در مورد احادیث که آیا مورد قبول واقع میشند یا اینکه آنها را باید ردّ نمود، یک ملاک کلی وجود داره و آن اینکه ببینیم آیا آن روایت با آیات و احادیث معتبر در تضاد کامل به سر میبره یا خیر؟
1- در تضاد کامل هستند
اگر روایتی اینگونه استکه کاملا با قرآن و یا احادیث معتبر در تضاده و به هیچ وجهی راه توجیه نداشته باشه، باید گفت که آن حدیث یقینا مردوده و نمیتوان به آن استناد کرد.
زیرا قبول کردن آن به معنای مخالفت با آیات و احادیث معتبر هستش.
2- در تضاد کامل نیستند
اما گاهی روایتی را میبینیم که در تضاد کامل نیست، بلکه به هر نحوی امکان توجیه آن وجود داره، مثلا به این شکل که اونرو اختصاص بدیم به زمان یا شرایط خاصی؛
خب در این صورت که میشه راه صحتی برایش مطرح کنیم ، دیگه دلیلی وجود نداره که بگیم آن روایت مردود و دروغه، بلکه باید دنبال راهی بگردیم تا راویان روایت را از اتهام دروغگو بودن حفظ کنیم!
مثلا در آیات و احادیث سفارش شده که نباید خلف وعده کرد و نباید عهدی که بسته شده را شکست، از آن سو روایتی میتوان یافت که در اون دستور به عهد شکنی فردی داده شده!
وقتی روایت رو بصورت کامل بررسی میکنیم میفهمیم که آن عهدصورت گرفته از جانب آن شخص، اصلا عهد شرعی نبوده بلکه قول و قراری خلاف شرع میبود که مطلقا نمیبایست به آن عمل شود و ...
خب در این مثال میفهمیم هر دو دسته روایات صحیح اند ، هم آن روایاتی که گفته باید عهد حفظ شود و هم این روایت که دستور داده عهد شکسته شود.
و برای بر طرف کردن این تضادهای خیالی ، باید به متخصص رجوع شود.
ادامه دارد ...