صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 39

موضوع: خلاصه ای از مباحث ارائه شده در کنفرانس آیه های انتظار (معمار)

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آیا شفاعت پارتی بازی نیست؟

    اشکالی که به مساله شفاعت گرفته اند,می گویند:شفاعت نوعی پارتی بازی است,چطور خدای عادل می تواند بین افراد گنهکار در قیامت تبعیض قائل شود,که بعضی از گنهکارها را شفاعت کند و بعضی دیگر را به جهنم بفرستد؟

    شفاعت شرایطی دارد که شخص گنهكار نمى‌ تواند يقين به حصول آنها پيدا كند و از جمله شرايط شفاعت شدن اين است كه ايمان خود را تا واپسين لحظات حياتش حفظ كند .پس بنابراین کفار مورد شفاعت قرار نمی گیرند

    رسول اکرم(ص) فرموده است:«شفاعت برای، مشرکان و کافران نیست؛ بلکه برای مؤمنان یکتا پرست است».(1)

    «هر کس شادمان می گردد که شفاعت شفاعت گران راستین، شامل حال او گردد، باید با اندیشه و منش شایسته خود، خشنودی خدا را بجوید»(2)

    رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرموده است: «شفاعت من به کسی که نمازش را سبک بشمارد، نمی رسد(3)

    کسانی که حلقه ارتباط و اتصال به اولیای الهی را گسسته و ولایت امامان را نپذیرفته اند، مورد شفاعت آنان قرار نمی گیرند(4)

    اعمالی که از نظر قرآن موجب عدم شفاعت می شود
    «از اهل دوزخ سوال می کنند که: چه چیزی شما را جهنمی کرد؟ می گویند: ما از نمازگزاران نبودیم و بینوا را اطعام نمی کردیم و با اهل باطل، همراه و هم صدا بودیم و روز پاداش را دروغ می انگاشتیم تا این که مرگ ما فرا رسید؛ پس شفاعت شافعان، به حال آنان، سودی نمی بخشد(5)

    ----------------------------------------------------------

    چگونه امکان دارد پیامبر اکرم با یک زن مرتد ازدواج کند؟

    یکی از وهابیون برای حق بودن عایشه می گفت

    چگونه امکان دارد که پیامبر اکرم با عایشه که بعدا مرتد شد ازدواج کند؟ آیا پیامبر نمی دانست با چه کسی ازدواج می کند؟

    نکته اول:

    هیچ گاه ازدواج دلیلی بر حقانیت کسی نمی شود

    در قرآن درباره حضرت لوط می خوانیم که زنش به جمع کفار پیوست(6),حال آیا ازدواج حضرت لوط با همسرش,دلیل بر حقانیت همسرش می شود

    نکته دوم:

    درباره عایشه همین بس که چند حدیث از کتب اهل سنت نقل شود

    در صحیح بخاری و صحیح مسلم با صراحت آمده است:

    «عن نافع، عن عبداللَّه- رضي‏اللَّه عنه- قال: قام‏النبي- صَلَّى‏ اللَّهُ عَلَيهِ [وآله‏] و سلّم- خطيباً فأشار نحو مسكن عائشة فقال: هنا الفتنة- ثلاثا- من حيث يطلع قرن الشيطان».(7)
    پيامبر صلى الله عليه و آله به خانه عايشه اشاره مى‏ كند و مى ‏فرمايد: «فتنه از اينجاست» و مى ‏افزايد «شاخ شيطان از اينجا بيرون مى‏ آيد.»

    نکته سوم:

    انتقاد شیعه بر عایشه مربوط به لشكركشى وى به بصره و شورش بر امير مؤمنان، على عليه السلام است

    --------------------------------------------

    استدلال وهابیون بر حرمت بنای قبور (پاسخ به این استدلال)

    وهابیون که مخالف با بنای قبور و موافق با تخریب بنا بر قبور هستند به حدیثی در این زمینه استدلال می کنند

    مسلم در صحيح خود از ابي الهياج نقل مي‌کند که: «قال لي علي بن ابي طالب الا ‌ابعثک علي ما بعثني عليه رسول اللّه، ان لا ‌تدع تمثالا‌ً الا ‌طمسته و لا ‌قبراً مشرفاً الا ‌سوّيته».(8)
    «علي بن ابي طالب به من گفت: آيا نمي‌ خواهي تو را به ماموريتي که پيامبر مرا براي آن اعزام کرد، اعزام کنم، اين که: هيچ تصوير (ذي روحي) را ترک مکن مگر آنکه آن را محو کني، و نيز هر قبر بلندي را که ديدي آن را مساوي و برابر سازد

    نکته اول

    فرض کنیم که راویان این احادیث همه ثقه و مورد اطمینان هستند(اگر چه راویان این حدیث, طبق کتب اهل سنت مورد اطمینان نیستند)

    راویان این حدیث افراد زیر می باشند
    1. وکيع، 2. سفيان الثوري، 3. حبيب بن ابي ثابت، 4. ابو وائل، 5. ابوالهياج الاسدي.

    نکته دوم

    بر فرض که مفهوم حدیث این باشد که:باید قبر هم سطح زمین باشد و برآمدگی نداشته باشد,در این صورت این مساله ربطی به بنای قبور و بارگاه ندارد

    در قرآن مجيد نيز مى‏ خوانيم،وقتى راز اصحاب كهف فاش شد، مردم گفتند بنايى بر قبور آنها بسازيم، سپس مى‏ فرمايد: « (قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً)؛(9) كسانى كه از وضع آنها آگاه بودند گفتند: مسجدى بر جايگاه آنها مى ‏سازيم».

    پی نوشت ها:

    1-میزان الحکمه، ج 4، ص 1472، ح 9482.
    2-بحار، ج 3، ص 304
    3- میزان الحکمه، ج 4، ص 1472
    4-بحارالانوار، ج 8، ص 736
    5-مدثر، آیات 42 - 48
    6-نمل آیه 57
    7-« صحيح بخارى، باب ما جاء في بيوت أزواج النبى، حديث 3104--- صحيح مسلم، شماره 2905، فرعى 49»
    8-صحیح مسلم ج 2 ص 666
    9-كهف، آيه 21.



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ایمان امام علی تحقیقی بود یا تقلیدی؟

    از دیگر شبهات مخالفین شیعه

    اگر در تاریخ نگاهی کنید,می بینید که حضرت علی اولین کسی بود که به قول شیعیان اسلام آورد,ولی چون ایشان کودکی بودند ایمان آوردنشان تقلیدی بود بر عکس خلفای که پیر و صاحب عقل بوده اند و ایمانشان را به طور تحقیقی کسب کرده اند,و ایمان تحقیقی خیلی ارزشش بیشتر از ایمان تقلیدی است

    در پاسخ به این شبهه چند نکته قابل توجه است

    نکته اول

    به طور قطع معلوم نیست که علی علیه السلام در سن چند سالگی ایمان آورده است
    .از ابن مسعود نقل شده كه در سن پانزده سالگي يا شانزده سالگي ايمان آورده است

    و باز شداد بن اوس نقل مي‏كند كه در پانزده سالگي. راوي ديگر نقل كرده در چهارده سالگي و ديگري گفته در يازده سالگي و راوي ديگر نوشته در پانزده سالگي ايمان آورده است(1)

    نکته دوم

    حالا فرض کنیم علی علیه السلام در سن خیلی کم ایمان آورده است,چیزی که قطعی است سن بلوغ در احكام شرعيه معتبر است نه در امور عقليه،معلوم است ايمان به خدا و تصديق رسالت از امور عقلي است نه از تكاليف شرعي.

    نکته سوم

    این مطلب که در بزرگسالی عقل انسان افزایش می یابد این مطلب کلیت ندارد,هستند کسانی که در سن کم عقلشان از بزرگسالان خیلی بیشتر است

    نکته چهارم

    اگر ایمان علی علیه السلام در کودکی دارای ارزش نبود چرا پیامبر اکرم در مجلسی به این ایمان افتخار می کند

    در مجلسي که ابوبکر، عمر و ابوعبيده جراح در آن حاضر بودند,پیامبر اکرم دست بر شانه علي(عليه السلام) زد و فرمود: «اي علي تو اولين مؤمني هستي که ايمان آوردي و اولين مسلمي هستي که مسلمان شدي و تو براي من، به منزله هارون نسبت به موسي هستي»؟(2)


    =====================

    شبهه دیگر:

    اگر در تربت کربلا شفاست پس چرا بیمارستان می سازید و به پزشک رجوع می کنید؟

    این اشکال اخیرا از سوی وهابی های عالم نما طرح شده بود

    در پاسخ به این شبهه به نکات زیر توجه شود

    نکته اول:

    شکی نیست که شفا به دست خداوند است چنان چه در بعضی از چیزها خداوند شفا قرار داده است از جمله در قرآن(3)، عسل(4) و... و از جمله در خاك كربلا.

    اگر قرار باشد این اشکال این وهابی را بپذیریم باید به آن ها بگوییم خداوند در قرآن,عسل و قرآن را شفا اعلام کرده پس چرا خود شما با وجود این دو(قرآن و عسل) بیمارستان درست می کنید,چرا نمی روید مستقیما از خود قرآن شفا بخواهید

    نکته دوم:

    شفا دادن تربت، تنها به اذن خداست همچنان که شفا دادن قرآن هم به اذن خداست

    عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْبَصْرِيِّ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: طِينُ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ إِذَا أَكَلْتَهُ فَقُلْ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقاً وَاسِعاً وَ عِلْماً نَافِعاً وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ.(5)

    از محمد بن اسماعيل البصرى از بعض رجالش از امام صادق (ع) روايت شده است كه خاك قبر امام حسين(ع) شفاى از هر دردى است، در هنگام خوردن بگو: به نام خدا و با استعانت از خدا، خداوندا آن را رزق واسع و علم نافع قرار بده و شفاى از هر دردى قرار بده، بدرستيكه فقط تو بر هر كارى توانا هستى.

    روايات اهل سنت هم نيز گوياى اين است كه شفاء، تنها به دست خداوند است و او است شفاء را در آنچه بخواهد قرار دهد.

    نکته سوم:

    اسباب شفا از ديدگاه روايات اهل سنت

    غبار مدينه» شفاست

    عَنْ إِسْمَاعِيل بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ ثَابِتِ بْنِ قَيْسِ بْنِ شَمَّاسٍ، عَنْ أَبِيهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): غُبَارُ الْمَدِينَةِ شِفَاءٌ مِنَ الْجُذَامِ.( 6)اسماعيل بن محمد بن ثابت بن قيس بن شماس از پدرش از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت كرده است: گرد وغبار شهر مدينه شفاى از جذام است.

    حال سؤال ما از اين وهابی این است كه:وقتى خاك مدينه،، عسل، و.......... بتوانند به اذن پروردگار شفا دهند، چه مانعى وجود دارد كه خاك كربلا نيز چنين خاصيتى داشته باشد؟

    چرا پادشاهان عربستان كه بارها و بارها به كشورهاى اروپايى و آمريكايى براى مداوا رفته، از اين چيزها استفاده نكرده است تا شفا پيدا كند؟


    پی نوشت ها:
    1-(منهاج البراعة في شرع نهج البلاغة، ميرزا حبيب اللَّه خوئي، كتاب فروشي اسلامي تهران، ناشر مؤسسه دار العلم قم، چاپ سوم، ص284
    2- مناقب آل ابي طالب، ج 1، ص290 و ج 3 ص378؛ تاريخ طبري، ج 4، ص433؛ ذخائر العقبي في مناقب ذوي القربي، ص58؛
    3- یونس آیه 57
    4- نحل آیه 69
    5- كامل الزيارات، ص461
    6- السيوطي،الفتح الكبير في ضم الزيادة إلى الجامع الصغير، ج2 ص242


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آیا بوسیدن ضریح و تبرک به آن شرک می باشد؟

    پاسخ:

    پيامبران و امامان بدان جهت كه بندگان شايسته خداوند هستند، سزاوار احترام و محبت هستند.

    احترام و ابراز ارادت به آنان، بدان جهت نيست كه براى آنان در مقابل خدا، مقام و ارزشى مستقل قائل باشيم بلكه آنان مستقل از خدا هيچ ندارند و همه عظمت آنان و عشق و محبت ما به ايشان، ناشى از آن است كه آنان در اوج معرفت، بندگى و عبوديت حضرت حق قرار دارند و مورد عنايت خاص پروردگار مى‏ باشند.

    بوسيدن ضريح امامان (ع) و اولياى الهى، برخاسته از عشق و محبت نسبت به آنان است همان گونه كه عاشق، هر چيزى را كه منتسب به معشوق است، مى‏ بويد و مى ‏بوسد و به سينه مى‏ چسباند.

    براى زائر امام معصوم (ع)، خود سنگ و چوب ارزشى ندارد. بوسيدن ضريح و در و ديوار حرم، از آن جهت است كه منسوب به محبوبش يعنى، امام معصوم است.

    بر اساس روايات معتبر نزد شيعه و سنى، اصحاب پيامبر اكرم (ص) هنگام وضو گرفتن ايشان، هجوم مى‏ آوردند تا هر كسى قطره‏اى از آب وضوى ايشان را به عنوان تبرّك برگيرد به گونه‏اى كه نمى‏ گذاشتند قطره‏ اى از آب وضوى پيامبر (ص) بر زمين بريزد و اگر به كسى چيزى نمى ‏رسيد، از رطوبت دست ديگرى استفاده مى‏ كرد.(1)

    اگر تبرّك جستن به قطرات آب، شرك و حرام بود، وظيفه آن حضرت نهى و بازداشتن اصحاب از اين عمل بود.

    سيره اصحاب، تبرّك جستن به ظرف غذاى پيامبر (ص)، چاه‏هايى كه آن حضرت از آن آب نوشيده‏اند و- چه در زمان حيات ايشان و چه بعد از رحلت ايشان- بوده است.(2)

    --------------------------

    چرا عمر بعد از جریان غدیر خم به امام علی تبریک گفت؟

    پاسخ:

    غزالي، دانشمند پرآوازه اهل تسنن در قرن ششم در باره تبريك و تهنيت خليفه دوم و پيمانى كه در آن روز بست و فقط چند روز بعد آن را فراموش كرد، مى‌ نويسد:

    واجمع الجماهير على متن الحديث من خطبته في يوم عيد غدير خم باتفاق الجميع وهو يقول: «من كنت مولاه فعلي مولاه» فقال عمر بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولى كل مولى فهذا تسليم ورضى وتحكيم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الرياسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوى في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا.(3)

    از خطبه‌ هاى رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) خطبه غدير خم است كه همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا فرمود: هر كس من مولا و سرپرست او هستم، على مولا و سرپرست او است. عمر پس از اين فرمايش رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به على (عليه السلام) اين گونه تبريك گفت:
    «تبريك، تبريك، اى ابوالحسن، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولاى ديگرى هستي.»
    اين سخن عمر حكايت از تسليم او در برابر فرمان پيامبر و امامت و رهبرى على (عليه السلام) و نشانه رضايتش از انتخاب على (عليه السلام) به رهبرى امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روز‌ها، عمر تحت تأثير هواى نفس و علاقه به رياست و رهبرى خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلى تغيير داد و با لشكر كشى‌ها، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمين‌هاى ديگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلى هموار كرد و از مصاديق اين سخن شد: (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهايى ناچيز به دست آوردند، و چه بد معامله ‏اى كردند.

    شرح حال أبو حامد غزالي :

    علامه شمس الدين ذهبي در ترجمه او مي‌ نويسد :
    الغزالي الشيخ الإمام البحر حجة الإسلام أعجوبة الزمان زين الدين أبو حامد محمد بن محمد بن محمد بن أحمد الطوسي الشافعي الغزالي صاحب التصانيف والذكاء المفرط ... ثم بعد سنوات سار إلى وطنه لازما لسننه حافظا لوقته مكبا على العلم.(4)

    غزالي استاد پيشوا و درياي علم ، نشانه اسلام ، اعجوبه زمان ، صاحب كتاب‌ها وانساني با هوش فراوان و زيرك... بود .
    پس از سال‌ها به زادگاهش بازگشت و به استفاده از وقت ، فرصت وعلم ودانش روزگار را سپري كرد ... .

    پی نوشت ها:

    1-صحيح بخارى، ج 1، ص 33 و ج 7، ص 50 مسند احمد، ج 4، ص 329 و 330.
    2-صحيح بخارى، ج 3، ص 35 كتاب المغازى فضائل اصحاب النبى
    3-الغزالي، أبو حامد محمد بن محمد، مجموعة رسائل الإما الغزالي. ص483.
    4-سير أعلام النبلاء ، ج 19 ، ص 322 ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مشروعیت لعن در قرآن

    وهّابى‏ ها معتقدند سلام و يا نفرين بر مردگان شرك است! شنيدم كه امام‏ جماعت مسجدالنّبى گفته است: افتخار مى‏ كنم كه چهل سال است به پيامبر، سلام نكرده ‏ام!

    اگر سلام به انبيا شرك است، پس نعوذ باللّه خدا هم مشرك است، چون خود خداوند به پيامبرانش سلام مى‏ كند؛

    «سلام على نوح» (1)، «سلام على ابراهيم» (2)

    در قرآن، هم سلام داريم و هم لعن؛ در آيات متعدّد خداوند ظالمان را لعن كرده است و ما نيز در زيارتى همچون زيارت عاشورا، كسانى را كه در حقّ اهل‏بيت پيامبر ظلم كرده‏ اند، لعن مى‏ كنيم. «لعنهم اللّه» (3)خدا آن ها را لعنت کرد، «قاتلهم اللّه»بکشد خدا آن ها را(4)

    معانی لعن

    لعنت، نشانه برائت است.
    لعنت، نشانه نهي از منكر است.
    لعنت، نشانه بغض في الله است.
    لعنت، نشانه موضع گيري نسبت به ستمگران امروز است.
    لعنت، جدايي خط حق از خط باطل است

    ----------------

    در آیه از قرآن می خوانیم که:
    إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ(5)---كسانى كه كافر شدند، و در حال كفر از دنيا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود.

    در آيه فوق علاوه بر لعن خداوند، لعن همه لعن كنندگان نيز نثار افرادى شده بود كه حق را كتمان مى‏ كنند، در اينجا اين سؤال پيش مى ‏آيد كه مگر لعن خدا به تنهايى كافى نيست؟
    پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا اين در واقع يك نوع تاكيد و ابراز تنفر و بيزارى همه جهانيان از افرادى است كه مرتكب چنين گناه بزرگى مى‏ شوند.

    و اگر گفته شود چرا" ناس" (مردم) به طور عموم گفته شده، در حالى كه لا اقل افرادى كه شريك اين جرمند به اين مجرمين لعن نمى‏ كنند؟
    مى‏ گوئيم حتى آنها نيز از نفس اين عمل متنفرند، به همين دليل اگر كسى حق را در مورد خودشان كتمان كند مسلما ناراحت مى‏ شوند و بر او لعن و نفرين مى‏ فرستند! منتها آنجا كه پاى منافع خودشان در ميان است، استثنائا چشم مى‏ پوشند.(6)

    پی نوشت ها:
    1-سوره صافّات، آيه 79
    2-. سوره صافّات، آيه 109
    3-. سوره نساء، آيه 52
    4-سوره توبه، آيه 30
    5-سوره بقره آیه 161
    6- خلاصه ای از تفسير نمونه، ج‏1، ص: 555-556


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در یکی از سایت های مخالفین شیعه نوشته بود که:

    امام زمان شیعیان می ترسد یا عمر؟؟

    یکی از شبهات شیعه این است که عمر بن الخطاب ترسو بوده واز جنگها فرار می کردند!!

    اما در این بخش نظری بر کتب شیعه می افکنیم تا بدانیم دلیل غیبت این امام زمان چیست؟؟

    حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لِلْقَائِمِ غَيْبَةٌ قَبْلَ قِيَامِهِ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ الذَّبْح‏(1)

    زراره می گوید از ابو عبدالله صادق شنیدم که فرمود قائم قبل از ظهور غیبت می کند پرسیدم چرا؟؟فرمود می ترسد برجان خودش که ذبح شود.

    نتیجه اینکه امام زمان شیعه شخصا خودش را مخفی کرده است زیرا می ترسد که کشته شود ونه اینکه دستور خدا باشد که غیب شود

    دوم امامی که ولایت تکوینی دارد چطور از کشته شدن می ترسد؟؟نکند امام باقر وصادق فراموش کرده بودند که ولایت تکوینی داشته اند وامام زمان نیز از باب اولی ولایت تکوینی دارد؟؟

    پاسخ به این ادعا:

    نکته اول:

    در قرآن درباره حضرت موسی علیه السلام می خوانیم که:

    فَفَرَرْتُ‏ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لي‏ رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَني‏ مِنَ الْمُرْسَلين‏(شعرا آیه 21)

    پس هنگامى كه از شما ترسيدم فرار كردم؛ و پروردگارم به من حكمت و دانش بخشيد، و مرا از پيامبران قرار داد

    با توجه به این آیه حضرت موسی هم با توجه به حفظ جانش از دشمنان فرار کرد,پس آیا سزاوار است به حضرت موسی علیه السلام هم ترسو اطلاق کرد؟؟

    ترس از قتل چیزی عجیب نیست بلکه طبق تصریح قرآن در سوره قصص آیات 7 تا 14,در زمان ولادت حضرت موسی به علت ترس از فرعونیان حضرت موسی را مخفی کردند تا به قتل نرسد و از شر دشمنان محفوظ بماند

    امام صادق(ع) درباره ایام ولادت حضرت مهدی علیه السلام مي‌فرمايند: «كذلكَ بَنُو أُمَيَّةَ وَ بَنُوا العَبَّاسِ، لَمّا وَقَفُوا عَلي اَنَّ زَوالَ مُلكِهِم وَ الاُمَرَاءِ وَ الجَبابِرَةِ مِنهُمْ عَلي يَدِ القَائِمِ مِنّا، نَاصَبُونَا العَدَاوَةَ وَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ في قَتِل آلِ بَيتِ رَسُول‌اللهِ(ص) وَإبادَةِ نَسْلِه، طَمَعاً مِنْهُمْ في الوُصُولِ إلي قَتْلِ القائِم(ع) و يأبَي اللهُ أنْ يَكْشِفَ أمْرَهُ لِواحِدٍ مِنَ الظَّلَمَةِ، إلي أنْ يُتِمَّ نُورَهُ ... وَلَو كَرِهَ المُشرِكُونَ؛(2)

    بني‌اميه و بني‌عباس زماني كه فهميدند نابودي حكومت آن‌ها به دست قائم ما(عج) است، با ما دشمني كردند و شمشيرها را در قتل اهل‌بيت رسول خدا(ص) جهت از بين بردن نسل آن‌ها كشيدند و خداوند نور خود را كامل كرد، هر چند مشركين دوست نداشته باشند

    با توجه به این که امام زمان علیه السلام آخرین بازمانده پیامبران الهی است,اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که تا روز معینی ایشان را از گزند حوادث حفظ کند,در واقع اگر امام قبل از فراهم شدن مقدمات ظهور,در جامعه حاضر شوند ایشان به قتل می رسد و این منافات با اراده الهی دارد,چرا که اراده الهی این است که در وقت مشخصی زمین به رهبری ایشان پر از عدل و داد می شود

    در کتب تفسیری اهل سنت درباره آیه زیر آمده است که

    هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المشرکون (توبه آیه 33)

    او كسي است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد، تا آن را بر همه آيين ها غالب گرداند، هر چند مشركان را خوش نيايد

    در تفسير قرطبي در ذیل این آیه آمده است:«پيروزي اسلام بر ديگر اديان، هنگام قيام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ است در آن زمان، مردمان يا بايد مسلمان شوند و يا جزيه دهند. و اين كه گفته شده است مهدي همان عيسي است نادرست است زيرا اخبار صحيح به گونه اي متواتر وارد شده كه مهدي از خاندان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ است»(3)

    در كتاب البيان در تفسير اين آيه آمده است:«كسي كه خدا او را بر همة اديان چيره مي گرداند، مهدي از فرزندان فاطمه است.(4)

    نکته دوم:

    چیزی که مذموم است فرار از میدان جنگ است همچنانکه قرآن به زشتی این کار اشاره می کند

    یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَار(انفال/15)

    اى کسانى که ایمان آورده ‏اید! هنگامى که با انبوه کافران در میدان نبرد رو به رو شوید، به آنها پشت نکنید و فرار ننمایید

    وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلى‏ فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ(الأنفال/16)

    و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند- مگر آنکه هدفش کناره‏گیرى از میدان براى حمله مجدد، و یا به قصد پیوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد- (چنین کسى) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جایگاه او جهنم، و چه بد جایگاهى است!»

    در کتب اهل سنت آمده است که عمر به علت ترس از جانش از جنگ فرار کرد, تنها به یک مورد در این زمینه اشاره می کنم

    سیوطی در تفسیر الدرالمنثور ,نقل می کند:

    أخرج ابن جرير عن كليب قال‏ خطب عمر يوم الجمعة فقرأ آل عمران و كان يعجبه إذا خطب ان يقرأها فلما انتهى إلى قوله‏ إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ‏ قال لما كان يوم أحد هزمناهم ففررت حتى صعدت الجبل فلقد رأيتني أنزو كأنني أروى و الناس يقولون قتل محمد فقلت لا أجد أحدا يقول قتل محمد الا قتلته حتى اجتمعنا على الجبل فنزلت‏ إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ‏ الآية كلها(5)

    عمر، روز جمعه، سوره آل عمران را خواند… وقتی به این آیه رسید، « کسانی از شما که در روز روبه رو شدن دو جمعیت با یکدیگر ( در جنگ احد )، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضی از گناهانی که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت…» گفت: وقتی روز احد، مشرکان را شکست دادیم، من فرار کردم تا این که از کوه بالا رفتم و همانا خود را دیدم که همانند بز کوهی، از کوه بالا می دوم!!! و مردم ندا می دادند که محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) کشته شد. من گفتم: هر کس را ببینم که بگوید محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) کشته شد او را می کشم!! بعد ما روی کوه جمع شدیم، پس این آیه نازل شد. « کسانی از شما که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر ( در جنگ احد )، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضی از گناهانی که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت

    پی نوشت ها:

    (1)كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 481

    (2)بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏51، ص: 220

    (3) الجامع لأحكام القرآن، ج‏8، ص: 121

    (4) نورالابصار، ص 343

    (5) الدر المنثور فى تفسير المأثور ج‏2 ص 88


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آیا در روایات شیعه از نوحه خوانی منع شده است؟

    در یکی از سایت های وهابیون مطلبی دیدم با این عنوان که"مذمت نوحه‌ سرائی در کتب اهل‌ تشیع"

    این سایت مخالف در ادامه نوشته بود که"با وجود اینکه درکتب اهل‌تشیع، روایات ساختگی در مورد فضیلت نوحه و نوحه‌ سرائی آمده است، اما در منابع معتبر قدیم و جدید آنان، روایاتی نیز از پیامبر صلي الله عليه وسلم و ائمه منقول است که افعالی مانند نوحه، سینه ‌زنی و...، مورد مذمت و نکوهش قرارداده شده است، که ذیلاً به چند مورد اشاره می‌ شود:

    محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، معروف به ” شیخ صدوق” در کتاب ” من لایحضره الفقیه می‌نویسد: و من الفاظ الرسول صلي الله عليه وسلم: "النیاحة من عمل الجاهلیة" و از فرمایشات پیامبر صلي الله عليه وسلم است که نوحه‌ سرائی از اعمال دوران جاهلیت است.(1)

    امام حسين (ع) در شب عاشورا خطاب به حضرت زینب :در عزای من گريبان پاره نكن، به سر و صورت خود نزن، صدايت را بلند نكن و صبور باش.(2)

    الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ﴿سوره بقره آیه 156﴾ أُولَـئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ‏»(سوره بقره آیه 157)
    و شما را آزمایش می‌کنیم با چیزی از قبیل ترس و گرسنگی و نقصان در مال و جان و محصولات و بشارت بده صبرکنندگان را. آنانی که اگرمصیبتی به آنها برسد می‌گویند: ما از خدائیم و به سوی او برمی گردیم. همین گروه‌اند که برآنها درود و رحمت از جانب پروردگارشان نازل می‌شود و همین گروه‌اند که هدایت یافته هستند.

    این آیه بطور صریح و آشکار، وظیفه مومنان را در قبال آزمایشات الهی و مصیبتها مخصوصاً مصیبت از دست دادن عزیزان، بیان می‌فرماید، واضح است که بی‌صبری و بر سر و سینه زدن، خلاف راه صابران است

    پاسخ به این شبهه:

    نکته اول:

    در مرحله اول باید ثابت کرد که اصل نوحه خوانی و گریه کردن مورد تایید قرآن است و بعد به سراغ روایات برویم

    حضرت یعقوب (علیه السللام) بعد از فراق فرزندش آن قدر محزون بود و گریه می کرد که چشمانش سفید شد و به تعبیر فرزندانش، نزدیک بود خود را هلاک کند:

    ( قالَ یا أَسَفی‏ عَلی‏ یوسُفَ وَ ابْیضَّتْ عَیناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظیمٌ) ؛(یوسف آیه 84)
    و گفت: «وا اسفا بر یوسف!» و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو می ‏برد (و هرگز كفران نمی ‏كرد)

    (قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ یوسُفَ حَتَّی تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكینَ)؛(یوسف آیه 85)
    گفتند: «به خدا تو آن قدر یاد یوسف می‏كنی تا در آستانه مرگ قرار گیری، یا هلاك گردی!

    پس چه اشکالی دارد شیعیان در غم فراق امامشان نوحه بخوانند و گریه کنند

    یا در آیه ای دیگر از قرآن می خوانیم که:
    لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ(نساء آیه 148)--خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود، بديهای (ديگران) را اظهار كند؛ مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست
    این آیه به صراحت می فرماید:کسی به حقش تعدی شده است می تواند بدی را اظهار کند و حقش را مطالبه کند

    پس چه اشکال دارد که شیعیان با نوحه و روضه خوانی به افشای جنایات یزید و یزیدیان بپردازند

    نکته دوم:

    اما حالا به بررسی معنای روایاتی بپردازیم که می فرمایند" نوحه‌ سرائی از اعمال دوران جاهلیت است"

    ‏ ظاهر این حدیث اشاره به اعمال باطلی است كه در زمان جاهليت مرسوم بود که وقتی کسی از دنیا می رفت زنان نوحه‏گر دعوت مى‏كردند كه با آهنگ‏ هاى مخصوص خود و اشعار پر از دورغ و فريب بر مرگ او نوحه سرايى كنند و يك عزاى ساختگى و قلابى برپا سازد.

    و اما معناى ديگرى كه شايد منظور این حدیث باشد اين است كه در برابر حوادث سخت و پيچيده و مشكلات زندگى فردى و اجتماعى نوحه‏گرى و ناله كردن بيهوده است و بايد با عقل و استقامت مشکلات را حل کرد(3)

    ضمن این که در احادیث زیادی در کتب شیعیان و اهل سنت داریم که به مشروعیت نوحه و عزاداری تصریح می کند

    به عنوان مثال به چند حدیث درباره مشروعیت گریه و نوحه در کتب اهل سنت اشاره می کنیم

    ومر رسول الله صلى الله عليه وسلم بدار من دور الأنصار من بنى عبد الأشهل وبنى ظفر فسمع البكاء والنوائح على قتلاهم فذرفت عينا رسول الله صلى الله عليه وسلم فبكى ثم قال لكن حمزه لا بواكي له فلما رجع سعد بن معاذ وأسيد بن حضير إلى دار بنى عبد الأشهل أمرا نساءهم أن يتحزمن ثم يذهبن فيبكين على عم رسول الله صلى الله عليه وسلم
    رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم از كنار خانه‌هايي از أنصار (بنى عبد الأشهل وبنى ظفر) عبور مي‌كردند كه صداي بكاء و نوحه بر كشته‌گان خودشان را شنيدند. چشمان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم پر از اشك شد و فرمود: عمويم حمزه گريه كن ندارد. و چون سعد بن معاذ و أسيد بن حضير به خانه‌هاي بنى عبد الأشهل بازگشتند زنانشان را أمر كردند تا غم و اندوه‌ خود را در سينه‌ها حبس كنند و ابتدا براي عموي رسول خدا صلى الله عليه وسلم عزاداري كنند(4)

    حاكم در مستدرك مي‌گويد:عن أبي وائل قال قيل لعمر بن الخطاب رضي الله عنه أن نسوه من بني المغيره قد اجتمعن في دار خالد بن الوليد يبكين وإنا نكره أن يؤذينك فلو نهيتهن فقال عمر ما عليهن أن يهرقن من دموعهن سجلا أو سجلين ما لم يكن لقع ولا لقلقه يعني باللقع اللطم وباللقلقه الصراخ
    به عمر بن خطاب گفته شد: زناني از بني مغيره در خانه خالد بن وليد اجتماع كرده‌اند و گريه مي‌كنند و از اين اكراه داريم كه موجب اذيت تو گردد اگر ممكن است آن‌ها را از اين كار نهي كن. عمر گفت: چه اشكالي دارد چند قطره اشك بريزند البته مادامي كه به ضربه به خود و فرياد نيانجامد.(5)

    حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ حَدَّثَنَا رَزِينٌ قَالَ حَدَّثَتْنِي سَلْمَى قَالَتْ دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَه وَهِيَ تَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَعْنِي فِي الْمَنَامِ وَعَلَى رَأْسِهِ وَلِحْيَتِهِ التُّرَابُ فَقُلْتُ مَا لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شَهِدْتُ قَتْلَ الْحُسَيْنِ آنِفًا
    سلمي مي‌گويد: بر ام سلمه وارد شدم در حالي كه ايشان گريه مي كردند، عرضه داشتم چرا گريانيد؟ ايشان فرمودند: رسول خدا را درخواب ديدم درحالي‌كه موهاي سر و محاسن ايشان خاك آلود بود، عرضه داشتم: يا رسول الله شما را چه شده است (چرا شما را به اين حالت مي بينم)؟ ايشان فرمودند: هم اكنون شاهد كشته شدن حسين بودم(6)

    نکته سوم:

    ضمن این که شیعیان مخالف با هرگونه آسیب رساندن به بدن در عزاداری می باشند

    این شبهه برای بعضی از افراد پیش آمده است که:قمه زدن جزئی جدا نشدنی در عزاداری است,در حالی که انصافا این طور نیست,شیعه با هرگونه قمه زدن و آسیب رساندن به بدن در عزاداری مخالف است

    به استفتاء زیر توجه شود که:

    نظر حضرت‏عالى درباب قمه زدن و تيغ زدن عزاداران امام حسين عليه السلام در روز عاشورا به عنوان اداى نذر يا كسب اجر اخروى چيست؟
    جواب: عزادارى سيّدالشّهدا عليه السلام از افضل قربات است؛ ولى بايد از انجام اعمالى كه موجب ضرر به بدن يا وهن مذهب مى‏شود اجتناب كنيد. و چنين نذرى لازم‏الوفا نيست.(7)

    نکته چهارم:

    اما آیه ای که در ابتدای بحث مورد استدلال این وهابی بود و می گفت که این آیه ما را از سینه زدن و عزادرای نهی می کند

    الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ﴿سوره بقره آیه 156﴾ أُولَـئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ‏»(سوره بقره آیه 157)
    و شما را آزمایش می‌کنیم با چیزی از قبیل ترس و گرسنگی و نقصان در مال و جان و محصولات و بشارت بده صبرکنندگان را. آنانی که اگرمصیبتی به آنها برسد می‌گویند: ما از خدائیم و به سوی او برمی گردیم.
    همین گروه‌اند که برآنها درود و رحمت از جانب پروردگارشان نازل می‌شود و همین گروه‌اند که هدایت یافته هستند.

    باید گفت که:

    انصافا از هیچ جای این آیه برداشت نمی شود که عزاداری برای ائمه اشکال دارد,این آیه فقط مومنان را دعوت به صبر می کند و عزادرای منافاتی با صبر ندارد,عزاداری که در آن انسان از حق خارج شود و حرف های کفر آمیزی بزند,به بدن خود آسیب برساند و...این منافات با صبر دارد

    و باید دانست که هدف ما از عزاداری ، زنده نگه ‏داشتن تاريخ و هدف امام حسین علیه السلام می باشد،و این يعنى مبارزه با ظلم و ذلت.

    پی نوشت ها:
    [1 ]من لا یحضره الفقیه ج 4 ص 376
    [2 ] بحارالأنوار، ج 45، ص 2
    [3 ]خلاصه ای از کتاب يكصد و پنجاه درس زندگى ص: 50 مولف آیت الله مکارم
    [4 ] تاريخ طبري، ج 2، ص 210 ـ السيره النبويه لابن هشام، ج 3، ص 613 ـ الثقات، ج 1، ص 234 ـ البدايه والنهايه، ج 4، ص 54 و 55.
    [5 ] المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص336
    [6 ] سنن ترمذي، ج 12، ص 195
    [7 ]احكام عزادارى، ص: 52 مولف آیت الله مکارم شیرازی


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    یکی از اعتقادات وهابیون این است که می گویند:
    لعن یزید گناهی کبیره است و کسی اجازه ندارد یزید را لعن کند چرا که یزید فردی بزرگ بود و...


    قال الغزالي و غيره و يحرم على الواعظ و غيره رواية مقتل الحسين و حكاياته و ما جرى بين الصحابة من التشاجر و التخاصم فإنه يهيج على بغض الصحابة و الطعن فيهم و هم أعلام الدين تلقى الأئمة الدين عنهم رواية و نحن تلقيناه من الأئمة دراية فالطاعن فيهم مطعون طاعن في نفسه و دينه .


    غزالی و دیگران می گویند :
    بر واعظ و غير واعظ حرام است كه روضه حسين (علیه السلام) و سرگذشت او و جرياناتى را كه ميان اصحاب رخ داده مانند دشمنى آنان با يكديگر و پرخاش نمودن نسبت به هم براى مردم بخواند، زيرا چنين كارى باعث مى ‏شود شنوندگان این قضایا و مردم كينه اصحاب را كه پرچمداران دينند به دل بگيرند و زبان به انتقاد و بدگوئى آنها بگشايند .
    ائمه دین از آنها روایات آموخته و ما نیز از ائمه دین درایت روایات را آموخته ایم .
    پس هر کس از اصحاب بدگویی نماید (در حقیقت) بر خودش و دینش طعن زده است. (1)


    یکی دیگر از دلائل وهابیون بر عدم لعن یزید این است که می گویند:
    یزید از اعمال بدش توبه کرد ، به همین علت لعنش حرام است.


    در پاسخ به این شبهه چند نکته را باید مورد توجه قرار داد :


    نکته اول:
    لعن امری قرآنی است ،خداوند هم در قرآن عده ای از مردم را لعن و نفرین می کند


    1-كافرين:
    فَلَعْنَةُ اللّهِ عَلَي الْكافِرِينَ‏ (بقره آیه 89) لعنت خدا بر كافران باد


    2- ظالمين:
    أَلا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَي الظّالِمِينَ‏ (هود آیه 18) لعنت خدا بر ظالمین


    3-مفسدین:
    يُفْسِدُونَ فِي الارْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ (رعد آیه 25) کسانی که در روى زمين فساد مى ‏نمايند، لعنت براى آنهاست‏


    و...


    نکته دوم:
    اگر ثابت شد که یزید،کافر،ظالم و مفسد است پس طبق آیات بالا لعنش اشکالی ندارد
    حال به طور خلاصه به چند قول درباره کفر و فساد یزید اشاره می کنیم


    تفتازانی در شرح عقاید نسفیه چنین می گوید :
    اتفقوا على جواز اللعن على من قتل الحسين أو أمر به أو أجازه أو رضى به قال والحق أن رضا يزيد بقتل الحسين و استبشاره بذلك و إهانته أهلي بيت رسول الله صلیالله علیه و سلم مما تواتر معناه و إن كان تفصيله آحادا قال فنحن لا نتوقف فيشأنه بل في كفره و إيمانه لعنة الله عليه وعلى أنصاره وأعوانه .


    همه اين نظر را دارند که مي توان کساني را که حسين را کشته اند يا به اين کاردستور داده اند ، يا اجازه اين کار را داده اند ، يا به اين کار راضي شده اند را لعنت کرد و درست آن است که يزيد به قتل حسين عليه السلام راضي بود ؛ و شادي او از قتل حسين و اهانت کردن او به اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ازمطالبي است که به حد تواتر معنوي رسيده است؛ اگر چه تفاصيل آن به صورت خبر واحد نقل شده است ؛ بنابراين ما در مورد يزيد سکوت نمي کنيم ؛ بلکه حتي در کافر يا مومن بودن او شک نداريم ؛ لعنت خدا بر او و ياوران و همکارانش.(2)


    از شواهد ديگرى كه بر كفر يزيد دلالت مى‏ كند، قصيده اى است كه ابن جوزى از وى نقل كرده است؛
    یزید در این قصیده ضمن با مستی تمام به انکار معاد پرداخته و به معشوقه خود چنین می گوید :
    اى عَليّه «نام يكى از معشوقه‏ هاى او بوده است» نزد من بيا و مرا شراب‏ بنوشان و نغمه بخوان چرا كه مرا با مناجات (خدا) دوستى و الفتى نيست. اى عَليّه داستان جد بزرگوارم ابوسفيان را براى من بخوان، آن هنگامى كه (براى جنگ با مسلمانان) به احُد رفته بود (و آن چنان در برابر محمّد صلى الله عليه و آله مقاومت كرد و از مسلمانان كشت) كه محمد عدّه‏ اى را گماشت كه بر كشتگان مسلمانان بگريند! اى عليّه، نزد من آى و به من مِى بنوشان، همان مِى كه تشنگان را خوش آيد و از انگورهاى شام باشد! اى عليّه، آنگاه كه ما به گذشته [در دوران جاهليت‏] وا پس مى‏ نگريم، شراب را پى در پى حلال مى‏ بينيم! اى ام احيّم « ام احيم كنيه همان عَلِيّه بوده است.» پس از مرگم، شوهر اختيار كن و آرزوى ملاقات مرا [در دنياى ديگر] در دل مدار؛ زيرا آنچه درباره قيامت و روز رستاخيز گفته ‏اند، سخنان تاريك و باطلى است ...!»(3)


    علاوه بر اينكه يزيد در موارد متعدّدی علناً شرك و كفر خود را اظهار مى‏ دارد رفتار و كردار او نيز گواه اين مدّعاست.
    يزيد بيش از سه سال حكومت كرده است.
    او در سال اوّل حکومت خود ،خاندان امام حسين عليه السلام و آن حجت خدا را به فجیع ترین وضع ممکن به شهادت رساند.
    در سال دوّم ، مردم شهر مدينة را قتل عام و اموال آنان را غارت نمود
    و در سال سوّم كعبه (خانه خدا) را به منجنيق بسته و به آتش کشید ‏(4)


    شبراوى چنین مى‏ گويد: علّامه، ابن حجر در شرح الهمزية گويد: فسق و فجور و بى ‏تقوايى يزيد به اندازه ‏اى رسيده بود كه نه تنها سر زدن آن زشتى ‏ها در نظرش زياد نمى‏ آمد. بلكه امام احمد بن حنبل به كفر او فتوا داده است. و این در حالی است که احمد بن حنبل از چنان علم و زهدى برخوردار است كه اگر رفتارى از يزيد سر نمى ‏زد و براى او ثابت نمى ‏شد، چنين قضاوتى نمى‏ كرد.(5)


    نکته سوم:
    در قسمتی از سخنان غزالی آمده بود که"حرام است بر واعظ روضه امام حسین علیه السلام را بخواند، زيرا چنين كارى باعث مى ‏شود شنوندگان و مردم كينه اصحاب را كه پرچمداران دينند به دل بگيرند


    نقدی بر این گفتار:
    این گفتار غزالی،مخالف با نص صریح قرآن کریم است


    چرا که قرآن می فرماید:
    «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ(سوره نساء، آیه 148)
    خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود، بديهای (ديگران) را اظهار كند؛ مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد.
    این آیه به صراحت می فرماید:کسی که به حقش تعدی شده است می تواند بدی را اظهار کند و حقش را مطالبه کند


    حتی به اعتقاد کتب مورد تایید وهابیون، امام حسین علیه السلام کسی است که در حقش ظلم شده است،به همین علت انسان می تواند یزیدیان را رسوا کند.


    سعدالدین تفتازانى مى‏ گوید:
    و اما ما جرى بعدهم من الظلم على اهل بیت النبى (صلی الله علیه و آله) فمن الظهور بحیث لا مجال للاخفاء و من الشناعة بحیث لااشتباه على الآراءاذ تکاد تشهد به الجماد و العجماء و یبکى له من فى الارض و السماء و تنهد منه الجبال و تنشق الصخور و یبقى سوء عمله على کرّ الشهور و مر الدهور و لعنة اللّه على من باشر او رضى او سعى و العذاب الآخرة أشد و أبقى.


    ظلم و ستمى را که بر اهل بیت پیامبر وارد کردند، به اندازه ‏اى روشن و آشکار است که هیچ نکته ابهامى را براى کسى باقی نمى‏ گذارد؛ بلکه تمام جمادات و حیوانات بر آن گواهى مى‏ دهند و هر کسى که در زمین و آسمان است بر آنها اشک مى ‏ریزد، کوهها متزلزل و صخره ‏ها متلاشى مى‏ شود و آثار زشت این اعمال همواره بر تارک تاریخ باقى خواهد ماند. خداوند کسانى را که این اعمال را به وجود آورده و یا به آن خشنود و در مقدمات آن همکارى داشته ‏اند لعنت کند. به یقین عذاب آخرت شدیدتر است. (6)


    نکته چهارم:
    وهابیونی که می گویند یزید توبه کرد باید توجه کنند که اگر یزید واقعا توبه کرده باشد باید در اعمال و رفتار او اثرات توبه نمایان باشد،در حالی که یزید بعد از واقعه عاشورا دو جنایت بزرگ دیگر مرتکب شد که این به معنای عدم توبه و پشیمانی وی از رفتارهای خویش است .


    1- قتل عام مردم مدینه و مباح كردن آن سرزمین برای سپاهیان خود، به مدت سه روز و كشتن بسیاری از یاران پیامبر اكرم صلی‏ الله‏ علیه‏ و آله كه ساكن این شهر بودند كه این حادثه در تاریخ، به «واقعه حرّه» مشهور شده است.(7)


    2- فرمان حمله به مكه كه سپاهیان او با منجنیق به این شهر حمله كردند؛ حرمت خانه كعبه را شكستند و آن را با آتش پرتاب شده از منجنیق ‏ها سوزاندند.(8)


    با توجه به قتل و کشتار مردم بی گناه توسط یزید، باید گفت که قرآن در آیه ای است که می فرماید:


    وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيما (نساء آیه 93)
    و هر كس، فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازاتِ او دوزخ است؛ در حالى كه جاودانه در آن مى‏ ماند؛ و خداوند بر او غضب مى‏ كند؛ و او را از رحمتش دور مى‏ سازد؛ و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است.


    با توجه به این آیه و قتل مردم بی گناه توسط یزید،نتیجه می گیریم که یکی از مصادیق این آیه یزید بن معاویه است و او فردی است که جایگاهش دوزخ است.


    وانگهی اگر قرار باشد هر کس به امید اینکه در توبه باز است ، هر گناه و معصیتی که خواست مرتکب شده و در دنیا با خوشگذرانی و مستی و بی توجهی به فرامین و دستورات الهی ، حتی به قتل عام و اسارت خاندان اهل بیت رسالت و جسارت به آنها بپردازد ، و خون هزاران مسلمان بیگناه را مباح کرده و خانه خدا را به آتش بکشد و . . . و درنهایت نیز بگوید من پشیمان شده و توبه می کنم ، دیگر فلسفه آفرینش دوزخ توسط خدای متعال چه خواهد بود ؟
    چرا که در این صورت فاسق ترین و جنایتکارترین انسانها پس از عمری فسق و جنایت ، توبه کرده و نجات می یابند !
    بنابراین اولا چنین افرادی هرگز فرصت توبه و انابه را پیدا نخواهند کرد و ثانیا به فرض که توبه نمایند ، چنین توبه ای هیچگاه مورد پذیرش خداوند متعال واقع نخواهد شد ، چرا که حتی اگر خداوند متعال از حق خود هم بگذرد ، از حق خاندان رسالت و حقوق مسلمانان بیگناهی که در این میان ضایع گشته هرگز نخواهد گذشت .


    ----------------------------------------------------------------


    پی نوشت ها:


    [1] الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 2 ص 640
    [2] شرح العقائد النَسَفیه ، ص 103
    [3] تذكرة الخواص، سبط بن جوزى، ص 260
    [4] مروج الذهب، ج 3، ص 80- 84
    [5] الاتّحاف بحبّ الاشراف، ص 68
    [6] شرح المقاصد، سعد الدین تفتازانى، ج 5، ص 311
    [7] الكامل، ج ۲، ص ۵۹۳
    [8] همان، ص ۶۰۲.


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    یکی از کارشناسان شبکه ها و سایتهای وهابی،در یکی از نوشته هایش به قیام امام حسین علیه السلام چنین ایرادات و اشکالهایی گرفته که


    چرا حضرت حسین آب کافی همراه نبرده بود،چرا حضرت حسین تلاشی برای حفر چاه نکرد،چرا برنامه ای برای ذخیره آب نداشتند؟ اصلا با وجود دسترسی به آب مساله ای به نام عطش وجود نداشته است!


    توجه چند نکته در پاسخ به این سوال ضروریست:


    نکته اول:
    به نظر می رسد گوینده این شبهه، هدفش این بوده که حالت مظلومیت و عطش را در کربلا کم اهمیت جلوه دهد، در حالی که منابع تاریخی بر خلاف این ادعا است.


    در کتب تاریخی آمده است:
    اينان ميان حسين (علیه السلام) و آب مانع گشتند و تشنگى بر امام و يارانش غلبه كرد. حسين (علیه السلام) تيشه‏ اى برداشت و پشت خيمه زنان آمد و نوزده گام به سوى قبله برداشت. سپس آنجا را كند و چشمه‏ اى از آب گوارا از آن جوشيد! حسين نوشيد و همه مردم نيز نوشيدند و مشكهايشان را پر كردند. سپس آن چشمه فرو رفت و هيچ نشانى از آن ديده نشد!


    (ظاهر امر نشان می دهد که جوشش آب در آن سرزمین شبیه به معجزه و هدف از آن تقویت حس مذهبی یاران بوده است)


    چون اين خبر به گوش عبيداللَّه رسيد به عمر سعد نوشت: «شنيده ‏ام كه حسين (علیه السلام) چاه مى‏ كند و به آب مى ‏رسد و او و يارانش از آن مى‏ نوشند. چون نامه ‏ام به تو رسيد در اين باره تحقيق كن و تا مى ‏توانى آنان را از كندن چاه باز دار. بر آنان تنگ بگير و اجازه چشيدن يك قطره آب را به آنان مده! و با آنها چنان كن كه با عثمانِ پاك، كردند. والسلام‏(۱)


    چون اين خبر به عمر سعد رسيد به عمرو بن حجاج فرمان داد كه با پانصد سوار به كنار شريعه برود و ميان حسين و يارانش و ميان آب مانع گردد.


    اين قضيه سه روز پيش از شهادت حضرت بود و در نتيجه حسين و يارانش تشنه ماندند(۲)


    در مورد عبدالله بن ابی حصین الازدی، نقل شده است که امام حسین(علیه السلام) را خطاب کرد و فریاد زد:
    «ای حسین آیا این آب را می بینی که مانند قلب آسمان صاف است تو یک قطره از آن را نخواهی چشید تا آنکه از تشنگی بمیری».(۳)


    نکته دوم:
    تلاش امام و یارانش برای دسترسی به آب از طریق شریعه فرات :
    پس از تحریم آب، یک مرتبه حضرت علی اکبر(علیه السلام) با تعدادی از اصحاب به سمت شریعه حرکت کردند و آب آوردند(۴)
    یک بار دیگر هم، حضرت ابالفضل(علیه السلام) با نافع بن هلال که سی سوار و بیست پیاده همراه ایشان بود به سمت شریعه رفتند آنها در پی نبردی با لشگریان عمرو بن حجّاج توانستند بیست مشک را پر از آب کرده به نزد امام حسین(علیه السلام) باز گردند(۵)


    طبری این ماجرا را این گونه نقل می کند: چون ياران نافع نزديك رسيدند به پيادگان گفت: «مشكها را پر كنيد.» پيادگان هجوم بردند و مشكها را پر كردند. عمرو بن حجاج و يارانش پيش دويدند. عباس بن على بن ابى طالب و نافع بن هلال به آنها حمله بردند و پسشان زدند كه به جاى خويش بازگشتند، آنگاه گفتند: «برويم.» اما راهشان را گرفتند. عمرو بن حجاج سوى آنها آمد و درگيرى اندكى شد، يكى از ياران عمرو بن حجاج، كه از طايفه صداء بود، زخم خورد، نافع بن هلال زخمش زده بود، مى‏ پنداشت چيزى نيست اما پس از آن بدتر شد و از همان زخم بمرد. گويد: ياران حسين با مشكها بيامدند و آب را پيش وى بردند:(۶)


    نکته سوم:
    اما چرا امام حسین علیه السلام آب کافی با خود به کربلا نبرد؟


    جواب:
    مشک تنها قابلیت نگاه داری چند روز آب را دارد نه بیشتر.


    نکته چهارم:
    اما این که بعضی ها می گویند که کربلا سرزمینی جلگه ای می باشد و با حفر چند متر به آب می رسد نادرست است. چرا که با توجه به علم زمین شناسی همه جلگه ها سرسبز و آبخیز نیستند. بلکه برخی از جلگه ها آب و هوایی گرم و خشک دارند که به آنها دشت می گویند(۷)
    امروزه جلگه ها و دشت هاي جنوب و جنوب باختري ايران در نواحی خوزستان از این قسم می باشند. ولی با وجود داشتن آب و هوایی گرم و خشک، به علت عبور رودخانه هاي پر آب و دايمي؛ از امكانات زيستي، كشاورزي و اقتصادي نسبتا مساعدي برخوردارند.(۸)


    پس منافاتی ندارد که یک سرزمین (مثل کربلا ) دارای آب و هوایی گرم باشد و در عین حال جلگه ای باشد.









    پی نوشت ها:


    [۱] مقتل الحسين، خوارزمى، ج ۱، ص ۳۴۶، به نقل از الفتوح، ج ۵، ص ۱۶۲،تاريخ الطبرى، ج ۴، ص ۳۱۱- ۳۱۲؛ انساب الاشراف،بلاذری, ج ۳، ص ۳۸۹.
    [۲] الاخبار الطوال، ص ۲۵۵
    [۳] تاريخ طبرى،محمد بن جریر طبری ج ۷، ص ۳۰۶
    [۴] امالی شیخ صدوق، مجلس ۳۰.
    [۵] وقعة الطف، عالم زاده، هادي,ص ۱۵۲.
    [۶] تاريخ ‏الطبري، ترجمه، ج‏۷، ص۳۰۰۷.
    [۷]ویکی پدیا واژه جلگه
    [۸] ژئوتوریسم خوزستان، مریم السادات میرکاظمیان،ص۸


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    استمناء و ضررات آن
    در آیه ای از قرآن می فرماید :
    فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ(مومنون آیه 7)
    هر كس غير از ازدواج را (جهت بهره ‏گيرى جنسى) طلب كند تجاوزگر است

    هنگامى كه راجع به استمناء از امام صادق (ع) جويا شدند فرمود: استمناء گناه بسيار بزرگى مى ‏باشد! چرا كه خدا در قرآن مجيد از آن نهى كرده است. و اگر من مى‏دانستم چه كسى عمل استمناء را انجام مى ‏دهد با او غذا نمى‏ خوردم. راوى جويا شد و گفت:
    يا بن رسول اللّه! اين عمل در كجاى قرآن، حرام شده است!؟ امام صادق (ع) آيه مورد بحث را تلاوت كرد (1)

    مطابق این آیه و حدیث کسی که استمناء کند تجاوز گر است

    استمنا نه تنها از نظر دین اسلام عملی حرام است بلکه از نظر پزشکی نیز عملی است که سلامتی را به خطر می اندازد

    اما ضررهای استمناء از نظر پزشکی :
    يكى از پزشکان معروف در كتاب خود كه درباره زيان‏ های استمناء «استمنا» نوشته:
    جوانى را ديدم كه از پانزده‏ سالگى گرفتار اين اعتياد شوم شده بود و تا سن 23 سالگى آن را ادامه داده بود.
    او چنان دچار ضعف قواى جسمانى گرديد كه هنگامى كه‏ مى‏خواست كتابى را بخواند چشمهايش سياهى رفته سرش درد مى‏، حالتى شبيه سرسام به او دست داده بود، مانند افراد مست دچار سرگيجه شده بود، حدقه‏هاى چشم او بيش از حد معمولى گشاد و باز شده، و در قعر چشمهاى خود درد شديدى احساس مى‏ كرد

    مشاهدات دکتر هوچین سون ثابت می کند :
    نقصان حافظه، خرابى اشتها، مشكل شدن هضم، تنگى نفس، تغيير اخلاق و مزاج به طور غير قابل توضيح، حسادت، غم و كدورت، ماليخوليا، فكر گوشه ‏گيرى و تنهايى از نتايج شوم ابتلاى به اين انحراف جنسى است.(2)
    احادیث و بیان حرمت استمناء:

    امام صادق (ع) در باره مردی که از راه مالیدن آلت تناسلی با دست جنب می شود فرمود :این کارها و شبه آن زنا است(3)
    یک سوال

    چه فرقی بین آمیزش با جنس مخالف(ازدواج) و استمناء وجود دارد در حالی که هدف هر دو مورد انزال است

    جواب:

    1- بعضی ها با همین استدلال خود را قانع می كنند كه استمناء هیچ ضرری ندارد و درست مثل آمیزش با جنس مخالف در ازدواج است. در پاسخ به این سؤال باید گفت در ازدواج به دلیل وجود تماس بدنی، مغز و قوای عصبی محیطی مجازی به وجود نمی آورند (یعنی فرد بر خلاف زمان استمناء فرد خود را در محیط دیگری احساس نمی كند چون هر چه را كه نیاز دارد پیش رویش هست). با توجه به این پزشكان حساب كردنند انرژی ای كه فرد در یك بار استمناء مصرف می كند 30 برابر انرژی ای است كه در یك بار رابطه با جنس مخالف(در ازدواج) مصرف می كند، برای درک بهتر می توان این مثال را مطرح کرد که اگر یك نفر 3 بار در هفته استمناء کند، درست مانند این است كه 90 بار آمیزش با جنس مخالف داشته است

    2-استمنا در واقع آميزش با خود است. تحريك كننده وتحريك پذير يك نفر است. همين طور ايجاد كننده شرائط اوج لذت (گرم شدن، تصور لذت و...) توسط خود ارضا شونده فراهم مي شود. در اين جا تمام وجود فرد بايد دو قسمت شود: يكي ارضا شونده و ديگري تحريك كننده . و این دو قسمت شدن آسيب هايي در پي دارد، از جمله اختلال در سيستم توجه و تمرکز و در مراتب بالاتر به نوعي توهم منجر خواهد شد
    راههای درمان استمناء

    آنچه باعث نجات و رسيدن به سعادت است همانا عزم راسخ و جديت و پشتكار دقيق و كامل است و الا به صرف بيان دستور العمل و ارائه خدمات مشاوره اى مشكلى حل نشده و نخواهد شد. البته در این راه باید با استعانت از خداوند متعال و بالابردن ایمان ویاد آوری عواقب دنیوی و اخروی این عمل و عزم راسخ به وتوبه واقعی این عمل را ترک نمود

    دستور العملهایی برای درمان

    1- سعى كنيد هميشه پيش از خواب مثانه خود را تخليه كنيد و شبها غذايى سبك ميل كنيد.

    2- هرگز شكم خود را بيش از حد معمول پر نكنيد بلكه تا چند لقمه ديگر كه جاى داريد دست بكشيد.

    3- از پوشيدن لباسهاى تنگ و چسبان (به خصوص لباس زير اينچنينى) اجتناب ورزيد.

    4- هرگز فكر گناه را به ذهن خود راه ندهيد و از تصور و تخيل امور جنسى و شهوانى سخت پرهيز كنيد.

    پی نوشت ها:
    1-وسائل الشیعه ج 18 ص 575
    2-مشکلات جنسی جوانان ص 143
    3-وسائل الشیعه ج 20ص 352


  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    کارشناس افتخاری سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2479
    نوشته
    929
    تشکر
    1,108
    مورد تشکر
    4,595 در 919
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    یکی از شبهاتی که وهابیون مطرح می کنند این است که می گویند :
    با وجود سفارش به عفو و گذشت در آیات قرآن مثل این آیه که می فرماید: وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُم ‏(نور آیه ۲۲)، آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند؛ آيا دوست نمى ‏داريد خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است‏ و علی رغم بسیاری از روایات شیعیان در زمینه سفارش و توصیه به بخشش و گذشت، که برخی از آن ها از شخص امام علی علیه السلام صادر شده است ، سوال این است که چرا امام علی علیه السلام قاتل خود را قصاص کرد ؟
    چرا او را را عفو نکرد ؟
    آیا بهتر نبود امام علی کینه را کنار بگذارد و ابن ملجم را عفو کند ؟


    در پاسخ به این شبهه به چند نکته باید توجه کرد


    نکته اول:
    اگر کسی تاریخ را مطالعه کند می بیند که رفتار امام علی با قاتل خود یعنی ابن ملجم مرادی،رفتاری کاملا بزرگوارانه بوده است
    امام در جمله ای درباره قاتل خودش چنین می فرماید :
    با آنكه او ضربه‏ اى بر سرم فرود آورده است، از احسان به او دریغ ندارید و با او خوش رفتارى كنید و خوابگاه او را نرم و ملایم قرار دهید! (۱)


    نکته دوم:
    عفو و بخشش خودش جایگاهی خاصی دارد،در صورتی عفو نیکوست که زمینه ای برای اصلاح فرد مقابل وجود داشته باشد، این طور نیست که هر کسی مستحق عفو و بخشش باشد
    در ضرب المثلی معروف آمده است که :" ترحم بر پلنگ تیز دندان،ستمکاری بود بر گوسفندان


    قرآن در آیه ای می فرماید:
    فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ ‏(توبه آیه ۵)
    وقتى ماه‏هاى حرام پايان گرفت، مشركان را هر جا يافتيد به قتل برسانيد؛ و آنها را اسير سازيد؛ و محاصره كنيد؛ و در هر كمينگاه، بر سر راه آنها بنشينيد! هر گاه توبه كنند، و نماز را برپا دارند، و زكات را بپردازند، آنها را رها سازيد؛ زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است . ‏(۲)
    این آیه می فرماید: مشرکین را بکشید، پس در این جا هم باید وهابیون اشکال به قرآن بکنند و بگویند که خدایی که در قرآن دستور به عفو داده است چرا در این آیه فرموده است،مشرکین را بکشید.چرا نفرموده مشرکین را عفو کنید ؟
    خلاصه این که ، غرض از ذکر نکته دوم این بود که هر کسی مستحق عفو و بخشش نیست.


    نکته سوم:
    طبق نقل تاریخ، ابن ملجم لیاقت عفو و بخشش نداشت
    در کامل ابن اثیر آمده است که:
    على فرمود: اى دشمن خدا مگر من به تو نيكى نكرده بودم؟
    گفت: چرا (كرده بودی)
    امام فرمود : پس چه چیزی باعث شده كه تو اين كار را بكنى ؟
    ابن ملجم در جواب پاسخ داد : من آنرا (تيغ را) چهل بامداد (روز) تيز كردم و از خدا خواستم بدترين خلق خود را با همين تيغ بكشد.
    على فرمود : تو را كشته مي بينم و تو كسى نيستى جز بدترين خلق خدا. بعد به اطرافیانش فرمود: ( بر طبق قرآن ) نفس با نفس قصاص مي شود ، لذا اگر من از دنیا رفتم او را بكشيد به قصاص كشتن من و اگر زنده ماندم كه خود مي دانم و او . اى زادگان عبد المطلب من شما را خونخوار نمي دانم كه در درياى خون غوطه بخوريد و مسلمين را دچار كنيد و بگوييد: چون امير المؤمنين كشته شده (ما اين و آن را مي كشيم) هيچ كس جز قاتل من كشته نشود اى حسن ببين اگر من از اين ضربت از دنیا رفتم، تو فقط يك ضربت به قصاص يك ضربتی که او به من زده ، به او بزن . ‏(۳)


    على (علیه السلام) را به خانه ‏اش بردند و ابن ملجم را به حضورش آوردند، ام كلثوم دختر على (علیه السلام) به ابن ملجم گفت : اى دشمن خدا امير مؤمنان را كشتى؟
    ابن ملجم پاسخ داد : امير مؤمنان را نكشتم بلکه پدر تو را كشتم.
    ام كلثوم گفت : به خدا سوگند اميدوارم خطرى متوجه او نباشد .
    و ابن ملجم پاسخ داد : در اين صورت بر چه كسى گريه مى‏ كنى ؟ همانا به خدا سوگند من آن شمشير را يك ماه زهر دادم . . .(۴)


    بنابر این، طبق این نقل تاریخی ابن ملجم نه تنها از کارش پشیمان نبود بلکه به این کار هم افتخار می کرد ، در آن جا که گفت : من آن را (تيغ را) چهل بامداد (روز) تيز كردم و از خدا خواستم بدترين خلق خدا را با همين تيغ بكشد .


    نکته چهارم:
    به وهابیونی که می گویند چرا امام علی علیه السلام کینه ابن ملجم را به دل گرفت و او را قصاص کرد یاید گفت :در کتب اهل سنت در روایتی به کینه توزی عمر اشاره شده است
    علماي اهل سنت نقل كرده اند كه عمر و خالد كه پسر خاله نيز بودند با هم كشتي گرفتند و خالد ساق پاي عمر را شكست و همين مسئله موجب عداوت و كينه عمر نسبت به او شد .


    أخبرنا أبو الحسن بن قبيس أنا أبو الحسن بن أبي الحديد أنا جدي أبو بكر أنا أبو محمد بن زبر نا محمد بن سليمان بن داود المنقري البصري نا أبو عثمان المازني نا الأصمعي عن سلمة بن بلال عن مجالد بن سعيد عن الشعبي قال اصطرع عمر بن الخطاب وخالد بن الوليد وهما غلامان وكان خالدا ابن خال عمر فكسر خالد ساق عمر فعولجت وجبرت وكان ذلك سبب العداوة بينهما.(۵)


    گذشته از این در تاریخ چنین نقل شده که پس از آن که جناب ابولولو ، عمر را به قتل رسانید ، عبید الله ، فرزند عمر، نه تنها او را عفو نکرد بلکه نقل شده به جای قصاص قاتل ( که گفته می شود پس از دستگیر شدن خودکشی نمود ) به سراغ دوست صمیمی وی رفته و علاوه بر قتل هرمزان ، فرزند بیگناه او و یک ایرانی مسیحی به نام جفینه را نیز به قتل رسانید .
    حال سوال این است که اگر قاتل عمر ، شخص دیگری بوده است ، آیا می توان به جای وی به بهانه گرفتن انتقام خون خلیفه ، دوستان و فرزند بی گناه رفیق قاتل را قصاص کرد ؟
    این در حالیست که نقل شده که پس از این جنایت ، امیر المومنین علیه السلام تقاضای قصاص قاتل هرمزان یعنی فرزند عمر را از عثمان که خلیفه وقت بود ، نمود اما عثمان زیر بار نرفته و حکم صریح قرآن را زیر پا گذاشت و عبید الله را عفو نمود ؟ (۶)
    آیا چنین عفوی ، ظلم به مقتولین و اولیای دم آنها نبود ؟
    حال چرا وهابیون در این مورد که خون سه بیگناه به بهانه قصاص یک نفر ریخته شده ، سخنی از قصاص قاتل نمی زنند ؟
    چرا داستان پسندیده بودن عفو و بخشش را در مورد قاتل عمر مطرح نمی کنند ؟
    آیا بهتر نبود عبید الله ، ابولو لو را عفو کرده و خون سه بیگناه را هدر نمی داد ؟
    و همین طور این سوال در مورد قاتلین خود عثمان نیز مطرح می شود .



    نکته پنجم:
    آیت الله مکارم شیرازی ، درباره علت قصاص ابن ملجم چنین می فرمایند:
    احساسات مردم در برابر اين جنايت به قدرى شديد بود كه عفو ابن‏ ملجم‏ سبب نا آرامى جامعه آن روز مى ‏شد و عاشقان امام عليه السلام قدرت تحمل چنين عفوى را نداشتند. به علاوه اگر ابن‏ ملجم‏ را زندانى مى ‏كردند، جمعيت هجوم بر زندان مى ‏بردند و اگر آزادش مى ‏گذاشتند او را قطعه قطعه مى‏ كردند پس بهتر اين بود كه با قصاص‏ آرامش به جامعه باز گردد.(۷)


    در بحار الانوار این قضیه این گونه نقل شده :
    پس از شهادت اميرالمؤمنين مردم كوفه و خويشاوندان حضرت ، در فقدان امامشان به شدّت غضبناك بودند و اگر ابن ملجم به دست مردم مي افتاد، او را قطعه قطعه مي كردند و ديگر توجهي به سفارش امام و پيامبر نمي كردند. لذا امام حسن علیه السلام او را در اتاقي محبوس كرد و بعد از دفن اميرالمؤمنين و بر اساس وصيت آن حضرت ، يك ضربت بر ابن ملجم زد. اين درحالي بود كه مردم كوفه براي قصاص در صحنه حاضر بودند. مردم بدن ابن ملجم را ربودند و او راقطعه قطعه كردند و سپس بدنش را به آتش كشيدند (۸)



    پی نوشت ها:
    [۱]فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج‏۳، ص: ۷۰، به نقل از مستدرك حاكم ۳/ ۱۴۴
    [۲]در تفسیر نمونه جلد ۷ ص ۲۹۲ درباره این آیه آمده است که: در اينجا چهار دستور خشن در مورد آنها ديده مى‏ شود:" بستن راهها، محاصره كردن، اسير ساختن، و بالاخره كشتن" و ظاهر اين است كه چهار موضوع به صورت يك امر تخييرى نيست، بلكه با در نظر گرفتن شرايط محيط و زمان و مكان و اشخاص مورد نظر، بايد هر يك از اين امور كه مناسب تشخيص داده شود، عملى گردد. اگر تنها با اسارت و محاصره كردن و بستن راه بر آنها در فشار كافى قرار گيرند از اين راه بايد وارد شد.و اگر چاره ‏اى جز قتل نبود كشتن آنها مجاز است.
    [۳] الكامل,ابن اثیر,ترجمه، م. حالت - خليلى‏,ج‏۱۰،ص:۲۲۱
    [۴] اخبارالطوال, ابو حنيفه احمد بن داود دينورى‏,ترجمه، م. محمود مهدوى دامغانى‏,ص:۲۶۱
    [۵] تاريخ مدينه دمشق ج ۱۶ ص ۲۶۷- البتداية و النهاية ابن كثير ج ۷ ص ۱۳۱- سيره حلبيه ج ۳ ص ۲۳۱. تاريخ الاسلام ذهبي ج ۳ ص ۳۶.
    [۶] یوسفی اشکوری، حسین،«ابولولو»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد ۶، تهران - بنا به اکثر روایات، ابولؤلؤ پس از دستگیری، خودکشی کرد. از این رو عبیدالله برای انتقام گیری به افراد دیگری روی آورد. عبیدالله تن یعنی، دختر ابولؤلؤ و هرمزان (از فرماندهان سابق ساسانی که مسلمان شده بود) و یک ایرانی مسیحی به نام جفینه را (بر اساس گزارش عبد الرحمن بن عوف یا عبد الرحمن بن ابی بکر) کشت. یعقوبی معتقد است که عبیدالله، ابولؤلؤ و زن و دخترش را کشت. منابع زیادی حاکی از آن هستند که وی همچنین با برده های ایرانی مدینه و حتی برخی از مهاجرین نیز درگیر شد. در هر حال عمل عبیدالله خلاف شرع تلقی می شد و وی نزد سعد ابن ابی وقاص مدتی بازداشت بود. اما عثمان وی را مورد عفو قرار داد که این عمل عثمان بهانه ای به دست مخالفانش داد.به خلاف امیر المومنین که قسم خورده بود تا هر کجا بر او دست یابد ، وی را قصاص نماید .
    [۷] پيام امام امير المومنين عليه السلام،آیت الله مکارم شیرازی ج‏۹، ص: ۲۷۸
    [۸]بحارالانوار،علامه مجلسی, ج ۴۲ ص ۲۹۷


صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi