آخرين تلاش براى حفظ صلح
مقدمات پيمان و متن آن، كاملا حاكى است كه بسيارى از آن جنبه تحميلى داشته است و اگر پيامبر زير بار اين پيمان رفت، و حاضر شد لقب «رسول الله» را از متن آن بردارند و پيمان، مانند پيمانهاى دوران جاهليت با لفظ «بسمك اللهم» نوشته شود، همه، براى حفظ صلح و برقرارى امنيت در محيط عربستان بود.اگر او حاضر شد پناهندگان مسلمان قريش را، به مقامات حكومت بتپرستى تحويل دهد، مقدارى براى لجاجت سهيل بود.اگر پيامبر (براى حفظ حقوق اين دسته و مراعات افكار عمومى كه مخالف با تبعيض در تحويل دادن پناهندگان بودند)، تسليم خواسته سهيل نمىشد رشته مذاكرات قطع مىشد و صلح انجام نمىگرفت.و اين نعمت بزرگ كه آينده آثار چشمگير آنرا ثابت كرد، از دست مىرفت.از اينرو، پيامبر براى حفظ هدف بالا، همه فشارها و تحميلها را پذيرفت، تا مقصد بزرگ ـ كه اين گونه ناملائمات در برابر آن ناچيز است ـ از دست نرود.پيامبر افكار عمومى و حقوق اين دسته را مراعات مىنمود، «سهيل» روى لجاجت خاصى كه داشت، باعث روشن شدن آتش جنگ مىشد كه جريان زير شاهد گوياى مطلب است :
مذاكرات پيرامون مواد پيمان به آخر رسيده و على «ع» مشغول نوشتن آن بود كه ناگهان «ابو جندل» ، فرزند «سهيل» ، نماينده و نويسنده قرارداد صلح از طرف قريش، در حالى كه زنجير به پاى داشت، وارد جلسه شد.همه از ورود او تعجب كردند، زيرا او مدتها بود كه در زندان پدر ـ در حالى كه پاهاى او به زنجير بستهشده بود ـ بسر مىبرد.او زندانى بيگناهى بود و گناه او اين بود كه آئين يكتاپرستى را پذيرفته و در شمار علاقمندان سرسخت پيامبر درآمده بود. «ابو جندل» ، از مذاكراتى كه در اطراف زندان صورت مىگرفت، به دست آورده بود كه مسلمانان در «حديبيه» (20) فرود آمدهاند.از اين جهت، با تدبير مخصوصى از زندان گريخته و از بيراهه از ميان كوهها خود را به مسلمانان رسانيد.
همين كه ديدگان «سهيل» ، به فرزند خويش افتاد به اندازهاى ناراحت شد كه از شدت خشم برخاست و سيلى محكمى بر صورت وى نواخت.سپس رو به پيامبر كرد و گفت: اين نخستين فرد است كه بايد به حكم ماده دوم پيمان، به مكه بازگردد.يعنى فرارى ما را تحويل بدهى.جاى گفتگو نيست كه ادعاء «سهيل» كاملا واهى و بىاساس بود، زيرا هنوز پيمان درست روى كاغذ نيامده و به امضاء طرفين نرسيده بود.پيمانى كه هنوز مراحل نهائى را طى نكرده است، چگونه مىتواند مدرك براى يك طرف شود.از اين جهت پيامبر فرمود:
هنوز پيمان امضاء نشده است. «سهيل» گفت: در اين صورت من تمام مطالب را ناديده گرفته، و اساس آن را بهم مىزنم.او به قدرى در گفتار خود اصرار كرد كه دو شخصيت بزرگ از قريش، به نام «مكرز» و «حويطب» ، از سختگيرى «سهيل» ناراحت شده، فورا برخاستند و «ابو جندل» را از دست پدر گرفته وارد خيمهاى كردند و به پيامبر گفتند: ابو جندل در پناه تو باشد .
آنان از اين طريق مىخواستند نزاع را خاتمه دهند، ولى اصرار «سهيل» تدبير آنها را باطل كرد و روى سخن خود ايستاده گفت: پيمان از نظر مذاكره تمام شده بود.سرانجام پيامبر ناچار گشت، آخرين تلاش را براى حفظ پايه صلح ـ كه براى انتشار اسلام فوقالعاده مغتنم بود ـ انجام دهد.از اين جهت، راضى شد ابو جندل همراه پدر خود به مكه بازگردد، و به عنوان دلجوئى به آن مسلمان اسير چنين گفت:
ابو جندل! شكيبائى را پيشه خود ساز! ما خواستيم پدرت، از طريق لطفو محبت، تو را به ما ببخشد، اكنون كه او نپذيرفت، تو صابر و بردبار باش، و بدان خداوند براى تو و گرفتاران ديگر راه فرجى باز مىكند.
جلسه به آخر رسيد.نسخههاى پيمان امضاء شد.سهيل و دوستان او راه مكه را پيش گرفته و ابوجندل نيز در حمايت «مكرز» و «حويطب» به مكه بازگشت و پيامبر به عنوان خروج از احرام در همان نقطه شتر خود را نحر كرد، و سر خود را تراشيد، و گروهى نيز از وى پيروى نمودند . (21)
ارزيابى پيمان حديبيه
پيمان صلح ميان پيامبر و سران شرك بسته شد و پس از 19 روز توقف در سرزمين «حديبيه» ، مسلمانان به سوى مدينه و بتپرستان به سوى مكه بازگشتند.
هنگام نوشتن پيمان، و پس از آن، اختلافات و مشاجراتى ميان ياران رسولخدا درگرفت.دستهاى آن را به نفع اسلام و گروه انگشتشمارى آن را بر خلاف مصالح اسلام تشخيص دادند.اكنون كه چهارده قرن از انعقاد پيمان مىگذرد، ما با واقعبينى دور از هرگونه تعصب، پيمان حديبيه را ارزيابى مىنمائيم و به گوشهاى از اين مشاجرات اشاره كرده و از اين فصل مىگذريم .
ما تصور مىكنيم كه اين صلح صد در صد به نفع اسلام تمام شد و پيروزى آن را قطعى ساخت .اينك دلائل آن:
1 ـ نبردها و هجومهاى پى در پى قريش، و تحريكات داخلى و خارجى آنها ـ كه به طور اختصار در بيان حوادث «احد» و «احزاب» از نظر خوانندگان گذشت ـ فرصت نمىداد كه پيامبر اسلام، به نشر و تبليغ آئين اسلام در ميان قبائل و نقاط خارج از عربستان بپردازد.از اينرو، اوقات گرانبهاى او بيشتر صرف دفاع و عقيم ساختن نقشههاى خطرناك دشمن مىشد، ولى پس از پيمان، خاطر مسلمانان و قائد اعظم آنان از ناحيه جنوب آرام گشت، و زمينه براى تبليغ اسلام در نقاط ديگر فراهم گرديد.اثر اين آرامش پس از دو سال آفتابى شد، زيرا در صلح حديبيه هزار و چهارصد نفر در ركاب پيامبر اكرم بودند، ولى دو سال بعد كه پيامبر به طور رسمى براى فتح مكه حركت كرد، ده هزار نفر زير پرچم اسلام همراه پيامبر حركت نمودند و اين تفاوت بارز، نتيجه مستقيم پيمان «حديبيه» بود.
زيرا دستهاى از بيم قريش نمىتوانستند به مسلمانان بپيوندند، ولى پس از آنكه قريش موجوديت اسلام را به رسميت شناخته، و قبائل را در پيوستن به اسلام آزاد گذاردند، ترس و لرز از قبائل زيادى برداشته شد، و مسلمانان توانستند با فكر آزاد به تبليغ اسلام بپردازند.
2 ـ دومين نتيجهاى كه مسلمانان از اين پيمان بردند، اين بود كه پرده آهنينى كه مشركان ميان مردم و آئين اسلام پديد آورده بودند، از ميان رفت.در نتيجه، رفت و آمد به مدينه آزاد گرديد و آنان در مسافرتهاى خود به مدينه، با مسلمانان تماس بيشترى گرفته و از برنامههاى سودمند و تعاليم عالى اسلام آگاه شدند.