توسل به آقا
در منطقهی دربندی خان مجروح شدم.
سه ماه و نیم نمیتوانستم راه بروم. شبی خیلی گریه کردم، دیگر خسته شده بودم.
امام زمان (عج) را به مادرش قسم دادم.
دلم برای جبهه پر میزد.
صبح زود همین که از خواب برخاستم، سراغ عصا رفتم و شروع کردم با اعتماد راه رفتن.
پاهایم سالم بود و من از شوق تا دو روز اشک میریختم و گریه میکردم.
منبع: کتاب امدادهای غیبی.