صفحه 1 از 6 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 56

موضوع: بر عالم واجب است که در صورت پیش امد شبهات در دین پاسخگو باشد در غیر اینصورت مورد لعنت خدا و رسول و فرشتگان است.

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو آشنا
    تاریخ عضویت
    July 2013
    شماره عضویت
    6044
    نوشته
    11
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    4 در 3
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض بر عالم واجب است که در صورت پیش امد شبهات در دین پاسخگو باشد در غیر اینصورت مورد لعنت خدا و رسول و فرشتگان است.

    اینجانب مشتاق از گروندگان به دعوت یمانی موعود احمد الحسن وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام هستم و بشارت این دعوت را به اطلاع اعضای محترم این خانه رساندم. ولی متاسفانه با اتهام واهی پست بنده را بلافاصله بلاک کردند. در صورتی اگر شما صاحب علمی هستید بر شما واجب است که با بنده وارد بحث شده تا در صورت انحراف اینجانب بنده را کمک کنید نه اینکه پست بنده را پاک کنید.

  2. تشكرها 2


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط مشتاق نمایش پست ها
    اینجانب مشتاق از گروندگان به دعوت یمانی موعود احمد الحسن وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام هستم و بشارت این دعوت را به اطلاع اعضای محترم این خانه رساندم.
    دلیل شما چیست که خود را فرستاده امام زمان معرفی می کنید؟ما که به سایت شما رفتیم فیلتر بود,دلیلتان را در این جا ذکر کنید تا مورد بررسی و نقد قرار گیرد

    من قول می دهم پست شما پاک نگردد

    منتظر دلایل شما در این باره می باشم


  5. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو آشنا
    تاریخ عضویت
    July 2013
    شماره عضویت
    6044
    نوشته
    11
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    4 در 3
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهم صل علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیما


    خوشا به حالتان اى مؤمنين، اى كسانى كه به حاكميت خدا و مُلك و عزل و نصبش اقرار داريد. و اما آنهائى كه دين خدا و حاكميت و عزل و نصب او را انكار كردند اعم از علماى بدكار و كسانى كه از آنها پيروى مي‌كنند،پس به آنها مى‌گويم:
    هر كارى كه دوست داريد انجام دهيد شما همه چيز را براي وارثان به جا خواهيد گذاشت، بخواهيد يا نخواهيد. دنيا و آخرت را از دست خواهيد داد و اين است خسارت و شكست آشكار، و شما شكست خود را در دنيا روزى بعد از روز ديگر لمس مى‌كنيد و بدي حساب و تقديراتتان اين امر را به شما روشن مى‌كند، از آنجايى كه همه چيز را حساب كرديد مگر خداوند متعال را، پس چقدر حق خداوند در ميزان و حساب شما بى ارزش است.


    قال رسول الله (ص): بدأ الاسلام غريباً و سيعود غريباً، فطوبي للغرباء...
    رسول الله (ص) فرمودند: اسلام با غربت آغاز شد و در آينده نيز غريبانه باز خواهد گشت؛ پس خوشا به حال غريبان (بحارالأنوار، ج67، ص200)


    سيد احمد الحسن (ع) كيست؟


    ايشان طبق روايات و وعده‌هاي ائمه معصومين ع، همان يماني موعود مي‌باشد كه فرزند، وصي و فرستاده‌ي امام مهدي عج ارواحنا فداه هستند. ايشان در وصيت رسول الله (ص) در شب وفات، با لفظ «اولين مؤمنان (به پدرشان)» و هم چنين نام دقيقشان احمد؛ ذكر شده‌اند.

    در خصوص سند بسيار محكم وصيت پيامبر (ص) در شب وفات ايشان، و ادله اين دعوت مبارك كتاب‌ها و مقالات زيادي نگاشته شده است كه عزيزان مي‌توانند اين مطالب را در اين تالار مطالعه، و به دقت بررسي فرمايند.

    احمدالحسن، همان مهدي است كه طبق احاديث اهل تسنن در آخر الزمان متولد مي‌شوند و همچنين طبق نص صريح تورات و انجيل، فرستاده‌اي از جانب ايلياي نبي (ع)، و فرستاده و تسلي دهنده‌اي براي حضرت عيسي (ع) هستند.



    نسب و مختصري از تاريخچه‌ي زندگي ايشان

    احمد فرزند اسماعيل فرزند صالح فرزند حسين فرزند سلمان فرزند محمد فرزند حسن العسكرى فرزند على فرزند محمد فرزند على فرزند موسى فرزند جعفر فرزند محمد فرزند على السجاد فرزند حسين فرزند على ابن ابى طالب عليهم الصلاة والسلام.


    سيد احمد الحسن، در شهر بصره در جنوب عراق متولد شده و زندگى كردند و تحصيلاتشان را تا ليسانس و اخذ مدرك مهندسي معمارى ادامه دادند.

    ايشان در اواخر سال 1999 و در سن 29 سالگي به امر امام مهدى (ع) به نجف هجرت كرده و دريافتند روش تدريس در حوزه‌ي علميه داراى خلل بزرگى است. چرا كه در حوزه علميه، به جاي توجه و تمركز بر ثقلين يعني قرآن كريم و سخنان رسول خدا (ص) و ائمه معصومين (ع)؛ به تدريس و آموزش منطق و فلسفه و اصول فقه و علم كلام (عقائد) و فقه (احكام شرعي) و زبان عربى، مي‌پرداختند.

    گو اينكه اساس ايمان يك مؤمن بر اخلاق و آموزه‌هاي الهى استوار مي‌باشد؛ يعني وحي و محافظان وحي.

    ايشان در طي سال‌هاي حضورشان در نجف، با حوزه در تماس بوده، اما در آن تحصيل نمي‌كردند. همانند حضرت مريم (ع) كه در بين علماي يهود زندگى مي‌كردند ولي از آنها چيزي ياد نمي‌گرفتند.

    با به حقيقت پيوستن تمام اموري كه امام مهدي (عج) در رؤياهاي صادقه به ايشان امر مي‌فرمودند، ايشان به نقض هيكل باطل و ابطال بدعت‌ها و اصلاح علمى و مالى در حوزه‌ي علميه برخاستند و از آنها خواستند كه خود را اصلاح كنند؛ كه اين امر تا سال 2002 ادامه داشت.


    پس از نشر دعوت مخفيانه و ايمان آوردن بسياري از طلاب به دليل رؤياهاي صادقه و بيعت با ايشان در اين مدت، امام مهدى (ع) دستور دادند كه سيد احمد الحسن (ع) آشكارا به مردم اعلام كند كه او فرستاده‌ي حضرت مهدى (ع) است و مسير ايشان براى دعوت مردم در ماه هفتم سال 2002 موافق با ماه جمادى اول سال 1423هجرى در نجف اشرف آغاز شد.

    پس امام مهدى (ع) به ايشان امر كردند كه به تمامى مردم ابلاغ كند كه ايشان وصى و فرستادۀ امام مهدى (ع) هستند و ايشان همان احمد مذكور در وصيت رسول الله (ص) در شب وفاتشان مي‌باشند.



    فعاليت هاي سيد احمد الحسن در حوزه

    در آغاز دعوت، بين سال‌هاي 1999 تا 2002 و قبل از علنى شدن دعوت، ايشان در اصلاح حوزه‌ي علميه، مبادرت به فعاليت‌هاي ذيل در اصلاح علمي، اصلاح عملي و اصلاح مالي نمودند:

    اصلاح علمى: و در آن از دو روش بهره بردند:

    اول: انتشار كتابى به عنوان (الطريق الی الله؛ راه به سوی خدا) كه بسياري به واسطه‌ي اين كتاب تأثير پذيرفتند، از جمله‌ي آنها شيخ محمد يعقوبى بود كه اين كتاب را چاپ و ميان طلاب پخش كرد.

    دوم: گفتگو و مباحثه با طلاب و علماي حوزه در مورد خلل و نواقص موجود در حوزه؛ كه با موافقت و تأييد بسياري با كلام ايشان مواجه گرديد و همه با علم به اين كه ايشان شخص صادقي است، به ايشان در اين زمينه كمك مي كردند.


    اصلاح عملى: كه مرتبط با امر به معروف و نهى از منكر است. از جمله زماني كه صدام ملعون قران را با خون نجس خود نوشت و علی رغم آنكه تمام مسلمين متفقند كه خون نجس بوده و اين كار بزرگ‌ترين بي حرمتي به قرآن است، اما جز سيد احمد الحسن كه از حوزه خواست كه حداقل از خود واکنشی نشان بدهند و بيانيه اى را صادر كنند كه اين عمل اشتباه است، جملگي به دليل اين كه مبادا كشته شوند، تقيه به خرج داده و از نهي از منكر اين امر صرف نظر كردند.

    سيد احمد الحسن خودشان شخصاً بر عليه اين امر به شدت انتقاد كرد و در خطبه‌هايى كه بيان مي‌كردند، هميشه از صدام نام برده و اعلام مي‌كردند كه صدام لعنه الله با اين بي حرمتي بزرگ، حكم مرگ خود را با دستش امضاء كرد.

    اما علما به جاى اينكه ايشان را در اين راه كمك كنند، ايشان را با خوش اخلاقى از حوزه خارج كردند، مبادا كه خشم صدام لعنه الله عليه، دامن آنها را هم بگيرد... و در اين اصلاح اصلاً به ايشان كمكي نكردند. (بیانیۀ طالبوا بکرامة القران، کرامت قران را مطالبه کنید را مطالعه فرمایید).


    اصلاح مالى: اين اصلاح مربوط به انفاق اموال صدقات براي فقراء بود. و اين آخرين كار قبل از علنى شدن دعوت بود كه البته بسيارى از طلاب حوزه علميه كه برخي از آنها شخصاً از تبعيض در توزيع پول در رنج بودند، با ايشان هم قدم شدند.

    كه در اين مجال، بعد از اين كه سيد احمد الحسن و انصارشان از طلاب حوزه‌ي علميه، با مراجع دينى ديگر گفتگوهاي زيادى انجام دادند؛ نتايج بسيار خوبي بدست آمد.

    بيشترين كسى كه اين امر را با قول و زبان تأييد مي‌كرد، شيخ يعقوبى بود. ايشان بعد از اين كه يكى از مؤمنان به سيد احمد الحسن او را به ياد سياست حضرت على (ع) در تقسيم مال انداخت، ضمن اينكه مجادله نكرد، اعتراف نمود كه ما نياز به اصلاح مالى داريم.



    عكس العمل طلاب در مواجهه با ايشان

    در طول مدت ارتباط ايشان با حوزه و تلاش براي اعمال اصلاحات، بسياري از طلاب حوزه‌ي علميه نجف در رؤياهاي صادقه، از طريق اهل بيت (ع) به ايشان ايمان آوردند و حتي برخي از طلابي كه هرگز ايشان را نديده بودند، در رؤياهاي صادقه امر به بيعت با سيد احمد الحسن مي‌شدند كه از پس پرس و جو، ايشان را مي‌يافتند.

    ايشان پس از معرفي خود به عنوان اينكه ايشان به امر امام مهدي (ع) در حوزه حضور پيدا نموده اند، از طلاب خواستند كه اين امر مخفي بماند.


    سيد احمد الحسن ع، خود در خطبه ملاقات چنين فرمودند:

    «و روزها و ماه ها گذشت و تقريباً سه سال گذشت، نه ياري و نه ياوري از طلاب حوزه ي علميه داشتم، ولي عده اي با سخنم درباره‌ي فساد مالي در حوزه ي علميه موافق بودند و از اينجا حركت اصلاحي بر ضد اين فساد مالي در حوزه را شروع كردم، ولي اين اصلاح بطور كامل انجام نشد زيرا بعضي مراجع ديني حاضر به تغيير سياست مالي خود نبودند و خوشگذراني و اسراف در اموال در ميان علماء و كساني كه با ايشان مرتبط بودند همچنان ادامه داشته و دارد و در مقابل آن، جامعه‌ي فقيري بود كه از شدت گرسنگي و بيماري‌هاي جسمي و روحي مي‌ناليد و هيچ يك از علماء براي بهبودي آنها تلاشي نمي‌كرد، و بعد از چند ماه، اعلان كردم كه من از طرف امام مهدي (ع) فرستاده شده ام و با ايشان ارتباط دارم.

    و اين اعلان فقط از طرف من نبود بلكه عده اي از طلاب حوزه علميه چيزهايي در ملكوت آسمانها ديدند و شنيدند كه مطلب مرا برايشان تأكيد كرد و از ميان ايشان كساني بودند كه با من رابطه مستقيم داشتند و كساني هم بودند كه هيچ ارتباطي با من نداشتند و عده‌اي از آنها بر بيعت با من اصرار ورزيدند با اينكه از سخت بودن اين امر و اينكه مرا در پايان راه تنها مي‌گذارند (همان گونه كه اهل كوفه مسلم ابن عقيل (ع) را تنها گذاشتند) مطلعشان كرده بودم ولي ايشان بيعت را كامل كردند به اين كه جان و مال و فرزندانشان را فداي اين امر كنند و اين در ماه جمادي الأول سال 1423 هـ.ق بود و پس از آن عده‌ي زيادي از طلاب حوزه علميه با من بيعت كردند.

    ولي ترس به سراغ ايشان آمد، زيرا نيروهاي امنيتي صدام ملعون براي دست يافتن به من دست به كار شدند و اينجا بود كه همه از اطراف من متفرق شدند و بيعت را شكستند، و هر شخص يا جماعتي به دنيال تراشيدن دليلي براي شكستن بيعت به وسيله‌ي تهمتي بود كه به من بزنند و در پايان بر دو چيز با هم توافق كردند:

    1- گفتند: ساحري بزرگ است.

    2- اينكه بر ممالك جن دسترسي دارم و آن را براي سيطره بر ايشان به كار مي‌گيرم.

    و به خانه ام برگشتم، پس از اين كه همه از اطرافم متفرق شدند و به جز عده‌ي بسيار كمي از طلاب حوزه ي علميه و بعضي مؤمنان كسي همراهم نماند و در سال 1424 هـ.ق و در ماه جمادي الأول عده اي از اين مؤمنان آمدند و با من تجديد بيعت كردند و از خانه‌ام خارجم ساختند و دوباره دعوت را آغاز كردم.

    و دو روز آخر از ماه رمضان از سال 1424 هـ.ق امام مهدي (ع) به من امر فرمود كه خطابم را متوجه اهل زمين كنم و هر فرقه را با توجه به ويژگي‌هايش بر حسب اوامر امام (ع) مورد خطاب قرار دهم و در روز سوم شوال (مطابق 17 آذر 1381) امام مهدي (ع) به من امر فرمود كه انقلاب بر عليه ظالمان را علني كنم و به بررسي راهكارها بپردازم و كارهاي لازم را به سرعت انجام دهم و مردم را براي ياري حق و اهلش و كار و كوشش براي برپا داشتن حق و بر افراشتن كلمه‌ي «لا اله الا الله» دعوت كنم. پس به درستي كه دين خدا برتر و پيروز است، دين خدا برتر و پيروز است، دين خدا برتر و پيروز است و دين كفار پست و خوار مي‌باشد.

    إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم، اگر خدا را ياري كنيد، (او) شما را ياري مي كند و قدم‌هايتان را ثابت و استوار مي دارد. (محمد:7)

    آيا كسي هست كه دين خدا را ياري كند؟ آيا كسي هست كه قرآن را ياري كند؟ آيا كسي هست كه ولي خدا را ياري كند؟ آيا كسي هست كه خداي منزه و بلند مرتبه را ياري كند؟



    جفاي صدام به قرآن؛ سكوت علماء، و فرياد احمد الحسن


    وقتى كه صدام ملعون، براي ادامه‌ي ارتباط با جنيان، دستور داد قرآن را با خون نجس خودش بنگارند، و كل قران كه با خون نجسش نگاشته شده‌ بود، در مراسم جشن تولد نحس او افتتاح گرديد، تنها كسي كه به اين عمل شرم آور اعتراض فرمود، كسي نبود جز سيد احمد الحسن (ع) كه با صدور بيانيه و سخنراني‌ها، صراحتاً به اين عمل ننگين كه همانا تعرض به قران بود، واكنش نشان دادند. اما متأسفانه علماي حوزه، حفظ جان خويش را بر حفظ حرمت قران مقدم داشتند و سكوت كردند...

    سيد احمد الحسن (ع) صراحتاً فرمودند: «اين آخرين تولد ‌صدام ملعون است و تولد ديگرى نخواهد گرفت زيرا كه او بر خدا تجاوز كرد و خداوند او را حتماً مجازات خواهد كرد: (فصدام طاغية و نال جزائه من الله بالسيف).

    در حديث قدسى شريف خداوند متعال فرموند: (الظالم سيف أنتقم به و أنتقم منه) ظالم شمشيري است كه بوسيله آن انتقام گرفته و از او انتقام مي‌گيرم.»

    صدام بعضى از افرادى كه با سيد احمد الحسن (ع) ارتباط داشتند، حتي اگر به او مؤمن نبودند را دستگير كرد و از آنها در مورد امام (ع) تحقيق كردند تا ايشان را بيابند؛ و شكر خدا به نتيجه‌اى نرسيدند و ديري نپائيد كه ظالم ديگر (آمريكا) از آن ظالمِ به حدِّ خدا، انتقام گرفت...


    سيد يماني (ع) در خطبه حج واقعه را خود چنين بازگو مي‌فرمايند:

    «و حق را به شما مى‌گويم: كه من در ابتدا بيعت را براى خود نخواستم بلكه در زمان صدام طغيانگر گروهى از افراد در حوزه‌ي علميه نجف اشرف براى بيعت با من بعنوان اينكه من فرستاده‌اي از سوي حضرت مهدى (ع) هستم عزم خود را جزم كردند بعد از آنكه آنها رؤيا و مكاشفه و معجزه دیدند. سپس آنها براى طلب بيعت با من از بقيه طلبه‌هاى حوزه علميه در نجف برخاستند.

    خداوند مى‌داند و آنها نيز مى‌دانند و اين اولين بيعت بود. سپس بيعت را شكستند مگر اندكى از آنها كه به عهد خداوند سبحان وفا كردند.

    و آنانى كه عهد را شكستند، مى‌گفتند: رؤيا و مكاشفه از جن است و معجزه، سحر است. و تا ديروز مرا صادق الأمين (راستگوي امانتدار) مي‌خواندند و امروز مرا (ساحر كذاب) ساحر و دروغگو مي‌خوانند پس به خانه‌ي خويش باز گشتم و امر خود را به خداوند سپردم و به محبوبم، به خداوند سبحان پناه بردم راضى به قضاء و قدر او بودم و صبور و مطمئن از اينكه خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‌كند.

    سپس خداوند خواست كه بعد از سقوط صدام طغيانگر اندك افرادى كه به عهد خداوند وفا كرده‌ بودند مردم را به بيعت با من دعوت كردند بدون هيچ گونه ارشاد يا دعوتى از طرف من بلكه من اصلاً آنها را نديده بودم. سپس آمدند و با من تجديد بيعت كردند و مرا از خانه‌ام خارج كردند و اين دومين بيعت بود. و اين دعوت توسعه يافت و منتشر شد و تعداد مؤمنين افزايش يافت.

    سپس ارتداد حيدر مشتت و افرادش حاصل شد و به جز عده‌ي اندكى كه بر عهد خداوند وفادار بودند كسى باقى نماند و سپس به خانه‌ام بازگشتم و به محبوبم پناه بردم و بر بلاء صبر كردم و كسى را براى بيعت با خويش دعوت نكردم و ليكن خداوند خواست آنهايى كه خداوند به ولاى آل محمد (ع) طاهرشان كرده و آنها را براى يارى قائم آل محمد (ع) (قبل از اين كه دنيا خلق شود) انتخاب كرده است بيانند و تجديد بيعت كنند و اين سومين بيعت بود. بعد از اين كه دو بار بر فرق سرم كوبيدند.

    پس خدا را شكر كه در من، وجه تشابهي از ذو القرنين و على بن ابی طالب امير المؤمنين (ع) قرار داد و خدا را شكر كه نخواست من امامت را طلب كنم، بلكه خواست كه امامت مرا طلب كند و خدا را شكر كه مرا در طلب دنيا قرار نداد بلكه خواست كه دنيا مرا طلب كند.

    پس به خدا سوگند كه ملك و حكومت و مقام و منصب و اطاعت كردن مردم از من و گوش به فرمانى ايشان از خود را طلب نكردم مگر به امر خداوند سبحان و امر امام مهدى (ع) و اگر به خاطر اقامه حجت بر حضور انصار و يارانم نبود، طناب آنرا به كشتی اش مى‌انداختم. پس به خدا كه دنيا نزد من همانگونه كه خداوند متعال آن را به من نشان داده‌ است و همان گونه كه پدرم على ابن ابى طالب (ع) او را وصف كرده آن را عرق خوكى در دست بيمار جذامى مي‌بينم.
    خوشا به حالتان اى مؤمنين، اى كسانى كه به حاكميت خدا و مُلك و عزل و نصبش اقرار داريد و اما آنهائى كه دين خدا و حاكميت و عزل و نصب او را انكار كردند اعم از علماى بد كار و كسانى كه از آنها پيروى مي‌كنند، پس به آنها مى‌گويم: هر كارى كه دوست داريد انجام دهيد شما همه چيز را براي وارثان به جا خواهيد گذاشت، بخواهيد يا نخواهيد. دنيا و آخرت را از دست خواهيد داد و اين است خسارت و شكست آشكار، و شما شكست خود را در دنيا روزى بعد از روز ديگر لمس مى‌كنيد و بدي حساب و تقديراتتان اين امر را به شما روشن مى‌كند، از آنجايى كه همه چيز را حساب كرديد مگر خداوند متعال را، پس چقدر حق خداوند در ميزان و حساب شما بى ارزش است:


    ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه‏. سوره حج: 74
    خدا را آن گونه كه بايد بشناسند، نشناختند.



    ارتباط سيد احمد الحسن با مراجع معروف نجف و ساير شهرها:

    علماء و طلاب حوزه‌ي علميه‌ي نجف، بسيار به سيد احمد الحسن احترام مي گذاشتند. ايشان داراى هيبت و وقار خاصى بودند و همه‌ي كسانى كه در حوزه بودند به اين امر شهادت مي‌دهند و بسياري از رفتار و اخلاق ايشان و جديتى كه در دين خدا داشتند، در شگفت بودند.

    ايشان تلاش بسياري براي نجات دادن حوزه از فسادى كه در آن است، داشتند. اما بعد از اينكه ايشان خود را وصى و فرستاده‌ي حضرت مهدى(ع) معرفى و فرمودند كه از طرف پدرشان حضرت مهدى‌(ع)فرستاده شدند، كسى كه صادق امين بود، پس از آن ساحر و كذاب شناخته شد؛ مانند همان حرفى كه به رسول الله (ص) زدند...

    و بعد از مدتى فتواي قتلشان را دادند.



    حضور سيد احمد الحسن در نجف، و سرزنش علماي بی عمل:

    سيد احمد الحسن (ع) در خطبه ملاقات چنين مي فرمايند:

    «و من انتظار ياري و نصرت از علماي دين را ندارم و چگونه انتظار ياري از ايشان را داشته باشم در حالي كه امام صادق (ع) در چندين حديث تأكيد فرموده است كه بسياري از علماء با زبان و اسلحه به مبارزه با امام مهدي (ع) بر مي‌خيزند و به محض اين كه زمام امور به دست امام (ع) مي‌افتد هفتاد تن از بزرگان آنها و سه هزار تن از طلاب تابعشان را به قتل مي‌رساند و چگونه منتظر ياري از جانب ايشان باشم در حالي كه امام صادق (ع) مي‌فرمايد:

    خدا پيروز مي‌كند اين امر (برپايي دولت حضرت مهدی) را به وسيله‌ی كساني كه هيچ نصيب و جايگاهي (در بين مردم) ندارند و هنگامي كه امر ما فرا رسد كسي كه امروز بت‌ها را مي پرستد از ولايتمان خارج مي‌شود و منظور از بت‌ها هم چنان كه امام صادق (ع) مي‌فرمايد: علماي بي‌عمل هستند و در زمان امام صادق (ع) بت‌هايي وجود نداشت مگر ابوحنيفه و امثال وي...

    و هم چنين ايشان مي‌فرمايد: اگر قائم (ع) خروج كند، كساني كه گمان برده مي‌شد از منتظران قائم (ع) هستند از اين امر (ولايت اهل بيت) خارج مي‌شوند و كساني شبيه خورشيد و ماه پرستان، وارد اين امر مي‌شوند. (غيبت شیخ نعماني ص 172).

    و آن كساني كه قائم (ع) را ياري نمي‌كنند علماي بي‌عمل هستند، با اين كه مردم از ايشان توقع ياري قائم (ع) را دارند.

    و چگونه از آنها توقع ياري داشته باشم و ائمه (ع) در احاديث روشن ساختند كه دلیل تفرقه امت، همين علماء هستند.
    از اميرالمؤمنين (ع) نقل شده:


    اي مالك بن ظمره حال تو چگونه است، در زماني كه شيعه اختلاف پيدا مي‌كنند به اين صورت و انگشتان دو دستش را داخل در هم كرد. گفتم: يا امير المؤمنين خيري در آن زمان وجود ندارد، ايشان فرمود: همه ي خير در آن زمان است، قائم ما قيام مي‌كند و هفتاد نفر از آناني كه به خدا و پيغمبرش (ع) دروغ بستند را به قتل مي رساند، سپس خدا مردم را بر يك دين جمع مي كند. (غيبت شیخ نعماني)
    آن كساني كه به خدا دروغ مي‌بندند علماي بي عمل هستند.


    امام صادق (ع) فرمودند: آمدن اين امر (ظهور مهدي (ع) ) ممكن نيست، در حالي كه فلك نچرخد تا جايي كه مي‌گويند از دنيا رفته يا به هلاكت رسيده است و بعضي مي‌گويند: به كدام بياباني رفته است، گفتم: چرخش فلك چيست، ايشان فرمودند: اختلاف ميان شيعه (بحارالانوار ج 52 ص 288)

    و اين فتوايي است كه بعضي از علماي شيعه امروز صادر مي‌كنند كه پاياني براي غيبت كبری وجود ندارد. و هيچ كس هرگز امام عصر (ع) را نمي‌بيند.

    و در حقيقت آنها خواهان ظهور و قيامش نمي‌باشند براي اين كه ظهورش به معني پايان مرجعيت ايشان مي‌باشد. همان مرجعيتي كه شيعه را به اختلاف كشانده و بين ايشان جدايي افكنده و آنان را پراكنده كرده است.



    كتاب‌هاى سيد احمد الحسن

    ايشان تاكنون نزدیک به چهل جلد كتاب در زمينه‌هاي مورد پرسش مردم، متشابهات و تأويلات قرآني منتشر فرموده‌اند، كه خواندن آنها بر هر طالب حقي توصيه مي‌شود، كه دليل مستحكمي است بر حقانيت ايشان، كه بیشتر آنها به زبان پارسي ترجمه شده است.

    در اين زمينه، حتي برخي از علمايي كه فتواي قتل ايشان را صادر كرده‌اند، تاكنون از كوچك‌ترين نقد علمي آثار ايشان عاجز بوده‌اند. چرا كه ايشان مسائلي را باز و مطرح فرموده اند كه در طي هزار سال كسي نتوانسته چنين پاسخي متقن و درستي را براي آنها ارائه دهد؛ و اين امر بر اهل علم بسيار روشن‌تر است.

    و علماي مذكور، تنها با زدن انگ و تهمت هاي بي اساس بوسيله كانال‌هاي بسيار قوي تبليغاتي توانسته‌اند، مانع نفوذ سريع اين دعوت مبارك به لايه‌هاي دروني جوامع ديني شوند.



    شيوه‌هاي سيد احمد الحسن براي دعوت علماء


    دعوت علماء به قسم برائت: كه قسمى است بسیار سنگين كه هر شخصى به دروغ اين قسم را ياد كند قبل از سه روز هلاك مي‌شود و سبحان الله كسى از مراجع حاضر به انجام آن قسم نشد، براى اين كه آنها حق را مي‌دانند ولى آن را انكار مي‌كنند.

    در اين زمينه تنها يك نفر، يعني حيدر مشتت در روزنامه‌ي خود علناً حاضر به خوردن قسم برائت شد. كه در حرم حضرت عباس (ع) قسم برائت مي‌نمايد.


    دعوت علماء براى مباهله: سيد احمد الحسن علماء را دعوت به مباهله كردند و تأكيد نمودند كه مباهله بايد بر مبناى اسلامى و آن گونه كه در قران ذكر شده است باشد تا كه حقيقت براى همه آشكار شود، در صورتي كه حق با سيد احمد حسن باشد، از آن پيروى كنند، در غير اين صورت خداوند دروغگويان را هلاك مي‌كند كه مانند زمان پيامبر (ص) هيچ يك از علماء حاضر به انجام مباهله نشدند.


    دعوت براي نوشتن تكذيبيه: از علمايى كه رسالت اين وصى (سيد احمد حسن) را تكذيب كرده اند، خواستند كه نامه‌اى بنويسند و آن را به مردم بدهند كه متن آن به شرح ذيل باشد:

    ما تو را و كسى كه پشت تو قرار دارد «شيطان» تلقى مي‌كنيم، و اگر اين امر از طرف خداوند مي‌باشد بر ما عذابى سخت نازل شود.

    كه مجدداً علماء اين امر را نيز انجام ندادند.


    دعوت براي درخواست معجزه: پس از تكذيب موارد فوق از طرف علماء، سيد احمد الحسن از علمايى كه روز و شب اميد به ديدار امام مهدى (ع) را دارند مثل سيد على سيستانى، سيد محمد سعيد حكيم، شيخ محمد اسحاق فياض از عراق و سيد محمد حسين فضل الله از لبنان دعوت كردند كه از ايشان معجزه اى مانند معجزه‌هاى انبياى گذشته بخواهند تا براى آنها انجام دهد، ولى هيچ كدام از آنها طلب معجزه نكردند! زيرا آنها مي‌دانستند اين شخص حق است و با انجام اين معجزه توسط سيد احمد الحسن، حقيقت آشكارتر خواهد شد و از اين امر واهمه دارند.


    دعوت در مورد سيد سيستاني: سيد احمد الحسن از سيد سيستانى به شكل خاص دعوت به مناظره‌ي علمى كردند و اجازه دادند كه سيد سيستانى با هر شخصى و با هر ادله و كتب و هرگونه سؤالات به صورت نامحدود مي‌تواند با ايشان وارد مناظره شوند، و در مقابل سيد احمد الحسن فقط با تكيه بر كتاب قران كريم پاسخگوى آنها باشند، اما باز هم نپذيرفتند.


    آن چه از برخورد مراجع مشخص مي شود: نپذيرفتن دعوت اين شخص از طرف علماء، و عدم ارسال هيچ گونه پاسخ از جانب آنها اين مطلب را تصديق مي‌كند كه اين شخص (سيد احمد حسن) حق است و راستگو مي‌باشند. در روايات متعددى ذكر شده است، كه هر كسى اين امر را ادعا كند از او از بزرگترين امرها (قران كريم) سؤال كنيد وآگاه باشيد كسى چنين ادعايى نمی كند مگر اينكه در مقام و منزلت آن باشد، كه قران كريم در اين مورد با اين آيه صريح بيان فرموده است. (فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَنْ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ). (هود:14).


    سيد احمد الحسن معلومات و معارفى را ارائه نموده‌اند كه چنين امرى فقط در صورت رابطه با امام مهدى (ع) حاصل مي‌شود، از قبيل كتاب متشابهات كه به صورت مدون نوشته شده است و تا كنون چهار جلد آن منتشر شده است. در روايات از اهل بيت (ع)نقل شده است، كسى كه علم متشابهات را به محكم آن رجوع مي دهد شخص امام مهدى (ع) مي‌باشد، و نيز روايات دلالت دارد بر منحصر بودن تخصص معصومين در امر «علم متشابهات قران كريم».



    هر كسى كه بخواهد امرى را دروغ تصور كند (امر سيد احمد حسن و هر امر ديگر) بايد قبل از اين كه از خود حكمى ارائه دهد، ادله‌ي صاحب امر را بشنود، و قطعاً تكذيب امرى به اين بزرگي و خطر، بدون گفتگو و اطمينان، باطل مي‌باشد. چه بسا كه علماء تا كنون در اين مورد با سيد احمد الحسن (ع) و يا حتى نزديكان ايشان گفتگو نكرده‌اند. پس جاى سؤال مي‌باشد كه چرا بايد نسبت به چنين مسأله‌اى يعني فرستاده و وصي امام مهدى (ع) بي توجه باشيم؟



    سرگذشت عبرت آموز برخي معاندين

    علي شكري، يكي از علماي بی عمل بود كه در شب عاشورا و در بالاي منبر، عليه سيد احمدالحسن (ع) شروع به اهانت و ناسزاگويي مي‌كند و تأكيد مي‌كند كه مسئوليت اين سبّ را قبول مي‌كند. پس از شش روز هنگام عزيمت به بغداد با اتوبوس، در حالي مغزش متلاشي مي‌گردد كه احدي غير او هيچ آسيب جدي نمي‌بيند.


    عبدالعزيز حكيم كه در بستن دفاتر سيد (ع) در نجف و كربلا نقش بسيار كليدي داشت، پس از مدت كوتاهي به سرطاني بسيار پيش رونده مبتلا، و به دليل دستگيري فرزندش توسط نيروهاي آمريكايي، مجبور به خضوع در برابر بوش شده و علاوه بر سفر به واشنگتن، عكس‌هاي يادگاري عجيبي! با ايشان مي‌گيرد و نهايتاً با خفت و خواري هلاك مي‌شود.

    سپاه مقتدي صدر و ارتش مراجع كه در محرم 2008 به حسينيه‌هاي سید احمد الحسن (ع) حمله كرده و حدود 200 نفر از ياران عزادار بر ابا عبدالله الحسين (ع) را ناجوانمردانه به خاك و خون كشيدند؛ مدتي پس از اين حمله، به شدت با يكديگر درگير شده و به قتل و كشتار و تضعيف يكديگر پرداختند.

    و اين‌ها تنها بخشي از وقايعي هست كه به اذن خداوند متعال پيش آمده است.


    شناخت ايشان و سخن پاياني

    امام احمد الحسن (ع) مؤيد به ملكوت عالم بوده و هزاران نفر از انصار ايشان، از اديان مختلف در رؤياهاي صادقه، شهادت و گواهي پيامبران و اولياي الهي يعني حضرت مسيح (ع)، حضرت موسي (ع)، پيامبر اكرم (ص) و اهل بيت (ع) را نسبت به ايشان ديده‌اند.

    بر اساس دعاي ارائه شده از سوي امام (ع)، هر كس نيز تمايل به شهود از ملكوت عالم و نظاره‌ي گواهي اهل بيت (ع) را داشته باشد، مي‌تواند با استفاده از اين دعاء و سوگند خداوند متعال به حضرت زهرا (س)، خود اين شهادت و گواهي بسيار محكم را به نظاره بنشيند: (احادیث مربوط به رؤیای صادقه+ دانلود دعای رؤیا: كليك كنيد).

    علاوه بر اين، بر اساس روايتي از امير المؤمنين (ع)، يكي از راه‌هاي ايمان به ايشان، استخاره به قرآن است كه بر اساس دستور العملي خاص براي افرادي كه معتقد به شهادت خدا در كتاب خدا هستند، حجت را تمام كرده است. (
    احادیث در مورد استخاره: كليك كنيد)
    .




    و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب
    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 16-07-2013 در ساعت 21:18

  6. تشكر

    مدير اجرايي (30-07-2013)

  7. Top | #4

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط مشتاق نمایش پست ها
    سيد احمد الحسن (ع) كيست؟

    ايشان طبق روايات و وعده‌هاي ائمه معصومين ع، همان يماني موعود مي‌باشد كه فرزند، وصي و فرستاده‌ي امام مهدي عج ارواحنا فداه هستند.
    از کجا معلوم که امام زمان عليه السلام فرزندي داشته باشد دليل شما چيست؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط مشتاق نمایش پست ها
    احمدالحسن، همان مهدي است كه طبق احاديث اهل تسنن در آخر الزمان متولد مي‌شوند و همچنين طبق نص صريح تورات و انجيل، فرستاده‌اي از جانب ايلياي نبي (ع)، و فرستاده و تسلي دهنده‌اي براي حضرت عيسي (ع) هستند.
    عجيب است پس شما ادعا مي کنيد که احمد الحسن همام مهدي موعود است,پس اگر مهدي موعود است چرا نمي تواند و ضعيف است که جکومت کند در حالي که مهدي موعود زمين را پر از عدل و داد مي کند,پس چرا احمدالحسن تا حالا نتوانسته اين کار را بکند,چرا معجزه اي تا به حال ارائه نداده است

    اگر هم احمدالحسن همان يماني مشهور است پس چرا تا به حال قيام نکرده است,چرا دست روي دست گذاشته,چرا اصلا مومنان کمکش نمي کنند,چرا قیام هایی را که برای یمانی در روایات ما بیان شده است را دارا نمی باشد

    از امام صادق علیه السلام چنین نقل شده است: « یمانی از یمن با پرچم‌های سفید خروج می‌کند» مختصر اثبات الرجعـة، ح 16.

    از مهم‌ترین روایات مربوط به انقلاب یمنی روایتی است که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: (قبل از قیام قائم وقوع پنج علامت حتمی است: یمنی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرو رفتن در بیابان)[بحارالانوار جلد 52 صفحه 204.]

    و در روایت دیگر از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (خروج این سه تن، خراسانی، سفیانی و یمنی در یک سال و یک ماه و یک روز اتفاق می‌افتد....)بحارالانوار جلد52 صفحه 210.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مشتاق نمایش پست ها
    دعوت علماء براى مباهله:
    ما نفهمیدیم که در این مسأله چه حاجتی به مباهله و امثال آن هست؟ بالأخره این آقا در محضر علماء و متفکرین و بزرگان دین هست. اگر علماء از وضعیت او خبر ندارند پس چرا طلب مباهله می‌کند و چرا وضعیت خود را با آنان در میان نمی‌گذارد تا تأییدش کنند و اگر علماء هم مخالفت کردند ما بدانیم چرا مخالفت کردند.


  8. Top | #5

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط مشتاق نمایش پست ها
    ابتدا خدمت شما عرض شود سایت مورد نظر (www.mahdyeen.org , www.almahdyoon.org) فقط از طرق فیلتر شکن در دسترس قرار میگیرد

    شما که ادعا می کنید فرزند امام زمان هستید چرا سایتتان فیلتر شده است
    مگر امام زمان قدرت ندارد که جلو فیلتر شدن سایت فرزندش را بگیرد

    اصلا چرا امام زمان چرا تا به حال کمکتان نکرده است تا مقدمات ظهورش سریع فراهم شود


  9. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض

    احمد فرزند اسماعيل فرزند صالح فرزند حسين فرزند سلمان فرزند محمد فرزند حسن العسكرى

    این شجره نامه ی کذب و یا بهتر بگویم مسخره ی شما در هیچ جای تاریخ وجود ندارد و شما جزء اوّلین کسانی هستید که آن را نقل کرده اید لذا اگر مدرکی مستدل دارید بیاورید.

    و امّا به این دلیل کذب محض است و غیر قابل دفاع که به گواه تاریخ و با نگاهی به زندگی مبارک حضرت امام حسن عسکری (علیه السّلام) به روشنی می توان دریافت که امام يازدهم ما شيعيان حضرت امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ بیشتر عمر مبارکشان را به دلیل ترس خلفای هم عصرشان از فرزند دار شدن حضرت در زندان آن هم به صورت انفرادی سپری فرمودند .

    ایشان در سال 232 هـ . ق، در ماه ربيع الاول در شهر مدينه به دنيا آمدند. آن حضرت با چند تن از خلفاي عباسي معاصر بودند از جمله مهتدي و معتمد عباسي.

    آیا امام حسن عسکری فرزند دیگری جز امام زمان داشته اند؟


    هر چند برخي از نويسندگان نام چند فرزند براي امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ ذکر کرده اند اما قول مشهور اين است که: از ايشان تنها يک فرزند، هم نام و هم کنيه با رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ متولد شده است. علاوه بر اين که تقسيم ميراث آن حضرت ميان مادر و برادر ايشان نيز مي تواند مؤيد قول مشهور باشد، که به آن اشاره خواهيم کرد.

    گفته شد برخي از نويسندگان چند فرزند براي امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ ذکر کرده اند از جمله اين فرزندان «محمد، موسي، فاطمه، عايشه، حسين و... اما به نظر مي رسد اين اقوال صحيح نباشد، چرا که:

    اولاً علماي شيعه تنها فرزند امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ را حضرت مهدي (عج) مي دانند و نام ديگري را ذکر نکرده اند.

    در اين رابطه شيخ مفيد که کتابش از اعتبار خاصي برخوردار است، مي نويسد: «امام بعد از امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ فرزندش بود که هم نام و هم کنيه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بود و امام حسن ـ عليه السّلام ـ به جز او فرزندي نداشت نه ظاهراً و نه باطناً مادر اين فرزند کنيزي به نام نرجس بوده است.

    شیخ کليني در کافي مي نويسد: فرزندي براي امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ به دنيا آمد و او را محمد نام نهادند طبرسي در اعلام الوري همين قول را ذکر کرده است ومي نويسد فردي از امام حسن عسگري ـ عليه السّلام ـ سؤال کرد: آقاي من آيا براي شما فرزندي هست؟ حضرت فرمود بله. سؤال کرد، اگر امري اتفاق بيفتد در کجا از او مي توانم سؤال کنم؟ حضرت فرمود: در مدينه.


    ویرایش توسط شهاب منتظر : 17-07-2013 در ساعت 04:56
    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  10. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض



    ثانياً يک دليل تاريخي هم وجود دارد که قول مشهور را تأييد مي کند. کليني مي نويسد: معتمد عباسي چون شنيده بود که از حضرت عسکري ـ عليه السّلام ـ فرزندي باقي مانده درصدد يافتن او برآمد و دستور داد عدّه اي از قابله ها، زنان و کنيزان آن حضرت را معاينه نمايند و اگر آثار حمل در آنها مشاهده شد گزارش کنند. نقل شده است که يکي از قابله ها به کنيزي شک کرد، از طرف خليفه دستور داده شد که آن کنيز را در محلي تحت نظر قرار بدهند... سرانجام چون اثري از حمل ظاهر نشد آن کنيز آزاد گرديد.

    معتمد براي آنکه وانمود کند که از امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ فرزندي باقي نمانده و شيعيان از وجود امام بعدي نوميد گردند، دستور داد، ميراث آن حضرت ميان مادر و برادر امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ تقسيم شود: اين تقسيم ارث دلالت بر اين دارد که امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ فرزند ديگري نداشته اند و با توجه به اينکه خليفه نتوانسته بود امام مهدي ـ عليه السّلام ـ را پيدا کند بنابراين دستور مي دهد که ارث امام تقسيم شود. علي بن عيسي اربلي مي نويسد: شيعيان عقيده داشتند که از امام فرزندي باقي مانده است که امامت را بر عهده دارد. زيرا تعدادي از آنان فرزند خردسال امام را قبلاً ديده بودند.

    نتيجه گيري: عقيدة علماي شيعه بر اين است که تنها فرزند امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ حضرت مهدي (عج) مي باشد، که در سال 255 هـ، متولد شده است و هم اکنون غايب هستند و به امر الهي ظهور مي کند وجهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. اقوال ديگري که در اين رابطه هست مبني بر داشتن فرزنداني ديگر، مورد قبول علماي شيعه نيست.


    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  11. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض

    احمد فرزند اسماعيل فرزند صالح فرزند حسين فرزند سلمان فرزند محمد فرزند حسن العسكرى

    فرض بگیریم محمد فرزند امام حسن عسکری(علیه السّلام) با همان محمّد مورد اشاره ی شما یکی باشد ، آنگاه این سوال پیش می آید که چرا امام زمان از نوادگان امام حسن عسکری(علیه السلام) هستند و نه فرزند ایشان؟! در حالیکه در احادیث معتبر و متواتر نقل شده که امام زمان(عج) فرزند امام حسن عسکری
    (علیه السّلام) هستند و نه از نوادگان ایشان.


    سيد احمد الحسن، در شهر بصره در جنوب عراق متولد شده و زندگى كردند و تحصيلاتشان را تا ليسانس و اخذ مدرك مهندسي معمارى ادامه دادند.

    وقتی خود امام حسن عسکری(علیه السلام) با آن وضعیت سخت و طاقت فرسا زندگی کرده اند نوادگان ایشان(طبق قول شما) چگونه به این راحتی زندگی و کسب مدرک مهندسی معماری نموده اند؟!
    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  12. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط مشتاق نمایش پست ها
    از خوانندگان محترم این وبلاگ خواهشمند است به این صفحه مراجعه کنید تا اشکالات این دعوت و در صورت وجود هر گونه انحراف از مسیر ثقلین پاسخ دهید.
    www.mahdyeen.org , www.almahdyoon.org

    لطفا از صفحات فارسی و عربی این دعوت دیدن فرمایید

    این خانه ای که شما فرمودید وبلاگ نیست سایته
    یکم بیشتر دقت کنین بد نیستا
    امضاء


  13. Top | #10

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط مشتاق نمایش پست ها


    سيد احمد الحسن (ع) كيست؟


    ايشان طبق روايات و وعده‌هاي ائمه معصومين ع، همان يماني موعود مي‌باشد كه فرزند، وصي و فرستاده‌ي امام مهدي عج ارواحنا فداه هستند. ايشان در وصيت رسول الله (ص) در شب وفات، با لفظ «اولين مؤمنان (به پدرشان)» و هم چنين نام دقيقشان احمد؛ ذكر شده‌اند.

    در خصوص سند بسيار محكم وصيت پيامبر (ص) در شب وفات ايشان، و ادله اين دعوت مبارك كتاب‌ها و مقالات زيادي نگاشته شده است كه عزيزان مي‌توانند اين مطالب را در اين تالار مطالعه، و به دقت بررسي فرمايند.

    احمدالحسن، همان مهدي است كه طبق احاديث اهل تسنن در آخر الزمان متولد مي‌شوند و همچنين طبق نص صريح تورات و انجيل، فرستاده‌اي از جانب ايلياي نبي (ع)، و فرستاده و تسلي دهنده‌اي براي حضرت عيسي (ع) هستند.


    چطور کسی می تواند هم پدر(حضرت مهدی عج) باشد هم پسر(فرزند مهدی عج)؟؟؟!!!!



    نقل قول نوشته اصلی توسط مشتاق نمایش پست ها
    شيوه‌هاي سيد احمد الحسن براي دعوت علماء

    دعوت علماء به قسم برائت:


    دعوت علماء براى مباهله: ...هيچ يك از علماء حاضر به انجام مباهله نشدند.


    دعوت براي نوشتن تكذيبيه: ......
    كه مجدداً علماء اين امر را نيز انجام ندادند.


    دعوت براي درخواست معجزه: ...... ولى هيچ كدام از آنها طلب معجزه نكردند! زيرا آنها مي‌دانستند اين شخص حق است و با انجام اين معجزه توسط سيد احمد الحسن، حقيقت آشكارتر خواهد شد و از اين امر واهمه دارند.


    دعوت در مورد سيد سيستاني: ...... اما باز هم نپذيرفتند.


    آن چه از برخورد مراجع مشخص مي شود: نپذيرفتن دعوت اين شخص از طرف علماء، و عدم ارسال هيچ گونه پاسخ از جانب آنها اين مطلب را تصديق مي‌كند كه اين شخص (سيد احمد حسن) حق است و راستگو مي‌باشند. در روايات متعددى ذكر شده است، كه هر كسى اين امر را ادعا كند از او از بزرگترين امرها (قران كريم) سؤال كنيد وآگاه باشيد كسى چنين ادعايى نمی كند مگر اينكه در مقام و منزلت آن باشد، كه قران كريم در اين مورد با اين آيه صريح بيان فرموده است. (فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَنْ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ). (هود:14).


    و اما نپذیرفتن دعوت علما برای موارد فوق الذکر و برخورد آن بزرگواران می تواند به دلیل دیگری باشد مثل اینکه،«جواب ابلهان خاموشی است.»

    امضاء

  14. تشكرها 6


صفحه 1 از 6 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi