صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15

موضوع: (...◕✿◕◕✿◕ قرائتى نوین از نقش و جایگاه زن در حقوق اسلامى ◕✿◕◕✿◕...)

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    وضوع ارث


    در اداى حقوق مادى آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، رعایت اصل عدالت است.مسأله‏اى كلى وجود دارد و آن اینكه وقتى كسى عطایى را از كس دیگر قبول مى‏كند، باید بیندیشد كه در عوض آنچه او عطا كرده است، چه انتظاراتى دارد؟ میان اخذ و بخشش، مى‏باید همخوانى و تعادل وجود داشته باشد.اگر كسى هزار دلار به كسى بدهد و در مقابل دو هزار دلار از او بخواهد و همو به دیگرى پانصد دلار بدهد و هیچ مسؤولیتى از او طلب نكند، كدامیك سود برده ‏اند؟ ! از عالم نظریه به عرصه واقعیت ها پا بگذاریم.خداوند مقرر فرموده است كه زن نصف سهم الارث مرد را ببرد ولى هیچ مسؤولیت مادى بر او فرض نكرده است.در عوض پرداخت نفقه زن و فرزند و جز آنها كه اقتضاى زندگى زناشوئى است، وظیفه مرد است.زن حتى مسؤول تأمین مخارج خود نیست و هیچ مسؤولیتى در جهت تقبل هزینه‏ هاى فرزندان ندارد؛ این مسؤولیت ها همه جزء وظایف مرد است.پیش از این، یكبار درمصاحبه‏اى مطبوعاتى عنوان كرده‏ام كه اگر یك طرف از زن و مرد باید طالب مساوات و برابرى باشند این مرد است كه در این باب باید پیشقدم شود نه زن.درست است كه در اسلام سهم ارث زن نیمى از سهمى است كه مرد از ارث مى‏ برد، ولى مرد، عهده‏ دار پرداخت مهریه و «نفقه» زن است و زن هیچ مسؤولیتى در این زمینه ندارد .مرد را دو برابر سهم الارث زن است، اما مسؤولیتهایى سخت سنگین بر دوش او نهاده شده است .این كجا و نقص انسانیت زن كجا! مسأله به نقص و كمبود انسانیت زن در قیاس با مرد، هیچ ربطى ندارد، بلكه از تعادل میان حقوق و وظایف آنان نشأت مى‏گیرد.وقتى من از حقوق خاصى برخوردار مى‏شوم باید ببینم كه موظف به چه وظایف و مسؤولیتهائى هستم و چگونه مى‏توان در این عرصه میان «حق» و «وظیفه» توازن ایجاد كرد؟ كنه و جوهره موضوع، همین است.ممكن است بگویند: این توجیه در صحنه زندگى خانوادگى چندان اشكالى ایجاد نمى‏ كند، اما در مورد «دیه» و خونبها چه مى ‏توان گفت؟ این مسأله به بعد از مرگ زن مربوط است.شارع مقدس مسأله اقتصادى را نیز در كنار سایر مسائل لحاظ كرده است، چه، مرد نسبت به زن صاحب مسؤولیتهاى بیشترى است و در این وضعیت طبیعى است دیه مرد كه در واقع جنبه تاوان دارد نسبت به دیه زن بیشتر باشد، زیرا زیانهاى اقتصادى‏اى كه از بابت كشته شدن مرد به خانواده او مى‏ رسد در قیاس با ضررهائى كه خانواده زن مقتول متحمل مى‏ گردند، افزونتر است.مرد مسؤول اداره و تأمین مخارج اولاد خویش است و زن در این خصوص مسؤولیتى ندارد.




    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    و لهن مثل الذى علیهن


    ترجمه: و زنان را بر مردان حقى است همچنانكه مردان را بر زنان (بقره/228) .

    هن لباس لكم و انتم لباس لهن

    ترجمه: آنان «پیراهن تن» شما و شما «پیراهن» تن آنان هستید (بقره/187) .

    به لحاظ اصولى، گواهى زن پذیرفته است

    اسلام به لحاظ اصولى گواهى زن را پذیرفته است.در كلام خداوند اشاره ‏اى‏ هست به این كه گواهى زن مقبول است.منتها گواهى دو زن با گواهى یك مرد برابر نهاده شده است.

    علت هم آن نیست كه زن نصف مرد است بلكه:

    ان تضل احداهما فتذكر احداهما الاخرى

    ترجمه: اگر یكى از آنها فراموش كرد، آن دیگرى بیادش اندازد (بقره/282) .زیرا نزاعها و درگیریها چه بسا در پاره‏اى حالتها عاطفه و احساس را به سوى متهم یا مدعى سوق مى‏ دهد .این یك خصوصیت انسانى است.بویژه آن غالبا بدون تدقیق در اصل و منشأ دعاوى، تحت تأثیر «عنصر عاطفه» قرار داریم.زن بطور طبیعى و فطرى به این سمت گرایش بیشترى نشان مى‏ دهد .

    [چون‏] جنبه‏ هاى احساسى و عاطفى او غلیظ تر از مرد است كه این در جاى خود نیكوست و مقتضاى مادر و همسر و زن بودن وى است [نه برخاسته از نقصى در انسانیت او.] نكته دقیق دیگرى كه در اینجا قابل ملاحظه است آن كه انتخاب دو زن براى گواهى دادن، بخاطر آن است كه اگر یكى از آنها فراموش كرد آن دیگرى به یادش آورد.این مسأله در مورد مردان نیز صدق مى ‏كند .در «بینه» شرط آن است كه دو شاهد عادل از مردان گواهى دهند.چرا شهادت یك شاهد عادل در اینجا شرط نیست؟ سبب در اینجا نیز لزوم رعایت احتیاط در اجراى اصل عدالت است و بر این اساس، در دعاوى جز به گواهى دو شاهد عادل اعتنا نمى ‏شود و گواهى یك نفر كافى نیست.آیا این سخن بدان معنى است كه نقصى در انسانیت یكى از دو شاهد عادل در مقام دعوا وجود دارد؟ ! میان احتیاط در اجراى عدالت كه مسأله گواهى دو زن بجاى یك مرد در همین چارچوب تفسیرى مى‏گردد [با ناقص بودن انسانیت زن‏] فاصله‏اى طولانى وجود دارد.عدم قبول گواهى زن در مسأله «قتل» موضوعى اختلافى است.امیر المؤمنین امام على بن ابى طالب (ع) مى‏ فرماید:




    امضاء


  4. تشكرها 2


  5. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    لا یبطل دم امرى مسلم

    ترجمه: خون هیچ مسلمانى تباه نمى‏شود.از این رو [ما معتقدیم كه‏] گواهى زن در این خصوص پذیرفته و مقبول است.اما از این كه بگذریم، گواهى او درباره پاره‏اى از موضوعات مثل «زنا» پذیرفته نیست.زیرا حدود شرعى غالبا جنبه پیشگیرانه دارد و از این رو، اسلام اهتمامى براى اثبات موضوع نداشته است: و «ان الحدود تدرأ بالشبهات» ترجمه: حدود شرعى با اندك شبه ه‏اى ملغى مى ‏شود.موارد بسیار جزئى دیگرى هست كه عدم قبول گواهى زن در آنجا نتیجه خصوصیت ویژه آن موضوعات است.در دیگر احوال خاص مربوط به مسائل زنانه، گاه گواهى زن البته به تنهایى پذیرفته است و نیازى به گواهى مرد نیست و این خود آشكارا نشان مى‏دهد كه از [دیدگاه اسلام‏] زن انسانى است برخوردار از حقوق كامل ـ گرچه [مخالفان‏] گرداگرد مسأله، گرد و خاك فراوان بر پا كرده ‏اند.

    قضاوت زن...دروازه‏اى گشوده یا بسته؟

    در مورد موضوع صلاحیت یا عدم صلاحیت زن براى بر عهده گرفتن مسؤولیت «قضاء» و «حاكمیت كشور» نیز گفتنى است.اختلافى كه در باب شایستگى زن براى پذیرش حاكمیت وجود دارد ناشى از حدیثى است كه بخارى و برخى دیگر از روایان آورده ‏اند و اساسا در كتب شیعه «امامیه» ذكرى از آنها نرفته است و آن اینكه: چون رسول خدا (ص) شنید كه قومى از ایرانیان زنى را بر خود حاكم كرده ‏اند، فرمود



    امضاء


  6. تشكرها 2


  7. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ما افلح قوم ولتهم امراة


    ترجمه: قومى كه حاكمیت زنى را بر خود بپذیرد رستگار نمى‏ گردد.در این باب، حدیث دیگرى جز این در دست نیست.آنگاه فقیهان بر مبناى همین حدیث گفته ‏ا ند: كه زن را شایستگى عهده ‏دارى حكومت نیست، حال آن كه این روایت ناظر به شرایط و موقعیتهاى خاص است.با این همه، فقیهانى نیز هستند كه برخى نكات را در مورد این مسأله متذكر شده ‏اند: نخست این كه این سخن در شرایطى گفته شده است كه خصوصیات آن چندان بر ما آشكار نیست بویژه آن حكومت در گذشته با حاكمیت در عصر حاضر تفاوت [ماهوى‏] داشته است، در آن هنگام، حاكم، مجرى آراء خویش بود و مردم از آن رو سر به فرمان او مى‏نهادند كه او را صاحب اختیار همه امور مى ‏دانستند، اما اكنون، حاكم، صاحب اختیار مطلق نیست بلكه او نیز تابع قانون است [و باید بر طبق مجارى قانونى عمل كند.] بعلاوه دستگاههایى هست كه بر كار او نظارت مى ‏كنند یا در برخى موارد حتى او را به محاكمه مى‏ كشانند.چنانچه این حدیث، صحیح و مضمون آن را روشن و تمام تلقى كنیم و در این باره هیچ مناقشه ‏اى نكنیم، مى ‏توان آن را ناظر به نوع حاكمیت در آن زمان ارزیابى نمود.تفاوت نوع حاكمیت امروز نسبت به گذشته بر كسى پوشیده نیست.برخى، از این بخش از حدیث كه مى‏گوید «ما افلح قوم...» چنین برداشت كرده‏اند كه زن از قدرت عقلى لازم جهت سامان بخشیدن به امور كشور برخوردار نیست اما باید در نظر داشت كه قرآن كریم با معرفى [بلقیس‏] «ملكه سبأ» در واقع زنى را معرفى كرده است كه از توانائى عقلى و برنامه‏ریزى و هوشمندى برترى نسبت به مردان، برخوردار بوده است.بر طبق آنچه در متن قرآن كریم آمده است، وقتى نامه سلیمان به دست ملكه رسید گفت:

    یا ایها الملأ افتونى فى امرى

    ترجمه: اى بزرگان! در كارم به من نظر [مشورتى‏] بدهید (نحل/32) .

    او ملكه بود و ظاهرا به مشورت نیاز نداشت و نظام حاكم در آن روز چنین امرى را بر او فرض نمى‏ كرد.آنچه گویاى این نكات است آیه‏اى است كه مى ‏فرماید:



    امضاء


  8. تشكر

    شهاب منتظر (15-07-2014)

  9. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    قالت یا ایها الملأ افتونى فى امرى ما كنت قاطعة أمرا حتى تشهدون


    ترجمه: [بلقیس گفت: اى بزرگان! در كارم به من نظر [مشورتى‏] بدهید [چرا كه‏] من هیچ كارى را از پیش نبرده‏ ام مگر آنكه شما حاضر و ناظر بوده‏ اید (نمل/32) .یعنى مادام كه شما حاضر نشوید و درباره این امر، اظهار نظر نكنید تصمیمى اتخاذ نمى ‏كنم؛ مایلم در كارها با در پیش گرفتن طریق شور و مشورت، بهترین و صحیح ترین موضع را انتخاب كنم.آرى چون نامه سلیمان به دست او رسید، از [بزرگان‏] قوم خود طلبید كه رأى خود را در آن خصوص اظهار كنند، اما آنان نیروى بازوى خویش را به رخ كشیدند و گفتند: ما نیرومندان و رزم آورانیم، بنگر كه چه مى‏ فرمائى

    قالوا نحن أولوا قوة و بأس شدید و الأمر الیك ما ذا تأمرین

    (نحل/33) .از آنان طلبید كه بازو و نیروى فكرى خویشتن را بكار اندازند ولى آنان از این كار طفره رفتند و به عرضه توانائى جسمى خویش بسنده كردند.

    آنان گوئى به مثابه ملتى بودند كه از نیروى ارائه رأى و نظر خویش محرومند زیرا احساس نمى‏ كردند آنان را توان اظهار رأى و ارائه طریق هست و از این رو كار را یكسر به آن زن سپرده بودند.ملكه سبأ آنگاه افزود:

    ان الملوك اذا دخلوا قریة أفسدوها و جعلوا أعزة اهلها أذلة و كذلك یفعلون و انى مرسلة الیهم بهدیة فناظرة بم یرجع المرسلون

    ترجمه: پادشاهان چون به شهرى پا نهند، آن را به تباهى كشند و گرانقدران اهلش را بیمقدار گردانند و این گونه عمل كنند و من هدیه‏اى به نزد آنان مى ‏فرستم و چشم به راه فرستادگان هستم كه چه پاسخى مى‏آورند (نمل/35 و) .او تلاش كرد شخصیت فرستنده نامه را خوب بشناسد و بداند كه آیا پادشاهى است كه آهنگ افساد در زمین كرده است یا پیامبرى است كه نداى دعوت به حق و حقیقت را سر داده است.آنگاه با حفظ عزت نفس خویش به نزد سلیمان آمد و در محضر او به ایمان تشرف یافت.قرآن در این باره، از زبان او مى ‏گوید:



    امضاء


  10. تشكر

    شهاب منتظر (15-07-2014)

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi