صفحه 3 از 9 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 90

موضوع: یک جرعه کوثر

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    پیراهنم...



    پیراهنم بوی غصه گرفته است؛
    بوی لالایی مادر، بوی نان تازه و روزه و افطاری که سه روز پیاپی قسمت
    دیگران می شود، مثل دعای نیمه شب مادرم.

    حال و هوای عجیبی است، این روزها مدام این لهجه بارانی، سراغم را می گیرد.
    می روم زیر سایه خاطرات مادرم و مدام خیس می شوم؛

    بی آنکه از شهرم بروم، غریب می شوم.
    احساس می کنم در یک آن، یتیم شده ام؛ نه پدر و مادر،
    بلکه همه کسانم را از دست داده ام، حتی خودم را... .

    پیراهنم بوی غصه گرفته است، بوی رفتن می دهد، بوی تنها ماندن؛
    رفتن پدر و تنها ماندن دختر با هجوم هزارها سایه و ستم.


    غریبانه هاست که ساعت ها باران را در خلوت پدر و دختر میهمان کرده است.
    حالا به یاد تبسمی افتاده ام که پس از گریه، سراغ مادرم آمده.
    باز همان هوای شرجی و لهجه بارانی، سراغم را می گیرد و من سراغ مادرم را.

    نه، مادرم گم نشده! میان خانه غم هایی که پدر، نه!
    بلکه شما برایش آن دورها ساخته اید نشسته و می بارد؛ آن قدر که قلب افسرده و مرده تان
    را با نوایش شفا دهد. اما نمی دانم چه شده که حتی نگاه ملامت آمیز و مدام فرشتگان هم بر
    چهره هایتان چینی نمی اندازد.

    اموات متحرکی شده اید که حتی زیارت خود خدا هم برایتان سودی ندارد؛
    چه رسد به حبیبه اش. من هم بروم در بیت الاحزان دلم سراغ کسی را بگیرم.

    پیراهنم بوی غصه گرفته است؛
    بوی گفتن ها و نشنیدن ها.
    صدای بهتان و افترا و دسیسه می آید.


    هنوز لحظه ای از غروب نگذشته، خورشید را انکار کرده اند.
    حالا هم که از مادرم شاهد می خواهند، از بانوی خلوت کبریا، از کلمه پاکِ خدا شاهد می خواهند.
    ... من هم می روم فانوس دلم را با یاد مادرم روشن کنم.

    پیراهنم بوی غصه گرفته است؛
    بوی زخم. صدای ناله می شنوم؛
    کسی پدرش را صدا می زند.

    من ناله نمی کنم دیگر؛
    فریاد می زنم؛
    همه حقیقت دلم را فریاد می زنم.

    اشک می شوم، گریه می کنم؛
    بلند بلند، بدون گرفتن آستین در دهان، بدون تاریکی شب، بدون تکیه سر بر دیوار غربت.


    هر جا که باشد می گریم؛
    آ ن قدر که صدایم را هر خواب زده گنگی بشنود.
    می خواهم ساکن خاطره غم های مادرم باشم.

    برای همین پیراهنم بوی غصه گرفته است.




    سید حسین ذاکرزاده
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    101,811
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,440
    مورد تشکر
    204,111 در 63,520
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    السلام علیک یا فاطمة الزهرا یا بنت رسول الله!

    ما خاک پای یوسف گمگشته ی توییم
    و حیات و قیام و حکومت و جان و روح و هستی مان
    رهین یک نگاه آسمانی اوست.

    انقلاب اسلامی ما جلوه ی کوچکی از نورعنایت فرزند عزیز توست.
    تمام شقایق های دشت التهاب برای قطره ای از دریای احسانش در انتظار، می سوزند.

    خدایا مباد که نسیان و غفلت ما، موعود عاشقان را دل آزرده سازد،
    که تمام حیات و نهضت ما برای یک تبسم ملیح اوست.


    سال هاست که دلتنگ غیبت و نهانی اوییم و نیک می دانیم
    که وجود جودآگینش حضور محض است و نهانی، از آن ماست.

    یا فاطمة الزهرا، یا قرة عین الرسول!
    پدر و مادرم فدای خاک قدوم گل گمگشته ات باد.
    نظر عنایت خویش از ما مگیر.

    ضعیفانیم و چه کسی به ما نظر کند
    جز مظهر سطوت رسول یار؟


    تهی دستانیم و چه کسی احسان مان کند
    جز جلوه ی غنای دوست؟


    یا وجیهه عند الله، اشفعی لنا عند الله!



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    السلام علیک یا فاطمة الزهرا یا بنت رسول الله!


    «در کوچه باد می‌آید، این ابتدای ویرانی است...».خبری در راه است؛ خبری عظیم و واقعه‌ای هولناک. بادی که می‌وزد، آبستن عزای بزرگی است که خواهد رسید.

    بادی که در کوچه سرگردان است، به زودی به توفان بدل خواهد شد؛ توفانی که تنها خانه تو را به لرزه درمی‌آورد، توفانی که تنها قصد ویرانی کلبه عشق را دارد؛ کلبه حقیقت، کلبه وحی و توحید.

    کاش پنجره‌ها از این توفان نلرزند! کاش در خانه را به روی این زلزله ناگهان باز نکنى! کاش پشت در نایستى! کاش آشیانه‌ات را شعله‌های کینه در کام نگیرند!









    امضاء


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دلم مشتاق پرواز است تا این مشت پر مانده ست
    نگاهم کن، برایم نیمه جانی مختصر مانده ست

    شریک لحظه های سوختن! ای هم صدای من !
    ببین در سینه تنها ناله های دربه در مانده ست

    تو چون نی غربت خود را چه مظلومانه می نالی
    کجا پنهان کنم در حنجرم بغضی اگر مانده ست

    نگاهم می کنی من در تو می بینم غم خود را
    هزار آئینه از اشک تو در این چشم تر مانده ست

    حدیث رهگذار و سیلی دشمن مپرس از من
    به روی آفتاب از پنجه ظلمت اثر مانده ست


    اگر دستم نگیرد دامن اشک تو معذورم
    که بر بازوی نخل زندگی زخم تبر مانده ست

    پس از من سوره تنهایی ات ناخوانده می ماند
    که چندین آیه از اوراق قرآن پشت در مانده ست

    یک امشب میهمان سفره سوز درونم باش
    که در جام دلم یک جرعه خوناب جگر مانده ست





    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ببین که پلک خدا هم به هق هق افتاده است






    چقدر آرد نشسته است روی دامانت
    فدای گردش دستاس آسیابانت

    از آن زمان که تو را از بهشت آوردند
    نشسته‌اند ملایک سر خیابانت

    همیشه فصل بهاری همیشه سر سبزی
    اگر چه پر شده از برگ زرد گلدانت

    ببین که پلک خدا هم به هق هق افتاده است
    به گریه های کبود بدون پایانت

    سر مزار تو حتی مدینه محرم نیست
    خدا برای همین است کرده پنهانت

    الا مسافر گندم نخورده‌ی دنیا
    چقدر آرد نشسته است روی دامانت

    علی اکبر لطیفیان



    امضاء


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آه از اندوه ریحانه رسول



    فاطمه علیهاالسلام ، صبر لایزال نبوی بود که در هیأت عفتی سر به فلک کشیده،
    چادر به سر می‏کشید و در کوچه ‏های مدینه، در تمام رهگذرهای هستی،
    حضور خدا را به کائنات، یادآور می‏شد.

    سیلی ستم و تازیانه کینه را به جان خرید تا هجوم تندبادِ انکار،
    شمع یک‏تنه حقیقت را خاموش نکند.

    افسوس از سوره کوثر که در آن خانه گِلین، همسایه اهالی غفلت و سنگدلی شد!

    آه از زمزمه‏ های شرحه شرحه بتول که در نیمه‏شبِ سجاده و تسبیح،
    ارکان عرش را به لرزه می ‏افکند!

    آه از ریحانه رسول خدا صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله که در مشام حسادتِ زمین،
    به هدر می‏رفت و چشمانِ حقیقت‏ ستیز زمانه، رخساره طهارتش را طاقت نداشت.



    سودابه مهیجی
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عطر کلامت در ذرات عالم جاری است



    با آمدنت، جهان سرشار شد از عطر سیب های سرخ و آواز رودها.

    آن قدر بلند شد تا خاک، هراسناک شود از زنده بلعیدن دختران قبایل جاهلی عرب.


    با آمدنت، آسیه ها در تالارهای کافر مصر، بالیدند و پروانه شدند و مریم ها،
    در آینه ها تکثیر شدند و همه پیامبران، لبخند زدند و عشق سربلند شد.

    روزی که به دنیا آمدی، ستاره های آسمان تکثیر شدند و ماه، نورانی تر شد
    و زمین، آسمانی تر؛


    عطر گل های محمدی از شش جهت وزیدن گرفت و
    سفره های برکت، با قدم دختران گسترده تر شدند.

    زمین به تو افتخار می کند و خاک، می بالد، بیشتر از همه بهارهایی که آمده اند
    و همه بهارهایی که در راهند.


    از عطر دین داری تو، خانه امامت، عطر و نسل تو، نورانی تر از آفتاب شد.

    ای مادر پدر! ای چراغ راهنمای شب های بی ستاره زمینیان!

    خطبه های شور افکنت، هنوز ستون های مسجد کوفه را می لرزاند.

    عطر کلامت، در ذرات عالم جاری است؛ نفس های معطری که خواهان
    اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله وسلم بود.



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    هر چند بر وفاي دل فضه شك نداشت
    بانوي خانه بود و نياز كمك نداشت
    نان پخته بود تا كه نگويند فاطمه
    دستش براي مردم دنيا نمك نداشت
    پيش تنور صورت او سرخ تر كه شد
    ديگر كسي به داغ گل سرخ شك نداشت
    خم شد كه نان را بزند بر دل تنور
    بغضش شكست ؛ صورت گلها كه چك نداشت
    دستش به گريه رفت كه نان را درآورد
    كاش استخوان بازوي خانم ترك نداشت
    ناني براي سائل فرداي خويش پخت
    با اينكه گندمي به حساب فدك نداشت




    امضاء


  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    غيرت فاطمي



    تو ستون استحکام عرشی بانو!
    این‌گونه بر زمین نیفت!

    برخیز؛
    وگرنه آسمان بر زمین سقوط خواهد کرد.
    برخیز و چنین رنجور به دیوار تکیه نده که تمام عالم به تو اتکا دارد.

    برخیز!
    همه زخم‌هایت را پنهان کن تا دشمن، آرزوی پیروزی را برای خویش به گور ببرد.

    هنوز باید باشى.
    هنوز اسلام نیازمند خطبه‌های توست.
    هنوز امیرالمؤمنین علی(ع) انقلاب و غیرت فاطمى تو را پشتوانه خویش می‌خواهد.

    برخیز و با همین نیمه‌جان مجروح، با همین پیکر زخم‌خورده
    در کوچه‌های شهر جاری شو.

    در تمام خانه‌های خواب برده را با دست‌های عصمت خویش بکوب تا بیدارشان کنى؛
    تا تنها ماندن حجت خداوند را بدانند و به پا خیزند، تا پای‌مال شدن وصیت و میراث
    رسول را سکوت نکنند.


    پس از تو غمگین نباید بود.
    اکنون که تو رفته‌اى، تمام دردهایت به پایان رسیده‌اند.

    اینک در جوار پیامبر خاتم نشسته‌ای و بی‌شک، غصه‌هایت را سر بر دامان او
    از یاد می‌برى. امّا اندوه من از بی‌تو ماندن است...،

    از تنها شدنِ حقیقت بر روی این خاک پرفریب...،
    از درد دل‌های تلنباری که پس از تو تنها قلب پرسکوت چاه،
    یارای شنیدنش را خواهد داشت.

    تو را پنهان از چشم‌های بخیل روزگار به خاک سپردم تا حسرت دیدار
    مزارت تا قیامت، دل‌های گنه‌کارشان را به آتش بکشد.

    تو را که ناموس حق بوده‌اى، دور از دست‌ها و چشم‌های نامحرم زمین دفن کردم.
    بگذار همه تا ابد بدانند دختر معصوم رسول خدا (ص) چنان از امت خویش در ستم بود
    که نخواست هیچ‌کس نشان مزارش را بداند.

    بگذار این بی‌نشانى، به نشانه اعتراضی ابدی در دل تاریخ جاودانه شود.

    اینک من برای روزهای بعد از این غمگینم؛
    روزهایی که باید بی‌تو نفس کشید و سکوت کرد و خون دل خورد.

    من برای این دنیای ستم‌ کار و در غفلت غمگینم که از این پس قرار است نشانه‌های
    خداوند را بر روی زمین، یک به یک بیازارند و بر گمراهی خویش بیفزایند.

    از این پس اندوه من ابدی‌است؛
    تا آن زمان که به تو بپیوندم.

    شانه‌ای که پس از تابوت تو خسته و غمگین به خانه بازمی‌گردد، هیچ آرزویی
    جز ندیدن دنیا ندارد. دیگر دنیا با تمام فراخی‌اش برای من تنگ است؛
    وقتی تو را در هیچ جای زمین نمی‌توان سراغ گرفت.

    دیگر هیچ‌کس انگار در دنیا نیست؛
    وقتی بین ازدحام مردم، بانوی بهشتی من حضور ندارد.

    آه بانو! این کلبه محقر با تو فردوس برین بود برای من...،
    برای من و فرزندانی که دیگر طاقت نگاه‌های سوگوارشان را ندارم.

    وقتی که تو بودى، سفره خالی و بی‌رونقمان گوارا بود؛
    آنچنان که گویا مائده‌های آسمانی برایمان پهن بود و گرسنگی را کنار این سفره بی‌نان،
    با شمیم بهشتی تو از یاد می‌ بردیم.

    بانو! هنوز زمین نیازمندت بود.
    هنوز گرسنگان مشتاقند که در خانه تو را بکوبند و تو افطار فقیرانه خود و خانواده‌ات
    را انفاق کنی و با لب‌های روزه‌دار، از خداوند بشنوی که:
    «وَیُطْعِمُونَ الطّعَامَ عَلَى حُبّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً».



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,717
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,703
    مورد تشکر
    58,273 در 13,378
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    این
    پاى را بگو از ارتعاش بایستد، این دست را بگو كه دست بدارد از این لرزش مدام، این قلب را بگو كه نلرزد، این بغض را بگو كه نشكند و اشك از ناودان چشم نریزد.

    این دل بی‌تاب را بگو كه فاطمه هست، نمرده است.

    اى جلوة خدا! اى یادگار رسول! زیستن، بی‌توجه سخت است.
    ماندن، بی‌تو چه دشوار.

    این مرگ، مرگ تو نیست. مرگ عالم است. حیات بی‌تو، حیات نیست.

    این مرگ نقطة ختمى است بر كتاب جهان.

    زمین با چه دلى ترا در خویش می‌گیرد و متلاشى نمی‌شود؟
    آسمان با چه چشمى به رفتن تو می‌نگرد كه از هم نمی‌پاشد و فرو نمی‌ریزد؟

    خدا اگر نبود من چه می‌كردم با این مصیبت عظمى؟

    اِنّاِلله و انّا اِلیْه راجِعُون.

    فاطمه جان! عزیز خدا! دُردانة رسول! چه بزرگ است فتنه‌هاى جهان و چه عظیم است ابتلاهاى خداى منّان.

    پس از ارتحال پیامبر، خدا می‌داند كه دل من، تنها گرم تو بود. در آن وانفساى بعد از وفات نبى كه همه مرتد شدند جز چند تن، چشمة زلال اسلام محض از خانة تو می‌جوشید.

    در آن طوفانها كه كشتى اسلام را دستخوش امواج جاهلیت می‌كرد، تنها لنگر متین و استوار، لنگر رضاى تو بود.

    در آن گردبادهاى سهمگین پس از وفات پیامبر كه حق در زیر پاى مردم، كعبه در پشتشان، پیامبر در زوایاى غفلت زده و زنگار گرفته دلهایشان و شیطان در عقل و چشم و گوششان جاى می‌گرفت، جادة منتهى به خانة تو، تنها طریق هدایت بود، كه بی‌رهرو مانده بود.



    امضاء


صفحه 3 از 9 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi