صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13

موضوع: *❀✿❀*عقل در ساحت دین*❀✿❀*

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll *❀✿❀*عقل در ساحت دین*❀✿❀*





    نویسنده: محرم علی خلیلی
    منبع:راسخون


    بحث عقل در ساحت دین، روایت گر رابطه عقل ودین است. این بحث که دارای سابقه تاریخ وپر فراز وفرود می باشد، بیشتر به عوامل خارجی وبیرونی بر می گردد، زیرا دین وخصوصا اسلام در ذات وماهیت خود هیچ تضادی باعقل وعقلانیت نداشته است بلکه آن را رسالت انسانی در حوزه حیات فردی واجتماعی می داند. هرچند سیرعقلانیت در اسلام نیز با چالش های جدی مواجه بوده است وجامعه وفرهنگ اسلامی گروه های چون ظاهر گرا در دامن خود پروریده شده است اما تأمل وتعمق در متون و منابع دینی، حکایت گر همگرای وبلکه مکملیت این دو برای همدیگر است. در موارد مختلف ومتعدد بر زندگی عقلانی وکار برد عقل در زاویه های مختلف حیات فردی واجتماعی تأکید داشته وزندگی منهای عقلانیت وتعقل را مورد نکوهش ومذمت قرار داده است. وجود استدلال های فلسفی وعقلی در متون دینی وخصوصا در قرآن کریم حکایت از آن دارد که اسلام وبه خصوص تشیع نه تنها براین امر تأکید ودعوت داشته است بلکه خود دین ومذهب عقلی است، که تفکیک بین آن دو، به معنی آگاه نبودن از آموزه ها ومولفه های آن هاست.





    امضاء





  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll


    مفاهیم وکلیات:

    دین :

    با توجه به پردامنه بودن دین، ومیزان اهمیت آن در تفکر اندیشمندان، تعاریف متفاوت ومختلف از آن ارائه شده است دین ازمسائلی است که برخی بانگاه درون دینی وبرخی بانگاه برون دینی به تعریف ونقد وکنکاش آن پرداخته است، اماچیزیکه از لابلای این کشمکش هارخ می نماید این است که دین ازتنوع وگونا گونی فراوان برخورداراست، توحید ویکتاپرستی، اعتقاد به قدرت های جادوی ، اعتقاد به تقدس برخی حیوانات واشیاء واشکال گوناگون بت پرستی، وحتی مکاتبی چون مارکسیسم واومانیسم را نیزشامل می شود ودرشاخه های مختلف علوم مثل فلسفه دین، جامعه شناسی دین، روانشناسی دین مورد بررسی قرار می گیرد، این تنوع وگستردگی باعث شده است تاعده قائل شود که تعریف جامع ومانع برای دین امکان ندارد.
    ساموئل کینگ از اندیشمندان غربی اعتقاد دارد که از دین، هزاران تعریف ارایه شده است.(1) بنا برآن چه ذکر رفت، چنین تداعی می شود که تعریف جامع ومانع ازدین امکان ندارد، اما برای اینکه دچار حیرت نشویم آن را به دوقسم وحیانی و بشری(2) تقسیم نموده، ودر این تحقیق محور بحث را دین وحیانی والهی از آن میان دین مقدس اسلام که آخرین وکاملترین دین شناخته شده است قرار می دهیم.
    علامه جعفری برای سهولت دستیابی محقق و دین مداران به معنا ومفهوم دین به طبقه بندی آن پرداخته است واینگونه طبقه بندی کرده است:
    الف) تعاریف عام که برحسب مفهوم جامع مشترک یا خصوصیات مشترک ادیان ، به تعاریفی فراگیر می پردازند.
    ب)تعاریف ماهوی که به تحلیل هویت دین می پردازند.
    ج) تعاریف روانشناختی که در پی ریشه یابی دین ورزی اند.
    د) تعاریف جامعه شناختی که به کار کرد آن توجه دارند.
    هـ) تعاریف غایت گرایانه.
    و) تعاریف اخلاق گرایانه.(3)
    بدیهی است طبقه بندی های دیگر از دین نیز وجود دارد که از حوصله این بحث خارج است.
    تعریف از نظر دانشمندان غربی:
    1- تی یل (1902- 1830) دین وضعیتی روحی یاحالتی ناب وحرمت آمیزی است که آن را خشیت می خوانیم.(4)
    2- برادلی(1924- 1864) دین کوششی است برای اینکه حقیقت کامل خیر را درتمام وجوه هستی مان بازنمایم.(5)
    3- فرهنگ کوچک اکسفورد: دین عبارت است ازشناخت یک موجود فوق بشری که دارای قدرت مطلق ا ست و...
    4- شلایرماخر: دین عبارت است از احساس خدا آگاهی(6)
    5- تعریف کانت : دین عبارت است از شناخت تکالیف مابه عنوان احکام الهی(7)
    تعریف اندیشمندان اسلامی از دین:
    علاّمه طباطبائی چنین تعریف می کند: «دین راه زندگی است که آدمی در دنیا به ناچار آن را می پیماید.»(8)
    آیت الله جوادی آملی می فرماید : « دین مجموعة عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای ادارة جامعه انسانی و پرورش انسان ها باشد»(9)
    آیت الله مصباح یزدی می فرماید : « دین در اصطلاح، به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان و دستورهای عملی متناسب با این عقاید است؛ از این رو کسانی که مطلقاً معتقد به آفریننده ای نیستند و پیدایش پدیده های جهان را تصادفی و یا صرفاً معلول فعل و انفعال های مادی و طبیعی می دانند بی دین نامیده می شوند» (10)
    تعریف عقل:

    عقل در لغت :عقل در لغت به معنى منع و نهى است.(11) از آن جهت که عقل صاحب خود را از عدول از راه درست بازمى‏دارد، آن را به زانو بند شتر نیز اطلاق کرده اند، همان طور که عقال(12) شتر را از بدى‏ها بازمى‏دارد.(13) عقل به معناىخرد، تدّبر،اندیشه،قوه تمیز خوب،ازبد،قلب، خونبها،دیه،برج،حصار،سنگر(1 4)، حسن فهم، ادراک و انزجار نیز استعمال شده است.(15)
    منتهی الارب؛ عقل را این گونه معنای کرده است : عقل به فتح عین وسکون قاف، به معنی خرد، دانش ودر یافت صفات اشیا از حسن وقبح، کمال ونقض، خیر یا شر وعلم به مطلق امور به سبب قوتی که ممیز قبیح از حسن است، یا به سبب معانی وعلوم مجتمعه در ذهن که بدان اغراض ومصالح انجام پذیرد، یا به جهت هیئت نیکو در حرکات وکلام که برای انسان حاصل می شود» درادامه می گوید : عقل جوهری است لطیف ونوری است روحانی که بدان ، نفس علوم ضروریه ونظریه را درک می کند.(16)
    غیاث اللغات عقل را علاوه بر آنکه به خرد، دانش معنی می کند، آن را به قوه ای تفسیر می کند که دقایق اشیاء را تمیز می دهد.(17)
    تاج العروس می گوید: عقل به معنای علم، ملجأ وپناهگاه، حصن، امساک ونهی کردن وقلب آمده است وآن را ضد حمق وجهل می داند ونیز آن را علم به صفات اشیاء از حسن وقبح وکمال ونقصان آن ها می داند ودر ادامه می گوید : عقل قوه ای است که بین حسن وقبح تمییز قائل می شود وآن دو را از یکدیگر باز می شناسد(18)
    مشتقات عقل:

    علاوه برآن که صفات ومعانی متعدد برای عقل ذکر شده است،اصطلاحات ترکیبی ومشتقات زیادی نیز بران وجود دارد، که می تواند به اعتبار هرکدام معنی متفاوتی پیدا کند.
    عقال: آنچه شتر را به آن می بندد(19)
    عقیله: زنى است که مهتر و گرامى قوم باشد و نیز- عَقِیلَة- مروارید و غیر از اینها که کم نظیرند و بخوبى حفظ و نگهدارى مى‏شوند(20)
    عاقل: دانا، خردمند وهم چنین نام کوهی است(21)
    معقول: بر وزن صبور یعنی؛ خردمند وفهم کننده چیزی، داروی قابض.(22)
    عقل مورد نظر:
    با توجه به معنای لغوی واصطلاحی آن، عقل در ا ین تحقیق به معنای خرد، تدبر وقوه ی که دقایق و حسن وقبح اشیاء را تمیز می دهد و برضد جهل وحمق به کار می رود.
    سیر عقلانیت در اسلام:

    هرچند اسلام ناب، مبانی و آموزه های خود را بر محوری عقلانیت استوار ساخته است. به گونه ای که قرآن کریم، به عنوان اصیل ترین، محترم ترین و با ارزش ترین منبع آموزه های اسلامی، بیش از سیصد بار واژه های تعقل، تدبر وتفکر را تکرار نموده است. اما در جریان تاریخ گرفتار فراز وفرود های گردیده است که فرایند آن در سه نگاه متفاوت تبلور یافته است.
    1- ظاهر گرایان: اینان بر ظواهر دینی جمود وتحجر داشته اند، هرگونه دخالت عقل و تعمق وتدبر در معانی دین را به شدت محکوم ومردود می دانند. آنها ظواهر دینى و نصوص را حتى در اصول اعتقادات ملاک قرار داده و معتقدند بعضى از معارف دینى با عقل قابل ادراک نیست.
    2- عقل گرایان: این گروه قائلند همه معارف دینی با عقل درک می شود. چنان که عده ای گفته اند:« المعارف کلها معقوله»(23)
    3- عقل گرایان نقل پذیر: این گروه با اعتقاد به هماهنگی بین عقل ونقل، می گویند؛ همان گونه که وحی وشریعت منبع معرفت انسان است، عقل نیز از منابع معرفت وشناخت انسان است. هم چنین عقل ووحی وشریعت، هردو از حقیقت عینی وخارجی گزارش می کند وگزارش آن ها هماهنگ با یک دیگر است.(24) با توجه به اتقان واحکام استدلال این گروه، حق با همین گروه است. هماهنگی عقل ونقل در آیات وروایات بیانگر این است که کسانی که سخن از تضاد عقل ودین به میان می آوردند از دو حالت خارج نیستند، یا از اسلامی وآموزه های اصیل آن اطلاع ندارند، ویا گرفتار امراض واغراض شخصی هستند.(25)
    امضاء





  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    عقلانیت در تفکر شیعی:



    الف ) تاریخ عقلانیت در تفکر شیعی.

    تشیع واندیشمندان شیعی؛ اسلام را با حیات تعقلی به صورت مقارن وهماهنگ در حرکت می داند. یعنی سابقه تاریخی عقلانیت در اسلام وتشیع، همگام وهمزمان با ظهور وتبلور اسلام وتشیع بوده است. پشتوانه این تئوری خود را آیات متعدد قرآن کریم می داند که در قالب الفاظ مختلف ومتعدد براین امر تأکید دارد و زندگی منهای تعقل را به شدت مورد نکوهش قرار داده است. واژه های فقه، فوءاد، سمع، قلب، صدر، لب، تفکر، تدبر و... ازواژگانی است که با تعقل وعقل مترادف ومرتبط می باشد که در آیات متعدد قرآن کریم به کار رفته است.
    سنت که در اسلام وبه خصوص در تفکر شیعی همتای قرآن کریم می باشد، نیز از حیات تعقلی واستدلالی به وفور سخن گفته است. به گونه ی که در کتاب اصول کافی که از معتبر ترین و مهمترین منابع شیعی به شمار می آید، به صورت مستقل کتاب تحت عنوان عقل وجهل اختصاص یافته است. وبرای هر کدام جنودهای معرفی کرده است، که حکایت از اهمیت واعتبار عقل وتعقل در سنت اسلامی وشیعی دارد.
    امضاء





  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ب) جایگاه عقل در تفکرشیعی


    در تفکرشیعی؛ عقل مکمل وحی و راهنمایی بزرگ انسان به سوی تکامل وسعادت، شناخته شده وبه عنوانی یکی ا زمنابع استنباط احکام شرعی در کنار قرآن کریم، سنت واجماع مسلمین؛ قرار می گیرد « اسلام عقل را محترم و او را پیامبر باطنى خدا مى‏شمارد. اصول دین جز با تحقیق عقلانى پذیرفته نیست. در فروع دین، عقل یکى از منابع اجتهاد است‏»(26) عقل برهانی ونقل معتبر، دو دلیل وکاشف اراده خداوند هستند که در تفکر شیعی هرکدام همواره پشتیبان وحامی هم هستند« عقل هماره چون نقل به مثابه چشم شریعت در بینش ودست او در روش است. شریعت با دوچشم عقل ونقل دیده می شود وبا دو دست عقل ونقل اجرا می گردد. هرگز چشم درمقابل چشم ودست در برابر دست دیگر نخواهد بود.»(27)
    از این رو در اسلام ونظام مقدس شیعی، هرچند ایمان، معنویت، تعبد، تقلید، تسلیم و... معیار ارزش گذاری انسان است، اما هیچ کدام منهای عقلانیت ارزشی ندارد: « تا عقل کسى را نیازموده‏اید، به اسلام آوردن او وقعى نگذارید.»(28) عقل ونقل، دوبال پرواز انسان به کمالات انسانی والهی شناخته می شود. که هیچ کدام منهای دیگری، رهایی بخش وهدایت گر نیست. بلکه نظام شیعی در تلازم این دو تأکید فراوان دارد، به گونه ای که در بسیاری از کتب فقهی واصولی تشیع، باب ویا فصل مستقل، در این مورد اختصاص یافته است. وقانون«کُلُّ ما حَکَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَکَمَ بِهِ الشَّرْعُ وَ کُلُّ ما حَکَمَ بِهِ الشَّرْعُ حَکَمَ بِهِ الْعَقْلُ.» در بسیار از مسائل جاری وساری است. از این رو اگر گفته شود هیچ دینى مانند اسلام وهیچ مذهبی مثل تشیع با عقل پیوند نزدیک نداشته است و براى او «حق» قائل نشده است‏؛ سخنی گزاف نخواهد بود. موارد زیر حکایت از جایگاه عقل در ساحت دین دارد.
    امضاء





  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    1- دعوت به خرد ورزی:


    استقلال فکری وشخصیت عقلانی از مهمترین امتیازات دین مقدس اسلام به شمار می رود. چناکه ذکر رفت گزاره های چون تقلید وتعبد وتسلیم که از اعتبار واهمیت بالای برخوردار است نیز به میزان پیوند وارتباط آنها با عقلانیت ارزش گزاری می شود، به هرپیمانه که باعقلانیت نزدیکتر باشد، از عمق واعتبار بالاتری برخوردار است وبه هرپیمانه از عقلانیت فاصله گرفته باشد به همان پیمانه نیز اعتبار آن ها کاسته می شود. ازاینرو منابع ومتون دینی خرد وخردو ورزی را سرفصل برنامه های خود دانسته ودر مواضع وموارد متعدد بر آن تأکید دارد.

    الف: دعوت به خرد ورزی در قرآن کریم:


    قرآن سندیت عقل را امضا کرده است. هرچند واژه عقل در قران به کار نرفته است، اما دعوت به عقلانیت وخردورزی شاید از موارد پر کاربرد در قرآن کریم باشد که در قالب والفاظ وانحاء مختلف ومتفاوت ودر زمینه های متفاوت ومختلف مطرح شده است مثلا واژه تعقل در 24 مورد و کلمه یعقلون در 22 مورد استفاده شده است. در برخی موارد باتعبیر« افلاتعقلون» بیان نموده است، که بیانگر آن است که فهم ودرک اصولا موضوعی عقلی است وبدون عقل درک وفهم معنی ندارد. از سوی دیگر در تفکر دینی وقرآنی تعقل یک امتیاز نیست، بلکه رسالتی است که در حوزه حیات اجتماعی و فردی بر انسان تعقل می گیرد، تداوم زندگی منهای تعقل، به معنی انجام ندادن ویا به پایان نرساندن رسالت انسانی است، ازاینرواینگونه زندگی مورد نکوهش قرار داده شده است. برخی آیاتی که از تعقل سخن می گوید، آن را به صورت مطلق مطرح می کند و به صورت مطلق به تعقل دعوت می کند بدون آنکه به موضوع آن بپردازد .

    1- إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ (بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمى‏کنند. )(29)
    2- وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ ( (اما) هیچ کس نمى‏تواند ایمان بیاورد، جز به فرمان خدا (و توفیق و یارى و هدایت او)! و پلیدى (کفر و گناه) را بر کسانى قرار مى‏دهد که نمى‏اندیشند. )(30)
    3- أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ( آیا مردم را به نیکى(و ایمان به پیامبرى که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت مى‏کنید، اما خودتان را فراموش مى‏نمایید؛ با اینکه شما کتاب(آسمانى) را مى‏خوانید! آیا نمى‏اندیشید؟!)(31)
    4- یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فی‏ إِبْراهیمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجیلُ إِلاَّ مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (اى اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و نزاع مى‏کنید(و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفى مى‏نمایید)؟! در حالى که تورات و انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا اندیشه نمى‏کنید؟!)(32)
    5- یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى الَّذی فَطَرَنی‏ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ( اى قوم من! من از شما براى این(رسالت)، پاداشى نمى‏طلبم؛ پاداش من، تنها بر کسى است که مرا آفریده است؛ آیا نمى‏فهمید؟!)(33)
    6- أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ( اف بر شما و بر آنچه جز خدا مى‏پرستید! آیا اندیشه نمى‏کنید(و عقل ندارید)؟! )(34)
    7- وَ هُوَ الَّذی یُحْیی‏ وَ یُمیتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ( و او کسى است که زنده مى‏کند و مى‏میراند؛ و رفت و آمد شب و روز از آن اوست؛ آیا اندیشه نمى‏کنید؟! )(35)
    8- وَ ما أُوتیتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ زینَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ( آنچه به شما داده شده، متاع زندگى دنیا و زینت آن است؛ و آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است؛ آیا اندیشه نمى‏کنید؟! )(36)
    امضاء





  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    برهان های عقلی وفلسفی در قرآن کریم


    وجود برهان های عقلی وفلسفی در قرآن کریم بدان معنی است که قرآن کتاب عقلی وفلسفی است. ازینرو تفکیک بین عقل ونقل و یا تلاش برای آن، تلاش بیهوده وگزاف خواهد بود، بلکه هماهنگی ورویکرد مکملیت این دو برای همدیگر بیش از پیش تقویت واستدلالی می شود.

    الف : برهان تمانع


    (لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا)(37) دلیلى که براى توحید و نفى آلهه در آیه فوق، آمده است، در عین سادگى و روشنى، یکى از براهین دقیق فلسفى در این زمینه است که دانشمندان از آن، به عنوان «برهان تمانع» یاد مى‏کنند، خلاصه این برهان را چنین مى‏توان بیان کرد:
    بدون شک نظام واحدى در این جهان حکمفرماست این هماهنگى قوانین و نظامات آفرینش از این حکایت مى‏کند که از مبدأ واحدى سر چشمه گرفته است چرا که اگر مبدأها متعدد بود و اراده‏ها مختلف، این هماهنگى هرگز وجود نداشت چرا که هر یک اقتضایى داشت و هر کدام اثر دیگرى را خنثى مى‏کرد و سر انجام جهان به فساد مى‏گرایید.
    به بیان دیگر:
    اگر با خداوند سبحان خداى دیگرى بود، هر دو قدیم بودند و صفت قدم از اخص صفات است و اشتراک در این صفت موجب تماثل آنها مى‏شود. پس باید هر دو عالم و قادر وحى باشند و حق هر قادرى این است که بتواند ضد چیزى که دیگرى اراده کرده است، اراده کند. مثل مرگ و حیات و حرکت و سکون و فقر و ثروت و ... (یعنى یکى مرگ کسى را و دیگرى حیات او را و ... اراده کند) در این صورت یا مراد هر دو حاصل مى‏شود، که محال است. یا مراد هیچیک حاصل نمیشود که اینهم با قادر بودن منافات دارد یا مراد یکى حاصل مى‏شود و مراد دیگرى حاصل نمیشود که در این صورت یکى از آنها قادر نیست. بنا بر این جایز نیست که خدا بیشتر از یکى باشد.
    ممکن است گفته شود: آنها با یکدیگر تمانعى ندارند. زیرا هر چه یکى از آنها اراده کند، مطابق حکمت است و بنا بر این خداى دیگر نیز همان را اراده میکند. پاسخ این است که: سخن ما در باره صحت تمانع است نه وقوع تمانع و صحت تمانع در دلالت بر عدم جواز تعدد خدایان کافى است. زیرا دلالت دارد بر اینکه یکى از آنها قدرتش محدود و متناهى است و نمیتواند خدا باشد.(38)
    ویرایش توسط مليکه : 26-08-2013 در ساعت 07:02 دلیل: تغییر موضوع
    امضاء

  8. تشكر


  9. Top | #7

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ب: برهان صرف الوجود


    در تعریف صرف الوجود آمده است: «صرف- الوجود» یعنى وجود محض بدون مشوب با ماهیت و گاه مراد همان وجود است‏ بدون لحاظ و توجه بر جنبه‏هاى دیگر آن یعنى وجود از آن جهت که وجود است نه وجود با لحاظ ترکیب آن با ماهیت و نه با لحاظ تشخص و تعین خاص آن بمحل معین یا شخص معین و یا وجود ممکن و واجب و اجسام و اجرام و غیره.(39)
    قرآن کریم از این برهان در باره وجود وصرف الوجود بودن خداوند استفاده کرده است. در سوره مبارکه اخلاص که به شناسنامه خداوند نیز شهرت دارد آمده است (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ - قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (*)اللَّهُ الصَّمَدُ (*)لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ (*)وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ (*)(40) خلاصه‏اش این است که خداوند وجود مطلق است، و هیچ قید و شرط و حدّى براى او نیست، چنین وجودى مسلما نامحدود خواهد بود، چرا که اگر محدودیتى پیدا کند باید آلوده به عدم گردد، و ذات مقدسى که هستى از آن مى‏جوشد هرگز مقتضى عدم و نیستى نخواهد بود و چیزى در خارج نیست که عدم را بر او تحمیل کند بنابر این، محدود به هیچ حدى نمى‏باشد.
    از سوى دیگر دو هستى نامحدود در عالم تصور نمى‏شود، زیرا اگر دو موجود پیدا شود حتما هر یک از آنها فاقد کمالات دیگرى است، یعنى کمالات او را ندارد، و بنابر این هر دو محدود مى‏شوند، و این خود دلیل روشنى است بر یگانگى ذات واجب الوجود
    امضاء




  10. Top | #8

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ج: برهان صدیقین


    برهان صدیقین را اینگونه تعریف نموده اند: برهان" صدیقین" برهانى است که با آن از" ذات" به" ذات" مى‏رسند و از وجود واجب تعالى به او پى مى‏برند، و به تعبیر دیگر در اینجا ممکنات و مخلوقات واسطه اثبات وجود او نیستند، بلکه خود ذات او دلیل بر ذات پاکش مى‏شود، و مصداق یا من دل على ذاته بذاته مى‏گردد، و یا مصداق شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ" خداوند گواهى مى‏دهد که معبودى غیر از او نیست‏.(41)
    درموارد نیز برهان صدیقین را به برهان وجود تعبیر کرده است و در تعریف آن آورده است :«دلیل وجودى [معادل برهان صدیقین‏] عبارت است از اثبات وجود خدا از طریق تحلیل تصورى که از ذات او داریم»(42) علامه طباطبای در باره برهان صدیقین می فرماید: برهان صدّیقین در معرفت خداوند سبحان، همان است که از ذات خداوند پى به او مى‏برند و معرفت دسته دوم همانند برهان معرفت نفس است.(43)
    امضاء




  11. Top | #9

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    د: برهان نظم :

    برهان نظم چنان که از نامش پیداست از نظام عالم هستى و اسرار و دقایق آن به مبدء علم و قدرتى که آن را ایجاد و تدبیر نموده، رهنمون مى‏گردد، و قرآن مجید پر است از استدلال به این دلیل روشن، و در همه جا نمونه‏هایى از آیات حق را در آسمان و زمین، و عالم حیات، و موجودات مختلف، بیان مى‏کند، و از آن طریق آشکارى به سوى ذات پاکش مى‏گشاید.(44)
    شهید مطهری در توضیع وتعریف برهان نظم می گوید: «ساده‏ترین و عمومى‏ترین برهانى که بر وجود خداوند اقامه مى‏شود، برهان نظم است. قرآن کریم موجودات جهان را به عنوان «آیات» یعنى علائم و نشانه‏هایى از خداوند یاد مى‏کند. معمولًا چنین گفته مى‏شود که نظم و سازمان اشیاء دلیل بر این است که نیروى نظم دهنده‏اى درکار است. گفته مى‏شود این برهان برخلاف سایر براهین از قبیل برهان محرّک اوّل و برهان وجوب و امکان و برهان حدوث و قدم و برهان صدّیقین- که ماهیّت فلسفى و کلامى و عقلانى محض دارند- یک برهان طبیعى و تجربى است و ماهیّت تجربى دارد، نظیر سایر براهین و استدلالاتى که محصول تجربه بشر است.»(45)
    آیات که به طور صریح به برهان نظم دلالت دارد، می توان موارد زیر را ذکر کرد « وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ (*) وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (*) وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ (*) لا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لا اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ »(46) توجّه دادن مردم به حرکت خورشید و ماه و پیدایش شب و روز، تغییراتى که در ماه دیده مى‏شود، شناور بودن کرات در آسمان، مدار کرات، عدم اصطکاک کرات و اندازه‏گیرى‏هاى دقیق، عالمانه و حکیمانه، نشانه‏ى توجّه اسلام به علم هیئت و ایجاد بسترى مناسب براى تحقیقات دانشمندان در طول تاریخ بوده است.
    امضاء




  12. Top | #10

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    هـ : برهان وجوب و امکان‏ یا برهان فقر وغنا


    در این مورد مى‏توانیم آیه زیر را تلاوت کنیم. در این آیه به فقر و غنا تصریح شده که از خواص ممکن و واجب است: یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (47) اى مردم، شمایید محتاجان به خدا، و خداوند هموست بى‏نیاز پسندیده. توضیح برهان امکان و وجوب (فقر و غنى)
    آیت الله مکارم شیرازی، در کتاب تفسیر نمونه در توضیح برهان امکان ووجوب چنین آورده است: تمام موجوداتى که در این جهان مى‏بینیم همه روزى معدوم بوده‏اند سپس لباس وجود بر تن کرده‏اند، و یا به تعبیر دقیقتر روزى هیچ نبوده‏اند و سپس وجود شده‏اند، این دلیل بر آن است که آنها" معلول" وجود دیگرى هستند و از خود هستى ندارند.
    و مى‏دانیم هر وجود معلولى وابسته و قائم به" علت" خویش و سراپا نیاز و احتیاج است، و اگر آن علت نیز معلول علت دیگرى باشد او هم به نوبه خود محتاج و نیازمند خواهد بود، و اگر این امر تا بى‏نهایت تسلسل پیدا کند مجموعه‏اى از موجودات نیازمند و فقیر خواهیم داشت، مسلم است که چنین مجموعه‏اى هرگز وجود نخواهد یافت، چرا که بى‏نهایت نیاز، نیاز است، و بى‏نهایت فقر، فقر، هرگز از بى نهایت صفر عددى به وجود نمى‏آید و از بى نهایت وابسته استقلالى حاصل نمى‏شود.
    از اینجا نتیجه مى‏گیریم که سرانجام باید به وجودى برسیم که قائم به ذات است و مستقل از تمام جهات، و علت است و معلول نیست، و او واجب الوجود است. (48)
    امضاء




صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi