احاديث در فضائل امام علی(ع) آن قدر بوده كه با همه اين سختگيريها در دوران بنى اميه، باز هم كتابها از آن پر است و اين پيداست كه خداوند سرّى در وجود اين مرد بزرگ گذاشته كه بايد همه او را بشناسند، و گرنه با اين وضع فضيلتى از او به ياد نمى ماند.
امام علی(ع) در خطبه ۵۷ نهج البلاغه می فرمایند: از آينده شوم آگاه باشيد؛ پس از من مردى با گلوى گشاده و شكمى بزرگ بر شما مسلط خواهد شد. هرچه بيايد مى خورد و در پى آن است كه آنچه ندارد به دست آورد، او را بكشيد ولى هرگز نمى توانيد او را به قتل برسانيد. آگاه باشيد به زودى او شما را به بيزارى و بدگوئى بهمن وادار مى كند،[۱] بدگوئى را در هنگام اجبار دشمن، به شما اجازه مى دهم[۲] كه اين بر درجات و بلندى مقام من مى افزايد و موجب نجات شماست. اما بيزارى و برائت، هرگز از من بيزارى مجوئيد كه من بر فطرت توحيد تولد يافته ام و در ايمان و مهاجرت از همه پيش قدمتر بوده ام.[۳].
[۱]«الا و انه سيامركم بسبى» معاويه پس از رسيدن به حكومت مطلق العنان، به عراق و شام و تمام شهرهاى اسلامى دستور داد به امام(ع) ناسزا بگويند و از او بيزارى بجويند اين سخن را بالاى منبرها اعلام كردند و اين كار بين جمعى از مردم به صورت رسم و عادت درآمد.
معاويه خود نيز در آخر خطبه نماز جمعه بيشرمانه به مقام مقدس امام(ع) جسارت ميكرد. ابو عثمان مى گويد:گروهى از بنى اميه به معاويه گفتند به هر كجا مىخواستى رسيدهاى پس چه خوب است ديگر دست از جسارت به على(ع) بردارى. معاويه در پاسخشان گفت: «لا و الله حتى يربوا عليه الصغير و يهرم عليه الكبير و لا يذكر له ذاكر فضلانه: به خدا سوگند بايد كودكان با اين روش پرورش يابند و بزرگسالان به سن كهولت برسند و كسى از فضائل او سخنى به ميان نياورد!...»
اين كار تا زمان «عمر بن عبد العزيز» ادامه داشت و او كسى بود كه جسارت به على(ع) را از ميان برداشت و به جاى آن آيه ۹۰ سوره نحل «انالله يامر بالعدل و الاحسان...» (كه امام خود معمولا در نماز قرائت مى كرد) قرار داد و براى تمام شهرهاى اسلامى بخشنامه صادر كرد كه همه خطبا به جاى بدگوئى آيه مذكور را تلاوت كنند.(شرح ابن ابى الحديد، جلد ۴ از صفحه۵۶) ولى اين سئوال مطرح مى شود كه انگيزه عمر بن عبدالعزيز در اين مورد چه بوده است؟
در پاسخ بايد گفت: اگر آدم خوش بينى نباشيم، بايد علت آنرا در جنبه هاى سياسى بدانيم، چنانچه غزالى در احياء العلوم به آن اشاره كرده است كه در آن زمان عمر بن عبدالعزيز، مردم از بنى اميه تنفر پيدا كرده بودند و عمر بن عبدالعزيز به اين وسيله آبروى رفته را تا حدى باز گردانيد.