۩•~✫~•۩ فروغی از سیمای نهمین آفتاب ۩•~✫~•۩
حکیمه خاتون دختر امام کاظم علیه السلام میفرمود:
«روزی برادرم امام رضا علیه السلام مرا خواست و فرمود:
ای حکیمه!
امشب، فرزند مبارک خیزران، متولد میشود.
حتما در وقت تولد او حاضر باش.
من خدمت امام ماندم.
شب هنگام آن حضرت، من و بانوان مسؤول وضع حمل را به
اتاقی آورد و خود بعد از آن که چراغی برایمان روشن کرد
بیرون رفت و در را هم بست تا حضرت خیزران درد زایمان گرفت.
ما خواستیم کاری بکنیم چراغ خاموش شد.
ما به یک باره در اندوه و ترس فرو رفتیم.
در همان لحظات وحشت و دلهره بود که خورشید امامت طلوع کرد.
پرده ای نازک مانند لباس بر تن داشت که نوری از
آن بر میخواست و تمام اتاق را روشن میکرد.
من کودک را برداشتم و در دامن خود گذاشتم و آن
پردهرا از صورتش دور کردم.
در این لحظه، امام رضا علیه السلام نیز وارد شد.
بعد از آن که به او لباس پوشاندیم، او را از ما گرفت;
در گهواره قرار داد و به من سپرد و فرمود:
از این گهواره جدا مشو.