این چه ظلمی است که بر تو رفته است و دشمن با تو چه کرده است
که ما ازورای صدها سال وقتی که در کنار ضریح عشق آفرینت
زانو میزنیم باید شهادتدهیم که تو اقامه نماز کردی و ایتاء زکات؟
باید شهادت دهیم که تو آمر به معروف و ناهی از منکر بودی؟
این چه شهادتی است که مظلومیت تو در آن موج میزند؟
مگر نه تو خود نمازمجسم بودی؟ مگر نه نماز در دستهای تو قامت میبست؟
مگر نه قیام و قعود جهان چشم و گوش به مکبر مژگان تو دوخته بود؟
مگر نه سجود تموج دل دریای تو بود؟
مگر نه معروف رضای تو بود و منکر خشم وغضب تو؟
مگر نه شما جایی میان خالق و مخلوق بودید و واسطه فیض؟
نزلونا عن الربوبیه و قولوا فینا ما شئتم مگر کلام شما نبود؟
پس چیست راز اینگونه سلام گفتن بر تو؟
راز شهادت به اقامه نماز تو و ایتای زکات تو؟
راز شهادت به عبادت تو تا رسیدن به سرمنزل یقین؟
توان برگرفتن این مهر و توان گشودن این راز در دستهای ما نیست.
اما پیداست هم که این راز تنها راز تو نیست .