صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 58

موضوع: امامت

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت

    ج- امام حاكم و ناظر بر همه حوادث جهان و رفتار انسان هاست. بنابراين وحدت وجود و مراتب تشكيكى آن، چنان كه گذشت، امام به دليل بهره مندى از بالاترين درجه هستى، در راس هرم امكان قرار داردكه نتيجه آن مسائل زير است: 1- حاكميت تكوينى امام بر جهان ممكنات.
    2- اشراف و نظارت بر جريان حوادث، از جمله بر رفتارانسانها; چنان كه در روايات آمده كه تمامى اعمال انسانها برنبى اكرم (ص) و ائمه (ع) عرضه مى شود.
    د- امام داراى صفت عصمت بوده و در عاليترين درجه از فضيلت و تقوى است. ائمه به دليل درجه متعالى وجودى، از آثار متعالى آن درجه برخوردارند از جمله اين آثار، دورى از خطا و گناه است.
    زيرا گناه و خطا معلول جهل و نقصان است و امام از جهل و نقصان برى است. كسى كه نه جاهل است و نه دچار نقص و ضعف، چگونه دچار خطا و لغزش مى گردد. از طرف ديگر، مهمترين عامل خطا در انسان، هوى وهوس و شهوت و غضب است اما، از آنجا كه مراتب عالى وجود، اسير و مقيد مراتب پائين تر از خود واقع نمى شوند، پس امام كه در قله هرم هستى قراردارد، هرگز توجهى به جاه و مال و زر و زيور دنيوى نخواهدداشت.
    نبى اكرم (ص) نيز عينا به همين دليل، توجهى به دنيا نداشت.زيرا آنان به دنبال مطلوب و محبوبى هستند كه در زمين و آسمان نمى گنجد، و دنيا و آخرت در برابر او جوى نيرزد; از اين تحليل به اين نتايج مى توان دست يافت:
    1- امام از خطا و گناه معصوم است.
    2 - رهبريت مصون از خطا وانحراف و در انحصار امام بوده، و پيروى، از غيرمعصوم، با وجودمعصوم، خلاف عقل و منطق مى باشد و لذا حضرت رضا (ع) ائمه را نجوم وعلامات هدايت مطرح شده در قرآن مى داند.
    3- اطاعت رهبر معصوم ازديدگاه عقل و شرع واجب و ضرورى است، چنان كه حضرت موسى بن جعفر وحضرت رضا (ع) تصريح فرموده اند.
    4- با احتمال وجود رهبريت معصوم، به حكم عقل و شرع، تحقيق جستجو براى درك و شناخت او واجب ولازم است.
    5- با قصور در معرفت امام و تفويض و تسليم به امام معصوم، اعمال انسان به دليل اهمال در يك وظيفه بنيادى، ارزش نداشته و مقبول نخواهد بود.
    6- پايدارى و استقامت در ولايت واجب و لازم است و انسان هرگز از ولايت بى نياز نيست.
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت

    هـ - امام مى تواند مصدر اعجاز و كرامت باشد چنان كه در بحث مربوط به مبانى صفات ائمه بيان شد، فاعليت الهى يعنى قدرت بر ايجاد ماهيات معدوم،و اعدام ماهيات موجود و تصرف در جهان هستى و ماده عالم، در شان درجات پائين وجود، همانند جماد و نبات و حيوان يست بلكه درانحصار موجودات فوق ماده، يعنى موجودات مفارق و مجرد است.
    انسان نيز بر اساس مسئله «كون جامع » وقتى در تعالى وجودى به مقام تجرد دست يابد در واقع، به مقام «كن » نايل آمده استعداد وشايستگى فاعليت الهى را بدست مى آورد و از آنجا كه امام درعاليترين مرحله وجود قراردارد، طبعا فاعليت الهى در شان اوست، وچنان كه علمش درحد اعجاز بود، قدرتش نيز در حد اعجاز است و اين است فلسفه اعجاز و كرامت علمى و عملى و حسى و معنوى امام. نتيجه آن كه:
    1- امام به عنوان يك انسان كامل، خليفه خدا در زمين، و مظهر اسم جامع «الله » است كه مستجمع جميع صفات جماليه و جلاليه حق است.
    از اين حقيقت در لسان احاديث و اخبار بدين گونه تعبير شده كه ائمه بيشترين بهره از «اسم اعظم » يا اينكه ائمه حامل آيات و سلاح انبيايند، كه رمزيست از قدرت و علم الهى آنان.
    2- ظهور انواع اعجاز و كرامت از امام كاملا مطابق با عقل و منطق است. چنان كه به امر امام هفتم حضرت موسى بن جعفر (ع) درخت به حركت آمد، و عصا در دست امام محمد تقى (ع) سخن گفت; چنان كه ازحضرت رضا (ع) اعجاز يد بيضا، و شفاى بيمار و تصرف در ماده جهان، و پاسخ به مسائل علمى و غيب گوئى ثبت و نقل شده است. در اين جا، جهت مزيد فايده، سه نكته را بررسى و در باره آن بحث مى كنيم:
    نكته اول- پيوند و رابطه علم و قدرت
    چنان كه در تحليل فلسفى صفات ائمه بيان گرديد، علم و قدرت خارق العاده، هر دو، از يك اصل سرچشمه مى گيرند، كه همان برترى درجه وجود است.
    اما نكته جالبى كه در لسان احاديث و اخبار بر آن تاكيد شده، آن است كه علم بر قدرت تقدم دارد يعنى، پايه واساس قدرت، علم و آگاهى است چنان كه در ضمن روايتى حضرت امام موسى بن جعفر عليهماالسلام مى فرمايند نبى اكرم صلوات الله عليه و آله از انبياى گذشته (ع) اعلم بود و ما وارث علومى هستيم كه ما را بر كارهايى توانايى بخشيده كه انبياى سلف بر آن كارها قدرت نداشتند.
    ما وارث كتابى هستيم كه تبيان و بيانگر همه چيز است و ما را بر همه چيز چنان كه در قرآن مجيد نيز باين نكته اشاره شده است. به نظر نگارنده، از ديدگاه اصول فلسفه اسلامى، اين نكته ظريف، بدين گونه قابل تحليل و تبيين است كه چنان كه در بحث صفات حق تعالى مطرح شده است، علم حق تعالى، علم فعلى است نه انفعالى; يعنى برخلاف علم ما كه از موجودات جهان بدست مى آيد، علم خداوند انعكاس و تصويرى حاصل ازپديده هاى جهان نيست، بلكه علم او مبداء و منشا پديده هاى جهان است. به عبارت ديگر، علم ما، انفعال و تاثرى از پديده هاى عالم است، در صورتى كه علم حق تعالى مبدا و مؤثر در پيدايش پديده هامى باشد.
    در نتيجه علم ما مطابق با پديده ها است اما پيدايش پديده هاى عالم، برابر علم خداست. جهان از علم خدا سرچشمه گرفته وموجودات عالم بر اساس معلومات الهى پديدار مى شوند و به اصطلاح او،فاعل بالعنايه است.
    بنابراين، چون امام، از نظر درجه وجودى،نزديكترين وجود عصر خود به حق تعالى است و لذا وجود و آثار وجودش جنبه الهى دارد و از اينجاست كه علمش نيز همانند علم خدا، يك علم فعلى است، نه انفعالى و عين قدرت و اراده است; چنان كه در حضرت حق چنين است. و اين است مبنا و رمز ارتباط قدرت به علم كتاب درلسان احاديث و اخبار.
    نكته دوم- علم و قدرت خارق العاده ائمه و مظلوميت آنان
    جاى سئوال است كه ائمه با اين همه علم و قدرت، كه حتى زمان مرگ خويش رامى دانند و اصولا مرگشان به انتخاب خودشان است، چرا دست به كارى مى زنند كه به شكست و احيانا مرگ خودشان مى انجامد؟
    در پاسخ اين سئوال بايد گفت، چنانكه بيان شد، علم امام نزديكترين علم به علم حق تعالى است و علم حق اساس و پايه قضا و قدر است، پس علم ائمه،علم به قضا و قدر الهى است و اقدامشان، حركت در جهت و مطابق اين قضا و قدر است. تا تكليف شرع انجام پذيرد و فتنه و آزمون انسانهاتحقق يابد.وگرنه هر امامى اگر بخواهد مى تواند نظام جور را برانداخته و به دست نابودى سپارد.
    نكته سوم- استثنا در علم و قدرت امام
    ممكن است در ضمن احاديث و اخبار به مواردى برخورد كنيم كه امام ازچيزى خبر نداشته باشد يا بر چيزى توانا نباشد، يا خودشان ازنداشتن علم و ناتوانى خود سخن گويند، مانند روايت 659; اين مواردرا با مبانى زير مى توان تفسير كرد:
    1 - حركت و جريان، در جهت و مطابقت قضا و قدر الهى
    2- استناد به جنبه بشريت و تقيد وجودى آن بزرگواران، چنان كه قيصرى موارد عدم اجابت دعاى نبى اكرم (ص) و خليفه حق را با اين مبنا تفسير مى كند;
    3- تقيه و رعايت ظرفيت مخاطبان و حاضران مجلس.
    امضاء

  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت

    و- امام واحد دهر است و يگانه زمان چون امام در راءس مخروط عالم هستى است و بالاترين درجه وجود در عصر خويش و واسطه بلافصل فيض حق تعالى است، بايد از صفات كماليه اى كه در شان اين مرتبه است بهره مند باشد. از جمله اين صفات، «وحدت » و يگانگى است. يعنى،امام هر عصرى يگانه آن دهر است و جز او امام ديگرى امكان وجود ندارد. نتيجه آنكه:
    1 - در هر عصر و دورانى بيش از يك امام وجود نخواهد داشت. چنان كه حضرت رضا (ع) نيز بر اين نكته تاكيد فرموده اند.
    2- امام بعدى،در آخرين لحظات زندگى امام قبلى به اوصاف و علم او متصف مى گردد.
    3- چنان كه حضرت رضا (ع) بيان داشته اند، هر امامى بايدامام بعد از خود را معرفى نموده و با انتقال امامت، به اداى امانت بپردازد.
    4- هر امامى هر چند كه در كنار امام قبلى نباشد، ازلحظه مرگ امام قبلى آگاه شده، و انتقال امامت را به خود، باالهام الهى، و با پيدايش و احساس حالت جديدى در وجود خود، درك مى كند.
    ز- جهان هستى هرگز بى امام نخواهد بود اين موضوع كه روى زمين، از حجت حق خالى نخواهد ماند، بر اين اساس استوار است كه وجود امام از طرفى واسطه ضرورى فيض حق در جهان هستى است و لذامادامى كه جهان هستى وجود داشته باشد، وجود امام ضرورى و حتمى خواهد بود.
    از طرف ديگر، بر اساس نياز انسانها به هدايت آسمانى،امام مشعل فروزان هدايت و امين و حافظ وحى الهى و مرجع تفسير وتاويل كتاب آسمانى است از اين روى تا انسان وجود داشته باشد،امام نيز وجود خواهد داشت; و لذا در معارف ما آمده است كه آخرين فرد در جهان هستى امام خواهد بود و اگر در دنيا جز دو نفر باقى نمانند، يكى از آن دو و حضرت رضا (ع)مى فرمايند:
    زمين بى حجت خدا ويران مى شود. زيرا كه عالم هستى بى امداد و فيض الهى، جز عدم، سرنوشتى ندارد علاوه بر مبناى مذكور،ضرورت وجود امام را با مبانى زير نيز مى توان تبيين نمود.
    1 - حقيقت وحى الهى، معانى كلى و بسيطى است كه اذهان معمولى، ظرفيت درك و تحمل آن را ندارد، و چون قرآن كتاب هميشه وجود داشته باشد;و اين مخاطب حقيقى كه قلب و روحش بستر و جايگاه وحى است، بعد ازپيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله، جز ائمه نمى تواند باشد.چنانكه امام صادق (ع) نيز اين نكته را بيان فرموده اند.
    2- فيض و الهام الهى هميشگى است. پس در هر عصرى بايد فردى كه شايسته اين فيض و الهام و لايق نزول ملائكه و روح باشد، وجود داشته باشد; چنانكه ائمه با موضوع دوام و ادامه وجود شب قدر، پس ازنبى اكرم (ص) به دوام و استمرار امامت استدلال كرده اند.
    3- با امام حجت خداوند بر خلق اقامه مى گردد. چنانكه حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا عليهم السلام تصريح فرموده اند.
    4- ائمه شهداى حقند بر خلق; از لحاظ الگو وسرمشق بودن. نظارت بر اعمال و شهادت در قيامت.
    امضاء

  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت

    ح- اطاعت امام سعادت و مخالفت با وى مايه بدبختى است با اوصافى كه براى امام بيان شد، بديهى است كه پيروى از چنين شخصيتى سعادت دنيوى و اخروى انسان را تضمين نموده، مخالفت با او مايه گمراهى و بدبختى خواهدشد. ائمه اركان عالم هستى و يگانه عامل نجات بشرند.
    و لذا مدعيات دروغين امامت را خلافت الهى و منكران اين منصب خدائى و هركسى كه اين مدعيان و منكران را مسلمان بداند، همگى اهل عذابند. - و بگفته رسول اكرم (ص) مرگ، بى معرفت امام، مرگ جاهليت و گمراهى است.
    ط- شناخت و پيروى امام، لازمه استعداد و شايستگى ويژه اى است. در لسان اخبار آمده است كه! حديث آل محمد (ص) صعب و مستصعب (دشوارو ديرياب) است كه آن را جز پيامبر مرسل يا ملك مقرب، يا مؤمنى كه دلش آزمون ايمان داده باشد، نمى تواند باور و تحمل كند. و اين نكته ناشى از آن اصل است كه شناخت مقام امامت، مستلزم تعالى وكمال وجودى متناسب با اين مقام ارجمند است; و لذا هر كسى را نرسدكه سر بر آستان جانان سايد.
    كه آينه و كاسه محدود انسانهاى معمولى تاب و گنجايش خورشيد درخشان و بحر بى پايان امامت را ندارد. از اين جاست كه امامان معصوم ما (ع) اقرار به ولايت را نيز. همچون اقرار به توحيد، به عالم ذره ارتباط مى دهند 100 و نيز ارواح شيعيان و پيروان ولايت را با خودشان، از يك مايه و طينت مى دانند 101 كه همگى نشانه آن است كه براى معرفت آنان، صفاى باطن و ظرفيت و استعداد ويژه اى لازم است كه آن پاكان جان جهان وجان جان اند; اگرچه بظاهر همچون دگران، يك انسانند.
    امضاء

  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت

    وجود امام ورويکرد عقل

    اصل امامت، باور همگانى مسلمانان بوده و هست، دلايل نقلى، عقلى، جامعه شناختى و... پشتوانه ى اين باور مى باشد با ره آورد بيشتر اين ادله، اثبات امامى است كه: داراى ملكه ى عصمت و معرفى شده از جانب خدا باشد؛ از آنجا كه مشرب عقل مورد تأييد شرع و مقبول همگان است .
    قاعده ى لطف و امامت
    از آن جا كه خردورزى، در پيدايش و استمرار عقيده، سهم بسزايى دارد و چه بسا ترزيق يك باور از راه تقليد و يا اكراه ممكن نباشد، اهمّيّت كنكاش از ريشه هاى امام باورى، آشكار مى شود.

    دانشمندان زيادى، هر كدام، بر پايه ى تخصّصى كه دارند، دلايلى آورده اند تا ثابت كنند كه انسان و جامعه ى انسانى، همواره، نيازمند پيشواى الهى است .
    اين نوشتار در حد توان، به طرح، توضيح و بررسى برخى از آن دلايل مى پردازد .
    آن دلايل. اين چنين اند :

    1- برهان لطف؛ 2- برهان عنايت؛ 3- قاعده ى امكان اشرف، 4 - برهان علم حضورى؛ 5- قاعده ى حُسن و قبح عقلى؛ 6- احتياج درونى؛ 7- لازمه ى حركت و كمال؛ 8- اقتضاى برهان نظم؛ 9- جداناپذيرى شريعت از رهبرى الهى؛ 10- اهداف عالى حكومت اسلامى؛ 11- قلمرو حكومت اسلامى .
    امضاء

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت


    قاعده ى لطف
    يكى از اصول و قواعد مهم در كلام عدليّه ( قاعده ى لطف ) است كه پس از قاعده ى »حُسن و قبح عقلى« از بنيادى ترين قواعد كلامى به شمار مى رود؛ زيرا، مسائل اعتقادى زيادى مُستند به اين قاعده هستند. وجوب تكليف، بعثت، امامت، عصمت رهبران الهى،... از اين قبيل است .
    كاربرد اين قاعده، منحصر در مباحث كلامى نيست، بلكه دامنه ى آن، مباحثى از علم اصول مانند حجيّت اجماع را در نور ديده و به علم فقه هم مانند مباحث امر به معروف و نهى از منكرنفوذ كرده است .
    نيز قاعده ى لطف، فقط، مورد توّجه دانشمندان، شيعى نيست، بلكه دانشمندان معتزلى، آن را پذيرفته و بر آن، اقامه ى برهان كرده اند و دانشمندان اشاعره به آن توجّه وافرى مبذول داشته اند.
    اين قاعده، صرفاً، در ميان انديشه مندان مسلمان مطرح نبوده، بلكه پيش از آن، در كلام مسيحى، مورد گفت و گو قرار گرفته است، از جمله مفاهيم بسيار مهم و كليدى در كلام مسيحيّت، مفهوم لطف ( Grace ) است كه در قرون وسطاى مسيحى، موجب پيدايش نظام كلامى ويژه اى به نام »الهيات لطف« شده است.
    در پايان اين نوشتار، به عنوان ضميمه، مقايسه ى كوتاهى ميان لطف در كلام شيعى و لطف در كلام مسيحى انجام خواهد شد .

    تعريف لطف
    لطف، در لغت، يعنى مجرد ارفاق، احسان، مهربانى، اكرام، و شفقت. از دانشمندان كلام، كسى به وجوب انجام دادن لطف به اين معانى بر خداوند، معتقد نشده است.
    در اصطلاح متكلّمان، نعمت ها، خيرات، مصالح - و گاهى - آلامى را كه از جانب خداوند به بندگان اش مى رسد و بيش تر مربوط امور دين و براى كمال معنوى و نيل به سعادت اُخروى است، به گونه ى كه اگر اين مواهب و مصالح نبود، نظام آفرينش لغو، و اصل تكليف، عبث مى شد، »الطاف« گفته مى شود.

    البته اگر اين گونه امور، مربوط به نظام معاش و دنياى انسان ها باشد و بيش ترين بهره اش، به جسم و بُعد مادى آنان برسد - كه در اصطلاح متكلّمان »الاصلح« ناميده مى شود -. از بحث ما خارج است .
    امضاء

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت


    اقسام لطف
    براى اين كه مسئله ى »نياز هميشگى بشر به پيشواى الهى« در سايه ى قاعده ى لطف، به صورت روشن، مستدل گردد، بيان اقسام لطف و اين كه مسئله ى مورد بحث، تحت كدام قسم است، ضرورى مى نمايد .
    پاره اى از شبهات كه بر اصل قاعده ى لطف و يا بر استناد مسئله ى امامت به قاعده ى لطف شده است، ناشى از كم توجّهى به اقسام لطف و ارايه نكردن تعريف روشن از آن ها است.

    كسانى هم كه به دفاع برخاسته اند، به اين مهم، كم تر توّجه كرده اند، لذا در مقام جواب، دچار مشكل شده اند .
    لطف، به لحاظ تأثير و بهره مند ساختن انسان ها، دو قسم مى شود: لطف محصلّ و لطف مُقرّب. لزوم وجود پيشواى الهى، از مصاديق هر دو نوع مى تواند باشد .

    لطف محصِّل
    لطف محصّل، عبارت است از انجام دادن يك سرى زمينه ها و مقدّماتى از سوى خداوند كه تحقّق هدف و غرض خلقت و آفرينش، بر آن ها متوقّف است، به گونه ى كه اگر خداوند، اين امور را در حقّ انسان ها انجام ندهد، كار آفرينش لغو و بيهومى شود.

    برخى از مصاديق اين نوع لطف، بيان تكاليف شرعى، توان مند ساختن انسان ها براى انجام دادن تكليف، نصب و معرّفى ولىّ و حافظ دين و... است . لطف به اين معنا، مُحقِقّ اصل تكليف و طاعت است.
    ابواسحاق نوبختى، در مقام تعريف لطف محصّل مى فرمايند:

    كارى كه خداوند، در حقّ مكلّف انجام مى دهد كه ضررى براى مكلّف ندارد، منتها اگر اين كار انجام نمى شد، ديگر طاعتى محقّق نمى شد.

    طرح برهان لطف محصّل و امامت
    وقتى انسان از مطالعه ى خود و مخلوقات و هستى به اين نتيجه رسيد كه تمام مخلوقات آفريده ى خداوند است و از مشاهده و انديشه در نظم و نعمت ها و اسرار آفرينش، به اوصاف و هدف مندى مبدأ اعلى رسيد، مى داند كه خداوند نعيم و حكيم، از پيدايش هستى و انسان هدفى دارد ( حكمت و هدف مندى در آفرينش ) و چون خداى سبحان. بى نياز مطلق است، پس هدف، سعادت و به كمال رساندن انسان ها است، و رسيدن به آن هدف والا، براى انسان ها كه مركّب از عقل و شهوت اند و در انتخاب راه سعادت و شقاوت مختارند، بدون فرستادن برنامه و راهنما از جانب خداوند، ممكن نيست، پس خوددارى از تشريع و تكليف و بعثت پيشواى معصوم، موجب افتادن انسان ها در جهالت و شقاوت و نقض غرض مى شود و قباحت و زشتى اين امر، بديهى است و خداى سبحان، منزّه از قبايح و زشتى ها است، پس حتماً هم تكاليف را بيان مى كند و هم راهنما را .
    پشتوانه ى اصلى اين استدلال، حكمت الهى و لغو و عبث نبودن اصل آفرينش است.
    امضاء

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت

    پيش فرض ها
    مهم ترين مطلب قاعده ى لطف، توضيح و اثبات پيش فرض هاى اين قاعده است كه در سايه ى آن شبهات زيادى رفع مى شود .
    1- اثبات وجود خداوند و وحدانيّت او براى بحث لطف، مفروض و مسلّم است و گرنه نوبت به تكليف و بعثت نمى رسد
    ) اين موضوع، مورد اتفّاق تمام مذاهب است .(

    اصل اين پيش فرض و اين كه بعثت و معرّفى پيشوا، لطف است، مورد قبول اكثر مذاهب كلامى حتّى بزرگان اشاعره است، منتها اشاعره مى گويند، اگر خداوند، اين امور را انجام نداد، كار قبيحى انجام نداده است
    نتيجه ى كلام شان، اين است كه انجام دادن لطف بر خداوند، حتمى و لازم نيست و عقل ناقص انسانى هيچ گاه حق ندارد بر خداوند حكم كند و انجام كارى را بر او واجب كند، لكن، با جواب منطقى كه از مبانى مورد قبول خود آنها استفاده شده، اشاعره نيز چاره اى جز پذيرش كامل اين پيش فرض را ندارند جواب سخن آنان، اين است كه اين جا، وجوب و بايد، از نوع واجب فقهى نيست تا براى كسى تكليف مشخص شود و عقل ما، حاكم، و خداى سبحان، محكوم شود، بلكه از نوع وجوب هستى شناسى و فلسفه و كلام است؛ يعنى، »وجوب عنه« است و نه عليه
    به عبارت ديگر، مناسبت ذات و صفات خدا با افعال اش، اين است كه هرگز، كار بيهوده و قبيح انجام نمى دهد و اشاعره. صفات جمال و جلال خداوند، از جمله غنى و علم و حكمت او را قبول دارند .

    بيان يكم - انسان، موجود مدنى و اجتماعى - بالطبع يا بالعرض - است و بدون تشكيل اجتماع، ادامه ى زندگى براى اش مشكل است و چه بسا به نابودى اش بينجامد . پس در تداوم هستى خود، محتاج تشكيل اجتماع است. شكل گيرى يك اجتماع صالح و سالم و ماندگار، مثل ساير پديده ها، محتاج به علّت هاى چهارگانه است.
    2- خداوند، در تمام كارهايش، از جمله آفرينش انسان ها، هدف و غرض دارد، وگر نه كارهايش لغو و عبث مى شود و همين طور نقض غرض و اين، هر دو قبيح است و چون خداوند، بى نياز مطلق و داراى علم مطلق است، هيچ گاه كار قبيح انجام نمى دهد. 3- هدف و غرض از آفرينش انسان، رسيدن به كمال و سعادت است و اين مهم، در گرو تشريع )برنامه( و معرّفى پيشوا و رهبر معصوم و الهى است ( بعثت و امامت ) . اثبات اين پيش فرض نيز راه هاى متعدّدى دارد كه اين جا، از راه جامعه شناختى و انسان شناختى، استفاده مى شود .
    علّت مادّى، خود افراد بشر است. انسان، اجتماع را به خاطر بهره بردارى و استخدام و تداوم حيات خود انتخاب كرده است و همه مى خواهند بهتر و بيش تر از ديگران استفاده كنند. اين، به برخورد منافع و پراكندگى مى انجامد. به خاطر رهايى ازين مشكل، بشر، محتاج قانونى جامع و كامل است كه تأمين كننده ى منافع همه باشد. علّت صورى وابستگى هاى نژادى . طبقاتى، خودخواهى،... به اضافه ى جهالت به هدف و سرانجام زندگى دنيايى انسان ها و جهالت به راه هاى رسيدن به آن اهداف عالى ( علّت غايى ) بى كفايتى انسان را در ترسيم يك قانون و برنامه ى جامع آشكار مى كند .
    تجربه ى عينى و تاريخى، گواه بر اين مطلب است. پس براى حفظ نوع بشر، اجتماع لازم است و براى حفظ اجتماع، برنامه ى كامل نياز است و از آن جا كه خداوند لطيف است، بايد اين قانون را براى بشر بفرستد كه مطابق نياز معنوى و مادّى و اجتماعى اش در هر دوره اى باشد تا بشر به حدّى از كمال برسد كه آخرين برنامه را دريافت كند ( علت صورى تمام مى شود )
    آيا اين سه عنصر كفايت مى كند؟

    مسلّماً، اين طور نيست هر شريعت و برنامه و آيين اجتماعى و فردى، به ناظم، به عنوان عنصر فاعلى احتياج دارد؛ زيرا، قانون كه وجود لفظى يا كتبى تفكّرى خاص است، توان تأثير در ايجاد روابط خارجى را ندارد و حتماً يك موجود عينى توان مند لازم است كه مسئول تعليم و حفظ و اِعمال آن باشد. قهراً، او، بايد از سنخ خود آحاد جامعه باشد تا در متن آنان به سر برد و از اوضاع آنان آگاه باشد و در دسترس همگان باشد تا در فهم قانون و رفع مشكلات و رسيدن به رشد و كمال و هدف غايى به او مراجعه كنند .
    اين ضرورت، ويژه ى يك نسل و يك برهه نيست، بلكه احتياج مستمر در طول زمان است، پس لطف الهى بايد به اين نياز پاسخ گويد. به همان دليل كه افراد عادى شر. توان تدوين قانون و برنامه ى جامع را ندارند، توان تفسير كامل و اجرا و ساماندهى و پرورش نفوس انسان ها را هم ندارند. بنابراين، پيشوا و عامل فاعلى بايد داراى علم و احاطه ى كامل باشد و از هر گونه خطا بر حذر باشد و اصولاً، كسى، او را معرفى كرده باشد كه خودِ برنامه را هم فرستاده است .
    مطالعه ى تعاليم و احكام و اهداف يك برنامه، معرّفى كننده ى مجرى آن خواهد بود، يعنى، مناسبت ميان علّتِ صورى و غايى با علّت فاعلى، حكم مى كند كه علّت فاعلى هم از جانب همان مبدئى باشد كه صورت و غايت را فرستاده است.
    بيان دوم - در اين بيان، با سه مقدّمه، به ضرورت پيشوا و امام مى رسيم .
    آفرينش - كه كار خداى حكيم است - هدف مند است. پيدايش انسان، با هدف است و هدف آن، رسيدن به كمال است. رسيدن به كمال، در گرو شناخت راه و راهنما و هدف است .
    عقل، توان شناخت كامل را ندارد؛ چون، احاطه بر تمام جوانب مادّى و معنوى و اجتماعى انسان ها، ممكن نيست. روند تغييرات حقوقى و قانونى در طول تاريخ بشر و نارسايى قوانين فعلى، بهترين گواه بر اين ادّعا است .
    پس نتيجه مى شود كه حكمت خدا، اقتضا دارد كه پيشواى همراه با قانون جامع، براى انسان ها فرستاده شود و گرنه نقض غرض مى شود و انسان ها به كمال مطلوب نمى رسند.
    امضاء

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت

    لطف مقرّب
    لطف مقرّب، عبارت است از امورى كه خداوند براى بندگان انجام مى دهد و در سايه ى آن، هدف و غرض از تكليف بر آورده مى شود، به گونه اى كه اگر اين امور انجام نمى شد، امتثال و اطاعت براى عدّه ى زيادى مسيور نبود.
    برخى از نمونه ها و مصاديق اين نوع لطف، وعده ى بهشت به نيكوكاران و عذاب جهنم براى بدكاران و نعمت ها و سختى ها به عنوان ابتلا و امر به معروف و نهى از منكر و... است .
    اين نوع لطف، مكلّف را به سوى انجام دادن دستور الهى نزديك تر و از سركشى به دور مى دارد. اين لطف، مرتبه اش، بعد از اثبات تكليف است، امّا لطف محصّل، خود، محقّق و مثبت تكليف شرعى بود .
    علّامه ى حلّى، لطف مقرّب را اين گونه تعريف مى كنند :
    لطف مقرّب، عبارت است از: هر آن چه در دور ساختن بندگان از معصيّت و نزديك ساختن ايشان به طاعت، مؤثر است، ولى در قدرت دهى آنان بر انجام دادن تكاليف، مدخليّتى ندارد و اختيار را نيز از آنان سلب نمى كند.
    با قيد نخست، يعنى مدخليت نداشتن در قدرت دهى بر اصل طاعت و انجام دادن تكليف، لطف محصلّ از تعريف خارج شد و با قيد دوم، يعنى، مكلّف را تا سر حد اجبار و سلب اختيار وادار نكند، اين نكته را بيان مى كند كه انجام دادن لطف، منافى اختيار انسان كه ملاك صحّت تكليف است، نيست.
    اين نوع لطف، مورد بحث و مناقشه ى علماى كلام است. گروهى معتقدند كه انجام دادن اين امور بر خداوند سبحان واجب است تا موجب عبث و بيهودگى در تشريع تكليف نشود. آنان، شرايط و مرزهايى براى اين لطف بيان كرده اند. گروهى ديگر، به خاطر انكار اصل هدف دار بودن افعال خدا و يا به خاطر پاسخ نيافتن بعضى از اشكالاتى كه بر مصاديق اين لطف وارد است، اقدام به انكار و نفى وجوب آن كرده اند .

    تفاوت لطف مقرّب و محصّل
    لطف محصّل، اگر نباشد، اصلاً، تكليف شرعى و بعثت و پيشوا و راهنما نخواهد بود، يعنى، اصل وجود تكليف شرعى محقّق نمى شود، امّا اگر لطف مقرّب نباشد، تكليف و بعثت و نصب پيشوا و راهنما هست و چه بسا در مورد بعضى اشخاص، تكليف هم امتثال شود، امّا نوع مردم، امتثال تكليف نخواهند كرد. مثلاً اگر وعد و وعيد نباشد، بندگان، توانايى بر انجام دادن دستورهاى الهى را دارند؛ چون، در سايه ى لطف محصّل، شريعت و راهنما معرفى شده است، لكن اكثر مردمان تا تشويق و تنبيهى نباشد، كم تر سراغ اطاعت و فرمانبردارى مى روند .
    مقبوليّت لطف محصلّ، همگانى تر از لطف مقرّب است؛ زيرا، تمام كسانى كه به هدف مندى افعال خداوند معتقد هستند، وجوب لطف به معناى بيان تكليف و بعثت )پيشواى الهى( را قبول دارند .
    امضاء

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : امامت

    طرح برهان لطف مقرّب و امامت
    لطف مقرّب كه جايگاه و مرتبه اش بعد از تحقّق و اثبات اصل تكليف است، براى اثبات ضرورت پيشوا و رهبر الهى نيز كارآيى دارد. اكثر دانشمندان كلام، مسئله ى امامت را در زمره ى مصاديق لطف مقرّب بحث كرده اند.

    اگر دايره ى مفهوم تكليف، اعم از تكاليف عقلى و شرعى معرّفى شود، بيان اصل تكاليف شرعى هم از مصاديق لطف مقرّب به شمار مى آيد؛ زيرا، وقتى عقل، آفرينش را به مبدأ واحد و عليم و حكيم و... مستند كرد، به اين نتيجه مى رسد كه انسان در برابر خداوند و مخلوقات اش وظايف و تكاليفى دارد، مانند شكر منعم، پاسخ نيكى را نيكى دادن، زشتى ظلم و خوبى عدل، و اين جا، اگر خداوند تكاليف و احكامى را تشريع و بر بندگان واجب گرداند، قسمتى از اين تكاليف مؤيّد و مؤكّد تكاليف عقلى اند و موجب مى شود، بندگان به انجام دادن تكاليف عقلى، نزديك تر و از ترك و اهمال در آن ها دورتر گردند، و اين، همان حقيقت لطف و معناى سخن دانشمندان است كه: »التكاليف السمعيّة الطاف في التكاليف العقلية.
    به هر حال، اثبات ضرورت امامت، اين گونه مى شود كه حالا كه خداوند، تكاليفى را بر بندگان واجب كرده است، هدف و غرض امتثال، اطاعت و پيروى است تا انسان ها در سايه ى آن، به كمال و سعادت مطلوب برسند. حالا اگر اين مهم ( امتثال ) بدون انجام دادن امورى از جانب خداوند مثل نصب امام معصوم، وعد و وعيد و...( محقّق نمى شود، خداى حكيم، حتماً، اين امور را انجام مى دهد تا نقض غرض در تكليف لازم نيايد )
    اكثر دانشمندان بزرگ كلامى، مثال جالبى مى آورند. آنان مى گويند، هر گاه، كسى، غذايى آماده كند و هدف و غرض اش دعوت افرادى باشد، به آنان پيغام بدهد و با اين كه مى داند آنان آدرس ندارند، براى شان راهنما و يا آدرس نفرستد، مسلماً، او را محكوم به كار عبث و بيهوده مى كنند.
    امضاء

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi