نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: در بيان برخى اسامى والقاب شريفه حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    39
    نوشته
    569
    تشکر
    949
    مورد تشکر
    1,346 در 429
    وبلاگ
    3
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض در بيان برخى اسامى والقاب شريفه حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

    بسم الله الرحمن الرحیم
    اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

    در بيان برخى اسامى والقاب شريفه حضرت فاطمه (ع ) وبرخى ازفضائل آن جناب
    ابن بابويه به سند معتبر از يونس بن ظبيان روايت كرده است كه حضرت صادق عليه السّلام فرموده كه فاطمه عليهاالسّلام را نُه نام است نزد حق تعالى : فاطمه عليهاالسّلام وصديقه ومُباركه وطاهره وزكيّه وراضيه ومرضيّه ومُحدّثه وزهراء. پس حضرت فرمود كه آيا مى دانى كه چيست تفسير فاطمه ؟ يونس گفت ، گفتم : خبر ده مرا از معنى آن اى سيّد من ؛ حضرت فرمود: فُطِمَتْ مِنَ الشَّر؛ يعنى بريده شده است از بديها، پس حضرت فرمود كه اگر اميرالمؤ منين عليه السّلام تزويج نمى نمود اورا، كفوى ونظيرى نبود اورا بر روى زمين تا روز قيامت نه آدم ونه آنها كه بعد از او بودند.(5)
    علامه مجلسى رحمه اللّه در ذيل ترجمه اين حديث فرموده كه (صديقه ) به معنى معصومه است ، و(مباركه ) يعنى صاحب بركت در علم وفضل وكمالات و معجزات واولاد كرام و(طاهره ) يعنى پاكيزه از صفات نقص و(زكيّه ) يعنى نموّ كننده در كمالات وخيرات و(راضيه ) يعنى راضى به قضاى حق تعالى و(مرضيه ) يعنى پسنديده خدا ودوستان خدا و(محدّثه ) يعنى مَلَك با اوسخن مى گفت و (زهراء) يعنى نورانى به نور صُورى ومعنوى . وبدان كه اين حديث شريف دلالت كند بر اينكه اميرالمؤ منين عليه السّلام از جميع پيغمبران واوصياى ايشان به غير از پيغمبر آخرالزّمان افضل مى باشد بلكه بعضى استدلال بر افضليت فاطمه زهرا عليهاالسّلام بر ايشان نيز كرده اند انتهى .(6)
    ودر احاديث متواتره از طريق خاصّه وعامّه روايت شده است كه آن حضرت را براى اين فاطمه ناميده اند كه حق تعالى اورا وشيعيان اورا از آتش جهنم بريده است .(7) وروايت شده كه از حضرت رسول صلى اللّه عليه وآله وسلّم پرسيدند كه به چه سبب فاطمه را بتول مى نامى ؟ فرمود: براى آنكه خونى كه زنان ديگر مى بينند اونمى بيند، ديدن خون در دختران پيغمبران ناخوش ‍ است .(8)
    شيخ صدوق رحمه اللّه به سند معتبر روايت كرده است كه چون حضرت رسول صلى اللّه عليه وآله وسلم از سفرى مراجعت مى فرمود اوّل به خانه حضرت فاطمه عليهاالسّلام تشريف مى بردند ومدتى مى ماندند وبعد از آن به خانه زنان خود مى رفتند؛ پس در بعضى از سفرهاى آن حضرت جناب فاطمه عليهاالسّلام دو دستبند وگلوبند وگوشواره از نقره ساخت وپرده بر دَرِ خانه آويخت ، چون آن جناب مراجعت فرمود به خانه فاطمه عليهاالسّلام تشريف برد واصحاب بر در خانه توقف نمودند چون حضرت داخل خانه شد وآن حال را در خانه فاطمه مشاهده فرمود، غضبناك بيرون رفت وبه مسجد درآمد وبه نزد منبر نشست ، حضرت فاطمه دانست كه حضرت براى زينتها چنين به غضب آمدند، پس گردنبند ودست برنجها وگوشواره ها را كند وپرده ها را گشوده وهمه را به نزد آن جناب فرستاد وبه آن شخص كه آنها را مى برد گفت به حضرت بگوكه دخترت سلام مى رساند ومى گويد اينها را در راه خدا بده . چون آنها را به نزد آن حضرت آوردند سه مرتبه فرمود: كرد فاطمه آنچه را كه مى خواستم پدرش فداى اوباد! دنيا از براى محمّد وآل محمّد نيست اگر دنيا در خوبى نزد خدا برابر پشه اى بود خدا در دنيا كافران را شربتى آب نمى داد؛ پس برخاست وبه خانه فاطمه عليهاالسّلام داخل شد.(9)
    شيخ مفيد وشيخ طوسى از طريق عامه روايت كرده اند كه حضرت رسول خدا صلى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود كه فاطمه پاره تن من است هركه اورا شاد گرداند مرا شاد گردانيده است وهركه اورا آزرده كند مرا آزرده است ، فاطمه عليهاالسّلام عزيزترين مردم است نزدمن .(10)
    وشيخ طوسى از عايشه روايت كرده است كه مى گفت : نديدم احدى را كه در گفتار وسخن شبيه تر باشد از فاطمه به رسول خدا صلى اللّه عليه وآله وسلّم چون فاطمه به نزد آن حضرت مى آمد اورا مرحبا مى گفت ودستهاى اورا مى بوسيد ودر جاى خود مى نشاند، چون حضرت به خانه فاطمه مى رفت برمى خاست واستقبال آن حضرت مى كرد ومرحبا مى گفت ودستهاى آن حضرت را مى بوسيد.(11)
    قطب راوندى مُرسلاً روايت كرده است كه چون حضرت فاطمه عليهاالسّلام از دنيا رحلت فرمود اُمّ اَيْمَن سوگند ياد كرد كه ديگر در مدينه نماند؛ زيرا كه نمى توانست جاى آن حضرت را خالى ببيند پس ، از مدينه متوجه مكه شد در بعضى از منازل او را تشنگى عظيمى روى داد چون از آب ماءيوس شد دست به سوى آسمان دراز كرد وگفت : خداوندا! من خادمه حضرت فاطمه عليهاالسّلام ام ، آيا مرا از تشنگى هلاك خواهى كرد؟ پس به اعجاز فاطمه عليهاالسّلام دَلْوآبى از آسمان براى اوبه زير آمد چون از آن آب بياشاميد تا هفت سال محتاج به خوردن وآشاميدن نگرديد، مردم او را روزهاى بسيار گرم براى كارها مى فرستادند تشنه نمى شد.(12)
    چادر نورانى ومسلمان شدن هشتاد يهودى
    ابن شهر آشوب وقطب راوندى روايت كرده اند كه روزى حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام محتاج به قرض شد وچادر حضرت فاطمه عليهاالسّلام را به نزد مرد يهودى كه نامش زيد بود رهن گذاشت وآن چادر از پشم بود وقدرى از جوبه قرض ‍ گرفت . پس يهودى آن چادر را به خانه برد ودر حجره گذاشت ، چون شب شد زن يهودى به آن حجره درآمد نورى از آن چادر ساطع ديد كه تمام حجره را روشن كرده بود چون زن آن حالت غريب را مشاهده كرد به نزد شوهر خود رفت وآنچه ديده بود نقل كرد، پس يهودى از استماع آن حالت در تعجب شد وفراموش كرده بود كه چادر حضرت فاطمه عليهاالسّلام در آن خانه است به سرعت شتافت وداخل آن حجره شد كه ديد شعاع چادر آن خورشيد فلك عِصْمت است كه مانند بَدْر مُنير خانه را روشن كرده است ، يهودى از مشاهده اين حالت تعجبش زياده شد پس ‍ يهودى وزنش به خانه خويشان خود دويدند وهشتاد نفر از ايشان را حاضر گردانيدند واز بركت شعاع چادر فاطمه عليهاالسّلام همگى به نور اسلام منوّر گرديدند.(13)
    در (قُرْب الاسناد) به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام روايت كرده است كه حضرت رسالت صلى اللّه عليه وآله وسلّم مقرر فرمود كه هرچه خدمت بيرون در باشد از آب وهيزم وامثال اينها حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام به جا آورد وهرچه خدمت اندرون خانه باشد از آسيا كردن ونان وطعام پختن وجاروب كردن وامثال اينها با حضرت فاطمه عليهاالسّلام باشد.(14)
    وابن بابويه به سند معتبر از حضرت امام حسن عليه السّلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود كه در شب جمعه مادرم فاطمه عليهاالسّلام در محراب خود ايستاده ومشغول بندگى حق تعالى گرديد وپيوسته در ركوع وسجود وقيام ودعا بود وتا صبح طالع شد شنيدم كه پيوسته دعا مى كرد از براى مؤ منين ومؤ منات وايشان را نام مى برد ودعا براى ايشان بسيار مى كرد واز براى خود دعائى نمى كرد، پس گفتم : اى مادر! چرا از براى خود دعا نكردى چنانكه از براى ديگران كردى ؟ فرمود: يا بُنَىَّ! الْجارُ ثُمَّ الدّار؛ اى پسرجان من ! اوّل همسايه را بايد رسيد وآخر خود را.(15)
    ثَعْلَبى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه روزى حضرت رسول صلى اللّه عليه وآله وسلّم به خانه فاطمه عليهاالسّلام درآمد فاطمه را ديد كه جامه پوشيده از جُلهاى شتر وبه دستهاى خود آسيا مى گردانيد ودر آن حالت فرزند خود را شير مى داد، چون حضرت اورا بر آن حالت مشاهده كرد آب از ديده هاى مباركش ‍ روان شد وفرمود: اى دختر گرامى ! تلخيهاى دنيا را امروز بچش براى حلاوتهاى آخرت . پس فاطمه عليهاالسّلام گفت : يا رسول اللّه ! حمد مى كنم خدا را بر نعمتهاى اووشكر مى كنم خدا را بر كرامتهاى او؛ پس حق تعالى اين آيه را فرستاد:
    (وَلَسَوْفَ يُعْطيكَ ربُّكَ فَتَرْضى )؛(16)يعنى حق تعالى در قيامت آن قدر به تو خواهد داد كه راضى شوى .(17)
    واز حَسَن بَصْرى نقل شده كه مى گفت : حضرت فاطمه عليهاالسّلام عابدترين امت بود ودر عبادت حق تعالى آن قدر بر پا مى ايستاد كه پاهاى مباركش ورم مى كرد.(18) ووقتى پيغمبر خدا صلى اللّه عليه وآله وسلّم به اوفرمود چه چيز بهتر است از براى زن ؟ فاطمه عليهاالسّلام گفت : آنكه نبيند مردى را ونبيند مردى اورا؛ پس حضرت نور ديده خود را به سينه چسبانيد وفرمود: (ذُرِّيَّةً بَعْضُه ا مِنْ بَعْضٍ(19)).(20)
    واز (حليه ابونُعَيْم ) روايت شده كه حضرت فاطمه عليهاالسّلام آن قدر آسيا گردانيد كه دستهاى مباركش آبله پيدا كرد واز اثر آسيا دستهاى مباركش پينه كرد.(21)
    وشيخ كلينى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود در روى زمين گياهى اشرف وپرمنفعت تر از (خرفه ) نيست واوسبزى فاطمه عليهاالسّلام است پس فرمود: خدا لعنت كند بنى اُميه را كه ناميدند خرفه را به بَقْلَة الحُمَقاء به جهت بغض وعداوتى كه با ما وفاطمه داشتند.(22)
    حجاب فاطمه عليهاالسّلام در برابر مرد نابينا
    سيد فضل اللّه راوندى در (نَوادر) روايت كرده از اميرالمؤ منين عليه السّلام كه شخص ‍ نابينائى اذن خواست از حضرت فاطمه عليهاالسّلام كه داخل خانه شود، فاطمه عليهاالسّلام خود را از اومستور كرد، پيغمبر خدا صلى اللّه عليه وآله وسلّم به فاطمه عليهاالسّلام فرمود: به چه سبب خود را مستور كردى وحال آنكه اين مرد نابينا ترا نمى بيند؟ عرض كرد: اگر اومرا نمى بيند من اورا مى بينم ، اگر در پرده نباشم استشمام رايحه مى نمايد. پس حضرت فرمود: شهادت مى دهم كه توپاره تن من مى باشى .(23)
    ونيز روايت كرده كه روزى حضرت رسول صلى اللّه عليه وآله وسلم از اصحاب خود از حقيقت زن سؤ ال فرمود، اصحاب گفتند كه زن عورت است ؛ فرمود در چه حالى زن به خدا نزديكتر است ؟ اصحاب جواب نتوانستند، چون فاطمه عليهاالسّلام اين مطلب را شنيد عرض كرد كه نزديكترين حالات زن به خدا آن است كه ملازم خانه خود باشد وبيرون از خانه نشود. حضرت فرمود: فاطمه پاره تن من است .(24)
    اثر (تسبيحات ) حضرت زهرا عليهاالسّلام
    مؤ لف گويد: كه فضايل ومناقب آن مخدره زياده از آن است كه در اينجا ذكر شود وما چون بنابر اختصار داريم به همين قدر اكتفا مى كنيم وبركاتى كه از آن بى بى به ما رسيده از جمله (تسبيح ) معروف آن حضرت است كه احاديث در فضيلت آن بسيار است وكافى است آنكه هر كه مداومت كند به آن ، شقى وبدعاقبت نمى شود، و خواندن آن بعد از هر نمازى بهتر است نزد حضرت صادق عليه السّلام از هزار ركعت نمازگزاردن در هر روزى ،(25) وكيفيت آن عَلَى الاَْشْهَر سى وچهار مرتبه اللّهُ اَكْبَرُ وسى وسه مرتبه اَلْحَمْدُللّه وسى وسه مرتبه سُبْحانَ اللّه است كه مجموع صد مى شود. وديگر (دعاى نور) است كه آن حضرت تعليم حضرت سلمان رضى اللّه عنه كرده وفرموده اگر مى خواهى در دنيا هرگز ترا تب نگيرد مداومت كن بر آن ، وآن دعا اين است :
    بِسْمِ اللّه الرَّحْم نِ الرَّحيم
    بِسْمِ اللّهِ النُّورِ بِسْمِ اللّهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللّهِ نُورٌ عَلى نُورٍ بِسْمِ اللّهِ الذَّى هُوَ مُدَبِّرُ الاُمُورِ بِسْمِ اللّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ اَنْزَلَ النُّورَعَلَى الطُّورِ فى كِت ابٍ مَسْطُورٍ فى رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ عَل ى نَبِي مَحْبُورٍ اَلْحَمْدُلِلّهِ الَذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ عَلىَ السَّراءِ وَالضَّرا ء مَشْكُورٌ وَ صَلَّى اللّهُ عَل ى سَيِّدِن ا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرينَ.
    سلمان گفت چون از حضرت فاطمه عليهاالسّلام آموختم آن را به خدا قسم به بيشتر از هزار نفر از اهل مكه ومدينه كه مبتلابه تب بودند آموختم پس همه شفا يافتند به اذن خداى تعالى .(26)وديگر نماز استغاثه به آن مخدّره (صلوات اللّه عليها) است كه روايت شده هرگاه ترا حاجتى باشد به سوى حق تعالى وسينه ات از آن تنگ شده باشد پس دوركعت نماز بكن وچون سلام نماز گفتى سه مرتبه تكبير بگووتسبيح حضرت فاطمه عليهاالسّلام بخوان پس به سجده برووصد مرتبه بگوي ا مَولا تى ي ا ف اطِمَةُ اَغي ثي نى ، پس جانب راست رورا بر زمين گذار وهمين را صد مرتبه بگو، پس به سجده برووهمين را صد مرتبه بگو، پس جانب چپ رورا بر زمين گذار وصد مرتبه بگو، پس باز به سجده برووصد وده مرتبه بگووحاجت خود را ياد كن ، به درستى كه خداوند بر مى آورد آن را ان شاء اللّه تعالى .(27)
    وديگر محدّث فيض در (خلاصة الاذكار) نقل كرده از حضرت زهرا عليهاالسّلام روايت است كه حضرت رَسُول صلى اللّه عليه وآله وسلّم بر من وارد شد در وقتى كه رختخواب خود را پهن كرده بودم ومى خواستم بخوابم ، فرمود: اى فاطمه ! مخواب مگر بعد از آنكه چهار عمل به جا آورى : ختم قرآن كنى ، وپيغمبران را شفيعان خود گردانى ، ومؤ منين را از خود خشنود گردانى ، وحج وعمره بكنى . اين را فرمود وداخل نماز شد، من توقف كردم تا نماز خود را تمام كرد، گفتم : يا رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله وسلّم ! امر فرمودى به چهار چيزى كه من قدرت ندارم در اين وقت آنها را به جا آورم ؛ آن حضرت تبسّم كرد وفرمود: هرگاه بخوانى قُلْ هُوَ اللّهُ را سه مرتبه ، پس گويا ختم قرآن كردى وهرگاه صلوات بفرستى بر من وبر پيغمبران پيش از من ، ما شفيعان توخواهيم بود در روز قيامت وهرگاه استغفار كنى از براى مؤ منين ، پس تمامى ايشان از توخشنود شوند، وهرگاه بگوئى سبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ للّهِ وَلا اِل هَ اِلااللّهُ وَاللّهُ اَكْبَرُ پس گويا حج وعمره كرده اى .(28)
    فقير گويد: شيخ ما در (مستدرك ) فرموده كه بعض معاصرين ما از اهل سنت در كتاب (خلاصة الكلام فى امرآء البلد الحرام ) اين دعا را از بعض عارفين نقل كرده :
    اَللّهُمَّ رَبَّ الْكَعْبَةِ وَب اني ها وف اطمةَ وَاَبيها وَبَعِل ها وَبَنيه ا نَوِّرْ بَصَري وَ بَصيرتي وَسِرّي وَسَريَرتي وبه تحقيق كه به تجربه رسيده اين دعا براى روشنى چشم وهركه بخواند اين دعا را در وقت سرمه كشيدن حق تعالى نورانى كند چشم اورا.(29)

    ___________________________________________


    5 (الخصال شيخ صدوق ) 2/414، باب التسعة ، حديث سوم .
    6 جلاء العيون ص 162، چاپ سرور، قم .
    7 جلاء العيون ص 165؛ (فضائل پنج تن ) آيت اللّه فيروز آبادى 4/9.
    8 (معانى الاخبار) شيخ صدوق ص 64، (روضة الواعظين ) 1/149 .
    9 (امالى شيخ مفيد) ص 305 ، مجلس 41، حديث 348 .
    10 (امالى شيخ مفيد) ص 159، (امالى شيخ طوسى ) ص 24، مجلس اول ، حديث 30.
    11 (امالى شيخ طوسى ) ص 400، مجلس 14، حديث 892.
    12 (الخرائج راوندى ) 2/530.
    13 (مناقب ) ابن شهر آشوب 3/387 تحقيق : دكتر بقاعى ؛ (الخرائج راوندى ) 2/537 .
    14 (قرب الاسناد حميرى ) ص 52، حديث 170 .
    15 (علل الشرايع ) شيخ صدوق ص 181 .
    16 سوره ضحى (93)، آيه 5 .
    17 (مناقب آل ابى طالب ) ابن شهر آشوب 3/390، تحقيق : دكتر بقاعى ؛ (كنز العمّال ) 6/295 چاپ حيدر آباد.
    18 (بحارالانوار) 43/76 .
    19 سوره آل عمران (3)، آيه 34 .
    20 (بحارالانوار) 43/84 .
    21 (حلية الاولياء) 2/41 .
    22 (الكافى ) 6/367 .
    23_ (نوادر راوندى ) ص 119، حديث 126و127 .
    24- (نوادر راوندى ) ص 19، حديث 126و127
    25 (بحار الانوار) 85/332.
    26 (بحار الانوار) 43/67 .
    27 (ناسخ التواريخ ) 4/149، رحلى ، چاپ اميركبير.
    28 (خلاصة الاذكار) ص 45 46، نسخه خطى كتابخانه مسجد اعظم به شماره 3009.

    منبع : بنیاد دعبل خزاعی
    امضاء



    اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم و العن اعدائهم و انصر شیعتهم

  2. تشكر

    parsa (19-03-2010)

  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi