براى اثبات اين نكته كه در عصر ظهور همه داراى يقين مىشوند، مطلبى را به عنوان مقدمه ذكر مىكنيم:
خداوند در قرآن كريم درباره حضرت ابراهيمعليه السلام مىفرمايد:
«وَ
كذلِكَ نُري اِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنينَ ».(202)
و
همچنين ملكوت زمين و آسمان را به ابراهيم نشان داديم، تا از موقنين باشد.
صفوان مىگويد: از امام رضاعليه السلام پرسيدم از فرمايش خداوند نسبت به حضرت ابراهيم:
«اَوَلَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَلكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي «(
203) آيا او داراى يقين نبود و در قلب او حالت ترديد وجود داشت؟
قال
َ: لا، كانَ عَلى يَقينٍ وَلكِنَّهُ اَرادَ مِنَاللَّهِ الزِّيادَةَ في يَقينِهِ.(204)حضر
ت فرمودند: نه، او يقين داشت و لكن از خداوند خواست تا بر يقينش بيفزايد.
بنابراين چون حضرت ابراهيم ملكوت آسمان و زمين را ديد، بر يقين او افزوده شد. حضرت ابراهيم ملكوت آسمان و زمين را ديد و به خاطر ديدن ملكوت زمين و آسمان بر يقينش افزوده شد، به گونهاى كه از «موقنين« شد. يعنى قدرت پيدا كرد كه در ديگران نيز يقين ايجاد كند.
اينك توجّه كنيد به حال مردم زمان ظهور و سلطنت حضرت مهدى عجل اللَّه تعالى لهالفرج، كه صاحب ملكوت زمين و آسمان را مشاهده مىنمايند و جلوههاى ملكوتى و ولايت آن حضرت را بر ماسوىاللَّه مىبينند، آيا آنان داراى يقين نمىشوند؟
در عصر غيبت نيز هر كس در كسب يقين بكوشد و آن را بدست آورد، بر شيطان حاكم مىشود و در صراط مستقيم معنويّت قرار مىگيرد.