مفاهیم وکلیات:
دین :
با توجه به پردامنه بودن دین، ومیزان اهمیت آن در تفکر اندیشمندان، تعاریف متفاوت ومختلف از آن ارائه شده است دین ازمسائلی است که برخی بانگاه درون دینی وبرخی بانگاه برون دینی به تعریف ونقد وکنکاش آن پرداخته است، اماچیزیکه از لابلای این کشمکش هارخ می نماید این است که دین ازتنوع وگونا گونی فراوان برخورداراست، توحید ویکتاپرستی، اعتقاد به قدرت های جادوی ، اعتقاد به تقدس برخی حیوانات واشیاء واشکال گوناگون بت پرستی، وحتی مکاتبی چون مارکسیسم واومانیسم را نیزشامل می شود ودرشاخه های مختلف علوم مثل فلسفه دین، جامعه شناسی دین، روانشناسی دین مورد بررسی قرار می گیرد، این تنوع وگستردگی باعث شده است تاعده قائل شود که تعریف جامع ومانع برای دین امکان ندارد.
ساموئل کینگ از اندیشمندان غربی اعتقاد دارد که از دین، هزاران تعریف ارایه شده است.(1) بنا برآن چه ذکر رفت، چنین تداعی می شود که تعریف جامع ومانع ازدین امکان ندارد، اما برای اینکه دچار حیرت نشویم آن را به دوقسم وحیانی و بشری(2) تقسیم نموده، ودر این تحقیق محور بحث را دین وحیانی والهی از آن میان دین مقدس اسلام که آخرین وکاملترین دین شناخته شده است قرار می دهیم.
علامه جعفری برای سهولت دستیابی محقق و دین مداران به معنا ومفهوم دین به طبقه بندی آن پرداخته است واینگونه طبقه بندی کرده است:
الف) تعاریف عام که برحسب مفهوم جامع مشترک یا خصوصیات مشترک ادیان ، به تعاریفی فراگیر می پردازند.
ب)تعاریف ماهوی که به تحلیل هویت دین می پردازند.
ج) تعاریف روانشناختی که در پی ریشه یابی دین ورزی اند.
د) تعاریف جامعه شناختی که به کار کرد آن توجه دارند.
هـ) تعاریف غایت گرایانه.
و) تعاریف اخلاق گرایانه.(3)
بدیهی است طبقه بندی های دیگر از دین نیز وجود دارد که از حوصله این بحث خارج است.
تعریف از نظر دانشمندان غربی:
1- تی یل (1902- 1830) دین وضعیتی روحی یاحالتی ناب وحرمت آمیزی است که آن را خشیت می خوانیم.(4)
2- برادلی(1924- 1864) دین کوششی است برای اینکه حقیقت کامل خیر را درتمام وجوه هستی مان بازنمایم.(5)
3- فرهنگ کوچک اکسفورد: دین عبارت است ازشناخت یک موجود فوق بشری که دارای قدرت مطلق ا ست و...
4- شلایرماخر: دین عبارت است از احساس خدا آگاهی(6)
5- تعریف کانت : دین عبارت است از شناخت تکالیف مابه عنوان احکام الهی(7)
تعریف اندیشمندان اسلامی از دین:
علاّمه طباطبائی چنین تعریف می کند: «دین راه زندگی است که آدمی در دنیا به ناچار آن را می پیماید.»(8)
آیت الله جوادی آملی می فرماید : « دین مجموعة عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای ادارة جامعه انسانی و پرورش انسان ها باشد»(9)
آیت الله مصباح یزدی می فرماید : « دین در اصطلاح، به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان و دستورهای عملی متناسب با این عقاید است؛ از این رو کسانی که مطلقاً معتقد به آفریننده ای نیستند و پیدایش پدیده های جهان را تصادفی و یا صرفاً معلول فعل و انفعال های مادی و طبیعی می دانند بی دین نامیده می شوند» (10)
تعریف عقل:
عقل در لغت :عقل در لغت به معنى منع و نهى است.(11) از آن جهت که عقل صاحب خود را از عدول از راه درست بازمىدارد، آن را به زانو بند شتر نیز اطلاق کرده اند، همان طور که عقال(12) شتر را از بدىها بازمىدارد.(13) عقل به معناىخرد، تدّبر،اندیشه،قوه تمیز خوب،ازبد،قلب، خونبها،دیه،برج،حصار،سنگر(1 4)، حسن فهم، ادراک و انزجار نیز استعمال شده است.(15)
منتهی الارب؛ عقل را این گونه معنای کرده است : عقل به فتح عین وسکون قاف، به معنی خرد، دانش ودر یافت صفات اشیا از حسن وقبح، کمال ونقض، خیر یا شر وعلم به مطلق امور به سبب قوتی که ممیز قبیح از حسن است، یا به سبب معانی وعلوم مجتمعه در ذهن که بدان اغراض ومصالح انجام پذیرد، یا به جهت هیئت نیکو در حرکات وکلام که برای انسان حاصل می شود» درادامه می گوید : عقل جوهری است لطیف ونوری است روحانی که بدان ، نفس علوم ضروریه ونظریه را درک می کند.(16)
غیاث اللغات عقل را علاوه بر آنکه به خرد، دانش معنی می کند، آن را به قوه ای تفسیر می کند که دقایق اشیاء را تمیز می دهد.(17)
تاج العروس می گوید: عقل به معنای علم، ملجأ وپناهگاه، حصن، امساک ونهی کردن وقلب آمده است وآن را ضد حمق وجهل می داند ونیز آن را علم به صفات اشیاء از حسن وقبح وکمال ونقصان آن ها می داند ودر ادامه می گوید : عقل قوه ای است که بین حسن وقبح تمییز قائل می شود وآن دو را از یکدیگر باز می شناسد(18)
مشتقات عقل:
علاوه برآن که صفات ومعانی متعدد برای عقل ذکر شده است،اصطلاحات ترکیبی ومشتقات زیادی نیز بران وجود دارد، که می تواند به اعتبار هرکدام معنی متفاوتی پیدا کند.
عقال: آنچه شتر را به آن می بندد(19)
عقیله: زنى است که مهتر و گرامى قوم باشد و نیز- عَقِیلَة- مروارید و غیر از اینها که کم نظیرند و بخوبى حفظ و نگهدارى مىشوند(20)
عاقل: دانا، خردمند وهم چنین نام کوهی است(21)
معقول: بر وزن صبور یعنی؛ خردمند وفهم کننده چیزی، داروی قابض.(22)
عقل مورد نظر:
با توجه به معنای لغوی واصطلاحی آن، عقل در ا ین تحقیق به معنای خرد، تدبر وقوه ی که دقایق و حسن وقبح اشیاء را تمیز می دهد و برضد جهل وحمق به کار می رود.
سیر عقلانیت در اسلام:
هرچند اسلام ناب، مبانی و آموزه های خود را بر محوری عقلانیت استوار ساخته است. به گونه ای که قرآن کریم، به عنوان اصیل ترین، محترم ترین و با ارزش ترین منبع آموزه های اسلامی، بیش از سیصد بار واژه های تعقل، تدبر وتفکر را تکرار نموده است. اما در جریان تاریخ گرفتار فراز وفرود های گردیده است که فرایند آن در سه نگاه متفاوت تبلور یافته است.
1- ظاهر گرایان: اینان بر ظواهر دینی جمود وتحجر داشته اند، هرگونه دخالت عقل و تعمق وتدبر در معانی دین را به شدت محکوم ومردود می دانند. آنها ظواهر دینى و نصوص را حتى در اصول اعتقادات ملاک قرار داده و معتقدند بعضى از معارف دینى با عقل قابل ادراک نیست.
2- عقل گرایان: این گروه قائلند همه معارف دینی با عقل درک می شود. چنان که عده ای گفته اند:« المعارف کلها معقوله»(23)
3- عقل گرایان نقل پذیر: این گروه با اعتقاد به هماهنگی بین عقل ونقل، می گویند؛ همان گونه که وحی وشریعت منبع معرفت انسان است، عقل نیز از منابع معرفت وشناخت انسان است. هم چنین عقل ووحی وشریعت، هردو از حقیقت عینی وخارجی گزارش می کند وگزارش آن ها هماهنگ با یک دیگر است.(24) با توجه به اتقان واحکام استدلال این گروه، حق با همین گروه است. هماهنگی عقل ونقل در آیات وروایات بیانگر این است که کسانی که سخن از تضاد عقل ودین به میان می آوردند از دو حالت خارج نیستند، یا از اسلامی وآموزه های اصیل آن اطلاع ندارند، ویا گرفتار امراض واغراض شخصی هستند.(25)