و در پارهاى از تواريخ آمده كه سبب اينكار آن شد كه زنىدر كنار خانه كعبه بمنظور بخور دادن آن،آتشى روشن كرد كهجرقهاى از آن آتش به جامه كعبه افتاد و آتش گرفت و در نتيجهمقدارى از ديوار آن نيز سوخت و قريش در صدد تجديد آن برآمد... (5) و برخى از تحليل گران احتمال دادهاند كه اين روايتساخته بنى اميه است و انگيزه جعل نيز،موجه جلوه دادن وكاستن عظمت آن جنايت هولناكى است كه بدستور يزيد بنمعاويه در منجنيق بستن خانه كعبه و سوزاندن آن در جنگ باعبد الله بن زبير اتفاق افتاد،و بدنبال آن يزيد از اين جهان رختبربست و مدتها آثار اين ويرانى و سوختگى در خانه كعبه بود،وعبد الله بن زبير براى تحريك مردم عليه بنى اميه آنرا بهمان حالگذارده بود،تا وقتى كه در صدد تجديد بناى آن برآمد و آنراخراب كرده و از نو ساخت،و تصرفاتى نيز در آن كرد بشرحى كه درذيل خواهد آمد.
و بهر صورت اصل داستان بگونهاى كه ما در شرح زندگانىرسول خدا(ص)نوشتهايم اينگونه بود:
از اتفاقاتى كه در اين دوره از زندگى رسولخداصلى الله عليه و اله يعنى پس از ازدواج با خديجه تا بعثتپيش آمد داستان تجديد بناى كعبه و حكميت رسولخداصلى الله عليه و آله است كه مورخين با اختلاف اندكى آنرانقل كردهاند،و اجمال داستان اين بود كه پس از آنكه سى و پنجسال از عمر شريف رسولخداصلى الله عليه و آله گذشته بود-يعنى ده سال پس از ازدواج باخديجه-سيلى بنيان كن از كوههاى مكه سرازير شد ووارد مسجد گرديد و قسمتى از ديوار كعبه را شكافت وويران كرد،و-چنانچه ابن اسحاق گفته است-كعبه تا آن روزسقف نداشت و ديوارهاى اطراف آن نيز كوتاه بود و ارتفاعآن كمى بيشتر از قامتيك انسان بود و همين موضوعسبب شد تا در آن روزگار سرقتى در خانه كعبه واقع شود،و اموال و جواهرات كعبه را كه در چاهى درون كعبه بودبدزدند،و با اينكه پس از چندى سارق را پيدا كردند واموال را از او گرفتند و دستش را بجرم دزدى بريدند،اماهمين سرقت،قريش را بفكر انداخت تا سقفى براى خانهكعبه بزنند،ولى اين تصميم به بعد موكول شد.
ويرانى قسمتى از خانه كعبه سبب شد تا قريش بهمرمت آن اقدام كنند و ضمنا بفكر قبلى خود نيز جامه عملبپوشانند و براى انجام اين منظور ناچار بودند ديوارهاىاطراف را خراب كنند و از نو تجديد بنا كنند.
مشكلى كه سر راهشان بود يكى نبودن چوب وتختهاى كه بتوانند با آن سقفى بر روى خانه كعبه بزنند،وديگر وحشت از اينكه اگر بخواهند ديوارها را خراب كنندمورد غضب خداى تعالى قرار گيرند و اتفاقى بيفتد كهنتوانند اينكار را بپايان برسانند.
مشكل اول با يك اتفاق غير منتظره كه پيشبينى نكردهبودند حل شد و چوب و تخته آن تهيه گرديد،و آن اتفاقاين بود كه يكى از كشتيهاى تجار رومى كه از مصرميآمد در نزديكى جده بواسطه طوفان دريا-و يا در اثرتصادف با يكى از سنگهاى كف دريا-شكست و صاحبكشتى-كه بگفته برخى نامش«ياقوم»بود-از مرمت واصلاح كشتى مايوس شد و از بردن آن صرفنظر كرد،قريش نيز كه از ماجرا خبردار شدند بنزد او رفته و تختههاىآنرا براى سقف كعبه خريدارى كردند و بشهر مكه آوردند.
در شهر مكه نيز نجارى قبطى بود كه او نيز مقدارى ازمصالح كار را آماده كرد و بدين ترتيب مشكل كار از ينجهتبرطرف گرديد.
و مشكل دوم وحشتى بود كه آنها از اقدام به خرابى وويرانى،و زدن كلنگ بديوار خانه و تجديد بناى آنداشتند،و مىترسيدند مورد خشم خداى كعبه قرار گيرند وبه بلائى آسمانى يا زمينى دچار شوند و بهمين جهتمقدمات كار كه فراهم شد و چهار سمتخانه را براىخرابى و تجديد بنا ميان خود قسمت كردند،جرئت اقدامبخرابى نداشتند تا اينكه وليد بن مغيرة بخود جرئت داد وكلنگ را دست گرفته و پيش رفت و گفت:خدايا توميدانى كه ما از دين تو خارج نشده و منظورى جز انجامكار خير نداريم،اين سخن را گفت و كلنگ خود را فرود آورد و قسمتى از ديوار را خراب كرد.