نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: :.:كيست اين عبد صالح ؟:.:

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,755
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض :.:كيست اين عبد صالح ؟:.:




    كيست اين عبد صالح ؟


    غروبى ديگر به قادسيه رسيديم.

    كاروان در كاروانسرايى بزرگ و قديمى از حركت ‏باز ايستاد. مسافران خسته‏ ازچارپايان فرود آمدند و بارها بر زمين نهادند. من نيز پياده شدم و باراندكم را كنجى گذاردم.

    كاروانسرا پر از مسافر بود. گروهى سر بربارهاشان نهاده، خفته بودند; دسته‏اى پيرامون چاه سر وصورت مى‏ شستند; برخى نماز مى ‏خواندند; گروهى گرم گفتگو بودند و تعدادى به‏ چارپايانشان مى ‏رسيدند.

    سمت چاه رفتم، دلوى آب كشيدم، سر و صورت شستم. آب نوشيدم و به سوى ‏دوستانم حركت كردم.

    دراين لحظه جوانى نحيف، زيبا و گندمگون توجه ‏ام را جلب كرد. همهمه بسياربود;هر مسافرى بارى همراه داشت، ولى او با جامه پشمين و بى ‏هيچ ره ‏توشه‏ اىتنها نشسته بود.

    پروردگارا، اين كيست؟ اگر سفر مى ‏رود، چراتوشه‏ اى ندارد؟

    اين پرسشها رهايم نمى ‏كرد. با خود گفتم: بى ‏ترديد ازصوفيان است. اين جماعت‏ سبكبار راه مى‏ سپارند و با دريوزگى روزگار مى ‏گذرانند.

    شايسته است نزدش شتابم و لب به نكوهشش گشايم. چنين كردارى زيبنده اين مسيرنيست. چون به وى نزديك شدم، در چهره‏ ام نگريست و گفت:

    ياشفيق، «... اِجْتَنِبوُا کَثيراً مِن الظَّنِّ اِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ اِثمٌ...» (حجرات/12)


    اي شفيق، ازبسيارى گمانها بپرهيزيد، همانا برخى از گمانها گناه است.


    ازاين سخن در شگفتى فرو رفتم. با خود گفتم: عبد صالح پروردگاراست. بى ‏آنكه مرا قبلاًديده باشد، نامم را بر زبان راند و از آنچه در انديشه ‏داشتم خبرداد. بايد از وى پوزش بخواهم. سر بلند كردم تا چيزى بگويم، ولى ‏او از من دور شده بود ...

    جوان پشمينه ‏پوش به شدت مرا جذب كرده بود. احساس مى‏ كردم بايد او رابيابم و به خاطر پندار نادرستم پوزش بخواهم.

    درمنزلگاه «واقصه‏» ديگر بار آن بزرگ مرد را ديدم. نماز مى گزارد ؛ اشك ازديدگانش روان بود و پيكر نحيفش مى‏ لرزيد. با خود انديشيدم: اين همان جوان فرخنده است، بايد به نزدش بروم و پوزش بخواهم.

    اندكى درنگ كردم. چون نمازش پايان يافت،به وى نزديك شدم. هنگامى كه مرا ديد، فرمود:


    يا شقيق، « وَ انّى لغَفّارٌ لِمَنْ تَابَ وَ اَمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهتَديَ»( طه/82)
    اى‏شقيق، "همانا من بر كسى كه توبه كند،ايمان آورد، كردار نيك پيشه سازد و در مسير هدايت گام بردارد، بسيار بخشنده ام."


    آنگاه از من دور شد. با خود گفتم:بى ‏ترديد اين جوان نزد خداوند جايگاهى والادارد، تاكنون دو بار از آن چه ‏در درونم مى ‏گذرد، خبر داده است.

    سرنوشت در منزلگاهى ديگر ما را به هم رساند. ظرفى در دست داشت،كنار چاهى ايستاده بود و مى خواست آب بكشد. ناگاه ظرف از دستش لغزيد و درچاه فرو غلتيد. سرسمت آسمان بلند كرد و گفت:

    پروردگارا، هرگاه تشنه شوم، عطشم را فرومى ‏نشانى و هر گاه غذايى ‏بخواهم، گرسنگى ‏ام را پايان مى ‏بخشى.

    سرورم، جز اين ظرف ندارم، آن را از من مگير!

    به آفريدگار سوگند! يكباره ‏آب چاه چنان بالا آمد كه با چشم مشاهده مى‏ شد.جوان دست دراز كرد، ظرفش رابرداشت، از آب آكنده ساخت، وضو گرفت و چهارركعت نماز گزارد.

    آنگاه به سمت انبوهى ازريگ ها شتافت، مشتى ريگ در ظرفش ريخت، تكان داد و آشاميد.

    چون چنين ديدم، نزديك رفتم و سلام كردم. وقتى پاسخ داد، گفتم: كرم كنيد و ازآنچه پروردگار به شما ارزانى داشته، بهره‏مندم سازيد.

    جوان فرمود:

    نعمت‏ خدا پيوسته، آشكار و پنهان، بر ما فرو مى ‏بارد. به پروردگارت گمان‏ نيك داشته باش.


    پس ظرفى كه در دست داشت‏به من سپرد غذايى لذيذ بود; غذايى كه گواراتر و خوشبوى‏ تر از آن نديده بودم ...

    ديگر آن بزرگوار را نديدم. تا آنكه در مكه، نيمه شبى در كنار «قبه‏ السراب‏»، توفيق به يارى ‏ام شتافت و آن جوان را ديدم.

    پيوسته مى ‏گريست‏ و با فروتنى نماز مى ‏گزارد. چون بامدادان فرا رسيد، ذكر خداوند بر زبان راند;نماز صبح گزارد; هفت‏ بار پيرامون كعبه طواف كرد و از مسجدالحرام ‏برون رفت. در پى او از مسجد بيرون شدم. مردم گرداگردش حلقه زده، ازهرسوى بر وى سلام مى ‏كردند.

    به يكى از حاضران گفتم: اين جوان کيست؟پاسخ داد:




    موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابي طالب ‏عليهم السلام .




    ویرایش توسط مدير اجرايي : 19-12-2012 در ساعت 21:12
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 4

    parsa (12-03-2010), مدير اجرايي (19-12-2012), حسنعلی ابراهیمی سعید (11-04-2018), خادمه زینب کبری(س) (09-03-2010)

  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اي كتاب خدا بعد از نبي؛ ولي كيست؟
    توسط taha_taha در انجمن علل نياز به راهنما ( نبي ، امام )
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 15-09-2015, 11:46
  2. اولين بيعت كننده با امام زمان (عج) كيست؟
    توسط نرگس منتظر در انجمن امام زمان (عج)
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-06-2010, 08:24
  3. روش ابطال سند مالكيت المثني و ....
    توسط درگاه محبوب در انجمن مباحث حقوقي
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-05-2010, 15:41
  4. دجال كيست ؟
    توسط راحیل السادات* تورا من چشم در راهم* در انجمن مهدویت و انتظار
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 20-11-2009, 15:12
  5. سفياني كيست ؟
    توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* در انجمن عصر ظهور و حاکمیت
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-11-2009, 03:02

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi