و در جای دیگری نقل می کند: « یک روز من و آیت الله عباس قوچانی نزد آقای قاضی بودیم که یک نفر وارد شد.
آقای قاضی پرسید چه کسی تو را راهنمایی کرده است؟گفت:
مولا! آقا پرسید چه کسی تو را آدرس داد؟
گفت: مولا!
باز پرسید چه کسی منزل را به تو نشان داد؟
گفت: مولا!
در همان حال آقای قاضی عبا را روی سرشان کشیدند و خوابیدند آن شخص هم بعد از کمی تأمل رفت. »
این کار استاد است که از لحن طرف شخص را می شناسد و به صادق بودن و کاذب بودن ادعای وی پی می برد. خود ایشان در نامه ای به مرحوم الهی مرقوم می دارند:
« ... حرف را بر خود راه ندهید، عجله نکنید، رفق را شعار خود نمایید و از اوراد دادن به غیر مضایقه نیست الا این که محل را ملاحظه نمایید، تا طلب صادق ندیدید ندهید، اذاعه اسرار، حرام است. »
قاضی استاد الاساتید است و چگونه استادی که آقای حداد می گوید: « از صدر اسلام تا کنون به جامعیت قاضی عارفی نیامده است. » و علامه نام استاد را تنها برای او سزاوار می داند و می گوید: « ما هر چه داریم از قاضی داریم. »