رد پای رجب می کوبد بر قلبم نوای سنگین رفتن را ...آه ....و قطره
قطره ی وجودم رادر زمزمه ی" یا من ارجوه لکل خیر" آب می کند
و من ِ خاکی چه کودکانه فرصت گفتن" اعطنی بمسئلتی ایاک" را
از دست دادم و اینک چون کودکی در آغوش غم رجب را می نگرم
که از مقابل دیدگانم می گذرد و مرا با انبوهی بغض
و آه و اشک رها میکند .
دلم تنگ شده برای رکعتی نماز عاشقی و پس
از آن" جمیع خیرالدنیا"را و" جمیع خیر الآخره"را تمنا کردن
...موعود که بیاید خیردنیا و آخرت را می آورد ...