به نام خداوند بخشنده ومهربان
چهره ای دروغین در کمین جوانان
خداوند در قرآن كريم مى فرمايد: ((قالوا يا ابانا انا ذهبنا نستبقوتركنا يوسف عند متاعنا فاكله الذئبوما انت بمومن لنا ولو كنا صادقين))(7)گفتند: اى پدر! ما براى مسابقه رفتيم ويوسف را نزد اثاثيه خود گذاشتيم و گرگ او را خورد. هرچند ما راست بگوييم, اماتو باور نخواهى كرد. گرگ ها, براى خوردن دست به درندگى نمى زنند, بلكه به خاطر شهوت رانى و خون آشامى است كه خوى درندگى را در آنها تقويت كرده. از اين روهيچ وقت آرام نمى گيرند و تمام توان خودرا به كار مى بندند. در عين اين كه گرگ هانسبت به بعضى از حيوانات ديگر مانند:پلنگ, نهنگ, شير و شتر, جثه كوچكترى دارند, اما به جهت صفت ((خون آشامى)) سمبل((درندگى)) مى باشند:
اى صبا در دل يوسف مگو يعقوب را آشتى كردند يارانش ولى گرگ آشتى آشتى كردند (8)گرگ صفتى وخوى درندگى در جامعه ناسالم جهانى امروز, موج مى زند. امام على (عليهالسلام) در نامه اى به عبدالله پسر عباسي عبيدالله برادر عبدالله فرموده: ((... و ايتامهم اختطاف الذئب الازلداميه المعزى الكسيره...; و چون مجال بيشترى در خيانت به امت, به دستت افتاد,شتابان حمله نمودى و تند برجستى و آنچه توانستى از مالى كه براى بيوه زنان ويتيمان نهاده بودند بربودى. چنانكه گرگ تيز تك برآيد و بز زخم خورده و از كارافتاده را بربايد... به خدا اگر حسن وحسين چنان مى كردند كه تو كردى از من روى خوش نمى ديدند و به آرزويى هم نمى رسيدند, تا آن كه حق را از آنان بستانم وباطلى را كه به ستمشان پديد شده نابودگردانم.))(9)
امام على(عليه السلام)زندگى رانت خواران و راحت خواهان رامورد آسيب شناسى و كالبد شكافى قرار مى دهد و آنان را با گرگ تيز تكى كه بز زخم خورده و از كار افتاده را بربايد,مقايسه و تشبيه مى كند. به هر حالاگرچه جوانان يك جامعه مانند يوسف از شرگرگ صفتان روزگار در امان نيستند, اماباتوكل به خدا و پيمودن راه انسانيت وحقيقت مى توانند از موج حمله هاى آنهادر امان باشند. خداوند هم پشتيبان وياور انسان هاى پاك و ملكوتى است.
حضرت على(عليه السلام) در يك آسيب شناسى عميق و دقيق, گرگ صفتان تمام زمانها را مورد خطاب قرار مى دهد, مى فرمايد: ((... و كان اهل ذلك الزمان ذئابا, وسلاطينه سباعا, و اوساطه إكالا, وفقراوه امواتا.. ولبس الاسلام لبس الفرومقلوبا; پيشواى قوم بايد با مردم خود بهراستى سخن بگويد و پراكندگى مردم را به اجتماع تبديل كند, و ذهن خود را آماده پذيرفتن گرداند[...در غير اين صورت] باطل بر جاى استوار شود, و نادانى بر طبيعت هاسوار و كار ستمكار بزرگ گردد, و دعوت (بهحق) اندك و كم خريدار شود, و روزگار چون درنده اى ديوانه حمله آرد, و باطلآرميده برخيزد, و در كار دين جدايى پذيرند, در دروغ با هم دوست باشند و درراست با يكديگر دشمن شوند. و چون چنين شود, فرزند ـ با پدر ـ كينه ورزد و باران,كشت ها را بسوزاند, فرومايگان درهم پخشكنند, و جوانمردان تهديدست مانند. مردم اين زمان گرگانند, و پادشاهان شاندرندگان, و فرودستان طعمه آنان,مستمندان همانند مردگان باشند. سرچشمه راستى خشك شود و چشمه دروغ جوشان گردد.راستى را به زبان به كار برند, ولى در دل با هم دشمن اند. گناه و نافرمانى سبب پيوند گردد و پارسايى موجب ريش خند, واسلام به طور وارونه جلوه دهند و كسى سخن حق نگويد.))(10)
بنابراين ازديدگاه اميرالمومنين (عليه السلام) رياو دورويى, گرگ صفتى و خوى درندگى, آسيبهايى هستند كه مى توانند افراد جامعه,خصوصا جوانان را به كام خود فرو برده واز مسير انسانيت و پاكى منحرف سازند.لذا در عصر ما هيچ كس نمى تواند رهبرى قافله جوانان جهان را بر عهده بگيرد مگراين كه خود از تمام پليدى ها و حيله ها به دور باشد و نفس خود را با صفات پاك انسانى آراسته گرداند. بنابراين بهترين راهنماى بشريت ـ در رسيدن به سعادت همان رهبران معنوى اند. چالش ها و موانع رشد معنوى جوانان در داستان حضرت يوسف (عليه السلام) آمده:((وجإتسياره فارسلوا واردهم فادلى دلوه قاليا بشرى هـذا غلام واسروه بضاعه واللهعليم بما يعملون)) كاروانى فرا رسيد و آبآورشان را فرستادند. او دلوش را در چاه انداخت و گفت: مژده باد, اين پسركى است...))(11)
چاه را تو خانه اى بينى لطيف *** دام را تو دانه اى بينى ظريف(12)
معمولا اشياى قيمتى ـ مانندطلا ـ و انسان هاى باارزش و انديشمند ـ مانند جوانان فعال ـ در تيررس دشمنان وگرگ صفتان تيز دندان قرار دارند. جوانان هر مرز و بومى, سرمايه هاى انسانى ومعنوى آن كشوراند, و انرژى هاى متراكم زيادى را در خود ذخيره دارند.
كيم ـوو ـ چونگ مى گويد: ((در ميان تمام چيزهايى كه جوانى به همراه دارد,مهمترين شان آرزوهاست. مردمانى كه آرزوو هدف دارند فقر نمى شناسند, زيرا شخص به اندازه هدف هايش ثروتمند است, جوانى دورانى از زندگى است كه حتى اگر شخص هيچ چيز نداشته باشد, ولى هدف داشته باشد,نيازى به اشك و غبطه خوردن ندارد. تاريخ متعلق به كسانى است كه در زندگى هدف دارند, آرزوها, اهداف, آمال و اميدهاقدرت هايى هستند كه با آنها مى توان جهان را متحول ساخت, ملت هايى كه برنامه دارند سرانجام اهدافشان به واقعيت منتهى مى شود.))(13) لذا اين نيروهاى سرشار از انرژى و تحرك, مورد هدف دشمنان قرار مى گيرند. از اين جهت براى به دام انداختن جوانان از ((دام هاى متنوع))استفاده مى كنند و از ((تنوع دام ها)) لذت مى برند. گاهى گرگ منشى پيش مى روند وزمانى هم از چاه ها و چالش هاى موجود درجامعه مدد مى گيرند تا جوان روشن ضميررا زمين گير نمايند و به تباهى بكشند كه عامل مهم افسردگى و بى انگيزه شدن جوانان است; چنان كه برادران حضرت يوسف(عليه السلام) نيز او را فداى بلهوسى و صفت زشت حسد و خودخواهى خودشان كردند و نوجوانى مثل يوسف (عليه السلام)را از بسيارى فرصت هاى نوجوانى محروم ساختند. البته چاهى كه دشمنان,در عصر جاهليت جديد و عصر فضا در مسيرجوانان قرار داده اند شكل عوض كرده و باتنوع بيشترى جلوه نموده است. چاه و چاله,در عصر جاهليت جديد, داراى لايه هايى متعدد و متنوع است و به شكل رسانه هاى جمعى اى مانند: اينترنتى, ماهواره,رايانه و... درآمده است. دشمنان كوردل, با ارائه ده درصد برنامه هاى منفى, موهوم, مهيج, مهمل و فحشا, دراينترنت, ماهواره و... نود درصد ازجوانان جهان قربانى مى گيرند. اگرچه دراين ميان جوانان و نوجوانان متعهد ومتدين از اين سقوط در امان مى باشند,زيرا زندگى حضرت يوسف(عليه السلام) راالگوى زندگى خود قرار مى دهند. آرى! ((خداوند بندگان مخلص خود راتنهانمى گذارد و آنها را در شدايد و سختى هانجات مى دهد. نوح را روى آب, يونس را زيرآب, يوسف را در كنار آب, نجات داد. همچنان كه ابراهيم را از آتش, موسى را دروسط دريا و محمد (صلى الله عليه و آله وسلم) را در داخل غار و على(عليه السلام)را در ليله المبيت ـ كه به جاى پيامبرخوابيده بود ـ نجات داد. خداوند هر جااراده كند, بدون خواست انسان عملى مى شود. مثلا حضرت موسى رفت تا آتش بياورد,ولى با وحى و پيامبرى برگشت و اينكاروان رفتند تا آب بياورند, ولى يوسف را نجات داده و با او برگشتند. بااراده الهى ريسمان چاهى وسيله شد تايوسف از قعر چاه به تخت و كاخ برسد, پس بنگريد با حبل الله چه مى توان انجام داد!))(14)
((يا ايها الناس ضرب مثلفاستمعوا له ان الذين تدعون من دون اللهلن يخلقوا ذبابا ولو اجتمعوا له...; اىمردم به مثلى كه زده شده است گوش فرادهيد: كسانى كه غير از خدا مى خوانيدشان هرگز قادر به خلق مگسى هم نيستند, اگرچه براى اين كار متفق شوند و اگر مگس چيزى از آنها بربايد قدرت پس گرفتنش راندارند. آرى طالب و مطلوب ناتوانند.))(15)
پيام قرآن براى هميشه جاودانه است ودشمنان يوسف قرآن و جوانان قرآنى براى هميشه ناتوان اند. اين پيام قرآنى راباور كنيم و باز باورهاى خود را باورنمائيم و آن را پاس بداريم.
ادامه دارد...