نه چنان است که خلقى چشم انتظار ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) و عملى گشتن وعده هاى الهى به دست او باشند،
ولى او خود بى خبر از این همه اشتیاق،رها از هر دغدغه اى،
گوشه آسایشى براى خویش گزیده و نسبت به درد و رنج و شکنج شیعه و یارانش بى تفاوت و بى احساس، روزگار غیبت را سپرى سازد!
او علاوه بر آنکه از اوضاع و احوال منتظرانش آگاه است. [1]
و در مراعات حال آنان کوتاهى نمى کند و یادشان را از خاطر نمى برد [2]،
خود نیز در حالت انتظار به سر مى برد.
او چشم انتظار اذن خداست [3]،
تا از پرده غیبت بدر آید و خورشید جمال خویش را بى هیچ حجابى به جهانیانِ در ظلمت نشسته بنمایاند.
او چشم انتظار فرمان پروردگار است [4]
تا با سلاح عقل و علم و عطوفت ـ
و نه با شمشیر فقط ـ
همه دلها را مسخّر خویش گرداند و ...
همه سرزمینها را به زیر سلطه دین و عدالت در آورد.