هيئت نجران (1) و داستان مباهله
كتاب: زندگانى حضرت محمد(ص) ص 622
نويسنده: رسولى محلاتى
از جمله هيئتهايى كه در اين سال به مدينه آمدند هيئت نصاراى نجران بودند كه به دنبال نامهاى كه پيغمبر اسلام به كشيش بزرگ آنجا نوشت و او را به اسلام دعوت فرمود آنها به مدينه آمدند تا از حال آن حضرت از نزديك تحقيق كنند.
و داستان ورود هيئت مزبور را به مدينه محدثين سنى و شيعه به اجمال و تفصيل در كتابهاى سيره و تاريخ و حديث نقل كردهاند كه شايد جامعترين و در عين حال فشردهترين نقلها نقل مرحوم طبرسى در اعلام الورى است كه ما عينا با تلخيص مختصرى براى شما ترجمه مىكنيم.
هيئت نجران كه شامل گروهى بيش از ده نفر از بزرگان آنها بود به رياست و سرپرستى سه نفر يعنى عاقب، سيد و ابو حارثه به مدينه آمدند.
عاقب كه نامش عبد المسيح بود، سمت رياست آنها را داشت كه بدون نظر و راى او كارى نمىكردند. سيد كه نامش ايهم بود ملجا و تكيه گاه آنها در كارها بود و ابو حارثة كشيش بزرگ و اسقف اعظم ايشان بود كه پادشاهان روم كليساها به نام او ساخته بودند.
هنگامى كه به سوى مدينه حركت كردند ابو حارثه در كنار خود - در كجاوه - برادرش كرز يا بشر را سوار كرد و در راه كه مىآمدند قاطر آنها به زمين خورد و هم كجاوه او چون مىديد اين رنجسفر را براى ديدار پيغمبر اسلام متحمل شدهاند، به صورت كنايه گفت: نابودى بر اين مرد دور از خير و سعادت باد - و منظورش پيغمبر(ص)بود - ابو حارثه كه اين حرف را شنيد با ناراحتى بدو گفت:
نابودى بر خودت باد!
وى گفت: براى چه برادر؟!
ابو حارثه پاسخ داد: براى آنكه به خدا سوگند او همان پيغمبرى است كه ما چشم بهراه آمدن او هستيم.
وى با تعجب گفت: پس چرا پيرويش نمىكنى؟
ابو حارثه گفت: اين مقام و منصبى كه اين مردم به ما دادهاند مانع از آن است كه من پيرو او گردم و تازه اگر من هم پيرو او شوم اينان از من پيروى نمىكنند و سرانجام هم وقتى به مدينه آمد به دست پيغمبر اسلام مسلمان شد.
و به هر صورت آنها هنگام عصر بود كه به شهر مدينه آمدند و با جامههاى فاخر و زربفت كه به تن كرده و انگشترهاى طلا كه در دست داشتند با تجملات و وضعى كه تا به آن روز شهر مدينه به خود نديده بود وارد شهر شدند، اما وقتى پيش پيغمبر اسلام رفتند و سلام كردند ديدند آن حضرت رو از ايشان گرداند و پاسخ سلامشان را نيز نداد و سخنى با آنها نگفت. (2)