آنچه تعلق است ‏برهد.

    «نخواهى‏» تا دامى برایت نتند و «نداشته باشى‏» تا نهراسى
    و اگر دارى، بر باختنش مضطرب نگردى.


    پاى در بندى نداشته باشى و براى خود، خدا نتراشى و هر روز عبد معبودى نگردى.

    «بودن‏» مكه و مدینه و كوفه و كربلا و دمشق نمى ‏شناسد.

    «بودن‏» مقامى است كه فقط از «رهیدن‏» نصیب انسان مى ‏گردد.

    زینب الگویى است از «بودن‏»، از «زندگى‏»، از «سیلان‏»، از «حركت‏»،
    از «ماندن‏»، از «عشق‏»، از «ایثار»، از «عفت‏»، از «مسؤولیت‏پذیرى‏»،
    از «قیام‏»، از «هجرت و فریاد»، و از «تاثیر بر خلق‏»!




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    این الگو، پولادین زنى است آتش دیده درد، و پتك خورده رنج

    زینب درسى است‏ براى تمام زنان تاریخ كه باید رسالتى این چنین داشته باشند

    او مى ‏آموزد كه باید «ماند» و براى «ماندن‏»
    باید كوله ‏بار آتش درد نسل‌ها را بر دوش كشید.

    این تلاش براى «بودن‏» را باید زنده كرد
    این آلت لهو و لعب بودن زن را باید درهم شكست

    آن كنج‏ هاى عزلت را باید فرو ریخت تا
    «زن بودن‏»«عزلت نشینى‏» معنى نگردد.




    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    زنان براى یافتن هویت ‏خود راهى بس طولانى در این تنگناى تار تاریخ دارند.

    باید بجویند خود را، و این «جستن‏» سرمایه مى‏طلبد
    «دردمندى‏»، «صبر»، «عفت و پاكى‏»، «حركت‏»، «پیام و فریاد»

    و تلاش پاك و پایدار و دیروز خاك زنده به گورى بر سرش مى ‏ریختند و امروز
    مرده «رنگش‏» كرده ‏اند

    و سرگردان بین دو بى‏ نتهاى «بى خودى‏» و «خدایى بودن‏»

    و زینب از هاجر بود تا زهرا.





    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زنان باید با تولد «زینب‏» خود را تولد یافته بدانند، پیامبر نجات، از زنده به گورى باشند.
    بر كوفیان پیمان‏ شكن لعنت كنند و هیچگاه از فریاد بر سر كاخ ‏نشینان فرو ننشینند
    و در هر كوى و برزن پیام خون برادرانشان را به پژواك بنشانند.

    و اینگونه است كه زنى هماره خواهد ماند و زینبى خواهد شد در تاریخ.

    تولد زینب تولد رسالت زنان است، رسولى كه در كوتاه‌ترین مقطع تاریخ
    و در خاموش‏ترین بیابان و در مسموم‌ترین فضا به یك واقعه خونین حیات بخشد و پژواك
    این پیام تا ابد مناره به مناره مى ‏گردد و گنبد به گنبد طنین مى ‏افكند و سینه به سینه همراه
    دست‌ها و دوش به دوش همراه زنجیرها مى‏ گردد.

    باید به زینب، دو ركعت «فریاد» اقتدا كرد، باید هم سفره صبرش شد و در سایه
    عفافش عفت را آموخت و باید از مدینه تا كربلا و كوفه و دمشق همراهش كوله‏ بار مسؤولیت‌هاى
    اجتماعى را حمل كرد و از این كنج تاریكى كه تاریخ براى زنان برگزیده بیرون جهید.


    و این گونه است كه زنان، «بودن‏» را تجربه مى ‏كنند.

    كه جز این، نیستى و نابودى است و گم شدن در لاى رنگ‌ها.


    و زینب مى‏ زید و نمى ‏میرد بى آن كه لحظه‏اى در تاریخ بماند!





    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  11. تشكرها 2


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi