در روز قیامت مجرمان را میبینی که در حالی با غل و زنجیر در یک سلسله ی طولانی به هم بسته شده اند، در عرصه ی محشر ظاهر میشوند. این غل و زنجیر، تجسم پیوندهای فکری و عملی این گناه کاران در دنیاست؛ زیرا آنان در دنیا دست به دست هم میدادند و همدیگر را در گسترش ظلم و فساد یاری میکردند. این ارتباط در قیامت به صورت زنجیرهایی مجسم میشوند که آنان را به یکدیگر مرتبط میکند.
فرجام فضیل بن عیاض
«فضیل بن عیاض» از راهزنان و دزدان زبردستی بود که در اطراف سرخس، اموال کاروانها را غارت میکرد و شنیدن نامش، لرزه بر اندام مردم میانداخت. روزی چشمش به دختری زیبا افتاد و عاشق و دلباختهی او شد. پیش رفت و به او گفت: «امشب به خانهی شما میآیم (منتظر باشید) . به پدر و مادر خود بگو اتاقی آماده کنند و نردبانی کنار دیوار بگذارند؛ چون من از دیوار بام وارد میشوم» .
وقتی دختر این خبر را به پدر و مادر خود رساند، آنان از ترس، آن چه را فضیل گفته بود، انجام دادند و با اندوه، از خدا میخواستند که شر فضیل را از آنان برطرف گرداند.
نیمههای شب، صدای پای فضیل از روی بام به گوش رسید. ناگهان فضیل در آن دل شب، صدای تلاوت قرآن را شنید که کسی این آیهی کریمه را میخواند:
ألم یأن للذین امنوا أن تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق
آیا گاه آن نرسیده است که دلهای مؤمنان (ظاهری) در برابر ذکر خدا و آن چه از حق نازل شده است، خاشع گردد و به دل توجه کنند؟ (1)