صفحه 14 از 14 نخستنخست ... 41011121314
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 138 , از مجموع 138

موضوع: من آمدم دراین جا کز تو جدا نگردم╣◄*►╣ مدح و ثنای باری تعالی جل عظمته در قالب شعر╣◄*►╣

  1. Top | #131

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    من از این نفس ، از این بی سر پا خسته شدم
    خودم ازدست خودم آه خدا خسته شدم

    اینکه هر روز بیایم تو مرا عفو کنی
    بروم باز خطا پشت خطا خسته شدم

    من از این چشم که جز تو همه را می بیند
    از همین کوری و این منظره ها خسته شدم

    به همه وعده جبران محبت دادم
    جزتو ای خوب... از این رسم وفا خسته شدم

    لا اقل کاش دمی شکر گذارت بودم
    من از این لال زبانی به خدا خسته شدم

    ای که ناگفته همه حاجت ما رادادی
    قسمتم کن بروم کرببلا خسته شدم

    موسی علمیرادی





    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #132

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    پيري رسيد و گشت خزان زندگانيم
    طي شد گلي نچشده بهار جوانيم

    بيزارم از جواني و سيرم از اين جهان
    از بس كه تلخ مي‌گذرد زندگانيم

    حق دارد اَرْ كسي نشناسد مرا به نام
    كز من به جا نمانده به غير از نشانيم

    از روزگار شِكوه ندارم كه هيچكس
    با من جفا نكرد به غير از ندانيم

    از حسرت گذشته مگر مي‌كشد عذاب
    روح لطيف، در بدنِ استخوانيم

    اي غم برو كه جاي تو ديگر نمانده است
    باشد كنون زمانِ غمِ ناتوانيم

    با تير غمزه آنكه دلم را نشانه كرد
    رحمي نكرد بر من و قد كمانيم

    تا آن زمان كه عالم فاني فنا شود
    باقي بمانَد اين اثر جاودانيم

    خسرو به ياد روز جواني فتاد و گفت
    با رفتن تو رفت دگر شادمانيم





    امضاء



  4. Top | #133

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من
    به ما درد خود افشا کن مداوا کردنش با من

    بیاور قطره اشکی که من هستم خریدارش
    بیاور قطره اخلاص دریا کردنش با من

    به ما گو حاجت خود را اجابت می‌کنم آنی
    طلب کن هرچه می‌خواهی مهیا کردنش با من

    اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
    بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من

    اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت
    تو توبه نامه را بنویس امضا کردنش با من





    امضاء



  5. Top | #134

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    جای خلوت کردن و بیتوته جلوت میکنم
    پنبه ای در گوشم و یک ریز صحبت میکنم

    من خودم وضعم خراب است و گنه کارم ولی
    این و آن را دائما دارم نصیحت میکنم
    جای شاکر بودن و تسلیم امر تو شدن
    تا بلایی میرسد فورا شکایت میکنم

    تازه فهمیدم چرا سوزی ندارد ناله ام
    چونکه تهمت میزنم یا اینکه غیبت میکنم

    من خودم را میشناسم، رو نده گاهی بزن
    اینقدر بخشش نکن دارم بدعادت میکنم

    سیئاتم را بدل کردی به خوبی ها، ولی
    جای عبد تو شدن به تو خیانت میکنم

    کربلا رفتن برای من شده یک آرزو
    اربعینی قسمتم کن التماست میکنم

    قبه اش با مجلس اش فرقی ندارد باطنا
    بین روضه کربلایش را زیارت میکنم

    دوستان من همه گریه کن و سینه زن اند
    من فقط با نوکران تو رفاقت میکنم

    لحظه ی افطار تا آب گوارا میخورم
    قاتلانش را هزاران دفعه لعنت میکنم

    از عطش لبهای او مثل دو تکه چوب شد
    تا زمین افتاد دور خیمه ها آشوب شد

    رضا قربانی






    امضاء



  6. Top | #135

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    یک شبی مجنون نمازش را شکست
    بی وضو در کوچه لیلا نشست
    عشق آن شب مست مستش کرده بود
    فارغ از جام الستش کرده بود
    سجده ای زد بر لب درگاه او
    پر زلیلا شد دل پر آه او
    گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
    بر صلیب عشق دارم کرده ای
    جام لیلا را به دستم داده ای
    وندر این بازی شکستم داده ای
    نشتر عشقش به جانم می زنی
    دردم از لیلاست آنم می زنی
    خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
    من که مجنونم تو مجنونم مکن
    مرد این بازیچه دیگر نیستم
    این تو و لیلای تو ... من نیستم

    گفت: ای دیوانه لیلایت منم
    در رگ پیدا و پنهانت منم
    سال ها با جور لیلا ساختی
    من کنارت بودم و نشناختی
    عشق لیلا در دلت انداختم
    صد قمار عشق یک جا باختم
    کردمت آوارهء صحرا نشد
    گفتم عاقل می شوی اما نشد
    سوختم در حسرت یک یا ربت
    غیر لیلا برنیامد از لبت
    روز و شب او را صدا کردی ولی
    دیدم امشب با منی گفتم بلی
    مطمئن بودم به من سرمیزنی
    در حریم خانه ام در میزنی
    حال این لیلا که خوارت کرده بود
    درس عشقش بیقرارت کرده بود
    مرد راهش باش تا شاهت کنم
    صد چو لیلا کشته در راهت کن





    امضاء



  7. Top | #136

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
    بر در دل روز و شب منتظر یار باش

    دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است
    روزن دل بر گشا حاضر و هشیار باش

    نیست کس آگه که یار کی بنماید جمال
    لیک تو باری به نقد ساخته ی کار باش

    لشکر خواب آورد بر دل و جانت شکست
    شب همه شب همدم دیده ی بیدار باش

    گر دل و جان تو را درّ بقا آرزوست
    دم مزن و در فنا همدم عطار باش







    امضاء


  8. Top | #137

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    راه گم کردم، چه باشد گر براه آری مرا
    رحمتی بر من کنی قدر و پناه آری مرا

    می نهد هر ساعتی بر خاطرم باری چو کوه
    خوف آن ساعت که باروئی چوکاه آری مرا

    راه باریکست و شب تاریک ، پیش خودمگر
    با فروغ نور آن روی چو ماه آری مرا

    رحمتی داری که بر ذرات عالم تافتست
    با چنان رحمت عجب!گردر گناه آری مرا

    شد جهان در چشم من چون چاه تاریک از فروغ
    چشم آن دارم که بر بالای چاه آری مرا

    دفتر کردارم آنساعت که گوئی باز کن
    از خجالت پیش خود در آه وآه آری مرا

    منکه چون خود را نمی بندم کمر دربندگی
    کی چو خورشید منور در کلاه آری مرا
    اسب خیرم لاغرست و خنجر کردار کند
    آن نمی آرم که در قلب سیاه آری مرا
    لاف یکتائی زدم چندانکه زیر بار عجب
    بیم آنستم که با پشت دوتا آری مرا

    هرزمان از شرم تقصیری که کردم در عمل
    همچو کشتی را بچشم اندر شنا آری مرا

    خاطرم تیره ست و تدبیرم کژ و کارم تباه
    باچنین سرمایه کی، در پیشگاه آری مرا

    گر حدیث من بقدر جرم من خواهی نوشت
    همچو روی نامه با روی سیاه آری مرا

    سهل باشد اوحدی بادیگران هر کارو لیک
    آه از آن ساعت که پیش تخت شاه آری مرا

    اوحدی مراغه­ ای





    امضاء


  9. Top | #138

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
    نروم جز به همان ره که توام راه نمایی


    همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
    همه توحید تو گویم که به توحید سزایی


    تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
    احد بی زن و جفتی ملک کامروایی


    نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت
    تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی


    تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
    تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی


    بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
    بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی


    بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی
    بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی


    نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
    نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی


    نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی
    نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی


    همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
    همه نوری و سروری همه جودی و جزایی


    همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
    همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی


    احد لیس کمثله صمد لیس له ضد
    لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی


    لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
    مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی

    سنایی




    امضاء


صفحه 14 از 14 نخستنخست ... 41011121314

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi