صفحه 1 از 9 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 90

موضوع: یک جرعه کوثر

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض یک جرعه کوثر










    llı.
    . llı..ıll یک جرعه کوثر llı.. llı..ıll





    با سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه ی شما خوبان

    ضمن تسلیت ایام فاطمیه خدمت همگی شما بزرگواران

    دراین تاپیک با همراهی شما دوستداران خانم فاطمه الزهرا (س)

    قصد داریم با قطعات ادبی روح و روانمان را فاطمی کنیم

    شما عزیزان هم می توانید

    دلنوشته های خودتان راتقدیم کنید به گل خوشبوی رسول الله (ص)






    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 21-02-2016 در ساعت 12:35
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    یک جرعه کوثر



    فاطمه جان! آمدنت را به خاطر می آورم؛

    تو را از بهشت آورده بودند. یادت می آید؟!

    پدر، چهل روز هجران دید؛

    راست می گویم، فاطمه جان!
    از خلوتِ «حرا» بپرس!


    و مادر، چقدر رنج کشید از زخم زبان های زنان قریش و بنی هاشم!
    و «مریم» آمد؛ و «آسیه» و «ساره» هم بودند؛
    و همه اینها فقط به خاطر تو بود.

    تو آمدی و تا واپسین روزهای زندگیِ مادر، با او بودی.
    آن روزهای تلخ اسارت را به خاطر داری؟


    چشم های مادر، سنگین شده بود و تو در کنارش بودی.
    انگار تو مادر بودی و او فرزند!

    همان سان که «مادر پدر» نیز شدی و مادر فقط چن
    د روز پیش از آزادی، پرواز کرد!


    چقدر رنج کشیدی، فاطمه جان!

    پیش از هجرت... و چقدر محجوب بودی،
    آن گاه که به خانه علی علیه السلام رفتی.

    و تو ـ هیچ گاه ـ از او چیزی نخواستی.



    مهدی خلیلیان

    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    چقدر مظلوم بودی!



    و چقدر مظلوم بودی و علی از تو هم، مظلوم تر.

    و آن گاه که پدر، در بسترِ ارتحال افتاد، قلبت شکست.
    هیچ وقت، تو را چنین غمگین ندیده بودم.

    پدر که گریه هایت را دید، در آغوشت کشید؛
    هر چند خود نیز می گریست! راستی! نگفتی پدر، برایت چه گفت؟

    چه زود او را فراموش کردند و حرف هایش را!
    چه زود، تو را خشمگین کردند و خدا را.


    آمده بودند تا علی را بِبَرند. یادت می آید؟
    هر چند، به یاد آوردنش نیز قلبم را می آزارد.

    هر چند، هیچ کس نمی خواهد تو را به یاد بیاوَرَد،
    اما من شهادت می دهم خونِ تو را و کودک نیامده ات را و «فضه» نیز با
    من همزبانی خواهد کرد آغوشِ گرم و خونینت را.

    تمامِ مظلومیت، در چشم های علی علیه السلام جمع شده بود و ریسمان،
    فریاد را در گلویش می شکست.

    دیگر وقتِ نشستن نبود.
    انگار پیامبر بود که برخاست و از پسِ پرده ـ در مسجد مدینه ـ سخن گفت؛

    برآشفت و تو ـ دیگر ـ هیچ نگفتی؛
    هر چند کودکانت را در برابر دیدگان اشکبارِعلی علیه السلام در آغوش گرفتی؛

    هر چند علی علیه السلام 30 سال، تنها شد؛ هر چند... .





    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 17-03-2014 در ساعت 09:22
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,625
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,880 در 1,040
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی
    افتاده نخ چادر او دست نسیمی

    تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم
    با دست خودش داده اناری به یتیمی

    حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را
    بخشیده به همسایه ، چه قرآن ِ کریمی


    در خانه ی زهرا همه معراج نشینند
    آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی

    ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم
    می سوخت حریم دل مولا چه حریمی


    آتش مزن آتش در و دیوار دلش را
    جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی

    حالا نکند پنجره را وا بگذاریم
    پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی





  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    شمـع وجود فاطمـه سوسو گرفتـه است
    شب با سکوت بغض علی خو گرفته است آتـش گـرفت جـان علی با شرار آه وقتی که از ولی خدا رو گرفته است در دست ناتوان خودش بعد ماجرااین بار چندم است که جارو گرفته است قلب تمام ارض و سماوات و عرش و فرش یک جـا بـرای غـربـت بـانو گـرفته است حـتی وجـود میخ و در و تـازیـانـه هاعطر و مشام از گل شب بو گرفته است بـا ازدحـام مـوج مخـالف بیـا ببین کشتی عمر فاطمه پهلو گرفته است***مردی که بدر و خیبر و خندق حماسه ساخت سـر در بغــل گـرفتــه و زانــو گـرفـته است



    امضاء



  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    shamee




    بارالهــــا تو ببین این سوز ما
    فاطمیــــه گشته در نـوروز ما

    آمدم هیئت که تا خدمت کنم
    بار دیگر با علـی(ع)، بیعت کنم

    آمدم خدمت کنم، بر اهـل دل

    تا نگــردم پیش مولایم، خجـل

    گفتم امشب سفره ای برپا کنم

    هفت سین عشق، در آن جا کنم

    مادرم زهرا(س)، مرا یاری نمود

    بهـر چیدن، با من همکاری نمود

    گفت بگذار از بـرای سفــره ها

    سیـن اول، سیـلـی آن بـی حیـا

    دومین سین، سقط بود و محسنش

    این غم عظماسـت، گشته قاتلش

    سین سوم، سرخی مسمـار بـود

    رنـگ خــون پهلــوی آن یار بود

    گفت سین چهارمم کار در است

    سینـه ی مجروح مسمـار در است

    پنجمین سین، سوختن با دربها

    ســوختــن بـا آتـش نامـــردها

    سیـن شـشم، سختی درد و اَلَم

    دیــدن حیـدر(ع) میان موج غـم

    آخـرین سین از برای سفـره ام

    آتشــی افروخــت در کاشـانـه ام

    هفتمین سین، ساختن با درد بود

    چـون مدینه آن زمان نامــرد بود

    آمــدند بهــر عیـادت دیـوها

    با چـه رویی؟؟ من نمیدانم خـدا!!


    امضاء





  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    محمد صورت و علی هیبت



    زهرا علیهاالسلام ، بهارِ رسالت را در آستین داشت و گلاب
    ولایت، از دیدگانش فرو می چکید.

    مرد آفرین بانویی که طنین فریادش، بت خانه ها را درهم می شکست
    و دستانِ سبز و مهربانش، بوسه گاه همیشه پدر گشت.


    خدایش از گُل و آیینه و لبخند آفرید، تا آفریدگانش، یازده گُلِ سُرخش ببویند.

    بهشتی سیرتی که محمد صورت بود و علی هیبت.

    «اُم اَبیها»ی عشق؛

    زنده ترین زنان و روح مسیحای زمین و زمان که سکّان شفاعت
    را در روز حشر، به او سپرده اند.


    روزی که هر فریادگری، چشم به فریادرسی دوخته و دست التجا به دامنش می زند،
    تا از هول رستاخیز، رها گردد؛ که ناگهان، آفتاب عشق، تابیدن می گیرد.


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    shamee ◆◆◆ پای چشمه کوثر ◆◆◆








    السلام علیک یا فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها)
    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنیهَا وَ سِرِّالمُستَودَعِ فِیهَا بِعَدَد ما اَحاطَ بِه عِلمُک


    اینجا خیمه گاه فاطمه (سلام الله علیها) است . .
    جان عالمی به فدای مولایمان امیرالمومنین و درد ها و رنج هایش . .


    كار تنش زياد ولي وقت من كم است
    يك شب براي شست و شوي اين بدن كم است

    مسمار را خودم زده بودم به تخته ها
    بايد بميرم آه ، پشيمان شدن كم است

    گيرم حسين دق نكند اينچنين ولي
    گريه بدون داد براي حسن كم است

    آئينه آمدي و ترك خورده ميروي
    يعني براي بردن تو چهار زن كم است

    پيراهن حسين كه كارش تمام شد
    پس جاي غُصّه نيست اگر يك كفن كم است

    بالت ، پرت ، تنت ، همه ي پيكرت خدا
    اين زخمها زياد ولي وقت من كم است


    استاد لطیفیان






    امضاء





  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,971
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    shamee







    در برپایی یاد مادر سادات (سلام الله علیها) ،
    و الگو برداری از زندگی ایشان در برنامه های زندگیمان طوری گام برداریم که...
    در قیامت زمانی که منادی ندا سرداد این الفاطمیون؟
    با افتخار بگوییم : اَنـــا فــاطِـــمی...
    ان شاءالله








    امضاء





  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    داغ تو چه قدر نزدیک است.
    داغ تو چه قدر زجرآور است.
    داغ تو چه قدر کشنده است.

    ای تمام غربت جهان
    ای تمام دلشکستگی تاریخ
    ای تمام رنج‏های انسان
    ماجرای پهلوی تو را چگونه مویه کنیم.


    پشت کدام پنجره بایستیم و زیارتنامه‏ات را خون بنالیم.
    سر بر کدام دیوار بگذاریم و داغت را شماره کنیم؟

    ای بهار در تیررس خزان زودرس!
    چه کسی شب‏های دلتنگی علی علیه‏السلام را خون ببارد؛ بعد از این؟
    چه کسی دردهای انباشته علی علیه‏السلام را بشنود؛ بعد از این؟


    ... بعد از این مدینه شب‏های بی تو را چگونه تاب بیاورد؟
    بعد از این بیت‏الاحزان سر بر کدام دامن بگذارد؟
    بعد از این آسمان چگونه ببارد؟
    زمین چگونه قامت نشکند؟

    ای هنگامان همیشگی اندوه!
    فرشته بخوانمت
    یا انسان متعالی؟ کدام یک؟
    تو را که در صورت، انسانی و در سیرت، فرشته.


    تو را با کلام لحن بسوزیم؟
    تو را با کدام زبان مصیبت بخوانیم؟
    ای شب‏های بی ستاره‏ات زود هنگام!

    ای کوه‏ترین صبر!
    کدام داغ تو را بنویسم؛
    که سنگدلانه تازیانه‏ات زدند
    که بی رحمانه سیلی‏ات زدند.
    که نامردانه پهلویت را شکستند؟


    تو را که دستانت بوسه گاه آفتاب بود.
    تو را که چشمانت ضریح آسمان بود

    تو را که دریاهای جهان، کنار نامت پهلو گرفتند.
    تو را که گل‏های جهان، عطر نامت را وام گرفتند.
    تو را که باران، به یمن نگاه تو نازل شد.


    خورشید، فردا را بی تو در کنج کدام خرابه غروب کند؟
    دریا، فردا را بی تو در کدام ساحل، سر بکوبد؟
    آسمان، فردا را بی تو در کدام کرانه شعله‏ور شود.

    شب‏های بی تو، مرگ بار است.
    روزهای بی تو، داغناک است.
    ای مادر پدر!
    ماجرای پهلوی تو تلخ است.

    بگذار فقط خدا بداند که چه بر مدینه گذشت؟!
    بگذار فقط خدا بداند...





صفحه 1 از 9 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi