صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13

موضوع: گشایش کار پیامبران با نام امام حسین و پنج تن علیهم السلام

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    گشایش کار پیامبران با نام امام حسین و پنج تن علیهم السلام







    هنگامی که به یکی از پیامبران رنج و مصیبتی می رسید نام حسین (ع) را بر زبان می آورد و در کارش گشایشی ایجاد می شد که در این باره روایتی نقل می شود.






    1- توبه آدم (ع) ، خداوند متعال نام های پنج تن را به او آموخت و آدم نام آنها را بر زبان آورد و هنگامی که گفت خدایا : به حق حسین (ع) توبه ام را بپذیر خداوند او را بخشید و توبه اش را پذیرفت

    معانی الاخبار






    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    2-در طو فان نوح ، برای آرام گرفتن کشتی به آن حضرت وحی شد که به نام پنج تن توسل جوید هنگامی که نوح (ع) نام آن پنج تن را بر زبان آورد با گفتن نام حسین (ع) کشتی در جایگاهش آرام گرفت.


    بحار الانوار


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    3-هنگامی که زکریا به خداوند متعال عرض کرد که <پروردگارا از جانب خود به من فرزندی ارزانی دار > خداوند نام پنج تن را به او آموخت و او با به زبان آوردن نام آنان و امام حسین (ع)دعایش برآورده شد و به او بشارت دادند که صاحب فرزندی به نام یحی خواهد شد.


    بحار الانوار


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    4- هنگامی که یونس در شکم ماهی گرفتار شد خداوند متعال رابه حق پنج تن خواند و با به زبان آوردن نام حسین (ع) از شکم ماهی رهایی یافت .


    مناقب آل ابی طالب


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    یعقوب (ع) سینه اش از فراق یوسف تنگ شد و دلش گرفت و به خداوند متعال عرض کرد پروردگارا همانا نور چشمش رفته است و نا بینا شده ام آیا بر من رحم نمی کنی پس خداوند به او وحی کرد که بگو <اللهم انی اسئلک بحق محمد وآل محمد و علی و فاطمه والحسن والحسین ان تردعلی عینی>پروردگارا از تو میخواهم که به حق محمد وعلی وفاطمه وحسن وحسین(علیهم السلام )بینایی دیده ام را به من باز گردانی . پس هنگامی که یعقوب (ع)نام آنها و حسین (ع )را به زبان آورد <پس بینا گردید>.


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. تشكرها 6


  8. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1852
    نوشته
    1,543
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    السلام علیک یا بقیه الله
    تشکر
    4,053
    مورد تشکر
    5,372 در 1,364
    وبلاگ
    3
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    باسمه تعالی

    سلام علیکم ، تمام مواردی که ذکر شد با توسل به 5 تن آل عبا گشایش در کار ایجاد شد

    اگر مقدور است از مواردی که با توسل صرف به امام حسین علیه السلام گشایش حاصل شد نمونه هایی را ذکر بفرمایید .



  9. Top | #7

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ (بقره آیه 37)سپس آدم از پروردگارش كلماتى دريافت داشت (و با آنها توبه كرد.) و خداوند توبه او را پذيرفت چرا كه خداوند توبه‏ پذير و مهربان است.

    طبق روایات اهل سنت و شیعه، مراد از كلماتى كه آدم به وسيله‏ آن توبه نمود، توسّل به بهترين خلق خدا يعنى حضرت محمّد و اهل بيت او عليه و عليهم السلام است. چنان كه در تفسير درّ المنثور از ابن عباس نقل شده است كه آدم براى پذيرش توبه‏ اش، خداوند را به اين نام‏ ها قسم داد: «بحق محمد و على و فاطمة و الحسن و الحسين.تفسير درّ المنثور، ج 1، ص 60---تفسير نمونه، ج‏1، ص: 199


  10. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    خداوند حسین (ع) را شفاعتگر فرشتگان کنهکار قرار داد همانگونه که فطرس و دردائل مورد شفاعت آن حضرت قرار گرفتند

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  11. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    قصه‏ فُطرُس مَلَک
    ابراهیم بن شعیب میثمی‏گوید: «از امام صادق علیه‏السلام شنیدم که می‏گفت: «وقتی که حسین بن علی علیه‏السلام متولد شد، خدای عزوجل، جبرئیل را فرمود تا با هزار فرشته بر زمین فرود آید و رسول‏خدا صلی الله علیه و آله را از سوی خدا و خود تبریک گوید. جبرئیل روانه شد و بر راه، از جزیره‏ای گذشت که در آن فرشته‏ای بود و چون او در آن، کوتاهی کرده بود، بالش را شکسته و در آن جزیره انداخته بود. فطرس در آن جا هفتصد سال خدای تبارک و تعالی را عبادت کرده بود تا این که حسین بن علی متولد شد و جبرئیل را که به سوی زمین فرود می‏آمد، دید. فرشته از جبرئیل پرسید: به کجا می‏روی؟ و او پاسخ داد: خداوند متعال، محمد را با نعمتی نواخته است و من مأمورم که این نعمت را از سوی خود و خدای، به او تبریک گویم. فطرس گفت: ای جبرئیل، مرا نیز با خود ببر تا محمد صلی الله علیه و آله در حق من دعایی بکند...امام صادق می‏گوید: «جبرئیل وی را با خود برد و آن‏گاه که به پیش پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و او از طرف خدا و خود، تهنیت گفت: حال و روز فطرس را نیز به وی خبر داد. پیامبر گفت: فطرس را بگو که خود را به این نوزاد بمالد و به جایگاه خود برگردد. فطرس تا پر و بال خویش را به روی حسین بن علی علیه‏السلام کشید، پرواز کرده و به سوی آسمان اوج گرفت و به رسول‏خدا صلی الله علیه و آله گفت: به زودی امت تو او را خواهند کشت و مرا برای او، در برابر این لطفی که از او دیدم، خدمتی خواهد بود، که هر زائری او را زیارت کند من ارادتش را به حضرتش خواهم رسانید و هر که سلام یا صلواتی به بفرستد، دعا و درود وی را به او ابلاغ خواهم کرد. فطرس، این گفت و به سوی آسمان، بال کشید و اوج گرفت.» (1) ...

    شیخ صدوق

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  12. Top | #10

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط ال یاسین نمایش پست ها
    سلام علیکم ، تمام مواردی که ذکر شد با توسل به 5 تن آل عبا گشایش در کار ایجاد شد

    اگر مقدور است از مواردی که با توسل صرف به امام حسین علیه السلام گشایش حاصل شد نمونه هایی را ذکر بفرمایید .
    داستان که در این رابطه زیاد است و من به عنوان نمونه به یکی اشاره می کنم

    «توسل به حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام»

    مرحوم آية‌الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري رضوان الله عليه نقل مي كنند: در موقعيكه سرپرستي حوزه‌ي علميه اراك را به عهده داشتند براي حضرت آية‌الله حاج مصطفي اراكي نقل فرموده بودند. هنگامي كه من در كربلا بودم شبي كه شب سه‌شنبه بود در خواب ديدم شخصي بمن گفت: شيخ عبدالكريم كارهايت را انجام بده سه روز ديگر خواهي مرد.

    من از خواب بيدار شدم و متحير بودم گفتم: البته خواب است و ممكن است تعبير نداشته باشد. روز سه‌شنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت روز پنجشنبه كه تعطيل بود با بعضي از رفقاء به طرف باغ مرحوم سيد جواد رفتيم در آنجا قدري گردش و مباحثه‌ي علمي نموديم تا ظهر شد ناهار را همانجا صرف كرديم پس از ناهار ، ساعتي خوابيديم.

    در همين موقع لرزه‌ي شديدي مرا گرفت رفقاء آنچه عبا و روانداز داشتند روي من انداختند ولي همچنان بدنم لرزه داشت و در ميان آتش و تب افتاده بودم حس كردم كه حالم بسيار وخيم است به رفقا گفتم مرا به منزلم برسانيد آنها وسيله‌اي فراهم كرده و زود مرا به شهر كربلا آوردند و به منزلم رساندند.

    در منزل بي حال و بي‌حس افتاده بودم بسيار حالم دگرگون شد در اين ميان به ياد خواب سه شب پيش افتادم علائم مرگ را مشاهده كردم با در نظر گرفتن خواب احساس آخر عمر كردم.

    ناگهان ديدم دو نفر ظاهر شدند و در طرف راست و چپ من نشستند و به همديگر نگاه مي كردند و گفتند: اجل اين مرد رسيده مشغول قبض روحش شويم.

    در همين حال با توجه عميق قلبي به ساحت مقدس حضرت ابا عبدالله (ع) متوسل شدم و عرض كردم: اي حسين عزيز دستم خالي است كاري نكردم و زادي تهيه ننموده‌ام شما را به حق مادرتان زهرا (س) از من شفاعت كنيد كه خدا مرگ مرا تأخير اندازد تا فكري به حال خود نمايم.

    بلافاصله پس از توسل ديدم شخصي نزد آن دو نفر كه مي خواستند مرا قبض روح كنند آمد و گفت: حضرت سيدالشهداء (ع) فرمودند: شيخ عبدالكريم به ما توسل كرده و ما هم در پيشگاه خدا از او شفاعت كرديم كه عمرش را تأخير اندازد.

    خداوند اجابت فرموده بنابراين شما روح او را قبض نكنيد در اين موقع آن دو نفر به هم نگاه كردند و به آن شخص گفتند:« سَمعاً و طاعَةً» سپس ديدم آن دو نفر و فرستاده‌ي امام حسين (عليه‌السلام) سه نفري صعود كردند و رفتند در اين موقع احساس سلامتي كردم صداي گريه و زاري شنيدم كه بستگانم به سر و صورت مي‌زدند آهسته دستم را حركت دادم و چشمم را بسته‌اند و به رويم چيزي كشيده‌اند خواستم دست و پايم را جمع كنم ملتفت شدم كه شستم (انگشت بزرگ پايم) را بسته‌اند دستم را براي برداشتن چيزي بلند كردم شنيدم مي‌گويند ساكت شويد گريه نكنيد كه بدن حركت دارد آرام شدند رواندازي كه بر روي من انداخته بودند برداشتند و چشمم را گشودند و پايم را فوري باز كردند، با دست اشاره به دهانم كردم كه به من آب بدهند آب بدهانم ريختند كم‌كم از جا برخاستم و نشستم. تا پانزده روز ضعف و كسالت داشتم و بحمدالله از آن حالت به كلي خوب شدم اين موهبت ببركت مولايم آقا سيدالشهداء (ع) بود آري به خدا.

    منبع:كرامات الحسينيه (ع)- مير خلف‌ زاده جلد 1 ص 263 تا 265


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi