نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

موضوع: احترام به علما و اساتید

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    shamee احترام به علما و اساتید




    احترام به علما و اساتید
    ارزش علم و دانش در قرآن:
    یكی از ارزش‌های اسلامی در قرآن، «علم و دانش» است.
    «... هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ...»[1] «آیا دانایان و نادانان با هم برابرند؟».
    آیا كسانی كه در تحصیل فضایل و آگاهی‌های مفید و مؤثر در كمال خویش گام بر می‌دارند، با گروهی كه از حیات جز خواب و خوراك و... چیزی نمی‌دانند برابرند؟
    شكی نیست كه برتری و ارجحیت، همانا از آن كسانی است كه در راه تحصیل علم گام بر می‌دارند، و ساعت‌هایی را به تعلیم و تعلم سپری می‌سازند و از دیار جهالت و لو چند قدم در شبانه روز به سوی عالم علم و نور،‌ هجرت می‌كنند:

    آن را كه فضل و دانش و تقوا مسلّم است
    هر جا قدم نهد قدش خیر مقدم است
    در پیشگاه علم مقامی عظیم نیست
    از هر مقام و مرتبه‌ای علم، اعظم است
    جاهل اگر چه یافت تقدّم مؤخر است
    عالم اگر چه زاد مؤخّر مقدّم است
    جاهل به روز فتنه ره خانه گم كند
    عالم چراغ جامعه و چشم عالم است


    در دین مقدس اسلام و سیره عملی پیامبر و اهل بیت همواره بر تكریم علما و دانشمندان دین تأكید شده است. چنانكه امام موسی كاظم ـ علیه السّلام ـ فرمود: «عَظِّمِ الْعالِم لِعِلمِهِ وَدَعْ مُنازَعَتَهُ[2]؛ عالم را به جهت علمش تعظیم و احترام كن و با او منازعه منما.»
    امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «مَنْ وَقَّرَ عالِماً فَقَدْ وَقَّرَ رَبَّهُ[3]؛ كسی كه به عالمی احترام نماید، به خدا احترام نموده است.»
    پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «اَكْرِمُوا الْعُلَماءَ فَاِنَّهُمْ وَرَثَهُ الْأَنْبِیاءِ فَمَنْ أَكْرَمَهُمْ فَقَدْ اَكْرَمَ اللهَ وَرَسُولَهُ[4]؛ دانشمندان را گرامی دارید كه آنها وارثان پیامبرانند و هر كه آنان را احترام نماید، خدا و رسولش را احترام نموده است.»




  2. تشكرها 4


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    انگیزه‌ تكریم علما
    این همه تكریم و احترام نسبت به عالمان در فرهنگ دین، بدین جهت است كه آنان انسان‌های متعهد، راهنمای مردم، مخالف بدعت‌ها، پاسدار اندیشه‌های ناب، طرفدار حقوق محرومان، روشن كننده‌ی چراغ امید در دل آنان و... هستند و گرنه، این همه تكریم برای كسانی كه از تعهد و مسئولیت بهره‌ای نبرده‌اند معنا ندارد.
    كسی كه اندك آشنایی با تاریخ حوزه‌ها داشته باشد، می‌داند كه تنها عالمان الهی بوده‌اند كه از میان مردم برخاسته‌اند و همراه آنان زندگی كرده‌اند و در غم و شادی شریك آنان بوده‌اند و هر جا خطر و دشواری بوده است، ‌خود را سپر بلا نموده و از شرافت و عزت مردم دفاع كرده‌اند.
    اینها و صدها ویژگی دیگر، زمینه‌ی تجلیل و تكریم از علمای صالح و راستین را فراهم نموده است.
    چگونه به علما احترام كنیم؟
    1ـ با تكذیب نكردن آنان:
    گفته‌ی علما را به مجرد اینكه با فكر و عقیده‌ی شما جور در نمی‌آید، تكذیب نكنید.
    امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:
    در برابر عالم زیاد نگویید كه «قال فُلان و قال فُلان خلافاً لقوله[5]؛ فلان عالم چه فرموده و فلان عالم دیگر چه مطلبی بر خلاف گفته‌ی شما فرموده است.»
    2ـ با خدمت كردن به آنان؛
    علی ـ علیه السّلام ـ فرمود:
    «إذا رَأَیْتَ عالِماً فَكُنْ لَه خادِماً[6]؛‌اگر عالمی را دیدی به او خدمت كن.
    3ـ با دیدار و زیارت آنان:
    پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:
    «مَنْ زارَ الْعُلَماء فَقَدْ زارَنِی وَ مَن جالَس الْعُلَماء فَقَد جالَسَنِی وَ مَنْ جالَسَنِی فَكَأَنَّما جالس رَبِّی[7]؛ كسی كه به دیدن علما برود، گویا به دیدن من آمده و كسی كه همنشین علما شود، گویا همنشین من شده و كسی كه همنشین من باشد، گویا همنشین خداوند و مأنوس با اوست».
    و در روایت دیگر، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود:
    «زیارت كردن علما نزد خدا محبوب‌تر است از هفتاد حج و عمره‌ مقبول و خداوند هفتاد درجه، مقام زائر علما را بالا می‌برد و رحمتش را بر او نازل می‌كند.»[8]
    4ـ بیشتر شنیدن:
    امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود:
    «إذا جَلَسْتَ إلی عالِم فَكُنْ عَلی اَنْ تَسْمَعَ أحْرص مِنْكَ عَلی أن تَقُول[9]؛ هرگاه با دانشمندی همنشین شدی، سعی كن بیشتر از آنكه سخن بگویی، گوش كنی.»




  5. تشكرها 4


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    حكایت‌هایی از احترام به علمای اسلام
    1ـ از آیت الله وحید بهبهانی؛ آن عالم جلیل القدر و مرجع عصر، پرسیدند كه چگونه به این مقام رسیده‌ای؟
    فرمود: اگر به جایی رسیده‌ام، مرهون احترامی است كه برای فقها و علمای اسلام گذاشته‌ام.[10]
    2ـ مرحوم آیت الله بروجردی؛ در مسجد بالاسر كنار مرقد مطهر حضرت معصومه ـ علیها السّلام ـ تدریس می‌كردند؛ در یكی از روزها هنگام درس، آقا متوجه شدند كه یكی از شاگردان او به قبر حاج شیخ عبدالكریم حائری تكیه داده است، با تندی به او فرمود: آقا به قبر تكیه نكنید، این بزرگان برای اسلام زحمت كشیده‌اند، به آنان احترام بگذارید.
    آیت الله بروجردی برای كتب علمی و دینی، احترام بسیاری قایل بودند و می‌فرمودند: «در تمام عمرم در اتاقی كه كتب حدیث، حتی دارای یك حدیث باشد نخوابیده‌ام.»[11]
    3ـ در یكی از روزها مجلس مباحثه‌ای با حضور مأمون (خلیفه‌ی عباسی) و علمای عصر تشكیل شده بود مردی پریشان حال با لباسی كهنه وارد شد و در آخرین صف حضّار نشست. مسأله‌ای در مجلس مطرح گردید، آن مرد، جوابی بسیار عالی داد، به طوری كه توجه عموم به وی جلب شد و تمام علمای مجلس، تحسینش كردند. خلیفه دستور داد او را بالای مجلس در صف علمای بزرگ نشاندند. مسأله‌ی دیگری طرح شد و همان مرد دوباره بهترین پاسخ را گفت. این بار به فرمان مأمون او را بالاتر از همه‌ی حضار، نزدیك جایگاه خلیفه جای دادند.
    پس از ساعتی مجلس پایان یافت و علما تدریجاً بازگشتند. مرد ژنده پوش نیز از جای برخاست تا برود، خلیفه امر كرد بماند.
    طولی نكشید كه بزم شراب گسترده شد و ساقیان آماده‌ی كار شدند.
    مرد عالم از مشاهده‌ی آن وضع، سخت نگران گردید، از جا برخاست و با كسب اجازه آغاز سخن كرد و گفت: «من امروز با پریشانی حال و زشتی صورت و كهنگی لباس در مجمع علما شركت كردم، عقل ناچیزم مرا از آخر مجلس به صف بزرگان رسانید و سپس مرا به كنار خلیفه‌ی مسلمانان رسانید، سزاوار نیست شراب بنوشم و عقلی كه باعث ترفیع مقامم گردید از خویشتن جدا سازم، به علاوه من خائفم از اینكه مستی،‌عنان نفسم را از كفم برباید و مرتكب عمل نامناسبی شوم و در نظر خلیفه‌ی مسلمانان خوار گردم. مأمون سخنان مرد عالم را شنید و او را از شركت در مجلس شراب معاف داشت و دستور داد صد درهم به وی دادند.»[12]
    4ـ در دو گوشه‌ی مسجد، دو گروه دور هم حلقه زده و نشسته بودند، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ وارد شد و به هر كدام نظری افكند و پرسید: آقایان چه می‌كنند؟ به عرض رسید كه یكی از این دو دسته به ذكر خدا و دعا مشغولند و گروه دیگر مشغول مذاكره‌ی علمی هستند.
    رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: «هر دو دسته در راه خیر و سعادتند، ولی من به گروهی ملحق می‌شوم كه مذاكرات علمی دارند؛ زیرا من مبعوث شده‌ام كه مردم را به علم و كمال سوق دهم و سپس به جمع آنها پیوست.»[13].




  7. تشكرها 4


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    5ـ امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مجلسی كه بزرگان و سالخوردگان اصحابش حضور داشتند، از هشام بن حكم كه جوانتر از همه بود، احترام فراوان به عمل آورد و او را بالاتر از همه نشانید، به خاطر اینكه جوانی عالم و گوینده‌ای توانا بود. [14]

    احترام امام هادی ـ علیه السّلام ـ به عالم
    6ـ یكی از فقهای شیعه بر امام هادی ـ علیه السّلام ـ وارد گردید، در حالی كه جمعی از علویین و بنی هاشم در محضر امام ـ علیه السّلام ـ بودند. حضرت به آن عالم احترام نمود و جای خود را به او داد. این كار بر علویین و بنی هاشم گران آمد. یكی از آنها نتوانست تحمل كند، به خدمت امام ـ علیه السّلام ـ رفت و عرض كرد:
    «یابن رسول الله! آیا شما یك عالم را بر بنی هاشم مقدّم می‌داری؟» حضرت فرمود: مگر خداوند در قرآن نفرموده:
    «... اِذا قیلَ لَكُمْ تَفَسَّحوُا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللهُ لَكُمْ...[15]؛ ای مؤمنان! هرگاه به شما گفته شد كه جایی را در مجلس بگشایید، چنین كنید تا خداوند نیز نسبت به شما در كارهایتان گشایش به وجود آورد.»
    و بعد فرمود:
    «... یَرْفَعِ اللهُ الَّذینَ امَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذینَ اُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ...[16]؛ خداوند، مؤمنان و عالمان را بر دیگران به درجاتی برتری داده است.» پس چرا ناراحتید از اینكه من یك عالم را به خاطر اینكه خداوند او را بالا برده و عظمت داده برتری داده‌ام؟ این عالم فلان ناصبی را با اقامه‌ی دلیل و برهان محكوم كرده است و این فضیلت بزرگی است.»[17]

    حكایت‌هایی از احترام به استاد
    1ـ فرزند حضرت آیت الله العظمی حائری ـ رحمه الله ـ بنیانگذار حوزه‌ی علمیه قم، از پدرش نقل كرده كه فرمود: توفیقاتی كه در زندگی نصیب من شد و در پرتو آنها توانستم حوزه را تشكیل دهم، همه مرهون خدماتی است كه به استادم؛ مرحوم سید محمد فشاركی ـ رحمه الله ـ كرده‌ام. زمانی ایشان به شدت بیمار شدند و كار بدان جا كشید كه من مدت شش ماه، برای قضای حاجت ایشان، طشت مهیّا می‌كردم و بدین عمل افتخار می‌كردم.
    2ـ بسیاری از علمای بزرگ هنگام یاد كردن از استاد خود با جمله‌ی «روحی فداه» علاقه و محبت عمیق و سرشار خود را به استاد ابراز می‌كردند كه در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره می‌كنیم:
    امام خمینی ـ قدس سره الشریف ـ نسبت به استاد خود آیت الله شاه آبادی ـ رحمه الله ـ چنین شیوه‌ای داشتند هرگاه به مناسبتی نام او به میان می‌آمد، می‌فرمودند: «شیخ عارف كامل ـ روحی فداه ـ ».




  9. تشكرها 4


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    و در بیانیه‌ای كه به مناسبت شهادت فرزند استادش صادر فرمودند، اظهار داشتند كه:
    «این شهید عزیز! فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود كه به حقیقت حقِ حیاتِ روحانی به این جانب داشت كه با دست و زبان از عهده‌ی شكرش بر نمی‌آیم.»
    [1]
    آیت الله امامی كاشانی می‌فرمودند: «امام خمینی هفت سال دو زانو در درس استاد خود مرحوم شاه آبادی نشست.»
    استاد مطهری ـ رحمه الله ـ ، در آثار خود از علامه ـ رحمه الله ـ چنین یاد می‌كند: «حضرت استاد علامه‌ی طباطبایی ـ روحی فداه ـ ».
    [2]
    3ـ نقل شده است كه میرزا حبیب الله ـ رحمه الله ـ وقتی به سوی صحن مطهر امام علی ـ علیه السّلام ـ می‌رفت تا درس بگوید، وضو می‌گرفت، سوره‌ی مباركه‌ی «یس» را در بین راه از حفظ می‌خواند تا به در صحن امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ می‌رسید، خواندن سوره را در كنار آرامگاه استاد خود شیخ انصاری ـ رحمه الله ـ به پایان می‌رسانید و ثوابش را به روان استاد خود نثار می‌كرد و از روح آن مرد بزرگ استمداد می‌گرفت تا بهتر و روشن‌تر برای صدها طلبه‌ی دانشمند و فاضل،‌ حقایق علمی را ایراد كند.
    4ـ در شرح حال سید رضی مؤلف نهج البلاغه، آورده‌اند كه بسیار عزیز النّفس بود و هدیه‌ی هیچ كس ـ حتی هدیه‌ی پدرش را نمی‌پذیرفت ـ ولی در داستانی كه ذیلاً می‌آید خواهیم دید كه او تنها به خاطر گرامی داشت استادش، هدیه‌ی او را پذیرفت:
    روزی یكی از استادان سید رضی به وی گفت: شنیده‌ام خانه‌ات كوچك است و چنین خانه‌ای سزاوار تو نیست اما من خانه‌ای بزرگ دارم كه به تو هدیه می‌كنم.
    شریف رضی سر باز زد.
    استاد دوباره حرفش را تكرار كرد.
    شریف گفت: من تاكنون هدیه‌ی پدرم را هم نپذیرفته‌ام.
    استاد پاسخ داد حقی كه من بر تو دارم از حق پدرت بزرگ‌تر است؛ زیرا او پدر جسمانی تو است و من پدر روحانی تو هستم.
    شریف گفت: خانه را پذیرفتم.
    [3]






  11. تشكرها 2


  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    5ـ امام خمینی وقتی از تهران به قم مراجعت كردند، ابتدا بر سر قبر استاد خود (مرحوم آیت الله حائری) رفتند.
    6ـ شهید ثانی نقل می‌كند كه از اسكندر پرسیدند: چرا به معلم خود از پدرت بیشتر احترام می‌كنی؟ او گفت: «به خاطر اینكه معلم سبب زندگی باقی من است و پدر وسیله‌ی حیات فانی من است.»[4]
    7ـ شخصی به نام «عبدالرحمان» در مدینه مدتی معلم و آموزگار كودكان و نوجوانان بود.
    یكی از فرزندان امام حسین ـ علیه السّلام ـ به نام «جعفر» به مكتب او می‌رفت. معلم آیه‌ی شریفه‌ی «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» را به جعفر آموخت.
    امام حسین به خاطر این آموزش، هزار دینار و هزار حله (پیراهن مرغوب) به آن معلم داد.
    شخصی از امام پرسید: آیا آن همه پاداش به یك معلم رواست؟
    امام حسین ـ علیه السّلام ـ در پاسخ فرمود: «آنچه كه دادم، چگونه برابری می‌كند با ارزش آنچه كه او به پسرم (اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ) آموخته است.
    [5]
    «عمر بن عبدالعزیز» كه به خلافت رسید، لعن به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ را كه از زمان معاویه مرسوم شده بود، ممنوع كرد.
    قبل از او كار به جایی رسیده بود كه یك نفر در بیابان نماز خواند و فراموش كرد كه بعد از نماز ـ نعوذ بالله ـ لعن به امام علی ـ علیه السّلام ـ كند و بعد یادش آمد، لذا برای كفاره‌ی این گناه در همان محل یك مسجد بنا كرد.
    به هر حال، عمر بن عبدالعزیز اگر چه فقط شش ماه خلیفه بود، اما جلو حیف و میل‌ها را گرفت، دست اطرافیانش را از بیت المال كوتاه كرد و اوضاع به گونه‌ای سامان یافت كه در اواخر حكومت او، استاندارها برایش نوشتند دیگر فقیری پیدا نمی‌شود و ذخیره‌ی بیت المال هم فراوان است، آنها را در چه راهی مصرف كنیم؟ او دستور داد كه با آن پول‌ها غلام و كنیز بخرید و آزاد كنید!
    خود عمر بن عبدالعزیز می‌گوید: «من اگر كار خوبی انجام داده‌ام به خاطر تربیت صحیح معلم است.»
    او می‌گوید: «روزی معلم من دید كه بچه‌ها به علی ـ علیه السّلام ـ ناسزا می‌گویند، وقتی بچه‌ها رفتند، مرا صدا زد و گفت: كسی كه از نظر قرآن اهل بهشت است، از كجا فهمیدی كه لعن او جایز و لازم است؟».
    همین جمله، جرقه‌ای در ذهن من ایجاد كرد و هدایت شدم و اكنون خدا را شكر می‌كنم، سپاسگزارم كه موفق شدم این رسم شوم را از جامعه محو كنم.
    [6]




  13. تشكرها 2


  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    9ـ «یزید بن معاویه» بعد از پدرش فقط سه سال حكومت كرد و در هر سالی هم مرتكب فاجعه‌ای بزرگ شد؛
    سال اول، سید الشهداء ـ علیه السّلام ـ و یارانش را به شهادت رسانید.
    سال دوم، مردم مدینه را قتل عام نمود و جوی خون به راه انداخت و در سال آخر حكومتش هم، خانه‌ی خدا را به آتش كشید.
    پس از مرگ یزید، عده‌ای از درباریان به امید ادامه‌ی حكومت یزید، دور پسرش را گرفتند و گفتند تو باید جانشین پدر شوی و او نیز پذیرفت.
    قرار شد همه‌ی مردم، در مسجد جمع شوند تا سخنان حاكم جدید را بشنوند.
    بعد از اجتماع مردم، حاكم جدید مسلمانان یعنی پسر یزید به مسجد آمد و بر بالای منبر رفته و بعد از حمد و ثنای خداوند بر خلاف انتظار حاضران نسبت به پدرش یزید و جدّش معاویه اعتراض كرد و حكومت را حق علی و امام حسن و امام حسین دانست و گفت: «اینك حكومت، حق امام علی ابن الحسین ـ علیه السّلام ـ است و من نمی‌توانم بار این مسئولیت را تحمل كنم و حق مسلم اولاد پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ را غصب نمایم.»
    همهمه‌ در میان جمعیت پیچید و مادرش از میان مجلس زبان به اعتراض گشود و گفت:
    «ای كاش! لكه‌ی خونی بودی و به دنیا نمی‌آمدی تا من چنین روزی را نمی‌دیدم!».
    او گفت: «آری، ای كاش! به دنیا نمی‌آمدم تا پسر پدری چون یزید باشم.»
    سپس از منبر پایین آمد و به سوی خانه‌اش رفت و از همه دوری جست و آن قدر غصه خورد تا در سن 23 سالگی مرد.
    بعد از تحقیق و بررسی دریافتند كه تربیت صحیح یك معلم صالح، او را این چنین تحت تأثیر قرار داده كه به خاطر خدا از همه چیز بگذرد.
    [7]





  15. تشكرها 2


  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    [1] . زمر/9.
    [2] . بحارالانوار، ج78، ص309.
    [3] . غرر الحكم، ج5، ص351.
    [4] . نهج الفصاحه، حدیث 450.
    [5] . اصول كافی، ج1، ص37.
    [6] . میزان الحكمه، ج6، ص489.
    [7] . میزان الحكمه، ج6، ص489.
    [8] . عده الداعی، ص66.
    [9] . بحارالانوار، ج2، ص43، ح11.
    [10] . سرگذشت‌های ویژه‌ای از زندگی امام خمینی، ج5، ص165.
    [11] . داستان دوستان، ج5، ص258.
    [12] . جوامع الحكایات، ص373.
    [13] . تعالیم آسمانی اسلام، ص49.
    [14] . تعالیم آسمانی اسلام، ص49.
    [15] . مجادله/11.
    [16] . مجادله/11.
    [17] . احتجاج طبرسی، ج2، ص455.
    محمود اكبري ـ احترام و تكريم، ص141



  17. تشكرها 2


  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1756
    نوشته
    1,327
    تشکر
    5,057
    مورد تشکر
    2,728 در 798
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    [1] . سیمای فرزانگان، ص265.
    [2] . سیری در نهج البلاغه، ص72.
    [3] . منیه المرید، ص120، ریاض العلماء، ج5، ص83.
    [4] . منیه المرید، ص120.
    [5] . داستان دوستان، ج1، ص72.
    [6] . داستان ازدواج و تربیت، ص54، جهاد با نفس، ج1، ص18.
    [7] . داستان ازدواج و تربیت، ص54، جهاد با نفس، ج1، ص18.
    محمود اكبري ـ احترام و تكريم، ص141





  19. تشكرها 2


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi