پیش رخ تو ای صنم!کعبه،سجود می کند
در طلب تو آسمان ،جامه کبود می کند
حسن ملائک و بشر ،جلوه نداشت اینقدر
عکس تو می زند در او،حسن نمود می کند
ناز، نشسته با طرب ،چهره به چهره،لب به لب
گوشه چشم مست تو،گفت و شنود می کند
ای تو فروغ کوکبم، تیره مخواه چون شبم
دل به هوای آتشت،اینهمه دود می کند!
در دل بینوای من،عشق تو چنگ می زند
شوق،به اوج می رسد صبر، فرود می کند
دل به غمی فروختم،پایه و مایه سوختم
شاد زیان خریده یی کاینهمه سود می کند!
عطر دهد،به سوختن نغمه زند، به ساختن
وه که دل یگانه ام،کارد و عود می کند!
مطرب عشق او به هر پرده که دست می برد
پرده سرای (سایه) را پر ز سرود می کند
هوشنگ ابتهاج
العجل العجل العجل.