ج) گفت و گوهاى فقهى و آموزشى (استفتايى)
برخى گفت و گوهاى قرآنى، در قالب استفتا يا پرسشهاى فقهى و آموزشى است . عدهاى از مردم در امرى دچار ترديد مىشدند . از اين رو، به پيامبر صلى الله عليه و آله مراجعه كرده و مشكل فكرىخويش را حل مىكردند .
«و يستفتونك في النساء قل الله يفتيكم فيهن و ما يتلى عليكم في الكتاب في يتامى النساء اللاتي لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن و المستضعفين من الولدان و ان تقوموا لليتامى بالقسط و ما تفعلوا من خير فان الله كان به عليما» (87)
يعنى: و درباره زنان، راى تو را مىپرسند . بگو: خدا درباره آنان به شما فتوا مىدهد و نيز درباره آنچه در قرآن بر شما تلاوت مىشود: در مورد زنان يتيمى كه حق مقرر آنان را به ايشان نمىدهيد و تمايل به ازدواج با آنان داريد و درباره كودكان ناتوان و اين كه با يتيمان از روى عدل و درستى رفتار كنيد، پاسخگوى شماست . و هر كار نيكى انجام دهيد، قطعا خدا به آن داناست .
در موارد ديگرى نيز از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسش و استفتا شده است، مانند: كلاله، (88) استفتاى دوستحضرت يوسف عليه السلام درباره هفت گاو، (89) استفتاى پادشاه مصر از سران قوم خويش در باره تعبير خوابى كه ديده بود، (90) استفتاى ملكه سبا با سران قوم خويش درباره نامه حضرت سليمان عليه السلام . (91)
باتوجه به گفت و گوهاى استفتايى در قرآن كريم معلوم مىشود كه استفتا هميشه به معناى طلب فتوا و پاسخ به پرسشهاى فقهى و آموزشى نيست، بلكه در مواردى خداوند در مقام استفهام انكارى و در رد ديدگاه كافران و منكران، از آنان استفتا يا كسب جواب مىكند:
«فاستفتهم ا لربك البنات و لهم البنون» (92)
پس از مشركان جويا شود: آيا پروردگارت را دختران و آنان را پسران است؟!
«فاستفتهم ا هم اشد خلقا ام من خلقنا» (93)
يعنى: پس، از كافران بپرس: آيا ايشاناز نظر آفرينش سختترندياكسانىكه (در آسمانها) خلقكرديم؟
ه) گفت و گوهاى احساسى (تحريكى)
در پارهاى از آيات، استفاده از حواس، تشويق شده است; مثلا در قرآن، براى عدم تساوى موحد و مشرك در پيشگاه خداوند مىفرمايد:
«... قل هل يستوي الاعمى و البصير ام هل تستوي الظلمات و النور ...» (94)
يعنى: بگو: آيا نابينا و بينا يكسانند؟ يا تاريكيها و روشنايى برابرند؟
هنگامى كه حضرت موسى عليه السلام از آزار و اذيت و كارشكنيهاى قوم خويش خسته شد، از عواطف و احساسات آنان استفاده كرد:
«و اذ قال موسى لقومه يا قوم لم تؤذونني و قد تعلمون اني رسول الله اليكم ...» (95)
يعنى: و ياد كن هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: اى قوم من! چرا آزار مىدهيد، با اين كه مىدانيد من فرستاده خدا به سوى شما هستم؟ ... و) گفت و گوهاى اقناعى
«و لئن سالتهم من خلق السماوات و الارض و سخر الشمس و القمر ليقولن الله فانى يؤفكون» (96)
يعنى: هر گاه از آنها بپرسى چه كسى آسمانها و زمين را آفريده، و خورشيد و ماه را مسخر كرده است؟ مىگويند: الله، پس با اين حال چگونه از عبادت خدا منحرف مىشوند؟
«و لئن سالتهم من نزل من السماء ماء فاحيا به الارض من بعد موتها ليقولن الله» (97)
يعنى: و اگر از آنها بپرسى: چه كسى از آسمان، آبى نازل كرد و به وسيله آن، زمين را بعد از مردنش احيا نمود؟ مىگويند: خدا .