البته باید توجه داشت منشا این سخن از آنجا سرچشمه می گیرد که عده ای تصور کرده اند خاکمال کردن ظروف بخاطر از بین بردن میکروب های آن است و پس از آن می گویند: خاکمال کردن زخم حیوان که با دهان سگ تماس داشته اولویت دارد، زیرا گوشت شکار غذای انسان است و سزاوارتر است که میکروب های آن کشته شود. ولی، اولاً: این سخن چیزی جز همان قیاس نیست.
ثانیاً: در احادیث علّت خاکمال، از بین بردن میکروب ها دانسته نشده است تا این سخن صحیح باشد.
ثالثاً: بر فرض که خاکمال کردن در ظروف سبب از بین رفتن میکروبها می شود، شاید در گوشت شکار شستن برای از بین رفتن میکروب مورد نظر کفایت می کند.
آیا منظور از خانه ای که در روایت «اِنَّما لاتَدْخُلُ المِلائِکَة بَیْتا فیهِ کَلْبٌ»، آمده است همان جان ظلمانی انسان گنهکار است؟
بعضی افراد، از حدیث فوق تعبیر دیگری دارند و می گویند: مـراد از خـانـه ـ اى کـه در آن سـگ بـاشد، ملائکه به آن داخـل نـمـى شـوند، ـ همان جان خود انسان است؛ پس اگر جان انسان با قرآن و اعمال نیک مانوس شد، نـورانـى مـى شـود و بـه آسـمـان ها عروج می کند، اما اگر از اینها بیگانه شد، به بـاطـن ظـلمانى تبدیل شده و شیاطین در آن مستقر مى شوند. از این رو، در روایت است که: اگر انسان در دنیا ظالم شد و ظلم در جان او به حدّ ملکه رسید، او در باطن سگ است.(7)
حکم خاکمال کردن یا همان تعفیر، فقط مختص به ظروف می باشد. و در موارد دیگر، مثل موردی که سگ شکاری حیوانی را گاز گرفته، شستن زخم و محل تماس سگ کفایت کرده و نیازی به خاکمال کردن نیست
در این تعبیر، نفس امّاره به سگی تشبیه شده که به انسان حمله می کند:
چون سگ، به تو نفس حمله
از جمله ی اعداىِ تو بدتر باشد
با نفس جهاد کن گرت مردى هست
کز قول نبى: جهاد اکبر باشد(8)
این تعبیر اخلاقی هرچند زیبا و مورد تایید روایات دیگر است امّا سبب نمی شود تا روایت از معنای ابتدایی و اصلی خود خارج شود. چه بسا اگر این دسته از روایات را مورد بررسی قرار دهیم، چیزی جز معنای اولیّه آن به ذهن خطور نمی کند. به عنوان نمونه به روایت زیر توجه کنید:
وَ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام): لَا تُصَلِّ فِی دَارٍ فِیهَا کَلْبٌ إِلَّا أَنْ یَکُونَ کَلْبَ صَیْدٍ وَ أَغْلَقْتَ دُونَهُ بَاباً فَلَا بَأْسَ وَ إِنَّ الْمَلَائِکَة لَا تَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ کَلْبٌ وَ لَا بَیْتاً فِیهِ تَمَاثِیلُ وَ لَا بَیْتاً فِیهِ بَوْلٌ مَجْمُوعٌ فِی آنِیَة.(9)
امام صادق(علیه السلام) فرمود: نماز مگذار در خانه ای که در آن سگ است مگر اینکه سگ صید باشد و دربی برویش بسته شود، در این صورت اشکالی ندارد. همانا ملائکه بر خانه ای که در آن سگ است وارد نمی شوند و... .
با توجه به تعابیری که در حدیث فوق آمده است مثل: «کَلْبَ صَیْدٍ» و «أَغْلَقْتَ دُونَهُ بَاباً» معلوم می شود منظور از کلب همان حیوان است نه نفس ظلمانی انسان.
نتیجه بحث
در مورد فلسفه نجاست سگ روایات معصومین(علیه السلام) مطلق بوده و فلسفه حقیقی این حکم بر ما پوشیده است و فلسفه نداشتن یک حکم، غیر از ندانستن فلسفه آن است.
پی نوشت ها :
1) ـ سایت پرسمان
2) ـ سگان ولگرد.
3) ـ وسائلالشیعة ،ج11، ص533.
4) ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج62، باب1، الکلاب و أنواعها و صفاتها و أحکامها و السنانیر و الخنازیر فی بدء خلقها و أحکامها ... ص 48.
5) - برای تفصیل بیشتر به وسیلة النجاة و عروة الوثقی مراجعه نمائید.( مجمع المسائل، حضرت آیة الله العظمى حاج سید محمد رضا گلپایگانى، ج1، ص34 )
6) - علاوه بر این اگر آب را به خود می گیرد و قابل فشرده است باید بعد از هر بار شستن آن را بفشاریم تا آبهای داخلش بیرون بیاید و یا به گونه ای دیگر آب را بگیریم. (رساله توضیح المسائل امام (ره)، مساله 150، 155، 159، 160، 161و 162).
7) ـ روزنه ای به سوی اسرار الهی، رحیم توکل، ص25.
8) ـ میراث حدیث شیعه، مهدی مهریزی و علی صدرائی خوئی ، ج 2، ص35 .
9)ـ من لا یحضره الفقیه، ج1،246، باب المواضع التی تجوز الصلاة فیها و المواضع التی لا تجوز فیها، ص240.
فرآوری: زهرا اجلال
بخش احکام اسلامی تبیان
منابع :
سایت آیت الله مکارم شیرازی
سایت حوزه