اِنّا اعطَیناكَ الكَوْثَر فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ اِنَّ شانِئكَ هُوَ الاَبْتَر
ای پیامبر! ما به تو كوثر (خیر فراوان) بخشیدیم. پس به شكرانه این موهبت، نماز بگذار و قربانی كن. همانا دشمن تو بیدودمان است.
محققان و مفسران قرآنی برای كلمه كوثر معانی گوناگونی ذكر كردهاند ولی تمام مفسرین عامه و خاصه، كوثر را به وجود مقدس فاطمه زهرا (س) تفسیر كردند و جملگی گفتهاند كه چون دشمنان پیامبر را اَبْتَرْ(بیدودمان) معرفی كردند.
خداوند خیر كثیر را یعنی وجود فاطمه زهرا (س) را به پیامبر عطا كرد تا از بركت او تاریخ انسانیت ساخته شود و از دامان پاك او چهرههای تابناك امامت و حلقات مقدس زنجیره رهبری بدرخشد.
غالباً فاطمه زهرا (س) را به عنوان الگوی زنان معرفی میكنند. اگر چه اقتدای زنان مسلمان به دختر گرامی پیامبر (ص) بسی افتخار است اما اقتدای به فاطمه (س) را به جامعه زنان منحصر كردن، جفای به فاطمه است. حیات پر بار زهرای مرضیه آكنده از مسایلی فراتر از جامعه خاص زنان است. مسایل بانوان بخشی از ابعاد حیاتی اوست. نه علی مختص مردان است و نه فاطمه مختص زنان، اولیاء الهی الگوی انسانیت اند و انسانیت فراتر از جنسیت است. در زندگی این بانو، تعالیمی است كه برای همگان چه مرد و چه زن آموزنده است. معمولاً سیاست را فعلی مردانه میدانند. در همه جای دنیا، چه امروز و چه در گذشته غالب سیاستمداران را مردان تشكیل میدادهاند و میدهند و غالباً بانوان در صحنه سیاسی نقش درجه اول ایفا نكردهاند.
آنچه در این نوشتار اجمالاً بررسی میگردد، سیاست فاطمی است یعنی نقش خاص حضرت زهرا (س) در صحنه سیاسی عصر دشوار پس از رحلت رسول خدا (ص).
ابعاد سیاست فاطمی آن گاه به درستی درك میشود كه با شیوه دیگر سیاسی آن عصر مقایسه شود. یعنی با سبك و روش علی (ع) در سیاست یعنی با سیاست علوی به شكل تطبیقی و مقارن مطالعه شود.
در سیاست اولیاء الهی دو جنبه را نباید از نظر دورداشت: یكی اصول و بنیادهای ثابت الهی كه در سیاست همگی مشترك است. دوم شرایط متغیر مكانی و زمانی. با عنایت به شرایط متفاوت میتوان منتظر موضعگیریهای مختلف از سوی دو ولی الهی باشیم.
فرضیه ما در این بحث این است كه علیرغم وحدت شرایط زمانی، مكانی امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) در مدینه سال یازدهم هجری به واسطه تفاوت جایگاه شخصیت و موقعیت این دو ولی الهی ما شاهد دو موضعگیری سیاسی متفاوت در مسایل و رخدادهای بعد از رحلت رسول اكرم (ص) هستیم.
فاطمه زهرا (س) دختر و نورچشم و پاره جگر رسول خدا (ص) است از همه كس به پیامبر نزدیكتر است و از همه به احوال و مواضع پیامبر آشناتر و پیامبر بارها به منزلت و قدر فاطمه تصریح كرده است و به همگان نشان داد كه فاطمه در چشم او بیش از یك فرزند است، او تربیت شده دامان پیامبر و انسانی بر مدار و محور محمد (ص) است. در میان آدمیان تنها یكی است كه در برخی از این صفات به فاطمه نزدیك است و او كسی جز علی (ع) نیست. این دو معطر به عطر دلانگیز نبویاند و تجسم تعالیم الهی اویند.
روز 28 صفر سال 11 بزرگترین فاجعه تاریخ اسلام اتفاق افتاد. وجود مقدس حضرت ختمی مرتبت (ص) از عالم خاك به افلاك رخت بركشید و جهان اسلام را به سوگ ابدی خود نشاند.
بدن بیجان پیامبر در خانه بر زمین است. بنیهاشم مشغول غسل و كفن و تجهیز آن وجود مطهر هستند. ساعتها قبل قدرتطلبان كه احساس كرده بودند این مرض، مرض فوت پیامبر است، محمد را رها كرده بودند و برای تقسیم میراث معنوی او از هم سبقت میگرفتند. هیچیك از آنان نگذاشتند لحظهای از آنان فوت شود، مبادا سرنوشت قدرت بدون حضور آنان رقم بخورد.
در سقیفه قدرت شاخصترین مسلمان و نزدیكترین یاران پیامبر غایب بودند. نه علی ابن ابی طالب حاضر بود نه سلمان فارسی، نه ابوذر، نه مقداد، نه عمار سایر. این غائبان سرشناس همگی در كنار بنیهاشم مشغول آخرین وداع پیامبر بودند.
در فاصلهای كوتاه شش نفر از اهل حل و عقد در غیاب بنیهاشم ابوبكر بن ابی قحافد را به عنوان خلیفه پیامبر تعیین كردند. جوی سنگین ایجاد میشود؛ جو رعب و وحشت، مهم این است كه از سران مهاجر و انصار بیعت گرفته شود، چه به اختیار چه به اجبار.
در قلب زهرای مرضیه كه به وسعت یك اقیانوس است، در كنار غم بیپایان از دست دادن پدری همچون محمد (ص)، غم جانگاه دیگری لانه میكند غم انحراف زودهنگام نهضت نبوی، غم ارتجاع، این جاست كه غم زهرا (س) فراتر از مرگ پدر و غصب حق همسر است.
میگویند جرا فاطمه در جوانی به دیار باقی پر كشید؟ میگویند چرا و بیش از سه یا شش ماه پس از پدر دوام نیاورد؟ مگر نمیدانند فاطمه در آن چند ماه پس از پدر چه كشید؟ مگر اسلام عزیزترین میراث پدرش نبود؟ مگر شایستهتر از علی برای پاسداری از اسلام عزیز و ادامه راه پیامبر یافت میشد؟ اكنون وصایای پیامبر زیر پا گذاشته شده، علی كه میبایست زمامدار و راهبر این امت باشد، خار در چشم و استخوان در گلو خانهنشین است و فاطمه بیش از همه اسلام و پیامبر و علی میشناسد. فاطمه بهتر از همگان آنها را كه بر مسند پیامبر تكیه زدهاند، میشناسد از صفر تا جمادی، صحنه سیاستورزی فاطمه است.
مشكل جامعه صدر اسلام و همه جوامعی كه انقلاب در آنها رخ داده است، غفلت نخبگان از اصول انقلاب است و نه غفلت تودههای مردم، تودههای مردم همواره چشمشان به دست و زبان نخبگان و خواص جامعه است. آن گاه كه خواص سكوت میكنند، عوام جز اطاعت و سلوك بر مذهب مسلط زمانه كاری نخواهند كرد.
وقتی مردم دیدند پدر همسر پیامبر و یا غار او از سوی جمعی به خلافت رسول الله معرفی شد و پدر دیگر همسر پیامبر نیز از مؤیدین متعصب این تعیین است و سران مهاجرین و انصار نیز یا این امر را تأیید میكنند یا اعتراض نمیكنند، میپندارند حتماً حق و مصلحت همین است كه انجام شده است.
گروه سقیفه كه روحیه مردم را بهتر از هر كس درك كرده، از دو امر غفلت نمیكند یكی سرعت و دیگری ارعاب و تهدید. قبل ازدفن پیكر مطهر پیامبر كاندیدای خود را معرفی میكنند و در شرایطی كه جامعه در بهت از دست دادن پیامبر است، جوی سنگین ایجاد میكنند كه كسی یارای مخالفت نداشته باشد.
در آن چند ماه آغاز خلاف، در آن فضای سنگین كه صالحان ناراضی، به اقتدای مولایشان استخوان در گلو و خار در چشم سكوت كردهاند، اما كسی هست كه در عین درك موقعیت دشوار بنیهاشم و علی احساس میكند كه وظیفهای دیگر بر عهده دارد وظیفهای متفاوت با علی.
او بر خلاف علی سكوت نمیكند، او برخلاف علی در آن سكوت مرگبار فریاد میكند، اعتراض میكند، خطبه میخواند، به مسجد میرود، وصایای از یاد رفته پیامبر را به یاد همان میآورد، با شجاعت انحراف امت از خط نبوی را افشا میكند.
این تك صدای غریب در مدینه بعد از پیامبر صدای كیست كه این گونه جسورانه از مظلوم دفاع میكند و ظالم را رسوا میكند؟ این صدای بغضدار و مجروح صدای كیست كه احدی یارای خاموش كردنش را ندارد؟ آری این صدا صدای فاطمه است، مگر كس دیگری میتواند باشد؟
فاطمه تصمیم میگیرد فریاد اعتراض و شكایت خود را در مسجد به افكار عمومی مسلمانان عرضه كند. بر اساس تعالیم نبوی مسلمانان موظفند مظلوم را یاری كنند و حق او را از ظالم بستانند و مسجد آزادترین و منزهترین جایی است كه مردم میتوانند دردهای خود را در آن بیان كنند. خبر به زودی در مدینه منتشر میشود.
فاطمه دختر محمد در مسجد سخن میگوید، همگان به مسجد میشتابند. بزرگان مهاجران و انصار، ابوبكر و عمر همه در مسجد هستند جز یك نفر آری تنها علی بن ابیطالب در خانه است. فاطمه به مسجد میرود تا درد فرو خفته حیدر كرار را فریاد كند. برای كیان اسلام، برای حفظ وحدت جامعه نوپایی كه پیامبر بنیاد نهاد، علی سكوت كرده است، سكوتی سخت و دشوار نه یك روز و یك سال؛ 25 سال.
اما این سكوت مفسر میخواهد. اگر این سكوت تفسیر نشود، معنی نشود، ارباب قدرت دنیاطلبان آن را به نفع خود تأویل خواهند كرد. اگر سكوت علوی مفسری در حد او نداشته باشد، مردم نمیفهمند چرا علی اینگونه غریبانه ساكت شده است.
فاطمه میخواهد راز سكوت علی را بشكافد. مهاجران، انصار و بزرگان به مسجد بیائید فاطمه میخواهد از پیامبر بگوید. دینداران، متشرعان به مسجد بیائید فاطمه میخواهد برایتان از دین بگوید. مردان به مسجد بیائید یك زن میخواهد به شما درس مردانگی بدهد. جوانمردان به مسجد بیائید كه مروت و جوانمردی خانهنشین است. مصلحت سنجان سیاست، سیاست پیشگان به مسجد بیائید تا از زبان فاطمه درس حقیقت بشنوید. به مسجد بیائید تا با سیاست فاطمی آشنا شوید.
خطبه فاطمه این گونه آغاز میشود: اَلحَمْد لَلّهِ عَلی ما اَنْعَم وَ لَهُ الشُكْرُ علی ما اَلهم ...
ستایش خدای را بر آنچه ارزانی داشت و سپاس او را بر اندیشه نیكو كه در دل نگاشت ...
پس از درود بر خدا و رسول او پیامب رحمت خطاب به حاضران فرمود: شما بندگان خدا نگاهبان حلال و حرام و حاملان دین و احكام و امانت داران حق و رسانندگان آن به خلقید، حقی را از خداوند عهده دارید و عهدی را كه با او بستهاید، پذیرفتهاید.
فاطمه (س) پس از یادآوری گذشته مردم و زحماتی كه پیامبر متحمل شد در آن شرایط دشوار به منزلت علی اشاره میكند یعنی دقیقاً همان چیزی كه حاكمیت میخواهد مخفی بماند: آن زمانی كه گمراهی سر برداشت یا شركی دهان به یاوه انباشت، محمد برادرش علی را در كام آنان انداخت. علی باز نایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت و كار آنان را با دم شمشیر بساخت. او این رنج را برای خدا كشید و در آن خشنودی پروردگار و رضای پیامبر را دید و مهتری اولیاء حق را خرید اما در آن روزها شما در زندگانی راحت آسوده و در بستر امن و آسایش غنوده بودید.
فاطمه آنگاه به انتقادی صریح و بدون تعارف از وضعیت بزرگان قوم پس از رحلت پیامبر میپردازد و با تازیانه زبان به شماتت آنان میپردازد و آشكارا منش و روش حاكمیت وقت را زیر سؤال میبرد: چون خدای تعالی همسایگی پیامبران را برای رسول خود گزید، نفاق آشكار شد و كالای دین بی خریدار شد، هر گمراهی دعویدار و هر گمنامی سالار و هر یاوهگویی در كوی و برزن در پی گرمی بازار.
عرق شرم بر پیشانی سران مهاجران و انصار نشسته است از خجلت سرها را به زیر انداختهاند. حكام از خشم میلرزند. چه كسی میتواند این زن را ساكت كند؟ او فاطمه است؛ دختر پیامبر و همه میدانند او جز حقیقت نمیگوید و حقیقت تلخ است. فاطمه خشمگینانه ادامه میدهد: شیطان از كمینگاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت كرد و دیدید چه زود سخنش را شنیدید و سبك در پی او دویدید و در دام فریبش خزیدید و به آواز او رقصیدید. هنوز دو روزی از مرگ پیامبرتان نگذشته و سوز سینه ما خاموش نگشته، آنچه نبایست، كردید و آنچه از آنتان نبود، بردید و بدعتی بزرگ پدید آوردید.
تازیانه شماتت فاطمه همچنان فرود میآید، اینك دختر پیامبر به یك اشكال مقدر پاسخ میگوید. قدرت طلبان تعجیل در تعیین جانشین پیامبر را پرهیز از وقوع فتنه توجیه كردند. میگفتند اگر علی خانهنشین نشود و قدرت را به دست گیرد، جنگ داخلی برپا میشود.
فاطمه در نقد این استدلال علیل فریاد میزند: به گمان خود خواستید فتنه برنخیزد و خونی نریزد، اما در آتش فتنه افتادید و آنچه كشتید به باد دادید كه دوزخ جای كافران است و منزلگاه بدكاران. شما كجا و فتنه خوابانیدن كجا؟ دروغ میگویید! راهی جز راه حق میپوئید وگرنه این كتاب خداست میان شما و نشانههایش بی كم و كاست هویدا و امر و نهی آن روشن و آشكار. آیا داوری جز قرآن میگیرید؟ یا ستمكارانه گفته شیطان را میپذیرید؟
فاطمه وجدان خلیفه را به لرزه واداشته است. از خیانت و داوری سخن گفته، هیچ كس در صداقت و تقوای فاطمه تردیدی ندارد. به دختر پیامبر ظلم شده است. حق مادی و معنوی او را غصب كردهاند. اگر حریم فاطمه محفوظ نماند، حریم هیچ كس محترم نخواهد ماند. فاطمه به صراحت عدم مشروعیت حاكمیت پس از رسول الله را اعلام میكند و از این كه سران مهاجران و انصار ساكتند و قیام نمیكنند، اظهار تعجب میكند.
خطبه حضرت زهرا در مسجد النبی قطعاً جدیترین اعتراض علیه خلیفه اول در تمام طول خلافت وی است. حاكمیت وقت كه میكوشد برای خلیفه قداستی به میزان قداست پیامبر دست و پا كند و اطاعت او را اطاعت از خدا و رسول و مخالفت با او را مخالفت با خدا و رسول قلمداد كند، اكنون با زنی مواجه شده كه تمامی مشروعیت خلافت را زیر سؤال برده. او فاطمه است؛ كوثر قرآن.
منبع:ایرانیوز