صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 58

موضوع: امامت

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,711
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,860
    مورد تشکر
    7,618 در 2,112
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت


    فاعل لطف :
    شكى نيست كه لطف، از صفات فعل خداوند است و از حكمت الهى سرچشمه مى گيرد - چنان كه بيان گرديد - ولى فاعل مباشرى آن، هميشه، خداوند نيست، بلكه گاهى فاعل مباشرى و بى واسطه ى آن، مكلفان اند . از اين روى، متكلمان لطف را از اين نظر كه فاعل مباشرى آن چه كسى است، به سه قسم تقسيم كرده اند :
    مقتضاى لطف خداوند نسبت به مكلفان، در مورد نخست، اين است كه لطف را انجام دهد، و در مورد دوم و سوم، اين است كه انجام دادن لطف را بر مكلفان واجب كند . از آن جا كه در مورد سوم، نتيجه اى كه از انجام دادن لطف حاصل مى شود، به مكلفان ديگر باز مى گردد و نه به فاعل لطف، مقتضاى عدل الهى، اين است كه به فاعل لطف نيز اجر و پاداشى برسد تا بروى ستمى روا نشده باشد .
    1_ لطف، فعل مستقيم خداوند متعال است، مانند تشريع تكاليف دينى، ارسال پيامبران، اعطاى معجزه به آنان، ارائه و نصب دلايل تكوينى و عقلى بر توحيد و معارف الهى و نظاير آن . 2- لطف، فعل مكلف در مورد خويش است، مانند تامل و نظر در دلايل و معجزات پيامبران و پيروى از فرمان آنان . 3- مكلفان نسبت به هم .
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,711
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,860
    مورد تشکر
    7,618 در 2,112
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت


    برهان لطف بر وجوب امامت :
    اينك كه با قاعده ى لطف آشنا شديم، لازم است به تقرير برهان لطف در مسئله ى امامت بپردازيم ; يعنى، قاعده ى لطف را بر امامت منطبق سازيم .

    متكلمان اماميه، بالاتفاق، بر اين عقيده اند كه امامت، از مصاديق لطف خداوند است، و چون لطف، به مقتضاى حكمت الهى، واجب است، امامت نيز واجب است . از طرفى، لطف امامت، از آن گونه الطافى است كه فعل مباشرى و مستقيم خداوند است . (12) و از اين نظر، وجوب امامت، همچون وجوب نبوت است .

    بنابراين، در اين جا، دو مدعا مطرح است: يكى اين كه امامت لطف است، و ديگرى اين كه امامت لطفى است كه فعل مستقيم خداوند است، و تعيين امام بايد از جانب خداوند انجام گيرد .

    آن چه اينك در پى تبيين آن هستيم، همانا، مطلب نخست است; يعنى، تبيين اين كه امامت; لطف خداوند در حق مكلفان است . از آن جا كه موضوع لطف، تكليف است، و تكليف به عقلى و شرعى (وحيانى) تقسيم مى شود، لطف بودن امامت را مى توان هم نسبت به تكاليف عقلى تبيين كرد و هم نسبت به تكاليف شرعى .

    هر دوى اين تقريرها و تبيين ها، در كلمات متكلمان اماميه يافت مى شود .

    سيد مرتضى، در تبيين لطف بودن امامت چنين گفته است :

    ما، امامت و رهبرى را به دو شرط لازم مى دانيم: يكى اين كه تكاليف عقلى وجود داشته باشد، و ديگرى اين كه مكلفان معصوم نباشند . هر گاه هر دو شرط يا يكى از آن دو، منتفى گردد، امامت و رهبرى لازم نخواهد بود .

    دليل بر وجوب امامت و رهبرى، با توجه به دو شرط ياد شده، اين است كه هر انسان عاقلى كه با عرف و سيره ى عقلاى بشر آشنايى داشته باشد، اين مطلب را به روشنى تصديق مى كند كه هر گاه در جامعه اى، رهبرى با كفايت و تدبير باشد كه از ظلم و تباهى جلوگيرى و از عدالت و فضيلت دفاع كند، شرايط اجتماعى براى بسط فضايل و ارزش ها فراهم تر خواهد بود، و مردم از ستمگرى و پليدى دورى مى گزينند و يا در اجتناب از پليدى و تبهكارى، نسبت به وقتى كه چنين رهبرى در بين آنان نباشد، وضعيت مناسب ترى دارند . اين، چيزى جز لطف نيست; زيرا، لطف، چيزى است كه با تحقق آن، مكلفان به طاعت و فضيلت روى مى آورند، و از پليدى و تباهى دورى مى گزينند، و يا اين كه در شرايط مناسب ترى قرار مى گيرند .
    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,711
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,860
    مورد تشکر
    7,618 در 2,112
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت


    پس امامت و رهبرى، در حق مكلفان، لطف است; زيرا، آنان را به انجام دادن واجبات عقلى و ترك قبايح برمى انگيزد و مقتضاى حكمت الهى، اين است كه مكلفان را از آن محروم نسازد .

    اين مطلب، از بديهيات عقلى است و اگر كسى آن را انكار كند، چونان فردى است كه منكر بديهيات شود، و شايستگى بحث و گفت وگوى علمى را از دست خواهد داد .

    همان گونه كه ملاحظه مى فرماييد، سيد مرتضى، لطف بودن امامت را نسبت به تكاليف عقلى تقرير كرده است . شيخ طوسى نيز چنين روشى را برگزيده و گفته است :

    دليل بروجوب امامت و رهبرى، اين است كه امامت، در حق واجبات عقلى، لطف است ; زيرا، اين حقيقت، بر همگان معلوم است كه انسان هايى كه معصوم نيستند، هر گاه رهبرى با كفايت نداشته باشند كه معاندان و ستمكاران را تنبيه و تاديب كند و از ضعيفان و مظلومان دفاع كند، شر و فساد در ميان آنان گسترش خواهد يافت، ولى هر گاه رهبرى با اين ويژگى ها داشته باشند، وضعيت آنان برعكس خواهد بود و خير و صلاح، در آن جامعه گسترش مى يابد و شر و فساد محدود مى گردد .

    علم به اين مطلب، از بديهيات است كه بر هيچ انسان عاقلى پوشيده نيست و هر كس آن را انكار كند، شايسته ى بحث و گفت و گوى علمى نخواهد بود .

    ابن ميثم بحرانى، برهان لطف بروجوب امامت را با توجه به تكاليف شرعى تقرير كرده، و گفته است :

    ان نصب الامام لطف من فعل الله تعالى فى اداء الواجبات الشرعية التكليفية، و كل لطف بالصفة المذكورة فواجب فى حكمة الله تعالى ان يفعله مادام التكليف بالمطلوب فيه قائما . فنصب الامام المذكور واجب من الله فى كل زمان التكليف;

    نصب امام، لطفى است از جانب خداوند در انجام دادن واجبات و تكاليف شرعى، و انجام دادن هر لطفى با ويژگى ياد شده، به مقتضاى حكمت الهى، واجب است . پس نصب امام از جانب خداوند، تا وقتى كه تكليف باقى است . واجب است .
    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,711
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,860
    مورد تشکر
    7,618 در 2,112
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت


    وى، لطف بودن نصب امام نسبت به تكاليف شرعى را هم امرى بديهى تلقى كرده است; يعنى، مطالعه ى جوامع بشرى و حالات مكلفان، گوياى اين واقعيت است كه هر گاه رهبرى با كفايت و عادل، رهبرى آنان را برعهده داشته باشد، نسبت به رعايت واجبات و محرمات الهى، وضعيت مناسب ترى خواهند داشت و اگر چنين رهبرى در ميان آنان نباشد، شرايط، برعكس خواهد بود . بدين جهت، در لطف بودن نصب امام عادل و باكفايت براى مكلفان، جاى كم ترين ترديد وجود ندارد .

    برخى از متكلمان اماميه، بدون اين كه از تكليف عقلى يا شرعى سخنى به ميان آورند، به تبيين لطف بودن وجود امام و رهبر عادل و با كفايت پرداخته اند و ياد آور شده اند كه وجود چنين پيشوايى، در جامعه ى بشرى، نقشى مؤثر و تعيين كننده در گسترش خير و صلاح دارد، چنان كه نبود چنين پيشوايى، زمينه ساز گسترش فساد و تباهى در جوامع بشرى خواهد بود .

    ابوالصلاح حلبى در تقريب المعارف و سديدالدين حمصى در المنقذ من التقليد و علامه ى حلى در كشف المراد و فاضل مقداد در ارشاد الطالبين، چنين روشى را برگزيده اند .

    نكته اى كه يادآورى آن در اين جا لازم است، اين است كه امامت و رهبرى كه متكلمان اماميه به عنوان مصداق لطف الهى در مورد مكلفان مطرح كرده اند معناى عام آن است كه شامل امامت و رهبرى پيامبران الهى نيز مى شود . بنابراين، امامت به معناى خاص آن كه رهبرى امت اسلامى به عنوان خلافت و جانشينى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است، از مصاديق امامت و رهبرى به معناى عام آن است . سيد مرتضى، دراين باره گفته است :

    لا فرق بين ان يكون الرئيس الذى اوجبناه منبئا يوحى اليه و متحملا شريعة و بين ان لا يكون كذلك . . . لانا انما نوجب الرئاسة المطلقة

    در مورد پيشوايى كه ما آن را واجب مى دانيم، فرقى نمى كند كه به وى وحى شود و صاحب شريعتى باشد ياچنين نباشد .
    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,711
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,860
    مورد تشکر
    7,618 در 2,112
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت


    ابوالصلاح حلبى نيز مسئله ى وجوب رهبر در جامعه ى بشرى را - كه لطف خداوند در حق مكلفان به شمار مى رود - قبل از بحث نبوت مطرح كرده است . وى، آن گاه به بيان شرايط چنين رهبرى پرداخته، و سپس از نبوت و امامت، به عنوان دو مصداق آن ياد كرده و گفته است

    و هذه الرئاسة قد تكون نبوة و كل نبى رسول و امام اذا كان رئيسا، و قد يكون امامة ليست بنبوة

    اين رهبرى - كه مصداق لطف و حكمت الهى است - گاهى در قالب نبوت است، و هر پيامبرى كه عهده دار رهبرى جامعه ى بشرى است، رسول و امام است، و گاهى به صورت امامت است بدون اين كه داراى مقام نبوت باشد .

    با توجه به نكته ى ياد شده، روشن مى شود كه تكليف مورد نظر در اين بحث - كه امامت به عنوان لطف نسبت به آن به شمار مى رود - همان تكليف عقلى است . آرى، در خصوص امامت به معناى خاص آن، تكليف مى تواند عقلى يا شرعى باشد; يعنى، امامت، هم لطف است نسبت به تكاليف عقلى و هم لطف است نسبت به تكاليف شرعى (وحيانى )

    پاسخگويى به اشكالات
    بر برهان لطف بر وجوب امامت، از سوى مخالفان، اشكالاتى مطرح شده است كه متكلمان اماميه به آن ها پاسخ داده اند . در اين قسمت از بحث، به نقل و بررسى اين اشكالات و پاسخ هاى آن ها مى پردازيم .

    قبل از نقل و بررسى اشكالات، يادآورى اين نكته لازم است كه اين اشكالات، عمدتا، از طرف متكلمان معتزلى كه قاعده ى لطف را قبول دارند، ولى امامت را از مصاديق آن نمى دانند، مطرح شده است .

    مخالفت كسانى چون اشاعره كه اساسا به قاعده ى لطف معتقد نيستند، در اين مسئله، مخالفت مبنايى است و ما، در اين جا، با مسلم دانستن قاعده ى لطف در باره ى وجوب امامت سخن مى گوييم . اشكالات منكران قاعده ى لطف، و بلكه منكران حسن و قبح عقلى را بايد در جاى ديگر مورد نقد و بررسى قرار داد .
    امضاء

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,711
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,860
    مورد تشکر
    7,618 در 2,112
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت


    نكته ى ديگر اين كه اين اشكالات، به صورت مفصل، در كتاب المغنى قاضى عبدالجبار معتزلى مطرح شده است و سيد مرتضى در كتاب الشافى فى الامامة، به تفصيل، به آن ها پاسخ داده است . پس از او، ديگر متكلمان اماميه در كتاب هاى كلامى خود، همه يا برخى از آن ها را نقل و نقد كرده اند . ما، در اين بحث، با استفاده از اين منابع ارزش مند، اشكالات و ايرادات در باب تطبيق قاعده ى لطف بر امامت را بررسى خواهيم كرد .

    اشكال نخست; مصالح مترتب بر رهبرى، به معناى عام آن، كه مورد قبول عقلاى بشر است، مصالح دنيوى، مانند برقرارى امنيت و عدالت اجتماعى و حل و فصل مسايل و مشكلات مربوط به زندگى اجتماعى بشر است، در حالى كه قاعده ى لطف، مربوط به مصالح دينى است; يعنى، آن چه موجب اين مى شود كه افراد، خدا را اطاعت كرده و از معاصى الهى بپرهيزند .

    پاسخ; در اين كه حكومت و رهبرى عادلانه و با كفايت، زمينه ساز آسايش و رفاه مردم و تامين منافع و مصالح دنيوى آنان مى گردد، شكى نيست، ولى برقرارى عدالت و امنيت در جامعه و دفاع از حقوق مظلومان و ضعيفان، صرفا، منافع و مصالح دنيوى به شمار نمى رود، بلكه از مهم ترين مصالح دينى است . به نص قرآن كريم، يكى از اهداف بعثت پيامبران الهى عليهم السلام، برقرارى عدل و قسط در زندگى بشر بوده است . ( ليقوم الناس بالقسط ) و اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده است: از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود :

    هر امتى كه از حقوق ضعيفان دفاع نكند و حق آنان را از توانگران بازنستاند، بهره اى از قداست ندارد .

    اشكال دوم; استناد به سيره ى عقلا درباره اهميت، و لزوم وجود رهبر در جامعه ى بشرى، به خودى خود، حجيت شرعى ندارد، تا آن را مبناى وجوب امامت به عنوان رهبرى دينى به شمار آوريم; زيرا، عقلاى بشر، چه بسا امورى را كه از نظر شرع پسنديده يا واجب نيست، پسنديده و واجب مى شمارند .
    امضاء

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,711
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,860
    مورد تشکر
    7,618 در 2,112
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت


    پاسخ; ضرورت وجود رهبر در جامعه ى بشرى، صرفا، يك امر عرفى و عقلايى نيست، بلكه سيره ى متشرعه نيز بر آن جارى بوده است . بدين جهت، مسلمانان، پس از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دراين باره كه جامعه ى اسلامى به رهبرى دينى نياز دارد، اندكى درنگ نكردند . ما، در بحث هاى گذشته، يادآور شديم كه يكى از وجوهى كه متكلمان اسلامى بر ضرورت امامت به آن استدلال كرده اند، سيره و روش امت اسلامى از آغاز تاكنون بوده است .

    گذشته از اين، اصولا، بحث كنونى، مربوط به اين نيست كه ضرورت حكومت و رهبرى مورد اتفاق عقلاى بشر است، بلكه بحث، در اين است كه تجربه ى تاريخى به روشنى بر اين حقيقت گواهى مى دهد كه وجود رهبرى صالح و با كفايت در جامعه ى بشرى، نقش تربيتى فوق العاده دارد و جامعه را به سوى معنويت و صلاح هدايت مى كند . در نتيجه، وجود چنين رهبرى، مصداق لطف خداوند در حق مكلفان است . اين كه عقلاى بشر نيز، پيوسته، به ضرورت وجود رهبر در جوامع انسانى اهتمام داشته اند، به دليل همين تاثير گذارى مهم و بى ترديد رهبرى صالح و با كفايت در حاكميت خير و صلاح در جامعه ى بشرى بوده است .

    اشكال سوم; اين مطلب كه وجود رهبر و پيشواى صالح و با كفايت در جامعه ى بشرى، از عوامل هدايت جامعه به سوى خير و صلاح است و امرى است لازم و اجتناب ناپذير، پذيرفته است، اما از بديهيات به شمار نمى رود; زيرا، مورد اتفاق همه ى عقلا نيست و در ميان متفكران وعقلاى بشر، كسانى بوده اند كه حكومت و رهبرى را مايه ى شر و فساد دانسته و آن را نپذيرفته اند . عده اى از خوارج و برخى از متكلمان معتزلى، چنين ديدگاهى داشته اند . در ميان امت ها و ملت هاى ديگر نيز چنين ديدگاهى داشته است .
    امضاء

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,711
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,860
    مورد تشکر
    7,618 در 2,112
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت


    پاسخ; ضرورت وجود حكومت و رهبرى در جوامع بشرى، چيزى نيست كه بتوان با مخالفت هاى برخى از خوارج ياكسانى از معتزله آن را مورد ترديد قرار داد . با تامل در گفتار و دلايل مخالفان حكومت ورهبرى، روشن مى شود كه آن چه موجب چنين برداشت نادرستى شده است، يكى فهم نادرست از ظواهر دينى بوده است مانند برداشت خوارج از «لاحكم الا لله » ، زيرا حكم را به زمامدارى تفسير مى كردند چنان كه امام على عليه السلام در رد سخن آنان فرمود :

    ( نعم لاحكم الا لله لكن هولاء يقولون لا امرة الا لله، و لابد للناس من امير )

    آرى، حكم مخصوص خداوند است، ولى ايشان مى گويند، زمامدارى مخصوص خداوند است، درحالى كه مردم به زمامدار (بشرى) نياز دارند .

    و ديگر، تحليل نادرستى است كه از حكومت هاى خودكامه و مستبد شده است; يعنى، حكم موارد و مصاديق نامطلوب حكومت و رهبرى، به اصل اين مقوله سرايت داده شده است . چنين افرادى، گرفتار مغالطه ى خاص و عام و مقيد و مطلق شده اند، و حكم خاص را به عام سرايت داده اند .

    گواه روشن بر اين كه حكومت و رهبرى، يكى از ضرورت هاى حيات اجتماعى بشر است، اين است كه كسانى چون خوارج كه شعار «لا حكم الا لله » را سر مى دادند، در عمل، دست به برنامه ريزى و تنظيم امور و انتخاب رهبر زدند.
    امضاء

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,711
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,860
    مورد تشکر
    7,618 در 2,112
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت

    تبيين فلسفه صفات امام (ع)

    الف- عينيت مقام امامت و صفات امام: چنان كه گفتيم امام در قوس صعود از لحاظ درجه وجودى برترين مقام را دارد و امامت و صفات امام از اين درجه برتر وجود سرچشمه مى گيرند و چون كمالات وجودى يك امر خارجى و عينى است، انتخاب وانتصاب از طرف مردم در تحقق آن نقشى نخواهد داشت. اين نكته راحضرت رضا (ع) در ضمن روايت شماره 518 مطرح مى كند و در همين حديث مقام امامت را بالاتر از آن مى داند كه مردم بتوانند با نصب انتخاب خود تحقق بخشند بلكه تنها وظيفه مردم، معرفت اوليا مى باشد.
    چند نكته:
    1- امام را بايد خداوند معرفى و منصوب كند نه مردم، چون در سيرصعود وجود مقامات بالا مى توانند مقامات پايين را بشناسند امامقامات پايين قدرت احاطه بر مقامات بالا را ندارند پس بايد امام ازطرف خداى تعالى معرفى و منصوب گردد نه از طرف مردم. و گر نه مردم يا دچار اشتباه شده، و غير امام را بجاى امام برمى گزينند;در حالى كه مقام امامت، جز در شان و شايستگى آن فرد برترى كه داراى درجه وجودى امام است نبوده، و ديگران كه مراتب ناقصتر وپايينترى از نظر كمالات وجودى قرار دارند، دستشان از آن مقام كوتاه است كه: «لا ينال عهدى الظالمين ».
    چنان كه حضرت رضا (ع) نيز بر اين موضوع كه ديگران نمى توانند در جاى امام قرار گيرند، تاكيد فرموده اند. و يا اصولا به انكار اصل امامت مى پردازند.
    زيرا امام نيز همانند پيامبر ظاهرا انسان است ومردم دليلى ندارند كه وجود حقيقت برترى در فرد بخصوصى را باوركنندو لذا بايد امام را نبى اكرم يا امام قبلى معرفى كند، تا مردم دچار اشتباه و انكار نشوند.
    2- مقام امامت يك مقام اعطائى است، نه كسبى انسان كه «كون جامع »است. و همه درجات وجود، در قلمرو هستى او، بالقوه قابل تحقق است،به برخى از اين درجات، نا خواسته و به صورت غير ارادى نايل مى شودهمانند عبور از مراحل نبات و حيوان.
    اما نيل به برخى درجات بالاتردر گرو رياضت و تلاش و خودسازى است، كه بدون تلاش و مجاهده «ولادت ثانوى » و تحول از مراحل جهان مادى به مقامات جهان مجردات امكان پذير نيست. جز در مورد «محبوبان » و «مجذوبان سالك » كه سير آنان نه بر اساس رياضت و مجاهده، بلكه نتيجه عنايت و جذبه الهى است.
    و انبيا و اوليا از محبوبان اند. امام رضا عليه السلام براين نكته تاكيد داشته و ائمه را به خاطر همين تفضل الهى، محسودمردم جاهل مى دانند.
    3- در بر اساس همين تفسير و تبيين مقام امامت، همچون نبوت، مرهون سن و سال افراد نيست، زيرا مبناى رشد امام امداد غيبى و عنايت وجذبه الهى، است، نه رشد ظاهرى و داشتن سن و سال. اين نكته را نيزحضرت رضا (ع) بيان فرموده اند.
    و روايات متعددى داريم كه روح وقلب و بدن ائمه با ديگران فرق داشته 44 و حمل و تولد آنان نيزغير عادى است.
    امضاء

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,711
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,860
    مورد تشکر
    7,618 در 2,112
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت

    ب- امام پيوسته مورد امداد و الهام غيبى است اين امداد و الهام نيز نتيجه تعالى وجودى امام است. چه امام نيز همانند نبى ازدرجه وجودى خاصى برخوردار است كه آن درجه نسبت به ديگران غير عادى و در حد اعجاز است، و لذا آثار آن نيز چنان كه گذشت در حد اعجازاست كه يكى از آثار آن همين علم خارق العاده امام است. اينك به عنوان نتايج اين اصل، به چند نكته مهم اشاره مى كنيم كه در احاديث و اخبار نيز برآنها تاكيد شده است:
    1- امامت باطن نبوت است و با نبوت از يك سرچشمه آب مى خورند. چنان كه حضرت رضا (ع) اين نكته را بيان داشته و تنها فرق نبى و امام را در آن مى داند كه نبى ملك را ديده و سخن او را مى شنود اما امام كلام ملك را مى شنود ولى او را نمى بيند. و بر اساس اين تفاوت،ائمه را «محدث » و «مفهم » ناميده اند.
    2- از آنجا كه امام، از نظر كمالات وجودى، تالى مرتبه نبى نبوده وامامت، با نبوت اتصال و ارتباط بلافصل دارد، پس امام وارث به حق علوم و كتب انبيا است چنان كه حضرت رضا (ع)، ائمه را برگزيدگان الهى و وارثان كتاب حق معرفى مى كند; و امام از همه كتب آسمانى به هر زبانى كه نازل شده باشند، آگاه است. چنان كه حضرت موسى بن جعفر بر اين نكته تصريح فرموده اند.
    3- از اين وراثت، در لسان احاديث و اخبار تعبيرهاى گوناگونى داريم از قبيل اينكه: -ائمه، راسخان در علم و عالمان به تاويل آيات قرآن اند.
    و اصول مبناى بطنهاى متعدد قرآن همين تفاوت درجات وجودى انسانهاست كه هركسى بر اساس درجه كمال و تجردش، به درك حقايق قرآنى نايل مى شود. خازن علم الهى و مترجمان وحى اند.
    ائمه شريك نبى اكرم اند، عليهم الصلوة و السلام. علايم و آيات انبياى سلف، نزد ائمه اند، از قبيل الواح و عصاى موسى، خاتم سليمان، پيراهن يوسف، سلاح نبى اكرم (ص) ، و نامه هاى مهرشده و صحيفه و جامعه و غيره كه رمزى از وراثت علم و اقتدارانبيا عليهم السلام. - انتقال روح قدسى «روح القدس » از نبى به امام، چنان كه امام صادق (ع) مى فرمايد: «روحى كه به پيامبر اسلام نازل مى شد، به آسمان باز نگشته، بلكه باما امامان باقى مانده است.»
    4- چون علم امام، علمى لدنى و نتيجه الهام است، داراى خصوصيات زير مى باشد: - امام برترين عالم عصر خويش است، زيرا علم وى از آثار وجود اوست كه آن وجود، برترين درجه وجود، در آن عصر است. علم ائمه،علمى مستمر است، كه هر لحظه از منبع نامتناهى يعنى الهام الهى قوت گرفته و افزايش مى يابد. حضرت موسى بن جعفر (ع) امام هفتم مى فرمايند: علم امام سه جهت دارد: گذشته، آينده، حادث، ومى فرمايند كه نوع سوم يعنى «حادث » محصول الهام بر دل امام وابلاغ بر گوش او حاصل مى شود كه برترين نوع علم ائمه، همين است امايادآور مى شوند كه پيامبرى پس از نبى اكرم اسلام (ص) نخواهد آمديعنى، امام را نبايد پيغمبر دانست.
    امام هرگاه بخواهد چيزى را بداند، خداوند تعليمش مى دهد. امامان اگر افراد صالح ورازدار و در واقع افرادى متناسب با درجه وجودى خودشان مى يافتند،از همه چيز خبر مى دادند.
    1 -علم ائمه، يگانه علم مبرا از خطا وخلاف است.
    امضاء

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi