نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

موضوع: ★*★ فرشته پرستي عرب‌هاي جاهلي ★*★

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll ★*★ فرشته پرستي عرب‌هاي جاهلي ★*★



    مردم عصرجاهلي به انواع شرك مبتلا بودند و موجودات گوناگوني را به جاي خداوند مي پرستيدند. از جمله، فرشتگان الهي نزد آنان قداست فراواني داشتند، تا جايي كه آنها را پس از خداوند برترين موجودات مي دانستند و به مثابه فرزندان خداوند مي پرستيدند. اين نوشتار با رويكرد نقلي- تحليلي و برپايه آيات قرآن كريم، در صدد بررسي جايگاه فرشته نزد عرب هاي جاهلي و بررسي عوامل و انگيزه هاي فرشته پرستي و تبيين نوع شرك آنان در پرستش فرشتگان است. آن گونه كه از منابع موجود در اين زمينه بدست مي آيد، فرشته پرستي، از نظر اهميت، در رأس تمام گونه هاي شرك عرب هاي جاهلي قرار داشته است و فرشتگان از شريف ترين معبودهاي آنان به شمار مي رفته اند تا جايي كه آنها را در امور مهم خلق و تدبير عالم نيز مؤثر مي دانستند؛ اعتقاد مشركانه اي كه قرآن كريم، بر بطلان و بي پايه بودن آن تأکيد كرده است.





    امضاء





  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    بت پرستي و شرك عرب هاي جاهلي گونه هاي بسياري داشته و از ظاهر آيات قرآن و منابع ديگر بدست مي آيد كه فرسته پرستي، از نظر اهميت، در رأس تمام گونه هاي شرك آنان قرار داشته است، (1) و فرشتگان از شريف ترين معبودهاي مورد تقديس آنان به شمار مي رفته اند(2) كه به انگيزه هاي گوناگون آنها را تقديس مي كردند و مي پرستيدند.
    باوجود آنكه فرشته پرستي عرب هاي جاهلي در آيات فراواني از قرآن كريم طرح گرديده و از ابعاد گوناگون بر بي پايه بودن آن استدلال شده است، در متون روايي و تاريخي و حتي در اشعار عرب هاي جاهلي درباره فرشته پرستي، در مقايسه با ساير گونه هاي پرستش آنان، بسيار كم بحث شده است. بيشترين اطلاعات در اين زمينه مربوط به تفاسير قرآن كريم است كه مفسران ذيل آيات مربوط، در بررسي اين موضوع طرح كرده اند. امام در بيشتر تفاسير نيز به سبب فقدان اطلاعات تاريخي در اين زمينه، تنها به توضيح اجمالي آيات بسنده شده است. از جمله مفسراني كه با تفصيل بيشتر به اين بحث پرداخته اند، علامه طباطبايي است. ايشان در تفسير الميزان(3)، در ذيل آيات مربوط به «فرشته پرستي عرب هاي جاهلي»، از عناوين زير بحث نموده اند:
    توجيهات مشركان در پرستش فرشته، مصاديق فرشته پرستي، و مباحث اجمالي ديگر.
    درمنابع تاريخي، نيز جواد علي در المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام بحث مبسوط تري در اين زمينه طرح كرده است. در عين حال او نيز از كمبود اطلاعات و نبود منابع مفيد دراين خصوص سخن گفته و عوامل آن را بررسي كرده است. وي در جلدهاي مختلف اين كتاب(4) درباره دامنه فرشته پرستي عرب هاي جاهلي، انواع شرك آنان، و رابطه جن و ملك نزد عرب ها، بحث مفيدي ارائه داده است.
    عماد صباغ نيز در كتاب الاحناف(5) برخي از اشعار عرب هاي جاهلي را در مورد فرشته پرستي به اجمال توضيح داده است.
    غيراز كتابهاي مذكور، منابع ديگر، به اجمال به اين موضوع پرداخته و بيشتر به اشاره كوتاه اكتفا كرده اند. اما اينكه چرا با وجود اخبار و اطلاعاتي نسبتاً زيادي كه از آن دوران نقل شده است، موضوع مهم فرشته پرستي در پرده ابهام باقي مانده، دقيقاً مشخص نيست، البته توجيهاتي در اين باره مطرح است كه به تأمل نياز دارد، ازجمله:
    الف. عرب هاي جاهلي هيچ شناختي از فرشته نداشته اند و اعتقاد به فرشته، فقط نزد اهل كتاب مطرح بوده است و از مشركان غير ازكساني كه با آنها ارتباط داشتند يا از «حنفا» بودند، هيچ كسي فرشته را نمي شناخت. البته در ادامه روشن خواهد شد كه اين فرضيه حداقل با ظاهر قرآن نمي سازد؛ چراكه آيات قرآن به روشني گوياي آن است كه آنان به پرستش فرشتگان توجه ويژه داشته اند، تا اندازه اي كه اين موضوع در زمان بعثت به مثابه يكي از انحرافات مهم فكري عرب هاي جاهلي در محور مبارزه پيامبر(ص) و وحي الهي قرار گرفته است.
    ب.اين امر برمي گردد به نبود آثار مكتوب كافي از دوران جاهلي، به همين علت به موازات پوشيده ماندن ساير ابعاد زندگي آنان، اين امر نيز چندان براي ما روشن نيست.
    اين پاسخ درصورتي درست است كه ساير امور زندگي آنان نيز به همين‌سان پوشيده مانده باشد، و حال آنكه ابعاد گوناگون زندگي آنان و از جمله گونه هاي ديگر پرستش آنها، در مواردي حتي با جزئيات بيان شده است.
    ج. درصدر اسلام اطلاعات مهمي در اين زمينه وجود داشته است، اما به سبب انحرافي بودن افكار جاهلي در مورد فرشتگان، مسلمانان به عمد از بازگويي آن سرباز زدند تا اينكه، در نهايت، محفوظات مردم به كلي فراموش گرديد و آثار موجود در اين زمينه نيز از بين رفت.(6)
    اگر واقعاً چنين بوده است، پس بايد ساير ابعاد بت پرستي آنان نيز به همان‌سان مغفول مي ماند، وحال آنكه قضيه چنين نيست.
    به هر حال، فرشته پرستي عصر جاهلي از جهات گوناگون ضرورت بررسي دارد؛ زيرا از سويي با توجه به نقش محوري آن در رفتار ديني انحرافي آن زمان، بررسي دقيق اين موضوع، ابعاد ديگر اعتقادات مشركانه آنها را روشن تر مي سازد؛ و از سوي ديگر، تبيين اين موضوع، ضمن كمك به تحليل دقيق تر از فرهنگ و دين آن زمان، تصويري روشن تر از انديشه توحيدي و فرهنگ كامل اسلام نيز نشان مي دهد.
    بنابراين، دراين نوشتار از مسائل اصلي و فرعي زير بحث مي گردد: جايگاه فرشته نزد عرب هاي جاهلي، چگونگي پرستش فرشتگان، عوامل و انگيزه هاي فرشته پرستي آنان و موضع اسلام در برابر اين اعتقاد مشركان.
    اطلاعات موجود بيانگرآن است كه توجه و شناخت عرب هاي جاهلي از فرشتگان- هرچند شناخت انحرافي- اگر بيشتر از گونه هاي ديگر شرك آنان نبوده، به هيچ وجه كمتر نبوده است. آنها فرشتگان را ارواح نامرئي مي دانستند، (7) و فرشتگاني همانند كاتبان اعمال را نيز قبول داشتند.(8) حداقل برخي از فرشتگان را به عنوان فرزندان خداوند شايسته تقديس و شريك خداوند در خلق و تدبير عالم و وسيله براي شفاعت و قرب الهي مي دانستند و مي پنداشتند فرشتگان مي توانند وسيله رسيدن آنان به سعادت مادي ومعنوي قرار گيرند. دامنه فرشته پرستي آنان نيز بسيار گسترده بوده است؛ صابئين و بنومليح و قريش فرشته پرستي‌شان مشهور بوده است و گويا بت پرستي عرب هاي جاهلي نيز بيشتر به فرشته پرستي آنان برمي گردد؛(9) چنان که در قرآن كريم نيزاز جهات گوناگون بر بي پايه بودن اين عقيده استدلال شده است.





    امضاء




  4. تشكرها 3


  5. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    اعتقاد مشركان به رابطه نسبي فرشتگان با خداوند



    عرب هاي جاهلي در توجيه فرشته پرستي خود، فرشتگان را فرزندان و دختران خداوند مي شمردند و به عنوان الهه هاي آسمان مي پرستيدند: (وجعلوا له من عباده جزءا)(زخرف:15) ازميان بندگان خداوند كساني را جز خداوند قرار داده اند. همانطور كه هر فرزندي پاره تن پدرو مادر است، فرشته هرگاه فرزند خدا شمرده شود پاره تن و جز خداوند به شمار خواهد رفت.(10) چه بسا آنان را امتيازي براي خود مي دانستند و با افتخار مي گفتند ما حتي از مسيحيان نيز هدايت يافته تريم؛ زيرا آنها انسان را مي پرستند ولي ما فرشته الهي را عبادت مي كنيم و همچنان که خدايان ما برتر از خداي آنان است، مسير ما نيزبه هدايت نزديك تر از آنان است.(11) نيز چه بسا همين امر را توجيه اعتقادات مشركانه خود قرار داده بودند و مي گفتند وقتي عبادت عزير و عيسي كه انساني بيش نبوده اند براي يهوديان و مسيحيان جايز باشد، پرستش فرشتگان كه از آنها برترند، به طريق اولي بايد صحيح باشد.(12) چنان که پرستش فرشته، همانند تقديس بزرگان، منشأ ساير گونه هاي بت پرستي آنان نيز بوده است؛ چرا كه آنها با اعتقاد به شايسته پرستش بودن فرشتگان از باب دختران خدا، بت هايي بزرگ خود، همانند لات و منات و عزي، را نيز نماد و تمثال هاي
    ملائكه قرار داده بودند و مي پرستيدند.(13) چنان که نام آنها را از اسامي و اوصاف الهي نيز برگزيده بودند و مي گفتند: لات مشتق از الله است، عزي از عزيز؛(14) با اين ارتباط كه آنان فرشتگان را نيز تجلي اوصاف الهي مي دانستند(15) تا اينكه درگذر زمان فلسفه اصلي پرستش مجسمه ها فراموش شد و خود آنها نيز موضوعيت يافتند.(16)
    اما اينكه چرا آنها فرشتگان را به عنوان فرزندان خداوند مي پرستيدند؟ وجهش چندان روشن نيست و احتمالاتي در اين زمينه مطرح است:
    الف. احتمال دارد منشأ اين تفكر به شناخت ناقص آنان از خداوند برگردد. آنها مي پنداشتند خداوند نيز همانند بشر مي تواند داراي زاد و ولد باشد؛ از همين رو فقط فرشتگان را شايسته فرزندي خداوند مي دانستند. اما چون شباهتي ميان دختران و فرشتگان تصور مي كردند، آنها را دختران خداوند مي شناختند نه پسران؛ و مي گفتند چنان که دختران غالباً خود را از ديده ها پنهان و در پشت پرده و ديوارهاي حجاب پوشيده مي دارند و كمتر مشاهده مي شوند، فرشتگان نيز چون از ديد عموم پنهان‌‌اند و ديدني نيستند، آنها نيز حتماً دختران خدا هستند. آنان حتي خورشيد را نيز كه به سبب تابندگي زيادش به درستي مشاهده نمي شود، مؤنث مي خواندند. البته آنها براي دختر ناميدن موجودات معيار خاصي داشتند و اين گونه نبود كه هرچه را نمي توانستند ببينند دختر خطاب كنند.(17)
    ولي درستي اين توجيه بر مؤنث بودن تمام فرشتگان نزد آنان استوار است؛ درحالي كه آنها، فقط فرشتگان آلهه را دختران خداوند مي ناميدند.(18)
    ب. احتمال ديگر، شايع بودن انديشه تقديس فرشتگان در آن زمان است. ممكن است اين امر ناشي از قداست خاص فرشتگان نزد عرب ها بوده باشد، و به همين علت مي پنداشتند بهترين احترام براي ‌آنان همين است كه آنها را فرزندان خداوند بدانند. چنان که انديشه تقديس فرشتگان و اعتقاد به الوهيت آنان در اديان وآيين هاي ديگري در هند و مصر وبابل و يونان و روم نيز مطرح بوده است.(19)«وثني ها»(مجوسيان كه به الهه هاي خير وشر معتقد بودند) براهمه، بودايي‌ها، صابئون به خدايان زيادي از فرشتگان و جنيان به صورت جنس زن و دختران خداوند معتقد بودند.»(20) از اين رو، «عرب ها [يا مسيحيان] مبتكر اين اعتقاد نبوده اند بلكه اين عقيده ريشه در گذشته داشته است.»(21)
    عرب هاي جاهلي نيز در آغاز فرشتگان را از باب دختران خداوند شايسته تقديس وستايش مي دانستند، ولي در گذر زمان، تقديس فرشتگان به پرستش آنان انجاميد و فرشته پرستي شان نيز منشأ ساير گونه هاي بت پرستي قرار گرفت.(22)
    ج. ممكن است مشركان جزيرة العرب در پرستش فرشتگان از دين مسيحيت، كه روح القدس را در كنار خداي پدر و پسر تقديس و پرستش مي كردند، اثر پذيرفته باشند؛ زيرا، قطع نظر از وجود مسيحيان در جزيره العرب آن روز، عرب هاي جاهلي از طريق سفرهاي تجاري وغيره نيز ارتباط وسيعي با مسيحيان روم و جاهاي ديگر داشتند.
    ولي اين وجه در صورتي صحيح است كه ثابت شود تثليث به اعتقاد اصلي تمام مسيحيان در آن زمان تبديل شده بود. چرا كه لزوم اعتقاد به سه اقنوم اب و ابن و روح القدس كه ثالوث اقدس را شكل مي دادند، در شوراهاي نيقيه(سال325م) قسطنطنيه(سال 381م) و كالسدون(سال 451م) تصويب شد(23) و پس از آن در مقام معتقدات اصلي مسيحيت به اجرا درآمد؛ و ظاهراً
    قبل از آن زمان، انديشه تثليث به صورت گسترده و به مثابه اعتقاد اصلي تمام مسيحيان رايج نبوده است وپس از آن نيز مدتي طول مي كشيد تا مسيحيان آن را بپذيرند و به اين شرك آلوده شوند. چنان که در قرآن كريم وقتي قضيه اصحاب اخدود(جمعي از مسيحيان ساكن جزيره العرب كه به دست حاكمان وقت به سبب ايمانشان زنده زنده در كوره هاي آتش سوزانده شدند) مطرح مي شود، خداوند متعال ضمن تقبيح اين عمل، كشته شدگان را مؤمنان راستيني مي داند كه صرفاً به پاس ايمان به خداوند يكتا كشته شدند.(24) از آنجا كه اين قضيه در جزيره العرب واقع شده بيانگرآن است كه حداقل در ميان مسيحيان جزيره العرب، تا آن زمان انديشه شرك آلود تثليث رايج نبوده است. در عين حال نمي توان به كلي اين عامل را ناديده انگاشت؛ چرا كه عرب هاي جزيره العرب با مسيحيان شامات و روم آن زمان نيز احياناً رفت وآمدهاي تجاري داشتند و چون خودشان از فرهنگ ديني و مذهبي ضعيفي برخوردار بودند، به سادگي تحت تأثير افكار و انديشه هاي فرهنگ هاي برتر، از جمله مسيحيت قرار مي گرفتند.
    پرسش ديگر اينكه آنها فرضيه فرزند داشتن خداوند را چگونه توجيه مي كردند؟ آيا صرفاً از باب تشبيه و تمثيل آن را بيان مي كردند يا به نسبت واقعي ميان خداوند و فرشتگان اعتقاد داشتند؟
    پاسخ اين پرسش بر تبيين اعتقادي مبتني است كه آنان درباره رابطه جن و فرشته و خداوند داشتند.



    پي نوشت ها :


    *کارشناس ارشد دين شناسي، مؤسسه آموزشي و پرورشي امام خميني(قدس سره).
    1- فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج3، ص193؛ حسين بن مسعود بغوي، معالم التنزيل، ج2، ص288.
    2- ر.ك: فيض كاشاني، تفسير صافي، ج4، ص224؛ر.ك: محمدبن علي شوكاني، فتح القدير، ج4، ص331.
    3- سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج12، ص274-277؛ ج18، ص89-93؛ ج19، ص38-40.
    4- جوادعلي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج6، ص44، 709- 710، 737-739؛
    ج9، ص829-830.
    5- ص53و 58.
    6- ر.ك: جوادعلي، همان، ج6، ص71و739.
    7- ر.ك: جوادعلي، همان، ج6، ص737.
    8- همان، ج9، ص829-830.
    9- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج19، ص38.
    10- ر.ك: محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج9، ص142؛ عبدالله بن عمربيضاوي، انوارالتنزيل و اسرارالتأويل، ج15، ص160؛ سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج18، ص90.
    11- ر.ك: محمود آلوسي، تفسير آلوسي، ج18، ص385؛ فخررازي، مفاتيح الغيب؛ ج13، ص484؛ سيد قطب، في ظلال القرآن، ج8، ص116.
    12- ر.ك: علي بن ماجه، حاشيه السندي، ج1، ص40.
    13- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج19، ص36.
    14- ر.ك: محمدباقر مجلسي، همان، ج9، ص157.
    15- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج11، ص175.
    16- ر.ك: مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج26، ص597-598؛ ابن تيميه، مجموع فتاوي، ج4، ص22.
    17- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج12، ص275.
    18- همان، ج18، ص90.
    19- ر.ك: ميرسيداحمدعلوي، مصقل صفا در نقد كلام مسيحيت، ص69؛ داريوش شايگان، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، ج1، ص248-249.
    20- سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج12، ص274.
    21- همان، ص275.
    22- ر.ك: مرتضي مطهري، همان، ج26، ص597-598.
    23- ر.ك: سيمون بارينگتون وارد و ديگران، مقدمه اي بر شناخت مسيحيت، ترجمه همايون همتي، ص129؛ محمدرضا زيبايي نژاد، مسيحيت شناسي مقايسه اي، ص335.
    24- ر.ك: بروج:4-8؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ج10، ص310-318.


    منبع:نشريه معرفت، شماره 156
    امضاء




  6. تشكرها 3


  7. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll ★*★ فرشته پرستي عرب‌هاي جاهلي(2) ★*★








    رابطه جن و فرشته از نظر مشركان



    عرب هاي جاهلي رابطه نزديكي ميان فرشته وجن مي پنداشتند و حتي فرشتگان را محصول ازدواج واقعي خداوند با جنيان دانسته، (1)- به خيال خودشان- بين خداوند و جنيان رابطه نسبي قرار داده بودند: (وجعلوا بينه و بين الجنه نسباً)(صافات:158) معتقد بودند فرشتگان از ازدواج خداوند با جنيان به وجود آمده اند و خداوند پدر فرشتگان و افرادي از جنيان مادر آنها هستند.(2)
    چنان که وقتي ازآنها پرسيده شد اگر فرشتگان فرزندان خداوند هستند پس مادران آنها كيان اند؟ گفتند مادرانشان دختران زنان بزرگواري از جنيان هستند.(3)
    آنان حتي به نسبت برادري بين خداوند و شيطان نيز معتقد بودند(4) و شيطان هم كه از نسل جن بوده است؛ پس رابطه نسبي نزديكي بين خداوند و جنيان پديد مي آمد.
    حتي در موردي از قرآن آمده است كه آنها به جاي فرشته جن را مي پرستيدند؛ چنان که وقتي خداوند با استفهام انكاري يا تقريري، از فرشتگان در قيامت مي پرسد: «آيا اينها[مشركان] بودند كه شما را مي پرستيدند؟ آنان در پاسخ مي گويند بارالها، تو از هر شرك و نقصي منزهي، تو خدا و ولي ما هستي نه آنان. آنها جن را مي پرستيدند و بيشترشان به آنها گرويده بودند.»(5)
    اما اينكه مراد از اين انكار و اثبات چيست، احتمالات متعددي مطرح است، از جمله:
    الف. خداوند در واقع از رضايت فرشتگان به اين امر مي پرسد نه ازاصل پرستش، چرا كه معبود واقع شدن آنان از سوي مشركان مسلم وانكار ناپذيراست. از همين رو، آنان در پاسخ عرض مي كنند كه ما به اين كار راضي نبوديم، بلكه جنيان مشركان را به عبادت خود فرا خواندند و از پرستيده شدن خود راضي بودند.(6)
    ب. منظور فرشتگان اين است كه مشركان در پرستش ما، از فرمان جنيان و وسوسه هاي شياطين پيروي مي كردند؛ چرا كه شياطين آنها را به پرستش ما
    وامي داشتند(7) و به آنها مي گفتند فرشتگان دختران خداوند هستند و بايد پرستيده شوند.(8)
    يا اينكه چون شياطين عبادت غيرخدا را براي مشركان زينت دادند و آنها را گمراه كردند، آنها در حقيقت مطيع و پيرو شياطين به شمار مي رفتند.(9)
    البته در قرآن آمده است: (بل كانوا يعبدون الجن) و نه فرموده است: «بل كانوا يطيعون الجن» و احتمالات پيش گفته در صورتي پذيرفته بود كه تعبير دوم به كار برده مي شد.(10)
    ج. حقيقت عبادت اين است كه شخص واقعاً منقاد و تابع معبود خود باشد و مشركان حقيقتاً فرشتگان يا مسيحيان و يهوديان مسيح و عزير را نمي پرستيدند، چرا كه اين موجودات شريف نه تنها آنها را به پرستش خود دعوت نكرده اند بلكه آنها را از پرستش هر معبودي جز خداي واحد نهي مي كردند. ولي مشركان برخلاف دستور و خواسته آنان از خداي واحد دوري گزيدند و براي او شريكاني قرار دادند و اين چيزي جز پيروي از دستورهاي شيطان نيست.(11)
    د. در مواردي شياطين و جنيان خود را در شكل فرشته برآنها ظاهر مي نمودند و از آنها مي خواستند تا آنها را كه فرشتگان الهي هستند بپرستند؛(12) يا وارد مجسمه ها مي شدند و صدايي توليد مي كردند تا مردم بپندارند آنها فرشته اند و از اين راه به پرستش فرشتگان رو آورند.(13)
    هـ. در نهايت اين احتمال مطرح است كه آنها تصور مي كردند حقيقت فرشته، يا صنف خاصي از آنان، با جنيان يكي است.(14) از اين رو، آنها هم فرشتگان و هم جنيان را مي پرستيدند؛ با اين تفاوت كه فرشتگان را بهترين افراد جن و منشأ خير و بركت مي دانستند، ولي جنياني غير از ملائكه را مبادي شر- همانند مرگ، فنا، فقر، درد وغم- مي دانستند و براي در امان ماندن از ضرر و زيان آنها به پرستش آنها مي پرداختند.(15)
    قرآن با اشاره بر بي اساس بودن انديشه انحرافي مشركان مي فرمايد: (وجعلوا بينه و بين الجنه نسباً و لقد علمت الجنه انهم لمحضرون)(صافات:158)؛ بين خداوند و جن نسبت و رابطه خويشاوندي برقرار كردند و حال آنكه جنيان يقين دارند براي كيفر حاضر خواهند شد. يعني اگر جنيان با خداوند رابطه مي داشتند يا هم سنخ فرشتگان مي بودند نمي بايست محاكمه و به عذاب محكوم مي شدند و حال آنكه چنين نيست



    .


    امضاء




  8. تشكرها 2


  9. Top | #5

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    نوع شرك مشركان در پرستش فرشته



    اما اينكه مشركان با چه انگيزه اي فرشتگان را مي پرستيدند؟ و نوع شرك آنها چه بوده است (شرك عبودي، خالقي، رازقي، ربوبي يا تمامي اينها)؟ از مباحث مهمي است كه ضرورت دارد ضمن بررسي انواع شرك مشركان عصرجاهلي، ارزيابي گردد.





    انواع شرك عصرجاهلي



    مردم عصر جاهلي به انواع شرك و كفر مبتلا بودند، در بالاترين مرتبه، منكران مطلق هر امر ماورايي قرار داشتند، و در پايين ترين درجه، توجيه گراني بودند كه مي پنداشتند رسيدن به خير و سعادت، تنها با پرستش موجودات ديگري غير از خداوند امكان پذيراست.
    الف. منكران مبدأ و معاد
    دسته اي از مردم جاهلي اساساً هيچ گونه اعتقادي به مبدأ و معاد نداشتند و حيات را منحصر به زندگي مادي دانسته، عامل نابودي را نيز به گذر ايام نسبت مي دادند: (وقالوا ما هي الا حياتنا الدنيا نموت و نحيا ومايهلكنا الا الدهر)(جاثيه:24) از اين رو اساساً اطلاق «مشرك» برآنان معنا
    ندارد و مناسب ترين واژه همان «كفر» است كه در آياتي از قرآن كريم برآنها اطلاق شده است.
    ب. شرك خالقي
    دسته اي ضمن اعتقاد به خداوند كساني را به عنوان خالق- حداقل دربرخي امور- شريك خداوند مي دانستند. قرآن در نفي اين عقيده مي فرمايد: (...ام جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه فتشابه الخلق عليهم قل الله خالق كل شئ وهوالواحد القهار)(رعد:16)؛ آيا اين مشركان شريكاني را براي خدا يافتند كه آنها نيز همانند خدا چيزي آفريده اند؟ بگو [هرگز چنين نيست] تنها خدا آفريننده هرچيزي است و او خداي يكتايي است كه همه عالم مقهور اراده اوست و در جايي ديگر مي فرمايد: (ايشركون مالايخلق شيئا و هم يخلقون)(اعراف:191)؛ آيا براي خداوند كساني را شريك قرار مي دهند كه[قادرنيستند] چيزي را بيافرينند [بلكه]خود آفريده شده و مخلوق[خداي يكتا] هستند؟
    البته برخي مشركان، و حداقل فرشته پرستان شرك در خالقيت نداشتند و بلكه بسياري از آنها خداوند را خالق كل جهان مي شمردند؛(16) چنان که وقتي از آنها پرسيده مي شد چه كسي خالق آسمان و زمين است، شمس و قمر مسخر چه كسي است و آب را چه كسي از آسمان فرو مي بارد و چه كسي زمين را پس از مردن و نابود شدن تمام آثار حياتي آن دوباره زنده مي كند و طراوت مي بخشد؟ در پاسخ مي گفتند كه همه اين كارها در دست خداوند است.(17) اينها غيرخدا را تنها از باب مبادي خير و نازل كننده روزي مي پرستيدند. با اين باور كه خداوند رب الارباب است، (18) و ديگران به دستور او نظام عالم را اداره مي كنند و در حقيقت كارهاي عالم ميان آنان تقسيم شده و تدبير آن به خدايان ديگر واگذار شده است؛ نه اينكه آنها خالق عالم يا بخشي از جهان نيز باشند.
    ج. شرك ربوبي
    گروه ديگر ضمن اعتقاد به خداي واحد خالق، موجودات ديگر از جمله فرشتگان را نيز در تدبير نظام هستي مؤثر مي دانستند، «هرچند نمي گفتند آنها در تدبير عالم مستقل عمل مي كنند، بلكه معتقد بودند كه خداوند يكتا رب الارباب و خداي خدايان است؛ اما وي بخشي از تدبير عالم را به موجودات ديگري، همانند فرشته و بتها، واگذاشته است.»(19) قرآن كريم با استدلال برنفي اين نوع شرك، فرض وجود چند مدبر را مساوي با نابودي عالم مي داند: (لوكان فيهما آلهه الا الله لفسدتا)(انبيا:22)؛ اگر در زمين و آسمان جز خداي يكتا خداياني مي بود، قطعاً زمين و آسمان فاسد و تباه مي شدند.
    همچنين از خود آنان مي خواهد اگر راست مي گوييد كه موجودات ديگر در تدبير عالم نقش دارند و فرشتگان را مبادي خير مي شماريد و جن ها را مي پرستيد تا از شرشان در امان بمانيد، پس، از آنها بخواهيد شما را از مشكلاتي كه گرفتار آن هستيد نجات دهند: (قل ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضر عنكم و لاتحويلاً)(اسرا:56)؛ به آنها بگو كساني را كه به جاي او [معبود خود] پنداشتيد، بخوانيد[اما بدانيد آنها] نه اختياري دارند كه از شما دفع زيان كنند و نه [آنكه بلايي را از شما] بگردانند. اين آيه ظاهراً هنگامي نازل شده است كه مشركان هفت سال دچار قحطي شده بودند(20) و مخاطب آن نيز فرشته پرستان و همچنين يهوديان و مسيحياني بودن كه عزير و حضرت عيسي را خدا مي دانستند.(21) در موارد ديگر همين درخواست به گونه‌هاي ديگر مطرح شده است:
    - (ان الذين تدعون من دون الله عباد امثالكم فادعوهم فليستجيبوا لكم ان كنتم صادقين)(اعراف: 194) كساني را كه به جاي خدا مي خوانيد، بندگاني امثال
    شما هستند. پس آنها را[در گرفتاري ها]بخوانيد، اگر راست مي گوييد بايد شما را اجابت كنند.
    (والذين تدعون من دونه لا يستطيعون نصركم ولاانفسهم ينصرون)(اعراف:197)؛كساني را كه به جاي او مي خوانيد، نمي توانند شما را ياري كنند و نه خويشتن را ياري دهند.
    (...والذين تدعون من دونه مايملكون من قطمير)(فاطر:13)؛ كساني را كه به جز او مي خوانيد، مالك پوست هسته خرمايي[هم] نيستند.
    دراين آيات(تدعون) به معناي عبادت است و تعبير «عباد امثالكم» اگر به معناي ظاهري باشد، منحصربه معبودهايي همانند فرشته و جن و احياناً پيامبران مي شود. چنان که ممكن است مخاطب آيه منحصراً فرشته پرستان باشد.(22) اگر مراد تمامي بتها باشد بايد «عباد» به معناي «مملوك» گرفته شود.(23) يا تأويل شود به اينكه تعبير به عباد در مورد بتهاي سنگي و چوبي، براساس معتقدات خود آنها به كار رفته است، كه بتها را داراي عقل و فهم مي دانستند. يا اينكه اگر برفرض بت هاي شما فهم داشته باشند در نهايت آنها نيز همانند شما بندگان خدا هستند نه اينكه برتر ازشما باشند تا آنان را معبود و خداي خود قرار دهيد.(24) حال آنكه نه تنها آنها نمي توانند به شما كمك كنند، بلكه در دفع مشكلات خودشان نيز عاجزند. پس دليلي بر پرستش آنها وجود ندارد، (25) به خصوص آنكه آنهايي را كه شما شريك خداوند قرار داده ايد مالك هيچ چيزي حتي به اندازه پوسته نازك هسته خرما نيستند.
    د. شرك عبادي
    ظاهراً شرك در عبادت شايع ترين و عام ترين نوع شرك مشركان بوده است كه با وجود اعتقاد به خداوند يكتا به عنوان رب وخالق، درمقام عبادت به پرستش غير خدا روآورده بودند؛ به اين تصور كه از اين راه به خداوند يكتا نزديكتر مي شوند: (والذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعبدهم الا ليقربونا الي الله زلقي)(زمر:3)؛ آناني كه غيرخدا را اوليا وسرپرست خود گرفته اند[مي گويند] ما آنها را نمي پرستيم مگر براي اينكه ما را به درگاه خداوند نزديك گردانند.
    اين نوع شرك آنان در پرستش فرشته نيز صريحاً در آياتي از قرآن بيان شده است: (وجعلوا الملائكه الذين هم عبادالرحمن اناثاً اشهدوا خلقهم ستكتب شهادتهم ويسالون قالوا لو شاء الرحمن ما عبدناهم مالهم بذلك من علم ان هم الايخرصون)(زخرف:19-20)؛ مشركان فرشتگان را كه خود، بندگان رحمان اند، دختران خدا مي خوانند. آيا در هنگام خلقت آنان حضور داشتند؟ گواهي آنان به زودي در نامه اعمالشان نوشته مي شود و برآن مؤاخذه خواهند شد. و مشركان مي گويند:«اگر [خداي] رحمان نمي خواست ما آنها را نمي پرستيديم»، گفتار آنها از روي علم نيست، بلكه به پندار باطل خويش سخن مي گويند.
    سپس در ادامه آمده است: آيا به آنان پيش از آن[قرآن] كتابي داده ايم كه بدان تمسك مي جويند؟[نه، ]بلكه گفتند: «ما پدران خود را بر آييني يافتيم و ما [هم با]برطبق رفتار آنان، عمل مي كنيم».
    آنها ضمن اقرار به پرستش فرشتگان، عملشان را نيز به اراده خداوند مستند مي كردند و مي گفتند اگر خداوند نمي خواست مي توانست ما را از پرستش فرشتگان و ساير معبودها باز دارد؛«چرا كه تخلف مراد خداوند از اراده اش محال است پس نبودن چنين اراده اي دليل براذن خداوند به پرستش آنان است؛ بنابراين، خداوند از
    پرستش موجوداتي همانند فرشتگان ناراضي نيست.»(26)
    ولي خداوند با تعبير«مالهم بذلك من علم» ادعاي آنان را بي اساس مي داند؛ به اين معنا كه تخلف مراد از اراده، تنها در اراده تكويني محال است نه تشريعي، و خداوند تكويناً چنين اراده اي نكرده است و گرنه اختيار انسان سلب مي شد.
    بلي تشريعاً از آنها خواسته است كه جز خداي يكتا كسي را نپرستند و شريك وي قرار ندهند، ولي اراده تشريعي امر اعتباري غير حقيقي است كه براي بيان شرايع و تكاليف مولوي بيان مي شود و تخلف از آن محال نيست.(27)
    آنها اعتقادات انحرافي خود را با ادعاي پيروي از پدران و گذشتگان خود نيز توجيه مي كردند، چنان که عادت هميشگي مشركان و مترفين است كه هركار ناپسندي را به پيروي كوركورانه از گذشتگان شان نسبت مي دهند.(28)
    دستيابي به شفاعت و نزديك شدن به خداوند از انگيزه هاي مهم شرك عبادي مشركان بود(29) كه منحصر به پرستش فرشتگان نبوده، بلكه در تمام گونه هاي شرك آنان وجود داشته است؛(30) چنان که قريش مي گفتند چون ما قادر به عبادت خداوند نيستيم بتها را مي پرستيم تا واسطه قرب ما به خداوند باشند.(31) نكته مهم اينكه شفاعت و قربي كه مشركان از معبودهاي خود آرزو داشتند، ظاهراً براي نجات از عذاب آخرت نبوده است، بلكه مي خواستند آنها نزد خداوند واسطه بشوند تا به آسايش دنيايي دست يابند؛ چرا كه آنها به معاد و حشر ونشر باور نداشتند تا به سبب ترس از عذاب آخرت به شفاعت فرشتگان و سايرمعبودهاي خود متوسل شوند.(32) غافل از آنكه تمام امور در تحت اراده الهي است و خداوند بايد به فرشتگان اجازه شفاعت و رضايت دهد كه از چه كساني شفاعت كند.(33) روشن است كه به هيچ وجه اجازه داده نمي شود تا آنها كساني را شفاعت نمايند كه دستورهاي الهي را ناديده گرفته و مخلوقات خداوند را شريك وي قرار داده اند و حتي به خداوند يكتا كفر ورزيده و خدايان ديگري برگزيده اند.(34)
    البته اين احتمال در صورتي صحيح است كه تمام مشركان را منكران مبدأ و معاد نيز بدانيم و حال آنكه فقط دسته اي از اعراب جاهلي منكر مبدأ ومعاد بودند.
    هـ. شرك در رازقيت
    برخي به خداوند واحد به عنوان خالق و رب و معبود اعتقاد داشتند، ولي در اعطاي رزق عوامل ديگري را نيز دركنار خداوند مؤثر مي دانستند. از جمله«فرشتگان را صفات و تعينات ذات مقدس خداوند مي دانستند و جهات خير و سعادت عالم را به آنها مستند مي كردند و هرصفتي را به فرشته اي نسبت داده، متناسب با همان صفت آنها را مي پرستيدند؛ براي مثال خداي علم، خداي قدرت، خداي آسمان، خداي زمين، خداي نيكي، خداي دوستي و محبت و غيره.»(35) آنها ضمن آنكه فرشتگان را به عنوان مبدأ خيرات و جنيان را نيز براي امان ماندن از شر و بدي شان مي پرستيدند، (36) براي آنان سهم خاصي نيز در زراعت و چارپايان و فرزندان خود درنظر گرفته بودند و كاهش و افزايش آنها را از سوي آنان مي دانستند.(37) مصداق بارز خيرات در نزد آنها نيز رزق و روزي و همچنين سلامت و آسايش و امنيت بود كه بايد براي تأمين آنها از فرشتگان كمك مي گرفتند.
    بنابراين، با آنكه مشركان در آغاز انگيزه هاي ديگري- همانند شفاعت- از پرستش فرشتگان و موجودات ديگر داشتند، ولي در نهايت بسياري از انگيزه هاي اصلي پوشيده ماند و تمثال فرشتگان، همانند تمثال بزرگانشان، براي پرستش موضوعيت يافتند.





    پي نوشت ها :


    *کارشناس ارشد دين شناسي، مؤسسه آموزشي و پرورشي امام خميني(قدس سره).
    1- ر.ك: محمدباقر مجلسي، همان، ج9، ص90، 141-142.
    2- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج12، ص275.
    3- محمدبن جرير طبري، جامع البيان، ج23، ص129؛ جوادعلي، همان، ج6، ص709.
    4- محمدبن جرير طبري، همان، ج23، ص129؛ محمدباقر مجلسي، همان، ج9، ص142.
    5- سبا:40-41.
    6- ر.ك: محمدبن حسن طوسي، التبيان، ج8، ص403؛ سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج16، ص385-386.
    7- ر.ك: فضل بن حسن طبرسي، همان، ج3؛ ص194؛ ج8، ص224؛ حسين بن مسعود بغوي، تفسير البغوي، ج6، ص404.
    8- ر.ك:‌ابوالفرج ابن جوزي، زاد المسير، ج6، ص240.
    9- ابوالفداء ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، ج3، ص240.
    10- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج3، ص550.
    11- ر.ك: ابن حزم، الاحكام في اصول القرآن، ج1، ص83.
    12- محمدباقرمجلسي، همان، ج7، ص156.
    13- محمدبن علي شوكاني، همان، ج4، ص331.
    14- ر.ك: محمدبن علي، همان، ج6، ص709- 710.
    15- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج11، ص175.
    16- ر.ك: سيد قطب، همان، ج8، ص116.
    17- عنكبوت: 61-63.
    18- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج13، ص327.
    19- همان، ج13، ص327.
    20- ر.ك:‌ابوالفرج ابن جوزي، همان، ص1153.
    21- ر.ك: محمدبن جرير طبري، همان، ج17، ص471.
    22- ر.ك: ابن عادل، تفسير اللباب، ج8، ص92.
    23- حسين بن مسعود بغوي، تفسير بغوي، ج3، ص315؛ ابن عادل، تفسير الباب، ص92.
    24- ر.ك: ابن عادل، همان، ص92.
    25- ر.ك: علي خازن، لباب التأويل في معاني التنزيل، ج3، ص145.
    26- سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج18، ص91؛ ر.ك: ابن عاشور، التحرير و التنوير، ج13، ص190.
    27- همان، ص92.
    28- زخرف: 21-23؛ ر.ك:‌سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج18، ص92.
    29- زمر:3.
    30- ر.ك: محمدهادي يوسفي غروي، موسوعه التاريخ الاسلامي، ج1، ص120.
    31- ر.ك: علي بن ابراهيم فمي، تفسير قمي، ج1، ص310.
    32- محمدهادي يوسفي، همان، ص120.
    33- ر.ك: نجم: 26.
    34- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج19، ص40.
    35- همان، ج11، ص175.
    36- ر.ك: همان، ج13، ص325؛ سيد قطب، همان، ج16، ص386.
    37- ر.ك: سيد قطب، همان، ج8، ص116.

    منبع:نشريه معرفت، شماره 156
    امضاء




  10. تشكرها 2


  11. Top | #6

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll ★*★ فرشته پرستي عرب‌هاي جاهلي(3) ★*★



    گستره ي فرشته پرستي

    بيشتر نويسندگان معتقدند دامنه فرشته پرستي محدود به قبايل خاصي از عرب هاي جزيره العرب بوده است. از جمله صابئين، كه بيشتر يا تمام مفسران از عامه و خاصه به فرشته پرستي آنها اشاره كرده اند.(1) برخي نيز تنها، فرقه اي از صابئين را فرشته پرست دانسته اند.(2)
    همچنين، «بنومُليح» از قبيله بنوخزاعه نيز چنين عقيده اي داشته اند.(3) همين ها بودند كه در حقيقت جن را مي پرستيدند به گمان اينکه جنيان نزد آنها ظاهر مي شوند و مي پنداشتند آنها همان فرشتگان و دختران الهي اند(4) يا اينكه آنها در واقع جن و فرشته را از يك جنس مي دانستند و تصور مي كردند كه فرشتگان نيز صنف برتري از جنيان اند.(5) از برخي حنفا(يعني پيروان دين حنيف ابراهيم) و همچنين از قبيله قريش نيز در زمره كساني ياد شده اند كه فرشتگان را به عنوان دختران خداوند مي پرستيدند.(6)
    چنان که در آيه(ولايامركم ان تتخذوا الملائكه و النبيين اربابا...)(آل عمران:80)، «لايامركم» به معناي نهي آمده است، به اين معنا كه پيامبر(ص) قريش را از عبادت ملائكه نهي مي‌كرد.(7)
    همچنين هنگامي كه اين آيه نازل شد: (انكم وما تعبدون من دون الله حصب جهنم)(انبيا:98)؛ شما با معبودهايتان اهل جهنم هستيد. كفار مكه ناراحت شدند و به محاجه با پيامبر برخاستند و گفتند اگر حرف شما درست باشد پس بايد فرشتگان نيز اهل جهنم باشند؛ چرا كه ما آنها را نيز مي پرستيم، و در پاسخ آيات بعدي نازل شد: (ان الذين سبقت لهم منا الحسني اولئك عنها مبعدون لايسمعون حسيسها وهم في مااشتهت انفسهم خالدون)(انبيا:101-102)(8) همچنين نقل شده است پس از فتح مكه وقتي پيامبر (ص)وارد كعبه شد تا بت ها را از بين ببرد، تمثال هايي از فرشتگان را نيز در كنار ساير معبودها ديد.(9)
    برخي نيز بدون نام بردن از قبيله خاص، عرب هاي آن زمان را به چند گروه تقسيم كرده اند كه فقط فرقه اي از آنها فرشته را به عنوان دختران خداوند مي پرستيده اند.(10) در مواردي نيز از فرشته پرستان به اهل شرك تعبير شده است(11)اما كمتر كسي به گسترده بودن اين نوع پرستش ميان تمام عرب ها تصريح كرده است، و تنها در تفسير آيه مذكور(ولايامركم ان تتخذوا الملائكه و النبيين ارباباً...)برخي گفته اند علت اينكه از ميان معبودهاي آنان، تنها نام پيامبران و فرشتگان آمده، اين است كه بسياري از مردم آنها را مي پرستيدند.(12)
    البته خطابات قرآني نيز درباره فرشته پرستي عام و نوع برخورد قرآن با اين تفكر نيز بسيار جدي و كوبنده است. از اين رو، محدود كردن اين عقيده به قبيله خاصي مشكل است. ضمن آنكه مخاطب اصلي و مستقيم آيات قرآن در عصر نزول وحي، نوع شرك موجود در جزيره العرب و آن هم بيشتر در ميان مردم مكه و مدينه و مناطق نزديك به آن بوده است، پس نمي توان اين نوع شرك را تنها به صابئين اختصاص داد؛ زيرا صابئين بيشتر در نقاط دوردست آن زمان همانند عراق و جاهاي ديگر ساكن بوده اند.(13)آنان عقايد خود را نيز تا حد امكان ابراز نمي كردند؛ از همين رو پي بردن به اعتقادات اصلي صابئين بسيار مشكل است.(14) ضمن آنكه درباره معتقدات صابئين احتمالات ديگري، غير از فرشته پرستي، نيز مطرح است، ازجمله اينکه آنها ستاره پرست(15) يا فرقه اي از مسيحيان بوده اند(16) دراين صورت، ممكن است فرشته پرستي آنها در حقيقت به همان اعتقاد مسيحيان به تقديس روح القدس اشاره داشته باشد.(17)
    مهم تر آنكه در تفسير تمام يا بيشتر آيات مربوط به مشركان، فرشتگان از اولين و بارزترين مصداق شرك آنان شمرده شده است. همه اينها شاهد روشني است براينكه
    فرشته پرستي درميان مشركان جزيره العرب و حداقل در ميان بسياري از آنها به صورت گسترده مطرح بوده است وگرنه قرآن نيز اين همه گسترده از آن نام نمي برد و به مبارزه با آن نمي پرداخت؛ زيرا در شيوه تبليغي قرآن، انحرافاتي كه مردم با آن زياد درگير نيستند يا از آن شناختي ندارند، كمتر مطرح مي گردد و بيشتر موضوعاتي طرح مي شود كه فرهنگ درست جامعه را تهديد كند و از انحرافات فكري و رفتاري جدي به شمار رود. براين اساس، بعيد نيست كه فرشته پرستي ميان آنان امر شايعي بوده باشد.









    امضاء




  12. تشكرها 2


  13. Top | #7

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    موضع قرآن كريم درباره فرشته پرستي عرب هاي جاهلي



    انديشه تقديس و پرستش فرشتگان به عنوان فرزندان خداوند در آيات متعددي از قرآن كريم نكوهش شده است. از جمله در آيه اي ضمن نكوهش اعتقاد نادرست مشركان در مورد فرشتگان و پيامبران، مي فرمايد: (ولايامركم ان تتخذوا الملائكه و النبيين ارباباً ايامركم بالكفر بعد اذ انتم مسلمون)(آل عمران:80) هرگز[خدا يا پيامبر] به شما دستور نمي دهد كه فرشتگان و پيامبران را خدايان خود قرار دهيد، چگونه ممكن است شما را پس از آنكه اسلام را پذيرفته ايد، به كفر بخواند؟!
    پيامبري كه نهايت تلاشش در جهت سوق دادن انديشه هاي مردم از خلق به حق است و مي خواهد رضايت خالق را كسب كند، چگونه ممكن است مردم را از طاعت حق به سوي خود و بندگان ديگر خداوند سوق دهد؟!(18)
    درشأن نزول آيه مذكور نقل شده است وقتي پيامبر(ص) اهل كتاب را به اسلام فراخواند، بزرگاني از مسيحيان نجران از پيامبر (ص)پرسيدند آيا از ما مي خواهي با پذيرش اسلام تو را خداي مان قرار دهيم و بپرستيم، همان گونه كه مسيح را مي پرستيم؟ پيامبر(ص) فرمود: معاذالله من براي چنين هدفي مبعوث نشده ام.(19) در نقل ديگر آمده است شخصي به آن بزرگوار عرض كرد: همان گونه كه ما تسليم همديگر مي شويم، تسليم شما نيز مي شويم و اسلام مي آوريم، آيا دراين صورت اجازه نداريم براي شما سجده نماييم؟ حضرت فرمودند: سجده تنها از آن خداوند است، ولي پيامبرتان را اكرام كنيد و حقش را بشناسيد.(20) همچنان که حضرت به مردم فرمود، مرا بالاتر از جايگاهم قرار ندهيد، خداوند پيش از آنكه مرا به پيامبري برگزيند بنده مطيعش قرار داد.(21) همين طور مردم را نهي مي كرد از اينكه بردگان خود را عبد و امه خطاب كنند يا بردگانشان آنان را رب و ارباب خود بدانند، بلكه در عوض بگويند: «فتاي و فتاني، وسيدي»(22)
    خداوند تعالي در اين آيه مباركه، ضمن نابجا دانستن پرسش اهل كتاب و تقاضاي نادرست برخي ديگر، هرگونه درخواست تقديس و پرستش غيرخداوند را از سوي پيامبران خود رد مي كند و پرستش فرشتگان در نزد مشركان و تقديس در حد الوهيت پيامبران در نزد اهل كتاب را مساوي با كفر مي داند.
    در نتيجه همان گونه كه پيامبر آنان را از پرستش خود نهي مي كرد و اجازه نمي داد يكديگر را رب و عبد خطاب كنند، از پرستش مخلوقات ديگري همانند فرشته نيز آنها را باز مي داشت و در رد توجيهات نادرست مشركان مي فرمود: (قل ان كان للرحمن ولد فانا اول العابدين)(زخرف: 81) به مشركان بگو اگر خداوند رحمان فرزند مي داشت من پيش از ديگران به پرستش او مي پرداختم. چرا كه پيامبران الهي مطيع ترين بندگان خداوند هستند و اگر واقعاً فرشتگان بايد به عنوان فرزندان خداوند پرستش شوند، پس سفيران الهي حتماً زودتر از ديگران از قضيه باخبرمي شدند و به پرستش و احترام آنان مي پرداختند.
    درحالي كه آنها علم قطعي دارند كه اين نسبت ها خلاف واقع است و اين خود دليل روشني بر بي اساس بودن اعتقادات شماست.(23)
    همچنين در خصوص بي پايه دانستن رابطه نسبي فرشتگان با خداوند، در آياتي خطاب به پيامبر آمده است: «ازمشركان بپرس كه آيا خداوند فرزندان دختر دارد و شما فرزندان پسر داريد؟ يا آن وقت كه ما فرشتگان را آفريديم آنها حاضر بودند و ديدند كه ما آنها را به صورت زن آفريديم؟ بدان كه اينان از جهل خود بر خداوند دروغ مي بندند و مي گويند خداوند داراي فرزند است، در حالي كه قطعاً آنان دروغ مي گويند. آيا خداوند دختران را برپسران برگزيد؟ چرا اين گونه جاهلانه حكم مي كنيد. آيا باز متذكر نمي شويد؟! يا آنكه براي تأييد نظر خود دليل روشني داريد؟ اگر راست مي گوييد آن دليل و برهانتان را بياوريد.»(24)
    درموارد ديگر خطاب به مشركان مي فرمايد:
    - (افاصفاكم ربكم بالبنين واتخذ من الملائكه اناثاً انكم لتقولون قولاً عظيماً)(اسرا:40) آيا خداوند براي شما فرزندان پسر رابرگزيد و فرشتگان را دختران خويش قرار داد؟! حقيقتاً اين رأي و گفتار شما درباره خداوند افترا و گناه بزرگي است.
    - (الكم الذكر و له الانثي تلك اذا قشمه ضيزي)(نجم: 21-22)؛آيا شما را پسر و خدا را دختر است؟ اين تقسيم غيرعادلانه است.
    - (لوارادالله ان يتخذ ولدا لاصطفي مما يخلق ما يشاء سبحانه هوالله الواحد القهار)(زمر:4)؛ اگر خدا مي خواست فرزندي اختيار كند، يقيناً هر كه را از مخلوقاتش مي خواست مي توانست برگزيند. و نيازي نبود كه شما فرزند خدا را به دلخواه خود- آن هم به اعتقاد شما از ميان موجودات ضعيف و حقير- برگزينيد.
    ولي «چگونه ممكن است خداوند فرزند داشته باشد و حال آنكه براي او جفتي نيست و همه چيز را او آفريده است...»(25)
    و در آيات ديگر مي فرمايد: «مشركان براي خداوند از ميان بندگان[همانند فرشتگان] كساني را جز وجود او قرار دادند...آيا خداوند ازمخلوقات خود دختران را براي خود برگزيد و امتياز پسر داشتن را به شما داد و حال آنكه هرگاه به يكي از مشركان، بشارت تولد دختري را كه به خداوند نسبت داده اند بدهند، و به او خبر دهند كه همسرش برايش دختر آورده است، ‌ صورتش[ازخشم] سياه مي شود، در حالي كه[بسيار تلاش مي كند] خشم خود را فرو ببرد. آيا كسي كه زيب و زيور پرورده مي شود[زنان دختران] و در خصومت از حفظ حقوق خود عاجز است [چنين كسي شايسته فرزندي خداست]؟»(26)
    اين آيات و‌آيات ديگري مشابه آن، به سنت جاهلانه حاكم بر‌آن عصر اشاره دارد كه جنس زن را پست و بي ارزش مي دانستند و تولد دختر مايه ننگ خانواده بود تا اندازه اي كه وقتي از به دنيا آمدن دختري با خبر مي شدند آثار خشم برصورت و عرق شرم بر پيشاني شان آشكار مي گرديد ودرصدد برمي آمدن به هر نحو ممكن اين موجود ناميمون را با زنده به گور كردن از ميان خود بردارند.(27) با وجود داشتن چنين طرز فكري درباره جنس مؤنث، فرشتگان را كه موجودات مقدس مي دانستند، دختران خدا قرار داده بودند و آنها را مي پرستيدند.
    قرآن كريم از راه جدال احسن، بي پايه بودن اعتقاد آنها را در همين نكته مي داند كه اگر دختر داشتن عيب است، در قدم اول در حق خداوند بايد منتفي باشد و اگر عيب نيست پس چرا خودتان از آنها نفرت داريد؟! پس با اعتقاد به اينكه پسر برتر از دختر است و دختر هيچ ارزشي ندارد،
    عادلانه نيست كه شما پسران را به دلخواه براي خودتان برگزينيد و دختران را از آن خداوند بدانيد.(28) قطعاً اين سخنان شما از روي درك و فهم قطعي نيست، بلكه حتي گمان كافي نيز نداريد و صرفاً از هوا و هوس خود پيروي و تصور مي كنيد خداوند فرزند دختر دارد.(29)
    با اين بيان، ضمن آنكه از خداوند تعالي نفي ولد مي شود، ناميمون بودن دختر در نزد آنها نيز سنت جاهلانه و اعتقاد بي پايه و فاقد دليل معتبر شناخته مي شود.



    امضاء




  14. تشكرها 2


  15. Top | #8

    عنوان کاربر
    عضو حرفه‌ ای
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    753
    نوشته
    2,287
    تشکر
    4,554
    مورد تشکر
    7,562 در 1,896
    وبلاگ
    6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نتيجه گيري


    اعراب جاهلي نسبت به فرشتگان الهي اعتقادات مشركانه اي داشتند، از جمله اينكه:
    1. مشركان عصرجاهليت فرشتگان را دختران خدا مي دانستند و معتقد بودند دختران حاصل ازدواج واقعي خداوند تعالي با جنيان است؛ از همين رو آنان را شايسته تقديس مي دانستند و به عنوان شريكان خداوند در خلق و تدبير عالم و وسيله رسيدن به سعادت مادي و معنوي به پرستش آنها رو آورده بودند وبا عبادت آنها شفاعت و قرب الهي را آرزو مي كردند.
    2. در آن زمان تنها مشركان به قداست الوهي فرشتگان معتقد نبودند، بلكه پيروان برخي اديان، ازجمله مسيحيان نيز به وجود روح القدس به عنوان يكي از اقنوم هاي سه گانه مورد ستايش و پرستش اعتقاد داشتند.
    3. در قرآن نيز از جهات گوناگون بر بي پايه بودن اين عقيده اشاره شده است و نه تنها التزام به پرستش فرشتگان، بلكه هر نوع تقديس غلوآميز و در حد پرستش مخلوقات برتر الهي همانند فرشتگان و پيامبران، مساوي با كفر دانسته شده است
    .


    پي نوشت ها :


    *کارشناس ارشد دين شناسي، مؤسسه آموزشي و پرورشي امام خميني(قدس سره).
    1- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج3، ص277؛ ابي بكر عبدالرزاق، صنعاني، المصنف، ج6، ص124.
    2-ر.ک: محمودآلوسي، روح المعاني، ج13، ص25.
    3- ر.ك:‌علي بن احمد واحدي نيشابوري، اسباب نزول الايات، ص206؛ ابن جوزي، همان، ج5، ص271؛ محمودآلوسي، روح المعاني، ج18، ص385.
    4- ر.ك: محمدبن احمد قرطبي، تفسير قرطبي، ج14، ص309.
    5- ر.ك:‌جوادعلي، همان، ج6، ص709- 710؛ محمدبن جرير طبري، ‌همان، ج15، ص72.
    6- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج3، ص277؛ ابن هشام، سيره النبي، ج1، ص197؛ علي بن ابراهيم قمي، همان، ج1، ص310.
    7- ر.ك: ابن حيان، تفسير بحر المحيط، ج3، ص298؛ فخر رازي، همان، ج4، ص274.
    8- نيز، ر.ك: محمدبن جرير طبري، همان، ج17، ص127-128؛ ابن هشام، همان، ج1، ص240؛ ابن كثير، السيره النبويه، ج2، ص53.
    9- ر.ك: ابن هشام، همان، ج4، ص870.
    10- ر.ك: ابن كثير، البدايه و النهايه، ج2، ص238.
    11- ر.ك: ابن ابي حاتم رازي، تفسير القرآن العظيم، ج9، ص167.
    12- ر.ك:‌سيدمحمدطنطاوي، الوسيط، ج1، ص657.
    13- ر.ك: ابن كثير، تفسيرالقرآن العظيم، ج1، ص286؛ ج3، ص156.
    14- ر.ك: سيدمحمدطنطاوي، همان، ج9، ص1323.
    15- ر.ك:‌خطاب رعيني، مواهب الجليل، تحقيق زكريا عميرات، ج4، ص313.
    16- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبائي، همان، ج3، ص277.
    17- ر.ك:همان.
    18- ر.ك: فخر رازي، همان، ج4، ص274.
    19- ر.ك: فضل بن حسن طبرسي، همان، ج1، ص302- 303؛ فيض كاشاني، تفسير صافي، ج1، ص158؛ همو، تفسير اصفي، ج1، ص350؛ ميرزا محمد مشهدي، تفسير كنزالدقائق، ج2، ص136.
    20- ر.ك: محمود بن عمر زمخشري، الكشاف، ج1، ص290.
    21- ر.ك: ميرزا محمدمشهدي، همان، ص137.
    22- ر.ك: محمدبن احمد قرطبي، همان، ج4، ص124.
    23- ر.ك:‌سيد قطب، همان، ج6، ص368.
    24- صافات: 149-157.
    25- انعام:101.
    26- رخرف: 15-18.
    27- ر.ك: نحل:58-59.
    28- ر.ك: نجم: 21؛ سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج12، ص277.
    29- نجم:28؛ ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج19، ص40.

    منابع:
    - آلوسي، سيدمحمود، تفسير آلوسي، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - ـــ، روح المعاني، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - ابن تيميه، مجموع فتاوي، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - ابن جوزي، ابوالفرج، زادالمسير، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - ابن حزم، الاحكام في اصول القرآن، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - ابن حيان، تفسير بحرالمحيط، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - ابن عادل، تفسير اللباب، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - ابن عاشور، التحرير و التنوير، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - ابن كثير، ابوالفداء، البدايه و النهايه، بيروت داراحياء التراث العربي، 1408ق.
    - ابن كثير، ابوالفداء، تفسيرالقرآن العظيم، ط. الثانيه، بي جا، دارالطيبه، 1420ق.
    - ـــ، السيره النبويه، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - ابن هشام، سيره النبي، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - ابو حاتم، تفسير القرآن العظيم، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - بارينگتون وارد، سيمون و ديگران، مقدمه اي بر شناخت مسيحيت، ترجمه همايون همتي، تهران، نقش جهان، 1379.
    - بغوي، حسين بن مسعود، معالم التنزيل، ط. الرابعه، بي جا، دارالطيبه، 1417ق.
    - بيضاوي، عبدالله بن عمر، انوارالتنزيل و اسرار التأويل، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - خازن، علي، لباب التأويل في معاني التنزيل، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - رازي، فخر، مفاتيح الغيب، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - رعيني، حطاب، مواهب الجليل، تحقيق زكريا عميرات، بيروت، دارالكتب العلميه، 1416ق.
    - زمخشري، محمود بن عمر، الكشاف، تهران، آفتاب، 1373.
    - زيبايي نژاد، محمد، مسيحيت شناسي مقايسه اي، تهران، سروش1382.
    - شايگان، داريوش، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، چ3، تهران، مركز ايراني مطالعه فرهنگ ها، 1362.
    - شوكاني، محمدبن علي، فتح القدير، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - صنعاني، ابي بكر عبدالرزاق، المصنف، بي جا، المجلس العلمي، بي تا.
    - طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان، قم، جامعه مدرسين، بي تا.
    - طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، بيروت، اعلمي، 1415ق.
    - طبري، محمدبن جرير، جامع البيان، بيروت، دارالفكر، 1415ق.
    - طنطاوي، سيدمحمد، الوسيط، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - طوسي، محمدبن حسن، التبيان، تهران، مكتب الاعلام الاسلامي، 1409ق.
    - علوي، ميرسيداحمد، مصقل صفا در نقد كلام مسيحيت، قم، امير، 1415ق.
    - علي، جواد، المفصل في تاريخ الغرب قبل الاسلام، بيروت، دارالعلم، 1976م.
    - قرطبي، احمدبن محمد، تفسير قرطبي، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - قطب، سيدمحمد، في ظلال القرآن، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - قمي، علي بن ابراهيم، تفسيرقمي، ط. الثالثه، قم، دارالكتب، 1404ق.
    - فيض كاشاني، ملامحسن، تفسير اصفي، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1378.
    - ـــ، تفسير صافي، چ2، تهران، مكتبه الصدر، 1416ق.
    - ماجه، علي بن، حاشيه السندي، نرم افزار المكتبه الشامله.
    - مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چ2، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.
    - مشهدي، ميرزا محمد، تفسير كنزالدقائق، قم، جامعه مدرسين، 1407ق.
    - مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1387.
    - واحدي نيشابوري، علي بن احمد، اسباب نزول الايات، نرم افزارالمكتبه الشامله.
    - يوسفي، غروي، محمدهادي، موسوعه التاريخ الاسلامي، قم، مجمع الفكر الاسلامي، 1417ق.
    منبع:نشريه معرفت، شماره 156
    امضاء




  16. تشكرها 2


  17. Top | #9

    عنوان کاربر
    عضو آشنا
    تاریخ عضویت
    February 2017
    شماره عضویت
    10259
    نوشته
    37
    تشکر
    10
    مورد تشکر
    7 در 6
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بله کفر بزرگیه این کار
    امضاء

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi